به گزارش نکات پرس به نقل از رجانیوز، سخنان روز گذشته رئیس کل بانک مرکزی درباره ارز و اینکه قیمت دلار در بازار بیش از این نباید کاهش پیدا کند، یکی از سوژههای اصلی خبری در میان رسانههای مختلف بود .
ولی الله سیف در پایان جلسه صبحانه کاری با اعضای هیئت رئیسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران در جمع خبرنگاران افزود: اگر قیمت ارز بیش از این کاهش یابد به صلاح نیست و بعید است بیش از این کاهش یابد.
پس از انتشار این مطلب از سوی سیف، رسانههای مختلف به انتشار همراه با تعجب آن پرداختند و این اظهارنظر رئیس بانک مرکزی را سبب افزایش مجدد قیمت دلار در بازار دانستند اما در این میان، سایت "الف" در موضعی عجیب، ضمن دفاع از اظهارات سیف، بر لزوم باقی ماندن قیما دلار در حدود 3000 تومان تاکید کرد.
سایت نزدیک به احمد توکلی در این زمینه نوشت: "استدلال آقای سیف در مورد عدم کاهش قیمت دلار، کاملا منطقی و اقتصادی است. اولین آسیبی که کاهش بیش از حد قیمت ارز خارجی به اقتصاد وارد میکند، کاهش شدید صادرات کشور است. باید توجه داشت که اقتصاد ما هماکنون تورم نزدیک به 50 درصدی را تجربه میکند و قیمت تمام شده کالای تولید داخلی بالاست. اگر قیمت ارز خارجی نیز کاهش پیدا کند، عملا صادرات متوقف می شود و این آسیب جدی به تولید ملی، اشتغال، رشد اقتصادی و صادرات کشور وارد می شود."
این رویکرد سایت الف از آنجایی عجیب به نظر میرسد که این سایت و شخص آقای توکلی در زمان بالا رفتن قیمت دلار در زمان دولت دهم، سردمدار حمله و تهاجم به احمدینژاد بودند و او را بابت اینکه با افزایش قیمت ارز زمینه را برای کاهش ارزش پول ملی فراهم کرده، حسابی مینواختند.
آنچه در ادامه میآید، بخشی از مطالب پرتعداد سایت احمد توکلی علیه دولت دهم به دلیل بالا رفتن قیمت ارز است؛ مطالبی که اکنون در یک چرخش 180 درجه ناگهانی، به حمایت از بالا نگهداشتن قیمت دلار تبدیل شده است:
افزایش نرخ ارز واقعیت دیگری را آشکار ساخت و آن هم این بود که ارزش پول ملی تا میزان یکسوم کاهش پیداکرد و محمود قنادان، عضو انجمن اقتصاددانان ایران در اینباره گفت که درحدود چهار دهه گذشته بیش از 99 درصد از ارزش پول ملی کاسته شده است.
http://alef.ir/vdcjaxeviuqehmz.fsfu.html?194675
تک نرخی شدن ارز به شدت تورم زاست. 3میلیارد دلار هزینه واردات گندم در سال جاری است که با دلار 1226تومان تامین میشود، اگر ارز گندم به نرخ بازار تبدیل شود، هر خانواده شهری در سال باید 814هزار تومان بابت نان بیشتر پرداخت کند، این غیر ممکن است، نمایندهای که بر تک نرخی شدن ارز در خصوص نان صحبت کرد، در واقع بیان داشت که که هر خانواده یک ماه از حقوق خود را در سال برای نان پرداخت کند، تک نرخی شدن ارز در مورد نان یعنی این، و این حرف سنگینی از طرف نمایندگان مردم است.
http://www.alef.ir/vdcfxvdymw6deya.igiw.html?176103
کاملاً مشخص است که قیمتهای پیشین و کنونی ارز هنوز دولت را راضی نکرده که این بار زمزمه بحث تک نرخی کردن آن را پیش کشیده اند که مطمئناً ترفند جدید دیگری است تا مجدداً مبلغ ناچیز دیگری را بر نرخ ارز مبادلاتی اضافه و نرخ جدیدی را با نامی جدید اعلام نمایند تا شاید بخش دیگری از کسری بودجه و ریال مورد نیاز دولت از این طریق جبران شود. بحث اصلی اینجاست که رشد و توسعه اقتصاد ایران و رفع مشکلات موجود در گرو تدابیر دیگری است نه افزایش پلکانی نرخ ارز، زیرا چنانچه نرخ ارز به 5000تومان افزایش پیدا کند باز هم هیچ مشکلی از نابسامانی های اقتصادی کشور حل نخواهد شد بجزء افزایش نرخ تورم و بی ثباتی بازار ارمغان دیگری در پی نخواهد داشت.
http://alef.ir/vdcjimevtuqeohz.fsfu.html?186953
افزایش شتابنده نرخ ارزی طی دو ماه آذر و دی 1390 ارزش پول ملی را به شدت کاهش داد. نرخ ارز از 1320 تومان برای هر دلار در 30 آبان، در 4 بهمن 90 به 2050 تومان رسید؛ یعنی طی حدود دو ماه، ارزش پول ملی 55 درصد کاهش یافت. مهمتر از افزایش قیمت ارز، نوسانات شدید آن و آثار مخربش بر تولید و توزیع درآمد ملی است. از 4 بهمن 90 تا 24 اردیبهشت 91 هر دلار از 2050 به 1577 تومان و از آن تاریخ تا 30 شهریور به 2442 تومان تغییر قیمت داد، یعنی پس از آن سقوط ارزش 55 درصدی اولیه، 23 درصد تقویت پول ملی را شاهد بودیم، بعد مجددا 55 درصد دیگر کاهش ارزش پول ملی.
http://www.alef.ir/vdci3qazrt1aqy2.cbct.html?166792
«احمد توکلی» در جلسه اقتصاددانان به بررسی التهاب بازار ارز کشور از آبان سال گذشته تا 8 مهر سال جاری پرداخت و گفت: «در یک دوره دو ماهه آذر و دی سال گذشته ارزش پول ملی 55درصد کاهش یافت و بهطور کلی طی 10 ماه از ابتدای آذر سال گذشته تا 8 مهر سال جاری ارزش پول ملی 113درصد کاهش یافت. در دوره یک ماهه از 8 شهریور تا 8 مهرماه سال جاری صعودی بودن نرخ ارز کاملاً آشکار بود، بهطوری که 8 مهرماه به 2850تومان و در مهر به 3500 تومان رسید.»
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/13712
دو نمونه از معضلات بزرگ اقتصادی که نظام جمهوری اسلامی با آن روبرو است تورم در سطح بالای قیمت ها و افت دراز مدت و پایدار ارزش پول ملی است.
http://www.alef.ir/vdchvmnzv23nqqd.tft2.html?175700
اکنون این سوال بزرگ از گردانندگان این سایت و مدیر ارشد آن یعنی دکتر توکلی باقیست که بالاخره افزایش قیمت دلار برای اقتصاد ایران خوب است یا بد؟ یا اینکه برای دولت احمدینژاد بد است ولی برای دولت روحانی خوب است؟
نکات پرس
به گزارش نکات پرس به نقل از رجانیوز، سخنان روز گذشته رئیس کل بانک مرکزی درباره ارز و اینکه قیمت دلار در بازار بیش از این نباید کاهش پیدا کند، یکی از سوژههای اصلی خبری در میان رسانههای مختلف بود .
ولی الله سیف در پایان جلسه صبحانه کاری با اعضای هیئت رئیسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران در جمع خبرنگاران افزود: اگر قیمت ارز بیش از این کاهش یابد به صلاح نیست و بعید است بیش از این کاهش یابد.
پس از انتشار این مطلب از سوی سیف، رسانههای مختلف به انتشار همراه با تعجب آن پرداختند و این اظهارنظر رئیس بانک مرکزی را سبب افزایش مجدد قیمت دلار در بازار دانستند اما در این میان، سایت "الف" در موضعی عجیب، ضمن دفاع از اظهارات سیف، بر لزوم باقی ماندن قیما دلار در حدود 3000 تومان تاکید کرد.
