عصر ایران نوشت:
توفان عصرگاهی روز دوشنبه 12 خرداد ماه 1393 در شهر تهران را می توان یک حادثه طبیعی بی سابقه و یا دستکم کم سابقه دانست.
شهروندان تهرانی که این توفان سهمگین را شاهد بودند تا کنون با چنین صحنه ای مواجه نبودند: غبار غلیظ، تاریکی چند دقیقه ای و سپس باد بسیار شدید در حد 120 کیلومتر در ساعت که متاسفانه تا لحظه تنظیم این گزارش دستکم جان 5 نفر از شهروندان تهرانی را گرفت و مایه زخمی شدن دستکم دهها نفر گردیده است.
شهروندان تهرانی تا کنون کمتر با چنین صحنه ای وحشتناک مواجه بوده اند و تهران به دلیل شرایط جغرافیایی سابقه توفان چندانی ندارد.
اما همین شهر ، روی گسل هایی خوابیده است که دهها هاست آن گونه که باید و شاید فعال نشده اند و هر آن احتمال فعال شدن یکی از سه گسل اصلی تهران می رود و با شرایطی که امروز از توفان سهمگین در تهران مشاهده شد، باید بدون اغراق هشدار داد که در صورت وقوع حادثه ای مثل زلزله ای با قدرت بیش از 6 ریشتر در مقیاس امواج درونی زمین، تهران با فاجعه ای بس عظیم و مهیب مواجه خواهد بود که شاید تبدیل به تراژدی تاریخ شود.
البته نوشتن این مطالب و هشدارها برای ایجاد نگرانی نیست و هدف این است که مسئولان و تصمیم گیران و نظام مدیریت شهری باید هر چه در توان دارند همت خود را صرف افزایش ایمنی شهر تهران در برابر حوادث و سوانح احتمالی همچون زلزله و دیگر حوادث غیر مترقبه همچون حادثه امروز کنند.
درباره حادثه امروز چند نکته ابهامی وجود دارد از جمله آنکه : آیا سازمان هواشناسی این توفان را با این سرعت و حدت پیش بینی کرده بود و اگر پیش بینی شده بود چرا به شهروندان درباره تردد در شهر در روز 12 خرداد هشدار داده نشده است؟
ظاهرا سازمان هواشناسی درباره وقوع توفان در تهران پیش بینی هایی کرده بود اما به نظر می رسد این سازمان وقوع چنین توفانی را پیش بینی نکرده بود وگرنه می بایست هشدارهای جدی تری به شهروندان تهرانی درباره تردد در شهر داده می شد.
توفانی که با سرعت 120 کیلومتر در ساعت در تهران می وزد، حادثه ای بی سابقه یا دستکم کم سابقه است و با توجه به نا ایمن بودن بسیاری از فضاهای شهری در تهران و نبود فرهنگ مقابله با بلایای طبیعی این چنینی به دلیل کم سابقه بودن، سازمان هواشناسی می بایست هشدارهای جدی تری به شهروندان تهرانی می داد ، که اگر چنین می شد شاید تعداد کشته ها و زخمی ها حادثه امروز کمتر از این می بود.
یادمان نرود در توفان نسبتا شدید دو هفته پیش نیز دو شهروند تهرانی در اثر برخورد مصالح ساختمانی به سرشان جان باختند.
تهران به هیچ وجه شهر ایمنی نیست و در برابر بلایای طبیعی بسیار آسیب پذیراست . در مقام مقایسه مقاومت تهران در برابر بلایای طبیعی می توان این شهر را به یک اندام مبتلا به ویروس" اچ آی وی " در مراحل پیشرفته ( یا همان بیماری ایدز ) در برابر میکروب ها و ویروس های بیماری زا دانست.
تهران تلی از سیمان و آهن ساخته شده بر پایه ای لرزان و غیر ایمن است و وقوع حوادث طبیعی چون حادثه توفان روز 12 خرداد در آن ، زنگ هشداری است که هر چه زودتر باید مقاومت شهر تهران را تقویت کرد.
بیماران مبتلا به ایدز برای تقویت ایمنی بدنشان باید با تزریق، "CD4" خونشان بالا بیاید تا خون آنها به کیفیتی برسد که قادر باشد در برابر حمله ویروس ها به بافت های مختلف بدن مقاومت داشته باشد، ایمنی شهر تهران نیز باید در بخش های مختلف تقویت شود.
تهران موقعیت یک بیمار اورژانسی را دارد که باید هر چه سریع تر به بخش مراقبت های ویژه منتقل شود و مشکلات و ضعف های سیستم ایمنی شهری آن مورد بازنگری و بازسازی قرار گیرد تا این گونه در برابر یک حادثه طبیعی عاجز نباشد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس» -غلامرضا انبارلویی - جناب آقای هاشمی رفسنجانی هر از چندی، با طرح موضوعاتی در مورد اموال و داراییهای دانشگاه آزاد، خود و هواداران خود را در مخمصهای غیرقابل دفاع از وی میاندازد. وی در اظهاراتش فضای گفتگو و گفتمان سیاسی اجتماعی کشور را از دیالوگ به مونولوگ میبرد.