سایت نزدیک به احمد توکلی در این زمینه نوشت: "استدلال آقای سیف در مورد عدم کاهش قیمت دلار، کاملا منطقی و اقتصادی است. اولین آسیبی که کاهش بیش از حد قیمت ارز خارجی به اقتصاد وارد میکند، کاهش شدید صادرات کشور است. باید توجه داشت که اقتصاد ما هماکنون تورم نزدیک به 50 درصدی را تجربه میکند و قیمت تمام شده کالای تولید داخلی بالاست. اگر قیمت ارز خارجی نیز کاهش پیدا کند، عملا صادرات متوقف می شود و این آسیب جدی به تولید ملی، اشتغال، رشد اقتصادی و صادرات کشور وارد می شود."
این رویکرد سایت الف از آنجایی عجیب به نظر میرسد که این سایت و شخص آقای توکلی در زمان بالا رفتن قیمت دلار در زمان دولت دهم، سردمدار حمله و تهاجم به احمدینژاد بودند و او را بابت اینکه با افزایش قیمت ارز زمینه را برای کاهش ارزش پول ملی فراهم کرده، حسابی مینواختند.
آنچه در ادامه میآید، بخشی از مطالب پرتعداد سایت احمد توکلی علیه دولت دهم به دلیل بالا رفتن قیمت ارز است؛ مطالبی که اکنون در یک چرخش 180 درجه ناگهانی، به حمایت از بالا نگهداشتن قیمت دلار تبدیل شده است:
افزایش نرخ ارز واقعیت دیگری را آشکار ساخت و آن هم این بود که ارزش پول ملی تا میزان یکسوم کاهش پیداکرد و محمود قنادان، عضو انجمن اقتصاددانان ایران در اینباره گفت که درحدود چهار دهه گذشته بیش از 99 درصد از ارزش پول ملی کاسته شده است.
http://alef.ir/vdcjaxeviuqehmz.fsfu.html?194675
تک نرخی شدن ارز به شدت تورم زاست. 3میلیارد دلار هزینه واردات گندم در سال جاری است که با دلار 1226تومان تامین میشود، اگر ارز گندم به نرخ بازار تبدیل شود، هر خانواده شهری در سال باید 814هزار تومان بابت نان بیشتر پرداخت کند، این غیر ممکن است، نمایندهای که بر تک نرخی شدن ارز در خصوص نان صحبت کرد، در واقع بیان داشت که که هر خانواده یک ماه از حقوق خود را در سال برای نان پرداخت کند، تک نرخی شدن ارز در مورد نان یعنی این، و این حرف سنگینی از طرف نمایندگان مردم است.
http://www.alef.ir/vdcfxvdymw6deya.igiw.html?176103
کاملاً مشخص است که قیمتهای پیشین و کنونی ارز هنوز دولت را راضی نکرده که این بار زمزمه بحث تک نرخی کردن آن را پیش کشیده اند که مطمئناً ترفند جدید دیگری است تا مجدداً مبلغ ناچیز دیگری را بر نرخ ارز مبادلاتی اضافه و نرخ جدیدی را با نامی جدید اعلام نمایند تا شاید بخش دیگری از کسری بودجه و ریال مورد نیاز دولت از این طریق جبران شود. بحث اصلی اینجاست که رشد و توسعه اقتصاد ایران و رفع مشکلات موجود در گرو تدابیر دیگری است نه افزایش پلکانی نرخ ارز، زیرا چنانچه نرخ ارز به 5000تومان افزایش پیدا کند باز هم هیچ مشکلی از نابسامانی های اقتصادی کشور حل نخواهد شد بجزء افزایش نرخ تورم و بی ثباتی بازار ارمغان دیگری در پی نخواهد داشت.
http://alef.ir/vdcjimevtuqeohz.fsfu.html?186953
افزایش شتابنده نرخ ارزی طی دو ماه آذر و دی 1390 ارزش پول ملی را به شدت کاهش داد. نرخ ارز از 1320 تومان برای هر دلار در 30 آبان، در 4 بهمن 90 به 2050 تومان رسید؛ یعنی طی حدود دو ماه، ارزش پول ملی 55 درصد کاهش یافت. مهمتر از افزایش قیمت ارز، نوسانات شدید آن و آثار مخربش بر تولید و توزیع درآمد ملی است. از 4 بهمن 90 تا 24 اردیبهشت 91 هر دلار از 2050 به 1577 تومان و از آن تاریخ تا 30 شهریور به 2442 تومان تغییر قیمت داد، یعنی پس از آن سقوط ارزش 55 درصدی اولیه، 23 درصد تقویت پول ملی را شاهد بودیم، بعد مجددا 55 درصد دیگر کاهش ارزش پول ملی.
http://www.alef.ir/vdci3qazrt1aqy2.cbct.html?166792
«احمد توکلی» در جلسه اقتصاددانان به بررسی التهاب بازار ارز کشور از آبان سال گذشته تا 8 مهر سال جاری پرداخت و گفت: «در یک دوره دو ماهه آذر و دی سال گذشته ارزش پول ملی 55درصد کاهش یافت و بهطور کلی طی 10 ماه از ابتدای آذر سال گذشته تا 8 مهر سال جاری ارزش پول ملی 113درصد کاهش یافت. در دوره یک ماهه از 8 شهریور تا 8 مهرماه سال جاری صعودی بودن نرخ ارز کاملاً آشکار بود، بهطوری که 8 مهرماه به 2850تومان و در مهر به 3500 تومان رسید.»
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/13712
دو نمونه از معضلات بزرگ اقتصادی که نظام جمهوری اسلامی با آن روبرو است تورم در سطح بالای قیمت ها و افت دراز مدت و پایدار ارزش پول ملی است.
http://www.alef.ir/vdchvmnzv23nqqd.tft2.html?175700
اکنون این سوال بزرگ از گردانندگان این سایت و مدیر ارشد آن یعنی دکتر توکلی باقیست که بالاخره افزایش قیمت دلار برای اقتصاد ایران خوب است یا بد؟ یا اینکه برای دولت احمدینژاد بد است ولی برای دولت روحانی خوب است؟
نکات پرس
به گزارش نکات پرس به نقل از فارس، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کنگره شهدای دفاع مقدس استان کرمان اظهار داشت: اینکه اوباما میگوید ما به دنبال براندازی جمهوری اسلامی ایران نیستیم به این علت است که نمیتوانند براندازی کنند. وی بیان کرد: تمام تلاش آمریکا تا به امروز برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده است .
وی خطاب به آمریکاییها گفت: ضلع مهم تلاش شما تا به امروز برای مقابله با جمهوری اسلامی بوده است. سردار سلیمانی تصریح کرد: اینکه میگویید به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی نیستیم، این سخن اظهار لطف نیست بلکه اعلام ناتوانی است، شما نتوانسته و نمیتوانید در پی براندازی نظام جمهوری برآیید.
سلیمانی افزود: آمریکا در 35سال گذشته ناجوانمردانهترین و بدترین اقدامات را علیه نظام جمهوری اسلامی انجام داده است که این سابقه در ذهن ملت باقی میماند. وی ابراز داشت: شما حتی برای خرید دارو توسط ملت ایران محدودیت قائل میشوید. این یادگار دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: اینکه میگویید در فکر براندازی نظام نیستید وقتی قابل قبول است که آثار این حرف اوباما از سیاست آمریکا محو شود.
نکات پرس
تقدیم می کنم این حدیث را به مردانی که همسرانشان را رایگان و مجانی
مهمان نگاه شهوت آلود این و آن می کنند!!!
از امام حسن(ع) پرسید:
آقا "پستى" چیست؟
فرمود: شخصی خودش را نگه دارد اما همسرش را رها سازد تا هر کار که خواست بکند...
مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، ص: 98
-----------------------------------------------------------------------------------
قابل توجه اونها که برهنگی را تمدن و حجاب را عقب ماندگی میدونن!!!
یکی از دوستان تعریف میکرد سر کلاس نورواناتومی استاد یه مطلب خیلی جالب را بیان کردن..
یکی از مهمترین تفاوت های مغز انسان با سایر موجودات در لوب اهیانه (پیشانی) مغزه, هرچه انسان متکاملتر شده لب اهیانه مغز هم رشد و تکامل بیشتری را داشته..
در این لب قسمتی بسیار تکامل یافته وجود داره که در فرد ایجاد حجب و حیا میکنه..
هنگامی که محققین برای درمان برخی بیماران مانند شیزوفرنی مجبور بودن قسمتهایی از لب اهیانه را تخریب کنن متوجه شدن فرد بعد از درمان تمایلی برای لباس پوشیدن نداره و ترجیح میده برهنه باشه!
با تحقیق و مطالعات بیشتر مشخص شد قسمت پیشرفته ای در این لوب وجود داره که باعث حجب و حیا در انسان میشود..
نتیجه: انسان هرچه از نظر مغزی متکاملتر باشه با حیاتر و باحجابترم هست!
گروه جنگ نرم مشرق - برخی بر این باورند که مذاکره با غرب و به ویژه آمریکا مشکلات اقتصادی را مرتفع خواهد کرد کما اینکه برخی نوسانات در بازار سکه و ارز شائبه صحت این فرضیه را تقویت کرد. با این حال تحریم های پولی و بانکی نشان دهنده ضعف ما در حوزه زیرساخت های اقتصادی است که اولویت کشور باید در رفع آن ها قرار بگیرد.
جنگ به رویارویی و درگیری سازمان یافته و خصمانه دو گروه یا بیشتر گفته میشود. با این هدف که بقای طرف مقابل دچار لطمه شده و دارایی آن تحت استیلا و تسلط طرف دیگر واقع شود.
جنگها به لحاظ صلابت و شدت به سه دسته تقسیم میشوند:
1- جنگ سخت: حوزه مناسبات نظامی است به گونه ای که با توسل به خشونت و اقدام قهرآمیز، هدف حذف فیزیکی دشمن و تصرف سرزمین و مایملک اوست .
2- جنگ نیمه سخت: مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در بر میگیرد، به صورتی که با شیوه های تشویقی و تنبیهی، هدف به مخاطره انداختن بقای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دشمن و تصرف حکومت، منابع اقتصادی همچنین سیادت بر آن جامعه است.
3- جنگ نرم: در حوزه های فرهنگی، اطلاعاتی و روانی با مدیریت حب و بغض، شک و یقین، تصرف قلبها و سیادت بر مغزها را صورت میدهد.
ما ایرانیان از دیرباز با جنگ سخت دست و پنجه بسیار نرم کرده ایم و در طول سال های گذشته نیز با ملزومات جنگ نرم و چگونگی رخداد آن آشنا شده ایم اما آنچه که نیازمند توضیح و تدقیق بیشتر است جنگ نیمه سخت است که علی رغم شمولیت آن بر بیشتر روابط خارجی کشور، چندان برایمان آشنا نیست.
همانطور که گفته شد جنگ نیمه سخت در حوزه های سیاست و اقتصاد رخ می دهد. «جنگ سرد» بزرگترین جنگ نیمه سخت سیاسی است که در تاریخ سیاسی جهان طولانی ترین آن ها به شمار می رود. صف بندی دو قدرت و دو قطب جهان آمریکا و شوروی پس از جنگ جهانی دوم، در مقابل یکدیگر به مدت 45 سال طول کشید. که با فروپاشی بلوک شرق پایان یافت. مسأله اساسی در جنگ سیاسی حفظ قدرت خود و نابودی بقای طرف مقابل در حکومت است، امری که اگر توازن در آن به هم بخورد به اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و عرصه نظامی نیز تسری پیدا خواهد کرد تا زمانی که بقای طرف مقابل به کلی نابود گردد.
در دوران جنگ سرد همه چیز در سازوکار جنگی دو قطبی تعیین می شد سیاست لیبرالیستی در مقابل سیاست سوسیالیستی، اقتصاد لیبرالیستی در مقابل اقتصاد سوسیالیستی، فرهنگ لیبرالیستی در مقابل فرهنگ سوسیالیستی، اجتماع لیبرالیستی در مقابل اجتماع سوسیالیستی و در نهایت نظامی گری لیبرالیستی در مقابل نظامی گری سوسیالیستی. نکته اینجاست مادامی که در جنگ سیاسی پیروزی و ظفرمندی باشد در سایر بخشها نیز تفوق خواهد بود اما اگر در جنگ سیاسی کوتاهی صورت بگیرد همه چیز تحت لوای شکست سیاسی از دست خواهد رفت، همانطور که سیاست شوروی سابق از زمان لنین تا دوران گورباچف 180 درجه در مقابل غرب سر خم آورد و به سمت لیبرال شدن تغییر نمود و موجب فروپاشی آن گردید.
رده بندی صلابت جنگ
حیات هر کشور در گرو سیاست آن رقم میخورد پذیرش حملات و آفندهای دشمن در عوض دفاع، پدافند و حملات متقابل موجب شکست و پیشروی دشمن خواهد شد. بنابراین میتوان اینگونه بیان کرد همزمان با حفظ جنگ سیاسی، جنگ اقتصادی رخ می دهد. عجز و ناتوانی در پیروزی و عدم موازنه قدرت در جنگ سیاسی ادامه جنگ را به حوزه های دیگر از جمله اقتصاد می کشاند اگر ارکان قدرت را بر اساس مرتبه به شکل زیر رده بندی نماییم:
طبق یک نظر، قدرتمندانه ترین شکل برای جنگیدن این است که با یک حمله سیاسی همه قدرت دشمن در 5 رکن آن تحت استیلا و تسلط درآید.
اگر جنگ به عرصه اقتصاد کشیده شد به معنای این است که همه گزینه های جنگ نیمه سخت سیاسی با توفیق همراه نبوده است. دانستن قواعد جنگ که عمدتاً در همه جنگها به لحاظ صلابت، یکسان عمل می کند امری اجتناب ناپذیر است. بنابراین اگر بر علیه کشور ایران تحریم صورت می گیرد، دانستن نکات زیر الزامی است:
1- استیصال غرب از رویکرد های جنگ سیاسی و تا حدی پذیرفتن عدم توفیق در آن
2- پذیرفتن غرب اینکه باید هزینه خود را در قبال جنگ با ایران افزایش دهد.
3- قاعده جنگ بر این است:
کشاندن جنگ از حوزه سیاست به اقتصاد به معنی شکست غرب در حوزه سیاست و دیپلماسی است و نگه داشتن جنگ از نظر شدت در همین سطح نیز نیز نشان دهنده هنر عملیاتی ایرانیان است کما این که در دو دهه گذشته غرب به دلیل استیصال در جنگ سیاسی تمایل بسیاری به جنگ نظامی پیدا نمود اما رهبری نظام با حربه هایی که در دست داشت، توانست غرب را از اقدام نظامی منصرف سازد و هزینهی جنگیدن را در سطح پایین حفظ نماید.
اکنون غرب در قبال جمهوری اسلامی در طول چهار سال گذشته علاوه بر جنگ سیاسی، جنگ اقتصادی را با ایران اسلامی به اوج خود رسانید و با افزایش صلابت آن خود را درگیر پراکسی وار نمود تا با محک جنگ با حزب الله لبنان، حماس فلسطین و سوریه قدرت نظامی ایران را بسنجند، اما نکته این است که جنگ مستقیم با ایران در مرحله جنگ اقتصادی با صلابت نیمه سخت مانده است. بررسی تحریم های اعمال شده حاکی از آن است که دوز خصومت مرحله به مرحله در جنگ اقتصادی افزایش پیدا کرده است:
همان گونه که مشاهده می شود حملات تحریمی اعمال شده در حوزه اقتصاد کشور از ترکیب زیر متشکل است:
استراتژی مقابله
بر این اساس عمده حملات با محور تحریم در جنگ نیمه سخت اقتصادی بر دو کانون تمرکز دارد:
1- تحریم های مال و پولی
2- تحریم های اشخاص حقیقی
قاعده جنگ:
با توجه به این قاعده، شناخت دشمن به عنوان گام اول در آنالیز صحنه به شمار می رود چرا که:
قاعده جنگ:
و سپس شناخت استراتژی های او در گام دوم خواهد بود، آنگاه حمله به استراتژی دشمن در گام سوم؛ بدیهی است هنگامی که دشمن از استراتژی تحریم استفاده می کند، توجه داشتن به این نکات الزامی است:
1- اساس تحریم بر یک عامل است: نیاز و ضعف طرف مقابل
2- بنابراین برای حمله به استراتژی دشمن نخست باید تحریم را عقیم ساخت. چه زمانی یک تحریم از اثر می افتد؟ زمانی که نیاز کشور به آن چیز مرتفع شده و دیگر مبدأ ضعف قلمداد نگردد. چرا که ضعف زمینه ساز آسیب و آسیب دروازه ورود تهدید بیرونی خواهد بود. بنابراین استراتژی عقیم سازی به عنوان استراتژی مقابله، تحریم ها را از کارایی می اندازد و از طرف دیگر ما را در مقابل تحریم های گوناگون مصون می سازد.