همین دیروز بود که با طرح موقوفه بودن دانشگاه آزاد و وقف نمودن ملک و املاک آن و واقف نمایاندن خود و سایر اشخاص حقیقی که به عنوان موسس نمایانده میشوند در صدد بود که دانشگاه آزاد را به صورت موروثی در قالب وقف در حیطه اختیار جمعی به نام هیئت موسس و اعضای خانوادهشان درآورد که در این راه تا مرحله کسب رای از مرجع قضائی هم پیش رفت که خوشبختانه با ورود رئیس قوه قضائیه موضوع وقف منتفی شد و این رویکرد مدتی مسکوت ماند اما گویی هرازچندی جناب هاشمیرفسنجانی با طرح موضوعاتی در مورد دانشگاه آزاد و تمسخر و مقایسه قدرت نظام جمهوری اسلامی با نظام شاهنشاهی در مورد استحکام اساسنامه دانشگاه آزاد و مشابهت آن با اساسنامه حسینیه ارشاد و یا همین اواخر با طرح موضوع ملک خدا بودن دانشگاه آزاد مونولوگ دیگری را به فهرست گفتمانهای خود افزوده است. در حالی که صدها پرونده و اسناد مثبتهای وجود دارد که حکایت از دولتی بودن بخش اعظم اموال دانشگاه آزاد میکند. این مقال در صدد رونمایی از یکی از این اسناد مثبته است که در قالب دادخواست در مراجع نظارتی و در دست بررسی است که صرف نظر از نتیجه آن و بلاتکلیف ماندن اینگونه پروندهها توجه و تدقیق به مراتب زیر موید ملک دولت بودن، نه ملک خدا بودن بخشی از اموال و داراییهای دانشگاه آزاد است که با تحمیل ضرر و زیان هنگفت به دولت و خزانه کشور سالهاست به تملیک و تملک دانشگاه آزاد در آمده است:
1 - شرکت عمران شهر جدید گلبهار به عنوان یک شرکت دولتی، با ردیف بودجهای 28518 در پیوست شماره سه بودجه کل کشور است که بخشی از اموال و داراییهای خود را به شرح زیر طی قراردادی به دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد واگذار کرده است.(1)
الف - 200 هکتار از اراضی شهر جدید گلبهار به قیمت هرمترمربع 2 هزار ریال
ب - 59 واحد مسکونی ویلایی ناتمام به قیمت حدود هر یک 4میلیون و 600 هزار تومان
ج - 48 واحد آپارتمان نیمهتمام به قیمت حدود هر واحد یک میلیون و 900 هزار تومان
د - یک واحد ساختمان آموزشی به قیمت 66 میلیون و 600هزار تومان
2 - اینکه این معامله دولتی پس از طی تشریفات قانونی حاکم بر معاملات دولتی انجام شده یا نه و مراحل مزایده را طی کرده یا نکرده بماند. آنچه که واقعیت دارد و محل مناقشه نیست این است که ثمن این معامله نقدا دریافت نشده بلکه اولی در 100 قسط و دومی الی چهارمی در 50 قسط مساوی ماهانه مورد معامله قرار گرفته است.
3 - پرسش این است که آیا یک شرکت دولتی میتواند اموال دولت را از دم قسط به فروش رساند؟ پاسخ منفی است و محملی قانونی برای این نحو معامله وجود ندارد.
4 - معنا و مفهوم دیگر این معامله آن است که یک شرکت دولتی به نام شرکت عمران شهر جدید گلبهار مبلغ چهار میلیارد ریال(بهای 200 هکتار زمین متری 200 تومان) به علاوه 4.4 میلیارد ریال بهای آپارتمانهای مسکونی و ویلایی را که میشود بیش از 8 میلیارد ریال را در سال 77 به هویتی به نام دانشگاه آزاد اسلامی وام داده تا طی 250 قسط مساوی بعدا طی 250 ماه دریافت نماید.
دانشگاه آزاد از کدام موسسه اعتباری با کدام بانک دولتی یا خصوصی میتواند چنین وامی که نه یک ریال کارمزد دارد و نه دو ریال سود، دریافت نماید؟
5 - آیا شرکت دولتی عمران شهر جدید گلبهار یک موسسه اعتباری یا بانک است که چنین معاملهای را با یک مشتری به نام دانشگاه آزاد مینماید؟ آیا با دیگران نیز اینگونه معامله میکند؟
6 - اگر از مسئولین محترم وقت شرکت عمران گلبهار بپرسید شما به چه حقی چنین امتیازی را به ضرر دولت و به نفع این مشتری دادهاید و از خزانه و بیتالمال به نفع غیر گذشتهاید، خواهند گفت ما مراتب را از مشهد به تهران(شرکت مادر تخصصی عمران شهرهای جدید و وزارت مسکن) اعلام و کسب تکلیف کردهایم و آنها جواز این کار را به ما دادهاند و ما به دستور آنها عمل کردهایم. اینکه وزیر مسکن و شهرسازی دولت وقت حاکم مصدر کار در سال 77 کدام برادر بزرگواری بود و امروز کجاست؟ بگذریم!