3- تحریم های پولی و بانکی نشان دهنده ضعف ما در حوزه زیرساخت های اقتصادی است که اولویت کشور باید در رفع آن ها قرار بگیرد؛ این جاست که رهبر با درایت جامعه 5 راهبرد کلان را برای برون رفت از وضعیت موجود ترسیم نموده است:
· حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف
· همت مضاعف، کار مضاعف
· جهاد اقتصادی
· تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه ایرانى
· حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی
توجه به این استراتژی های کلان نشان می دهد که ایشان بنیان های نظام اقتصادی آدام اسمیتی موجود را نشانه رفته اما به دلیل عدم تئوریزه شدن توسط نخبگان اقتصادی دچار کم لطفی شده است.
4- تحریم های اشخاص نشان دهنده ی ضعف دشمن و قوت ما در پرورش افراد است که باید برای عقیم سازی تحریم به عنوان استراتژی ما برای حمله به استراتژی دشمنروز به روز مورد تقویت قرار بگیرد.
نتیجه:
دشمن با توجه به بحران اقتصاد جهانی از موضع ضعف و ذلَت، تحریم ها را اعمال کرده است و این بهترین فرصت برای حمله به او قلمداد می گردد:
قاعده جنگ:
ضعف شدید دشمن در ناحیه اقتصاد، شریان های حیاتش را آسیب پذیر می نماید، لذا برای تفوق بر دشمن نقد بنیادین فلسفی و سیستمی ارکان اقتصاد آدام اسمیتی و لزوم هر چه سریعتر ارائه الگوی جایگزی اقتصادی در کشور و اجرای آن، سپس تسری آن به جهان از اهم استراتژی های جنگ نیمه سخت اقتصادی به شمار می رود. تهیه چنین الگویی که مقدمات آن آماده شده است از اوجب واجبات اقتصاد کشور به شمار رفته و روز به روز بر ضرورت آن افزوده می گردد.
ادامه دارد...
حرف هاشمی ملاک نیست 4 سال قبل هم مدعی تقلب بود! (خبر ویژه)
آخرین اظهارات هاشمی رفسنجانی در جریان سفر به مازندران و سخنرانی در مراسم سالگرد ارتحال آیتالله صالحی مازندرانی در شهر شیرگاه سوادکوه و ادعای استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه شهروندان خود با تعجب آمیخته بهملامت بسیاری از مردم و کارشناسان روبرو شد. ادعای هاشمی در حالی است که مجلس عوام انگلیس به دلیل دروغ بودن اصل این ادعا، با همراهی آمریکا در حمله به سوریه مخالفت کرد. دولت آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی نیز تاکنون در اینباره هیچ سندی ارائه نکردهاند. با این وجود هاشمی در شیرگاه مدعی شده که «مردم سوریه از طرف حکومت خودشان مورد حمله شیمیایی واقع شدهاند و حالا هم باید منتظر حمله خارجیها باشند»!!
فایل صوتی این اظهارات در حالی منتشر شده که پیش از این رضا سلیمانی مدیرکل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام ادعای نعیمه اشراقی خواهر زن رضا خاتمی درباره بیان اظهارات مشابه از سوی هاشمی در دیدار با «جمعی از مردم اصفهان» را تکذیب کرده بود. نعیمه اشراقی 7 شهریور در صفحه فیسبوک خود خبر داده بود که هاشمی در این دیدار گفته «دولتی که ملت خود را بمباران شیمیایی کند، عواقب سخت آن را خواهد دید»!! هر چند رضا سلیمانی ادعای نعیمه اشراقی را تکذیب کرد اما چند روز بعد انتشار ویدئوی سخنان مشابه وی در سوادکوه راه تکذیب را دشوار کرد و این تلقی را پدید آورد که وی با ادعایی که حتی باراک اوباما و دیوید کامرون هم درباره آن ابراز تردید میکنند، اعتبار و حیثیت خود را به حراج گذاشته است!
اظهارات هاشمی رفسنجانی فارغ از خاستگاه آن، نمونه روشن ماجراجویی و بهانهتراشی برای دشمنان خونآشام ملتهای مسلمان منطقه است. در واقع آقای هاشمی برخلاف ادعای همیشگی موضعی به غایت نسنجیده و افراطی اتخاذ کرده که میتواند مستند دروغ آشکار آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گیرد و این در حالی است که رسانههای غربی اخبار متعددی حاکی از نقش رژیم سعودی در انتقال تسلیحات شیمیایی و کاربست آن از سوی گروههای مسلح و تروریستها منتشر میکنند. رسانههای غربی همچنین اغلب اذعان دارند که با توجه به پیروزیهای بزرگ ارتش سوریه طی چند ماه اخیر، دلیلی ندارد که این ارتش از سلاحهای شیمیایی آن هم علیه شهروندان خود و کودکان و زنان حومه دمشق- و نه دشمنان- استفاده کند.
در هر حال بازی - انشاءالله ناخواسته- هاشمی در زمین آمریکا و رژیم صهیونیستی چند گمانه نگرانکننده را پیش میکشد. نخست اینکه ناتوانی جسمی و ذهنی وی باعث شده نتواند مصلحت خود و کشور خود و مردم منطقه را تشخیص دهد و به رغم نبودن کوچکترین سندی، همان ادعای رژیم ملک عبدالله سعودی و رژیم شیمون پرز و اوباما و کامرون را تکرار کند. احتمال دوم که در تناقض با گمانه نخست نیست این که حلقه مشورتی آلودهای- از لحاظ اطلاعاتی- در گروه اطرافیان و مشاوران هاشمی نفوذ کرده که مرتبا وی را به اتخاذ مواضع رادیکال و به دور از خرد و اعتدال ترغیب میکند. وگرنه در شرایط عادی دلیلی ندارد یک چهره سیاسی مدعی میانهروی و پرهیز از بهانهتراشی برای دشمنان، ادعاهای دروغ سران کاخ سفید و تلآویو را که حتی سازمان ملل نیز آن را تأیید نکرده و پارلمان انگلیس نیز حاضر نیست بپذیرد، تکرار کند. برای ناظران و تحلیلگران ردگیری این حلقه بسیار ضروری است چرا که در آشوبافکنی 4 سال پیش بیگانگان نیز همین رفتار غیرعقلانی به چشم میخورد.
اکنون سوال این است که اگر مثلا سرویس جاسوسی سیا یا موساد و یا امآیسیکس انگلیس اظهارات آقای هاشمی را مستند ادعاهای نچسب خود قرار دهند و منافع ملی ما و منافع کلان جهان اسلام به مخاطره افتد، وی چه عذری برای جبران خسارتی که به بار میآورد خواهد داشت؟! آیا میشود گفت که ایشان در آشوبافکنی 4 سال پیش نیز همسو با شما بود و به دروغ ادعای تقلب در انتخابات 88 را مطرح کرده بود و از این روی ادعای اخیرش بر وزن دعاوی باطل شما چیزی نمیافزاید؟! یا باید گفت به اقتضای وضعیت جسمی و روحی وی نباید اظهاراتش را جدی گرفت؟! یا...
سرپرستی مجرم امنیتی بر یک وزارتخانه تصرف نامشروع و غیرقانونی است (خبر ویژه)
علی مطهری به توجیه و تأویل مواضع تحریکآمیز سرپرست وزارت علوم در فتنه سال 1388 پرداخت.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در جمع خبرنگاران با القای اینکه دعوا بر سر توفیقی دعوای «اصولگرا» و «اصلاحطلب» است، درباره سخنان تحریکآمیز توفیقی در دانشگاه گفت: حرفهای آقای توفیقی قبل از اعلام نظر شورای نگهبان بوده و هر کسی حق اعتراض دارد حتی هر کسی حق دارد اعلام کند تقلب شده و معتقد باشد که تقلب شده ولی بعد از اعلام نظر شورای نگهبان دیگر به اعتراض خودش ادامه ندهد؛ ما چنین کسی را فتنهگر نمیدانیم، آقای توفیقی هم همینطور است، ممکن است ایشان واقعا معتقد بوده که تقلب شده همانطور که آن روزها خیلی از افراد حتی بسیاری از اصولگراها هم هنوز آن موقع فکر میکردند و معتقد بودند که تقلب شده است.
وی افزود: حرف آقای توفیقی در آن روزها که 26 خرداد بوده حرف عجیبی نبوده است و گناهی هم نیست که کسی حتی الان هم معتقد باشد در انتخابات 88 تقلب شده و به این معنی نیست که او ضد انقلاب و یا ضد ولایت فقیه است. زیرا نظر افراد را نمیشود عوض کرد، بحث درباره التزام عملی است اگر بعد از اعلام نظر شورای نگهبان کسی همچنان به اعتراضات خیابانی خودش ادامه دهد به او میگوییم فتنهگر.
درباره این اظهارات، سزاوار یادآوری است که: 1- آقای توفیقی در سخنرانی کذایی درصدد آرام کردن جمع نبوده بلکه با تحریک احساسات حاضران، ادعا میکرده در انتخابات تقلب شده و رأی موسوی را به نام کس دیگری خواندهاند، بیآن که کوچکترین سندی در آن سخنرانی یا پس از آن ارائه کند. بنابراین توفیقی با این اقدام خود هم دروغ گفته و هم تهمت بزرگی را به نظام وارد کرده است. ایراد اتهام بدون سند ولو به افراد ظلم و جرم است چه رسد به اینکه علیه نظام جمهوری اسلامی باشد. چنین اقدامی نه تنها «حق» -آنگونه که آقای مطهری ادعا میکند- نیست بلکه یک عمل مجرمانه است.
2- کسانی چون سعید حجاریان، محمدعلی ابطحی، محمد خاتمی، موسویخوئینیها، تاجیک و... در خلوت یا جلوت بر دروغ بودن ادعای تقلب اذعان کردهاند و با این وصف سکوت 4 ساله آقای توفیقی درباره دروغ بزرگی که گفته و سهمی که در پدید آوردن فتنه ایفا کرده، نشانه جنایت و ستمی دیگر است. در واقع سوال این است که با فرض جوزدگی آقای توفیقی، چرا وقتی سران جریان اصلاحات نیز اذعان کردند تقلب دروغ بوده، حاضر به جبران جفای بزرگ خود نشده است؟!
3- آقای مطهری مدعی است حتی اگر کسی الان هم معتقد به وقوع تقلب باشد، ضد انقلاب نیست. اولا؛ داشتن یک فهم (ولو غلط) با اقدام عملی ساختارشکنانه و آشوبافکنانه کاملا جداست. ثانیا؛ امیر مومنان(ع) در پاسخ طلحه و زبیر که مدعی بودند بیعتشان با حضرت از روی اکراه بوده و نه اختیار، فرمودند آنها یا باید به بیعت علنی خود وفادار بمانند و یا اینکه برای آنچه ادعا میکنند و در سینهشان پنهان است، دلیل بیاورند. یا باید برای ادعای تقلب- آن هم در حد 11 میلیون رأی!- سند ارائه کرد و یا اینکه عذر تقصیر آورد و اذعان کرد که موضعگیری گذشته فاقد کمترین مبنا بوده است.
4- فهم این نکته سخت نیست که اعتماد و وفاداری به حاکمیت، حداقل شرط حضور در سطح مدیریتی آن است و فردی که نظام اسلامی را -با بیتقوایی تمام- متهم به خیانت در آراء مردم کرده، طبعا و قطعا فاقد کمترین صلاحیت مدیریتی است. با این وصف حضور فعلی آقای توفیقی بر مسند وزارت علوم، عملی نامشروع و تصرف غیرقانونی است.
5- و بالاخره این سوال همیشگی باقی است که برای آقای مطهری اصل نظام جمهوری اسلامی که شهدای والا مقامی نظیر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) جان عزیز خود را در راه آن فدا کردند، مهمتر است یا همراهی با یک ائتلاف آلوده به انواع خیانت؟! آیا غیر از این است که کار فتنهگران در آشوبهای خیابانی به حذف نام مبارک جمهوری اسلامی کشید؟!
روحانی مدافع دوران سازندگی و اصلاحات است، واقعیت روحانی در انتخابات مخرج مشترک این دو دوره در برابر دوره هشت ساله احمدی نژاد است اما وقتی می گویید اعتدال در انتخابات برده معنایش چیست؟ یعنی افراط شکست خورده بنابراین اصولگرایان خود را در موضع افراطی گری قرار می دهند، آنها هم تلاششان این است که بعد از انتخابات برای حفظ، تثبیت و تقویت این آراء، برای اعتدال یک فضای گفتمانی بسازند و نتیجه این گفتمان سازی چه می شود؟ طرف مقابل در حوزه افراط قرار می گیرد. بنابراین زمینه بازگشت به سیاست و قدرت طرف مقابلش را با برچسب افراط منتفی می سازند و یا حداقل تضعیف و محدود می کنند.
کسی که انگ افراطی گری و افراط به آن خورد بازگشتش به سمت قدرت ضعیف می شود. به اضافه اینکه جریان اصلاحات از اینکه شخصی مثل روحانی نماینده جریان اصلاح طلب نشود استقبال می کند چرا که در این چهار سال دیگر آن جریان پاسخگوی رفتار روحانی نخواهد بود، اگر روحانی به هر دلیلی کارش افت پیدا کند آلترناتیو این دولت، اصلاحات می شود و این یعنی بازی دو سر برد و رقبای روحانی کاملا از مسیر خارج می شوند. به اضافه اینکه آنان با یک مشکل دیگری هم با پیروزی روحانی روبرو هستند و آن احیای نسبی احمدی نژاد است.
با پیروزی روحانی احمدی نژاد می تواند خود را برای بازگشت مجدد بازسازی کند
اگر اصولگریان می توانستند انتخابات را ببرند احمدی نژاد در حاشیه قرار می گرفت. اما امروز احمدی نژاد می تواند خود را بازسازی کند، چون روحانی مخرج مشترک دوران سازندگی و اصلاحات است و این دولت هم نسبت به دو موضوع و مطالبه اصلی جامعه ضعف دارد. یکی مسئله عدالت است و دوم توده عمومی مردم. چرا که سازندگی و اصلاحات گفتمان نخبه گرا هستند و احمدی نژاد مزیت هایش همین دو موضوع است؛ بنابراین از جمله کسانی که می تواند منتقد گفتمان حاکم باشد، احمدی نژاد است که کار را برای اصول گرایان سخت تر میکند.
اصولگرایان شکست سیاست ورزی خورده اند نه شکست گفتمانی
* با توجه به تحلیلی که از شرایط انتخابات برشمردید جمعبندی شما از دلایل شکست اصولگرایان در این انتخابات چیست؟
اصولگرایان در این انتخابات شکست سیاست ورزی خورده اند نه شکست گفتمانی. شکست سیاست ورزی یعنی اگر همین فضای انتخاباتی بود و همین کاندیداهایی که جریان اصولگرایی را نمایندگی می کردند، از یک کنش سیاسی بهتری برخوردار بود نتیجه انتخابات فرق می کرد.