7 - برای سنجش عیار عملکرد کارشناس محترم و منصفی که یک واحد ساختمان آموزشی را با 6469 مترمربع عرصه و 1206 متر اعیان فقط 66 میلیون تومان برای دانشگاه آزاد قیمت گذاشته کافی است بدانیم یک کارشناس رسمی دیگر همان واحد را 130 میلیون تومان یعنی بیش از دو برابر کارشناس اولی قیمت گذاشته است. حال بهای کدام یک را باید به پای خدا بابت ملکش فاکتور کرد؟
8 - آیا ملک هیچ بنده خدایی را میشود اینگونه بیحساب و کتاب تقویم کرد تا به ملک خدا برسیم؟ آیا همه اموال منقول و غیرمنقول خدا اینگونه بیحساب و کتاب هستند؟
9 - مقایسه عناوین و ارقام مندرج در قراردادی که در یک طرف آن دو بزرگوار(رئیس دانشگاه آزاد و رئیس دانشگاه آزاد واحد مشهد) و در طرف دیگر آن مدیران عامل وقت شرکت عمران شهر جدید گلبهار و شرکت مادر تخصصی عمران شهرهای جدید در 16 سال پیش پای آن امضا انداختهاند با عناوین و ارقام مندرج در گزارش کارشناسی مجددی که اموال 8.4 میلیارد ریالی را 13.6میلیارد ریال ارزیابی کرده حکایت از حداقل بیش از پنج میلیارد ریال غبن فاحش دولت و نفع وافر دانشگاه آزاد در این معامله است که کاهش مالیت اموال دولت ناشی از از ضرر و زیان این معامله به نرخ 22 درصد تسهیلات بانکی اعطایی در 16 سال پیش به مبلغ 97.6 میلیارد ریال به تقویم زیر دارد.
6.100. 000.000
ریال 1.100. 000.000 = 22درصد×5000.000. 000
6.100. 000.000 = 1.100. 000.000 + 5000.000. 000
97.600. 000.000 = 16×6.100. 000.000
10 - اکنون که حساب و کتاب اموال خدا معلوم شد پرسش این است: آیا بالاخره صاحب ملک خدا(دانشگاه آزاد) بابت بهای اموالی که به نام خدا از شرکت دولتی عمران شهر جدید گلبهار وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی خریده میخواهد ثمن واقعی معامله ملک خدا را پرداخت کند یا نه؟
پینوشت:
1 - قرارداد فروش شماره 4519 مورخ 15/9 / 77
هزینههای بسیار زیاد تأمین، انتقال و توزیع آب، افزایش بیرویه و غلط مصرف آب و منابع محدود آب قابل استفاده، در آیندهای نزدیک، کشور را با چالشهای جدّی مواجه میسازد. اگر جمعیت فعلی کشور را در حدود 70میلیون نفر در نظر بگیریم، در حال حاضر 90 تا 95 میلیارد متر مکعب از آبهای تجدیدشوند? کشور مصرف میگردد و این در حالیست که اگر جمعیت کشور در سال 1400 به 90میلیون نفر برسد، به 140میلیارد متر مکعب آب نیاز میباشد. در حالی که در حالت طبیعی، کل آب تجدید شونده کشور، 130میلیارد متر مکعب است و اگر همین روند مصرف آب ادامه یابد با کسری 10میلیارد متر مکعب آب روبرو خواهیم شد که تأمین این میزان آب امکانپذیر نخواهد بود.
چنانچه مقادیر ذکر شد? بالا را با توجّه به سطوح تعریف شده جهانی در خصوص میزان مصرف آب و سرانه آب هر فرد مقایسه نماییم، مشاهده میشود که کشور ایران با یک روند بحران شدید و مزمن آب روبرو است که پیامدهای بسیار ناگوار و مخرب آن برای نسلهای آینده نیز بهنحوی جدی، نگرانکننده و جبرانناپذیر است. محدودیت منابع آبی کشور، استفاده نادرست از منابع آبهای سطحی و زیرزمینی، نبود مدیریت و برنامهریزی اصولی و صحیح برای استفاده از مقدار آب موجود و وقوع خشکسالیهای چند ده? اخیر، باعث شده است که مشکلات و دشواریهای بسیاری برای کشور ایجاد شود. مشکلاتی که در صورت استفاد? ناصحیح از منابع آبی، روزبهروز بر تعدادشان افزوده میشود. این درحالیست که میتوان با رعایت نمودن یکسری کارهای ساده، از بسیاری از این مشکلاتِ ناشی از کمآبی در آینده جلوگیری نمود. شایان ذکر است که ارقام ارائه شده در خصوص میزان آب ذخیره شده بر اثر صرفهجویی در راهکارهای پیشنهادی، حاصل بررسیهای چندین ساله در کشورهای توسعهیافته در زمینه صرفهجویی آب می باشد.