کنش های سیاسی آن طرف را ببینید روحانی محدودیتش زیاد است. وی یک چهره شناخته شده اجتماعی نیست و هیچ مابه ازای بیرونی ندارد. یک پایگاه اجتماعی تثبیت شده ندارد، کسانی که می خواهند از او حمایت کنند با چالش روبرو هستند. مثلاً خاتمی می خواهد از کسی که اصلاح طلب نیست حمایت کند و علاوه بر آن باید یک کانددیدای اصلاح طلب را که در انتخابات حضور دارد کنار بگذارد و این کار مشکلی است که بدنه اجتماعی را قانع کند تا از یک کاندیدای غیر اصلاح طلب حمایت کنند. آقای هاشمی هم که می خواهد از روحانی حمایت کند با مشکلاتی مواجه است چرا که در انتخابات از صلاحیت افتاده و آمدنش به فضای انتخابات یعنی اینکه ساز و کار انتخابات و تصمیمی که برای او گرفته شده است را قبول دارد و دیگر آنکه معلوم هم نیست که روحانی انتخابات را ببرد چون پیش بینی آنها بعد از رد صلاحیت هاشمی حدود دو میلیون رای برای روحانی بود و حتی قبل از ورود هاشمی به انتخابات جریان کارگزاران که نزدیک ترین جریان به روحانی است نسبت به وی خوش بین نبودند؛ بنابراین کاندیدای دیگری به نام جهانگیری را طرح می کند به عنوان کاندیدایی که بیشتر می تواند ظرفیت آنان را نمایندگی کند. آن چیزی که محدودیت های روحانی را برطرف کرد سیاست ورزی وی بود، روحانی یک امتیاز بالقوه داشت و آن این بود که در طرف مخالفت با وضع موجود قرار گیرد برای اینکه تلقی مردم از وضع موجود منفی بود و این کار آسانی نیست تا بتوانیم در مدت 20 روز چنین ظرفیت اجتماعی از خودتان به وجود بیاورید.
نتیجه انتخابات محصول دو قطبی روحانی-قالیباف بود نه روحانی-جلیلی
*با وجود آنکه دیگر کاندیدای عرصه انتخابات نیز مخالف وضع موجود بودند و سیاست های دولت فعلی را به چالش کشیدند و از طرفی نیز چهره های شناخته شده تری نسبت به روحانی بودند، چرا نتوانستند چنین ظرفیت اجتماعی را ایجاد کنند؟
روحانی تمام ادبیاتش مخالفت با وضع موجود است و یک تهاجم همه جانبه نسبت به وضع موجود داشت. حتی نسبت به مجری و کسی که در اتاق فرمان بود و از طریق گوشی سوال می کرد چراکه می خواست ثابت کند من مخالف وضع موجودم و این استراتژی روحانی بود. این رویکرد را در فیلم انتخاباتی اش می بینیم.
این استراتژی روحانی در مناظره سوم به صورت جدی تر شکل می گیرد. اتفاقاً بر عکس دیدگاه ساختارگرا که نتیجه انتخابات را تنها محصول تلقی منفی جامعه از وضع موجود می داند؛ آنهم وضع منفی اقتصادی، تغییرات انتخابات در مناظره اقتصادی رخ نداد اگر آن تحلیل درست بود فضای شکل گیری آرا به نفع روحانی باید در مناظره اقتصادی رخ می داد، اتفاقاً حول وحوش مسایل روابط خارجی و مسایل هسته ای هم شکل نگرفت؛ بلکه حول و حوش مساله آزادی شکل گرفت و اتفاقاً میان جلیلی و روحانی شکل نگرفت، بین قالیباف و روحانی شکل گرفت. شما همواره باید بدانید که وقتی وضع موجود یک اقتضائی دارد مثلا مشکلات اقتصادی شما با همان اقتضا نمی توانید وارد انتخابات شوید باید با یک نماد فراگیرتر وارد صحنه شوید.
واژه گازانبر برگ برنده روحانی در انتخابات بود
*البته خیلی ها اعتقاد دارد تضارب آراء میان روحانی و جلیلی شکل گرفت، بخصوص بر سر روابط خارجی و مذاکرات هسته ای و پیروزی روحانی در را نتیجه ورود جلیلی به عرصه انتخابات می دانند.
نقطه عطف انتخابات در مناظره سوم بین قالیباف و روحانی است؛ یعنی مسئله گازانبر، ادبیات گازانبر در فضای اجتماعی مطرح می شود و یک موج اجتماعی پیدا می کند. اتفاقاً مثلاً وقتی مساله اصلی کشور سیاست خارجی و اقتصادی است با این دو عنوان نمی توانیم به طور مستقیم با جامعه حرف بزنیم باید چیزی طرح کنید که فراتر از این باشد. مثلاً انتخابات دوم خرداد 76 نیاز اصلی جامعه مساله اقتصادی و تورم 50 درصدی است ولی خاتمی با شعار آزادی آمد و آن آزادی به عنوان نماد مخالفت با وضع موجود قرار گرفت.
در انتخابات 92 هم دیالوگی که بین قالیباف و روحانی طی شد توانست روحانی را در مخالفت با وضع موجود تثبیت کند و او را نسبت به قالیباف در مخالفت با وضع موجود برتری دهد. در حالی که قالیباف هم می توانست و این استعداد را داشت که در طرف مخالفت با وضع موجود خود را تثبیت کند چون هیچ ارتباطی به دولت 8 ساله نداشت. حتی نوعی چالش هم با آن داشت و به اضافه اینکه با ما قبل این دولت هم ارتباطی نداشت ولی قالیباف از سیاست ورزی ضعبف تری نسبت به روحانی برخوردار بود.
رقابت 4 کاندیدای اصولگرا با یک کاندیدا با عقل سیاسی جور در نمیآید
روحانی روز دوشنبه قبل از کنار رفتن عارف آراءاش در نظرسنجی ها 15 درصد است و در عرض 4-5 روز این 15 درصد به 50 درصد رسید. کنار رفتن عارف یک عمل سیاسی است، آرای عارف کاملاً منتقل می شود به روحانی و روحانی وزن مجددی روز سه شنبه می گیرد. حمایت خاتمی و هاشمی هم یک عمل سیاسی است اما آن طرف همش نابلدی سیاسی است، یعنی 4 کاندیدای نزدیک به هم با یک کاندیدا رقابت کنند و این با عقل سیاسی جور در نمی آید. به علاوه اینکه فضای رسانه ای اصولگرا در یک نابلدی سیاسی، یک شوک به نفع روحانی در جامعه ایجاد کرد و آن هم مسئله بررسی صلاحیت مجدد روحانی در شورای نگهبان بود. این خبر این ذهنیت را در جامعه ایجاد می کند که اولا روحانی از فضای اجتماعی خوبی برخوردار است؛ بنابراین می خواهند آنرا رد کنند. ضمن اینکه این نشانه قرار گرفتن روحانی در مخالفت با وضع موجود است بنابراین جریان اصولگرا مشکلش نابلدی سیاسی است.
مشکل جریان اصولگرا مساله سیاست ورزی است
آقای قالیباف همان اشتباهی را کرد که در سال 84 انجام داده بود. سال 84 هم ائتلاف بود، او به همراه توکلی، رضایی و احمدی نژاد قرار بود ائتلاف کنند، آیا آن ائتلاف پا گرفت؟ سه نفر از آن چهار نفر کاندیدا شدند . دوباره چرا وارد ائتلاف دیگری شد؟ آیا این ائتلاف تا روز آخر یقه قالیباف را ول کرد؟ ول نکرد. مشکل جریان اصولگرا مساله سیاست ورزی است.
حضور دوپینگی اصولگرایان در انتخابات عامل شکست آنان بود/ جلیلی و ولایتی اصلا انتخابات را نمیشناختند
* دلیل این عدم سیاست ورزی در جریان اصولگرایی چیست؟ دلیلش 8 سال در قدرت بودن است؟ یا اینکه مانند حریان اصلاحات لیدر مشخص ندارد و یا وجود طیف های مختلف در این جریان است؟
دلایلش مختلف است. اما یکی از مهمترین دلایل آن، حضور دوپینگی آنها در سیاست است. بخش هایی از آنها به طور مستقیم محیط سیاسی را تجربه نکرده و یک برآورد درست و واقع بینانه ای از محیط سیاسی ندارند. مثلاً جلیلی و تا حدودی ولایتی وقتی وارد انتخابات می شود اصلاً انتخابات را نمی شناسد و هیچ برآورد درستی از انتخابات ندارد، پس چرا وارد انتخابات می شود؟ جلیلی به واسطه موقعیتی که به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی دارد و ولایتی به دلیل سوابق در وزارت خارجه دارند، وارد انتخابات شدند. وقتی وارد انتخابات شدند، آن دوپینگ برداشته می شود چون با واقعیت اجتماعی بطور مستقیم مواجه می شوند؛ بنابراین دچار مشکل میشوند.