راهکارهای پیشنهادی برای صرفهجویی در مصرف آب
و در پایان بدانیم که باید بصورت جدی و از همین امروز به فکر صرفهجویی در مصرف آب باشیم و هر روز از خود بپرسیم که امرور چه میزان آب صرفهجویی کردهایم؟ همچنین لازم است هم? مردم کشور به این واقعیت آگاهی کامل پیدا نمایند که فراوانی آب یک توهم و کمبود آن جدی و خطر آفرین است و بدانیم که فرزنـدان ما متعلـق به زمان آینده هستند و در آن زمان به هم? امکانات زندگی جهت ادامه حیات نیاز دارند.
پس اگر در حال حاضر دلمان به حال نسل خودمان نمی سوزد، لااقل با صرفهجویی و حفاظت همه جانبه از آب، این مهم ترین و اصلی ترین امکان ادامه حیات را لااقل برای فرزندانمان باقی بگذاریم.
لذا با توجه به مطالب گفته شده لازم است تک تک افـراد کشـور نسبت به صرفهجویی و حفاظت هر چه بیشتر از این موهبت با ارزش الهی، شکرگزار عملی این نعمت بیهمتای خداوند سبحان بوده و بیاد داشته باشیم:
شکر نعمـت نعمتت افزون کند
کفـر، نعمت از کفت بیرون کند
http://matnezendegi.ir
"خیبرآنلاین" - طی روزهای گذشته ماجرای بیماری یکی از سران فتنه و حضور وی در بیمارستان با جار و جنجال و نوعی فرار به جلوی فتنه گران شبکه های مجازی خارج نشین همراه شده که این مساله، موجبات انبساط خاطر ناظران سیاسی را فراهم آورده است. به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی "خیبرآنلاین"، فتنه گران که از هر فرصتی برای مظلوم نمایی و احساسی کردن فضا به نفع سران خیانتکار خود تلاش می کنند، ظاهرا دچار نوعی بیماری فراموشی زودرس شده و یا خود را مبتلای به این ویروس نشان می دهند. طغیان کنندگان علیه جمهوریت و اسلامیت ایران عزیز با انتشار تصاویر بستری شدن موسوی در بیمارستان چنان فریاد مظلوم نمایی سرداده اند که ظاهرا سن و سال این پیرمرد فتنه گر را نیز از یاد برده اند و شاید هم نمی دانند که او همینک 73 ساله است و احتمالا توقع ندارند که فردی با این سن و سال، مانند یک جوان برومند و توانا، حتی رنگ بیمارستان را هم ندیده باشد! علاوه بر این، نکته حایز اهمیت این است که سران فتنه (خاتمی، موسوی و کروبی) دستشان تا مرفق به خون جوانان عزیز این کشور رنگین شده و در شهادت یکایک آنان، متهم درجه یک به شمار می آیند. گستاخان اغتشاشگر چگونه برای بیماری پیرمرد فتنه گر ژست مظلوم نمایی می گیرند اما از کنار خون جوانانی که پدران و مادرانشان، به واسطه رفتار غیرقانونی همان پیرمرد و دوستانش و مشتی منافق اجاره ای، در غم عزیزانشان نشسته اند، به راحتی می گذرند؟ مسئولیت خون حداقل 24 شهیدی که در جریان اردوکشی خشونت آمیز و دیکتاتورمآبانه سران فتنه به خون غلطیدند، با این 3 نفر و اصحاب فتنه است. همچنین، مسئولیت خون تعدادی از جوانانی که به علل مختلف، فریب این جماعت مزدور را خورده و خانواده های آنان نیز در فتنه داغدار عزیزانشان شدند، با سران فتنه است. حال، فتنه گران مجازی خارج نشین، چگونه به خود اجازه می دهند تا یک بیماری برای فردی که از دید بسیاری از حقوقدانان، مجازات اعدام کمترین حکم برای او و دو همدست دیگرش هست، را نشان مظلومیت وی دانسته و آن نشان را اینچنین روی دست بگیرند؟ آیا بیماری و نهایتا مرگ یک پیرمرد فتنه گر که نقشه آمریکا و اسراییل را در خیابان های تهران عملیاتی کرد، ناله و اشک و افسوس دارد یا پژمردن گل های نازنینی مانند جوانان ذیل؟ آیا این هم نوع جدیدی از انسانیت است که خون حداقل 24 شهید نادیده گرفته شده و بیماری یک کهنسال ضدمردمی مهم جلوه داده شود؟ و شاید این هم نوعی کپی برداری مزدوران از اربابانشان در ماجرای حقوق بشر است که اخبار مرگ و نسل کشی هزاران نفر در بحرین، سوریه، مصر، افغانستان، پاکستان، عراق و... در بایکوت رسانه ای نادیده گرفته شود اما یک ماجرای جنجالی مبهم در زندان اوین تهران، سوژه چندروزه آنها باشد؟! فتنه گران شبکه های مجازی که درصدد احساسی نمودن فضا هستند، برای تصویر ذیل و یتیم شدن بچه ای در این سن و سال به واسطه فتنه گری خاتمی، موسوی و کروبی، چه حسی پیدا می کنند و چه کرده اند تا امثال این تصاویر، به اطلاع مخاطبانشان برسد؟ برای اشک های طفل معصومی که بهانه پدرش، سید علیرضا ستاری، را می گیرد، در حالی که بابای مهربانش به خاطر غرور و تکبر سران فتنه و رفتار غیرقانونی و ضدبشری آنها، برای همیشه از دار دنیا رفته است، چه باید گفت و چه باید نوشت؟ با این همه اقدام خشونت بار، آیا مرگ طبیعی برای سران فتنه، یک موهبت الهی و نتیجه سعه صدر نظام و خانواده های داغدار شهدای فتنه نیست؟ هرچند به نظر می رسد که فضاسازی رسانه ای تنها نوعی فرار به جلو محسوب می شود تا شاید با ایجاد یک جو روانی و احساسی، بتوانند راه مفری برای مزدوران فتنه آمریکایی- صهیونیستی پیدا کنند اما باید به آنان گفت که عدم اجرای حکم قطعی قصاص و اعدام برای سران فتنه، تنها در سایه رحمانیت و صبر و اقتدار انقلاب اسلامی صورت گرفته و به جای این بازی های بچه گانه مجازی، باید راه های توبه به درگاه الهی پیش پای فتنه گران باز شود؛ البته اگر لیاقتش را داشته باشند که تا این لحظه موفق نبوده اند. با این حساب و ضمن توجه به احادیث متنوعی که پیرامون بیماری قبل از مرگ موجود است و از آن به عنوان کفاره گناهان یاد شده، از بیماری امثال موسوی می توان به عنوان کفاره ای یاد کرد که شاید بخشی از خیانت هایی را که مرتکب شده اند، به واسطه آن کاهش یابد و البته، حق الناسی که برعهده آنهاست، قطعا در عرصه محشر محاسبه خواهد شد.
آنچه که بطور جدی مطرح می شود این است که روحانی که از منتقدین خود شناسنامه می خواهد و با وجود رویکرد پلیسی و امنیتی حاکم بر دولتش توقع دارد که برای هر انتقادی منتقدینش هویت خود را روشن کند، خود حاضر است که بر سر شناسنامه سیاسی اش و شبهاتی که در مورد مدرک حقودانی وی ایجاد شده است پاسخگو باشد یا نه؟ و مشخص شود که وی حقوقدان است یا سرهنگ؟
میدان 72/ محمد امین خلیل زاده:” از ابتدای زندگی سیاسی مسیرم روشن است هیچوقت پادگانی فکر و عمل نکردم.جزو افرادی هستم که حقوق خواندم، من سرهنگ نیستم. حقوقدان هستم. حواسمان باشد چگونه حرف میزنیم. هرچه اطلاعات لازم باشد در ذهنم دارم که بگویم. همیشه روبروی افراطیون ایستادم و طرفدار آزادی بیان و مخالف افراط و تفریط بودهام. چرا اینطوری بحث میکنید؟ “
این سخنان مربوط به حسن روحانی می باشد، که در جریان پاسخگویی به محمد باقر قالیباف که سرهنگ نبودن روحانی را زیر سئوال برده بود بیان شد.
روحانی در این سخنان که در واکنش به بازخوانی عملکردش توسط قالیباف در شورای عالی امنیت ملی صورت گرفت ادعا می کند که همیشه حقوقدان بوده است و هیج وقت دارای تفکر پادگانی نبوده است، اگرچه وی توانست به یاری قدرت بیان بالا و تیم تبلیغاتی قوی خود بر قالیباف پیروز شود، اما با انتخابش به عنوان رئیس جمهور پرونده ای برای وی باز شد که در آن بازخوانی شناسنامه سیاسی اش بخشی از آن می باشد.
روحانی که امروز از دیدگاهی بسته، مردم منتقد خود را در چارچوب جناح ها و احزاب می بیند، این چنین می گوید: ?بنابراین ما از همه میخواهیم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند از کجا و وابسته به کدام جناح هستند. با نام جناح خود سخن بگویند.?
روحانی اما این روزها در واکنش به بازخوانی شناسنامه سیاسی اش که در قالب” مستند من روحانی هستم” منتشر شده، موضع تندی گرفته است و سخنان حامیان وی از ریاست مجلس شورای اسلامی تا سایر هوادارانش حکایت از آماده شدن برای برخورد امنیتی و قضائی با سازندگان ان دارد.