وقتی پناهیان محور سیاسی شود نشان دهنده بحران سیاسی در جریان اصولگراست
مثلا چقدر توسط بعضی از آقایان و گروههای مختلف این جریان استدلال شد که عدم ائتلاف بهتر از ائتلاف است درحالیکه عقل سیاسی می گوید که ائتلاف بهتر از عدم ائتلاف است. مثلاً وقتی آقای پناهیان به محور سیاسی در این جریان تبدیل بشود نشان دهنده یک بحران در مجموعه اصولگرا است، کسی که واعظ و خطیب و سخنران خوبی است اما نمی داند کار سیاسی چیست. ابتدا می آید آقای ابوترابی را مطرح می کند و می گوید مشکل اصلی کشور نداشتن تقوا است، خوب مصداق تقوا اصلاً صلاحیتش در انتخابات تایید نمی شود. بعدی می رود در ستاد قالیباف به نفع قالیباف سخنرانی می کند و بعد سر از ستاد جلیلی سر در می آورد. این نمی شود. این نشان دهنده آن است که سیاست را جدی نگرفتیم؛ اما چقدر از این خطاها در آن طرف می بینید. کار سیاسی بلدی می خواهد، خاتمی که حاضر می شود ریسک کند عارف را به نفع روحانی کنار بگذارد؛ یعنی یک هزینه سیاسی را تقبل می کند اما آنطرف چنین کاری انجام نمی دهد.
عامل باخت قالیباف سیاست ورزی غلطش بود
* اصولگرایان در تحلیل هایشان بعد از انتخابات یکی از علت های شکست و تشتت آراء این جریان در انتخابات را ورود جلیلی و بعد از آن عدم کنار رفتنش به نفع قالیباف می دانند این موضوع را چقدر در نتیجه انتخابات موثر می دانید.
آقای قالیباف عامل باختش خودش و سیاست ورزی غلطش بود. قالیباف به سیاست ورزی خودش باخت. اگر احمدی نژاد را نرم افزار سیاست ورزی در نظر بگیریم و قالیباف را به عنوان سخت افزار و نرم افزار احمدی نژاد بر سخت افزار قالیباف سوار بود، قالیباف مانند آب خوردن انتخابات را می برد. وقتی روی کاغذ فرمول را پیاده می کنید هیچ چیزی که قالیباف انتخابات را نبرد پیدا نمی کنید. آقای جلیلی حضورش در انتخابات مسئله ساز نیست، جلیلی اگر هم سیاست ورزی بلد بود آرای خود را به صورت حداکثری میاورد. چون آرا در فضای اجتماعی متکثر است و کسی آراء قاطعی ندارد. شما فکر کنید اگر احمدی نژاد به جای جلیلی و یا حتی به جای قالیباف در انتخابات بود، آیا نتیجه انتخابات همین می شد؟ قطعا سیاست ورزی احمدی نژاد بیشتر از کاندیداهای موجود بود. بنابراین عامل سیاست ورزی مهم است نه تنها شرایط موجود، شرایط موجود ساختاری است. شرایط ساختاری مهم است اما کنش سیاست مدار هم مهم است.
چیزی به نام جریان اصولگرایی وجود خارجی ندارد/ میان جبهه پایداری و مجموعه قالیباف، مرزها خونین است
*آیا عقیده دارید قالیباف تنها کاندیدای جریات اصولگرا بود که می توانست پیروز انتخابات شود و با به تعبیر دیگری اقبالش نسبت به دیگر کاندیدا بیشتر بود؟
اگر بخواهیم روشن تر و عمیق تر بحث کنیم چیزی به نام جریان اصولگرایی وجود خارجی ندارد. چرا که وقتی از جریان صحبت میشود یعنی این که بتواند عمل سیاسی واحد انجام دهد. آیا اینان می توانند عمل سیاسی یکپارچه انجام دهند؟ میان جبهه پایداری و مجموعه قالیباف، مرزها خونین است و مرز میان آنان بحث اختلاف سلیقه و دیدگاه نیست بلکه امکان عمل سیاسی واحد میان آنان وجود ندارد و با تکثر روبرو هستند. بین مجموعه احمدی نژاد و قالیباف همین طور و بین احمدی نژاد با سایر اصول گرایان نیز همینطور شکاف و شقاق وجود دارد.
انتخابات 24 خرداد جمع اضداد بود
*یک تحلیل دیگری نیز وجود دارد که یکی از دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات را نتیجه تلاش ها و تخریب هایی که احمدی نژاد و حلقه نزدیک به آن بر علیه اصولگرایان انجام داد می دانند. شما این عامل را تا چه اندازه در شکست اصولگرایان موثر می دانید؟
این انتخابات جمع اضداد بود. اینکه می گوییم آراء روحانی شکننده است آراء روحانی نتیجه جمعی اضداد است. یعنی 4 جریان که اصلا با هم هیچ ارتباطی در دو دهه اخیر نداشتند با هم همکاری کردند و جمع آرای آنان شد روحانی. احمدی نژاد، خاتمی ، هاشمی و ناطق اینها هر کدامشان به شکلی به روحانی خدمت کردند ولی در آینده امکان اینکه با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند وجود ندارد. اما این دلیل اصلی برای شکست اصولگرایان نیست که بگوییم چون احمدی نژاد این رفتار را در انتخابات دنبال کرد نتیجه انتخابات به ضرر اصولگرایان شد.
در این چهار سال خلاء گفتمان عدالت احمدی نژاد در جامعه ایجاد می شود
*در 4 سال آینده رفتار احمدی نژاد را چطور پیش بینی می کنید؟
با پیروزی روحانی تا حدی فضای سیاسی و اجتماعی برای احمدی نژاد بازسازی شد. اگر اصولگرایان انتخابات را می بردند احمدی نژاد از گردونه سیاست خارج می شد؛ اما امروز چون روحانی انتخابات را برده است و روحانی نیز نماینده یک دوره (سازندگی و اصلاحات) است و نه نماینده یک گفتمان خاص، بنابراین در این مدت یک خلاءای در جامعه نسبت به عدالت و توجه به توده عمومی مردم که از ویژگی های اصلی دولت احمدی نژاد و گفتمان 3 تیر بود به وجود می آید. روحانی و جریان اصلاحات هیچ یک صحبت از عدالت نمی کنند و طرفداران آنان نیز گروههای نخبه گرایانه هستند. دوران سازندگی، دوران تکنوکرات ها و بروکرات ها و دوران خاتمی نیز دوران روشنفکرهاست و احمدی نژاد نماینده عدالت و توجه به توده ها است.
صحبت از پایان احمدینژاد بیشتر یک آرزو است تا واقعیت/ با روی کار آمدن روحانی زمینه بازسازی پایگاه اجتماعی برای احمدینژاد فراهم شده است
احمدی نژاد یک خطای بزرگ در سیاست ورزی اش انجام داد و آن هم این بود که پایگاه ایدئولوژی و عاطفی خود را از دست داد. در 4 سال اخیر این بدنه ایدئولوژیک از احمدی نژاد کنده شده است و عقبه سیاسی خود را از دست داده است و یکی از مشکلات احمدی نژاد بازسازی خودش در آن پایگاه اجتماعی است که تا حدی با روی کار آمدن روحانی زمینه اش فراهم شده است. برخلاف برخی دیدگاههای کنونی احمدی نژاد همچنان به عنوان یک چهره موثر در فضای سیاسی ایران نقش آفرین خواهد بود و کسی نمی تواند او را نادیده بگیرد. این که از پایان احمدی نژاد صحبت شود بیشتر یک آرزو است تا واقعیت.