این مستند همه مواضع روحانی را که باعث شده که وی چهره ای” اعتدالی” خواننده شود را نشان داده از تحکم روحانی برای حجاب اجباری در اول انقلاب، تا دستگیری و برخورد گازانبری در جریان شلوغی های سال 78، آن زمانی که او و محمد خاتمی برخلاف سال 88 درقدرت قرار داشتند و به حکم عقل معیشت چنین رویکردی عین اعتدال بود.
من روحانی هستم، همچنین از ماجرای مک فارلین و کلید گشایش رابطه با امریکا تا مذاکرات سعد آباد که منجر به توقیف و تعلیق شد سخن می گوید، این مستند همچنین روحیه سرهنگی روحانی را در زمانی که گروهک های ترور برای وی تور پهن کرده بودند به خوبی نشان می دهد.
منتقدان روحانی امروز مشغول بازخوانی شناسنامه وی هستند، او او نگران و مضطرب از دروغ بودن مستندات این فیلم سخن می گوید حال آنکه منابع این فیلم خاطرات خود روحانی، اکبر رفسنجانی و … می باشند و سازندگان مستند من روحانی هستم بطورمستند منابع اطلاعاتی خود را اعلام کرد اند.
آنچه که در این میان بطور جدی مطرح می شود این است که روحانی که از منتقدین خود شناسنامه می خواهد و با وجود رویکرد پلیسی و امنیتی حاکم بر دولتش توقع دارد که برای هر انتقادی مخالفینش هویت خود را روشن کنند، خود حاضر است که بر سر شناسنامه سیاسی اش و شبهاتی که در مورد مدرک حقوقدانی وی ایجاد شده است پاسخگو باشد یا نه؟ و مشخص شود که وی حقوقدان است یا سرهنگ؟ یا منتقدین شناسنامه دارش باید راه دادگاه و اوین را بروند و روحانی همچنان از حقوقدان بودنش سخن بگوید؟
http://72sq.com
دولت جدید مترصد اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه هاست ولی آنچه از فحوای کلام تیم مدیران اقتصادی دولت قابل برداشت است این فاز جدید نه تنها در ادامه فاز اول نیست بلکه با سیاست های تعدیل فاز اول هدفمندی به اشتباه نامش را فاز دوم گذاشته اند .
گروه اقتصادی – میدان 72/ محمد جواد روستا: با وجود نقدهایی که قبل از اجرای هدفمندی یارانه ها در دولت گذشته شد به هر حال با همه کم وکاستی ها واثار مثبتی که داشت مورد عمل قرار گرفت و عملا در اجرا بعضی از نقایص آن از جمله عدم وجود برنامه ای منسجم برای حمایت از تولید ودرمان و… نیز اشکار شد. دولت جدید مترصد اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه هاست ولی آنچه از فحوای کلام تیم مدیران اقتصادی دولت قابل برداشت است این فاز جدید نه تنها در ادامه فاز اول نیست بلکه با سیاست های تعدیل فاز اول هدفمندی به اشتباه نامش را فاز دوم گذاشته اند.
چگونه می شود نام این مرحله را فاز دوم هدفمندی نامید در حالی که تیم اقتصادی دولت فقط افزایش قیمت های حامل های انرژی و… را در دستور کار دارند و شق دیگر هدفمندی که عبارت است از افزایش مبلغ یارانه پرداختی به یارانه بگیران را مسکوت گذاشته اند؟ و در مرحله دوم نیز از رقم 45500 تومانی صحبت می کنند!
بدیهی ترین روش اجرای فازی که وجود دارد این است که همزمان با ازاد سازی و افزایش قیمت ها باید الزاما رقم پرداختی نیز دستخوش تغییر افزایشی شود ولی اگر چنین اتفاقی نیافتد و دولت فقط درامدهای مکتسبه ناشی از هدفمندی یارانه ها را به نفع خودش افزایش دهد و همزمان یارانه بگیران را در همان مرحله اول پرداختی یعنی رقم 45500 تومان به ازای هر نفر نگه دارد به گسترش فقر وگرانی ونابودی اقشار اسیب پذیر اهتمام ورزیده است که این وضعیت تبعات اجتماعی حادی را به دنبال خواهد داشت.
نکته دیگری که در این فاز دولت بر آن اهتمام دارد ثبت نام جدید و امید به انصراف یارانه بگیران به نفع مصالح مملکتی است و مدعی است که برکات این انصراف در اقتصاد مشهود خواهد بود در این خصوص نیز موارد ذیل قابل بحث است.
1- اگر واقعا فاز دوم هدفمندی یارانه ها که عبارت است از افزایش وآزادسازی و واقعی کردن قیمت ها از یک طرف و افزایش مبلغ یارانه پرداختی به یارانه بگیران از طرف دیگر تواما انجام شود به فرض انصراف نیمی از یارانه بگیران باز هم از بار مالی دولت کاسته نخواهد شد . چون چه فرقی می کند که دولت به 75 میلیون نفر به ازای هر نفر 45500 تومان بدهد یا به 500/37 میلیون نفر نفری 91000 تومان بدهد هر دو سوی این معادله رقمی ثابت است وباعث کاهش بار مالی دولت نمی شود.
2- میانگین دریافتی های سال 1392 به هیچ عنوان رقم قابل اتکایی برای تشخیض وضعیت یارانه بگیری افراد وسرپرستان خانواده نیست. چون از این رهگذر شاید بتوان حقوق بگیران مستمر را مورد بررسی قرار داد ولی قشر های عظیمی از جامعه که درامدهای مکتسبه فصلی یا مثلا رانندگان تاکسی که درامد روزانه منوط به حضور در کار را دارند وکشاورزان وکارگران قابل شناسایی نیستند. از سوی دیگر حقوق ومزایای کارکنان دولت نیز در سال 1393 حداقل به میزان 20 در صد افزایش یافته است که در این بررسی مورد لحاظ قرار نمی گیرد. میانگین درامدهای سال 1392از این لحاظ هم قابل اتکا نیست که در آن سال اقتصاد کشور تورم بالای 38 درصدی را تجربه کرد.
3- با همه تاییدیه و تکذیبیه هایی که عنوان می شود شائبه سرک کشی به حساب های شخصی خانوارها نیز به هیچ عنوان ملاکی جهت تشخیص وضعیت اقتصادی فرد از لحاظ نیازمند یا غیر نیازمند بودن به یارانه نیست. با چه شاخصی می خواهید فرضا یک خانواده روستایی 6 نفره که از رهگذر ارث به او مبلغ 20 میلیون تومان رسیده و در حسابی در بانک نگه می دارد را از دریافت یارانه محروم کنید؟ عدم اعتمادی که از این رهگذر به بانک ها وموسسات مالی واعتباری بار می شود قطعا باعث خروج نقدینگی از بانک ها و التهاب افرینی در بازار دلار و طلا ودارایی هایی که امکان پنهان کاری در ان وجود دارد خواهد شد.
4- در فرم ثبت نام هدفمندی جدید شاخص مسکن مورد پرسش قرار گرفته است که قطعا برای تصمیم گیری شاخصی است و فرض سوال بی هدف منتفی است. حال دونفر در مقابل داشتن مسکن شخصی علامت می زنند یکی پیره زنی که مالک 36 متر زیر زمین در جنوبی ترین نقطه شهر تهران است و یکی مالکی که صاحب 200 متر اپارتمان در شمالی ترین نقطه شهر تهران است. چه پارامتری تمایز قایل خواهد شد؟
نتیجه گیری: آنچه به عنوان اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها آنگونه که از فحوای کلام تیم اقتصادی دولت قابل برداشت است تعدیل فاز اول هدفمندی یارانه هاست نه اجرای فاز دوم.
انتظاری که از دولت تدبیر و امید میرود این است که با مطالعه همه جانبه کاستی های اجرای فاز اول هدفمندی و نکات مثبت آن به گونه ای این الزام اقتصادی را به سر انجام برساند که باعث تقویت بنیان های اقتصادی از یک طرف و رضایتمندی مردم از سوی دیگر شود والا اگر قرار است با همان نقایص قبلی به انضمام نقایصی جدید در این امر تلاش شود اثار زیانبار آن قابل دفاع نخواهد بود.
پیشنهاد: برای موفقیت فاز دوم هدفمندی پیشنهاد می شود دولت تمام شاخصه های در امدی هدفمندی یارانه ها را که از افزایش حامل های انرژی شروع می شود و تا…ادامه دارد متناسب با قیمت این مرحله به اجرا در اورد ولی یارانه بگیران را در دو دسته مختلف مورد حمایت قرار دهد:
دسته اول: افرادی که پس از بررسی های کارشناسی دقیق توان مالی نسبتا خوبی دارند این افراد را در همان مرحله اول پرداخت یارانه ها نگه دارد.
دسته دوم: افرادی که توان تحمل بار مالی افزایش قیمت های فاز دوم را ندارند به این افراد علاوه بر پرداخت مبلغ فاز اول مبلغ مرحله دوم هدفمندی را هم پرداخت کند تا این افراد اسیب های کمتری ببینند.
با این رویکرد دولت می تواند در هر مرحله از اجرای فازها متناسب با توانمندی سازی خانوارها وبهبود وضعیت رفاهی وکنترل تورم افراد بیشتری را حذف کند.
اما آخر نفهمیدیم این چه “تحت فشار” بودنی است که در دو سال پایانی دولت سابق، هرآنچه دلتان خواست نوشتید و به هیچ کجا هم پاسخگو نبودید؟ اگر تحت فشار بودید بازنشر گسترده خبر دروغین” سی دی قرمز” در ایام پیش از انتخابات 92 که شرمندگی دروغ بودنش برای خودتان مانده، چطور صورت گرفت!؟
به گزارش میدان 72، سید نظام الدین موسوی، مدیر عامل خبرگزاری فارس بعد از ظهر امروز در میزگرد بررسی وضعیت مطبوعات ایران که با حضور محمد قوچانی و محسنیان راد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد گفت: ?تندترین برخورد برخوردی بود که آقای احمدینژاد با خبرگزاری فارس داشت و چنین در تریبون عمومی با تندی صحبت کرد و ما را تحت فشار قرار داد. الآن هم توسط دولت فعلی از جوانب مختلف تحت فشار هستیم.?