* اصولگراها باید چه در این مدت 4 سال اقدامی انجام دهند تا بتوانند شکست شان را جبران و به نوعی خود را بازسازی کنند. حلقه گم شده عدم سیاسیت ورزی اصولگرایان چیست؟ آیا احزاب و یا لیدر قوی می خواهد؟
اولین گام این است که مساله خود را با سیاست تعیین تکلیف کنند. باید تکلیف شان را با سیاست شفاف کنند. سیاست یک عرصه خطیر است که تصمیمات در آن، سرنوشت جامعه را تغییر می دهد بنابراین خطاهای سیاسی فاجعه بار است. ممکن است کسی در کار سدسازی، عمرانی و کشاورزی بتواند به جمهوری اسلامی خدمت کند و در کارش هم موفق باشد اما در سیاست نمی تواند خدمت کند. خدمت به نظام انحصاراً از مسیر سیاست عبور نمی کند بنابراین باید در جریان اصولگرا یک بازنگری در نسبتش با سیاست به وجود آید. سیاست را باید بیش از اینها جدی گرفت.
مسئله مهم دیگر پاسخگو کردن دولت مستقر است. مجموعه اصولگرایان باید واقعیت دولت روحانی را به عنوان مخرج مشترک دو دوره اصلاحات و سازندگی با همه نمادهایش از خاتمی تا هاشمی به رسمیت بشناسند تا آنها را در برابر عملکرد دولت کنونی پاسخگو کنند.
ائتلاف تنها راه پیروزی اصولگرایان در انتخابات آینده است
راه حل بعدی ائتلاف است. امروز مهمترین واقعیت اجتماعی و سیاسی ایران مسئله تکثر است؛ چراکه گروه های مرجع در بحران هستند یعنی نهادهایی چون خانواده، آموزش و پرورش، دانشگاه، رسانه ملی و علی الخصوص گروهها و مجموعه های سیاسی مرجعیت خود را از دست داده اند و این بحران گروه های مرجع نتیجه اش تکثر است. در تکثر یک الزام اساسی، ائتلاف است، کسی بدون ائتلاف نمی تواند بر شرایط تکثر غلبه کند و انتخابات سال 92 نمونه ای از آن است، کدام طرف پیروز شد؟ آن طرفی که ائتلاف کرد اما این طرف ائتلاف صورت نگرفت، شما می توانید تصور کنید بدون کنار رفتن عارف، روحانی انتخابات را ببرد؟ پس در این شرایط ائتلاف یکی از ضرورت ها است و جزء چارچوب اصلی کار است. اتفاقا ائتلاف در فضای تمایز و اختلاف معنا دارد و قرار نیست کسی شبیه دیگران شود. در ائتلاف خواسته ها ی حداکثری اما غیرقابل تحقق به نفع خواسته های حداقلی اما قابل تحقق تر تعدیل میشود.
یکی دیگر از مشکلات اصولگرایان، مبنای نظری آنها برای عمل سیاسی است. در این جریان مبنای تئوریک برای کنش سیاسی دست کم مبهم و ناقص است یا به تعبیری خام و تئوریزه نشده است. بنابراین باید این توانایی را پیدا کند که نسبت به شرایط گوناگون کارآمد عمل کند.
مبنای نظری عمل سیاسی اصولگرایان یعنی "تکلیف" و "اصلح" باید تعریف شود
دو مفهوم در مبنای نظری عمل سیاسی اصولگرایان وجود دارد؛ یکی "تکلیف" و دیگری "اصلح". این دو مفهومی است که با آن کار سیاسی انجام می دهند و این دو مبنا مبهم و ناقص است بنابراین عمل سیاسی نیز به درستی انجام نمی گیرد. این مبنای نظری عمل سیاسی اصولگرایان است که باید شفاف و روشن شود.
امروز اصلح را بر مبنای ویژگی های فردی تعریف می کنند مانند تقوی، تدین و... اینها که کافی نیست، اینها ویژگی های فردی است، ما می خواهیم رئیس جمهور انتخاب کنیم پس باید فردی توانمند باشد و بتواند رای بیاورد و حداقل نیمی از جامعه را پوشش دهد پس باید بتواند توانایی حرکت در ساز و کار انتخابات را داشته باشد. اما اصلا این ویژگی ها در مبنای نظری اصولگرایان دیده نمی شود. البته ما شاهدیم که خود اصولگرایان نیز نه تنها از لحاظ عملی بلکه از لحاظ نظری هم به این امر نمی توانند پایبند باشند. مثلاً یکی از معتقدترین طبف های اصولگرایی نسبت به این مبانی نظری جبهه پایداری است ، آقای مصباح به لحاظ نظری می گوید که اگر به کسی در انتخابات برسیم که آنرا اصلح می دانیم اما رای آور نیست غلط است که برایش کار کنیم ولی این اظهارات مصباح را شاید کسی نشنیده باشد و یا رسانه ای نشده باشد. مثل بحثی که اخیرا از ایشان درباره تکلیف و نتیجه منتشر شد که دلیلش روشن نیست چرا در زمان خودش منتشر نشد.
*اتفاقا بعد از این اظهارات آیت الله مصباح با چند عضو جبهه پایداری از جمله آقای لنکرانی در این خصوص مصاحبه گرفتیم که اعتقاد داشتند این دیدگاه آقای مصباح عملی نیست و مابه ازای خارجی ندارد و تحلیلشان هم این بود که از کجا معلوم که آن کاندیدای حداکثری در رقابت با کاندیدای جناح رقیب بتواند پیروز شود؛ بنابراین چنین فرضی را درست نمی دانستند و اعتقاد داشتند تحقق آن عملی نیست.
اینطور به نظر میرسد که در مجموعه علاقه مندان و طرفداران آقای مصباح این دیدگاههای ایشان جدی گرفته نمی شود و در ظهور اجتماعی برجسته نمی شود. اما وقتی جبهه پایداری آقای لنکرانی را انتخاب کردند، آیا آقای لنکرانی از لحاظ تقوی و تدین از دیگر اعضای جبهه پایداری برتر است، آیا توانایی اداری و اجرایی اش از بقیه بهتر است؟ تنها مزیت لنکرانی نسبت به دیگر اعضای این جبهه قدرت رای اوری اش است و رای اوری لنکرانی بیشتر از دیگر اعضا است؛ بنابراین خود جبهه پایداری نیز بطور ناخودآگاه این شرط را در فرایند انتخابشان می آورد و به لحاظ عملی پایبند به این مبنای نظری نیستند و گرنه آقاتهرانی را به عنوان کاندیدا انتخاب می کردند. چرا وقتی جلیلی آمد لنکرانی در حاشیه قرار گرفت، برای آنکه قدرت رای آوری جلیلی از لنکرانی بالاتر بود.
مفهوم دوم، مفهم تکلیف است که رفرنس شان امام است. امام که می گفتند ما پایبند به تکلیف هستیم و نه نتیجه منظورشان این بود که به شرط نتیجه کاری نمی کنیم. مثلا اگر اصولگرایان ائتلاف می کردند و روحانی رئیس جمهور می شد باید می گفتیم به تکلیف عمل کردیم اما نتیجه چیز دیگری شد و دیگر به نتیجه کار نداریم. نه اینکه آن کاری که می توانستیم برای پیروزی در انتخابات انجام دهیم را انجام ندهیم و بعد بگوییم به تکلیف عمل کردیم. این نوع کار سیاسی مصداق فرمایش امام نیست.
مسئله مهم دیگر بازسازی و بازتعریفی است که جریان اصول گرا باید در ارتباط خود با جامعه و افکار عمومی خصوصا دو بخش اجتماعی یعنی طبقه متوسط شهری و نخبگان جامعه انجام دهد. روابط جریان اصول گرا با این دو گرایش اجتماعی ضعیف و پرآسبب است. طبقه متوسط شهری از دوم خرداد 76 همواره یک نقش تعیین کننده در شرایط سیاسی ایران داشته است. این طبقه بعد از انقلاب به شدت فربه و بزرگ شده است و به دلیل قرار گرفتن مجموعه ای از بورکراتها، تکنوکراتها، روشنفکران، دانشجویان و اساتید و ... در این طبقه تاثیر کیفی نیز بر فضای اجتماعی ایران دارند. جریان اصول گرا تا کنون در ارتباط با این بخش جامعه توفیق زیادی نداشته است. نوع تعامل و ارتباط با این طبقه اجتماعی در آینده جریان اصول گرا بسیار تعیین کننده است.
-----
گفتگو از: فاطمه کرمانی و محبوبه نیاورانی