گویا جناب مدیرعامل رویه خبرگزاری فارس در تخریب دکتر احمدی نژاد و تهمت پراکنی علیه ایشان را فراموش کرده است که این چنین گلایه رییس جمهور سابق کشور از عدم اخلاق رسانه ای در این خبرگزاری را” برخورد تند” تلقی می کند!. البته ایشان حق دارند، اگر رییس جمهور به جای گلایه در تریبون عمومی و نشست خبری، خبرگزاری فارس را توقیف می کرد، دیگر جایی برای این حرفها نبود.
اما آخر نفهمیدیم این چه “تحت فشار” بودنی است که در دو سال پایانی دولت سابق، هرآنچه دلتان خواست نوشتید و به هیچ کجا هم پاسخگو نبودید؟ اگر تحت فشار بودید، بازنشر گسترده خبر دروغین” سی دی قرمز” در ایام پیش از انتخابات 92 که شرمندگی دروغ بودنش برای خودتان مانده، چطور صورت گرفت!؟
عجب فشاری که نمی تواند جلوی پخش همچین اخباری را بگیرد! عجب دیکتاتوری که نمی تواند مانع انتشار این اخبار شود! آقای موسوی یادتان هست با تیترهایی همچون” دستورالعملی برای انحراف افکار عمومی از فساد اقتصادی جریان انحرافی“، “ بانکداری جریان انحرافی؛ شهرام جزایری دیگری در راه است” ، “پیچ و تاب جریان انحرافی برای راهاندازی یک تشکیلات موازی اطلاعاتی” و … اذهان ملت ایران را از مسایل اصلی به سمت مسایل فرعی منحرف کردید؟ یادتان هست اتهاماتی که قبل از انتخابات به دولت دهم و شخص رییس جمهور زدید هیچ کدام محقق نشد؟
خبرگزاری فارس در سال 86 پس از سه روز توقیف با رای هییت نظارت بر مطبوعات، دوباره شروع به کار کرده و پس از این توقیف، آتش توپخانه اش را تندتر بر سر دولت سابق ریخته است. شاید جناب مدیر عامل، روزهای پایانی دولت دهم را فراموش کرده که خبرگزاری فارس با تهمت پراکنی و تحریف واقعیت، اقدام به انتشار اخبار دروغین علیه رییس جمهور می کرده است. اگر احمدی نژاد به دنبال برخورد و سرکوب رسانه هایی همچون فارس بود، در دو سال پایانی دولتش این کار را می کرد. اما گویا خبرگزاری فارس خونش رنگین تر از بقیه ی رسانه ها می باشد که پس از سه روز توقیف، دوباره پا به عرصه خبررسانی می گذارد و انگار نه انگار!
جناب مدیرعامل شما که گلیمتان را از آب بیرون می کشید! بیچاره آن روزنامه ها و سایت هایی که دستشان به جایی نمیرسد و ماه ها در توقیف می مانند تا بلکه معجزه ای بشود.
اگر احمدی نژاد می خواست به خاطر تمام تهمت هایی که به او زدید شکایت کند، امروز آقایان با بودجه دولتی و پول بیت المال به دنبال حذف جریان احمدی نژاد و پخش خبر کذب از جلسه دکتر احمدی نژاد با حامیانش در مشهد نبودند، که البته پس از تکذیب خبر و انتشار واقعیت جلسه، شهامت بازنشر واقعیت را نداشتند. واقعیت آنقدر سخت است یا اینکه با انتشار واقعیت، منافع این خبرگزاری و حامیانش تحت خطر قرار می گیرد؟!
هنگامی که برای گرفتن یارانه نامنویسی میکردندپیرزن فقیری همین که دید من نامنویسی نکردم، او هم نامنویسی نکرد و هر چه به او گفتم این یارانه مخصوص افرادی چون شما میباشد، گوش فرا نداده و میگفت: من با بافتن دستکش و جوراب، روزی سه هزار تومان درآمد دارم که کفاف خرجام را میدهد
میدان 72/ حیدر رحیم پور ازغدی: یارانه به چیزی گفته میشود که فرهنگی یا اقتصادی یا افرادی را یاری کنید. حال آن، چه فرهنگی یا چگونه اقتصادی یا افرادی باشد، مربوط به خواسته یارانهپرداز است ولی آنچه مسلم است این که اعطای یارانه به عموم مردم کشوری، نه فرهنگ خاص یا اقتصاد دلخواه را تأمین میکند و نه افراد نیازمند را زیرا مرزبندیهای جغرافیایی، اعتباری و هر لحظه قابل تغییر، اضافه بر آن، کشورها محل سکونت هر گونه اشخاصی میباشد.