به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، احمدرضا بیضایی برادر شهید محمودرضا بیضایی شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) بخشی از خاطرات برادر خود را در وبلاگ اسکالپل آورده است:
*او یکی از ثمرات انس با فرهنگ دفاع مقدس بود
شوق شهادت طلبی چیزی نبود که یک شبه در او شکل گرفته باشد؛ علیرغم اینکه در جمهوری اسلامی، دوست و دشمن، اینهمه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ و شیوه گفتن و نوشتن از دفاع مقدس میزنند، بعنوان برادر محمودرضا میگویم که او یکی از ثمرات انس با فرهنگ دفاع مقدس و همین کتابها و خاطرات، گفتنها، نوشتنها و مستندها بود.
دانش آموز بود که با حاج بهزاد پروین قدس (عکاس جنگ) در تبریز رفاقتی بهم زده بود و مرتب برای دیدن آرشیو عکسهایش سراغش میرفت؛ نخستین ریشههای علاقمندی به فرهنگ جبهه و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود؛ همان سالها بود که دو کار پژوهشی در مورد شهید احد مقیمی و شهید عبدالمجید شریف زاده انجام داد و مجموعهای از خاطراتشان را گردآوری کرد.
کتابخانهای که از او بجا مانده تمام کتابهای منتشر شده در حوزه ادبیات دفاع مقدس در 10 سال گذشته را در خود گنجانده است؛ مثل همه بچههای بسیج به یاد و نام و عکسهای سرداران شهید دفاع مقدس از جمله حاج همت، زینالدین، خرازی، باکری، احمد متوسلیان و… تعلق خاطر داشت؛ این اواخر بسیار پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود؛ گاهی از من میپرسید فلان کتاب را خواندهای؟ و اگر میگفتم نه، نمیگفت بخوان؛ میخرید و هدیه میکرد و میگفت بخوان.
یکبار کتابی را از تهران برایم پست کرد؛ بدون استثناء، هر سال، عاشورا را در مقتل شهدای فکه حاضر میشد؛ چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا فکه و من فلک زده هر بار گفتم میآیم و نرفتم! این اواخر هم هوای کربلا به سرش زده بود؛ قبل اربعین میگفت یکی از دوستانش در عراق گفته تو تا شلمچه بیا، من میبرمت کربلا.
به من هم گفت بیا این سفر را برویم؛ حاضر شده بودم که برویم که قسمت نشد و بعد ماه محرم رفت سوریه که بقول خودش به صف عاشورائیان بپیوندد.
*شیعههای ایران هیچ جای دنیا پیدا نمیشوند!
با شیعیان کشورهای لبنان، عراق، بحرین، سوریه و… آشنایی داشت و گاهی در موردشان چیزهایی میگفت؛ یکبار پرسیدم: شیعیان لبنان بهترند یا شیعیان عراق؟ گفت: شیعههای لبنان مطیعترند ولی شیعههای عراق دچار دستهبندی و تشتت هستند اما در جنگیدن و شجاعت بینظیرند؛ دلشان هم خیلی با اهلبیت (ع) است طوریکه تا پیششان نام «حسین» و «زینب» و… را میبری طاقتشان را از دست میدهند.
گفتم شیعههای ایران کجای کارند؟ با لحن خاصی گفت: شیعههای ایران هیچ جای دنیا پیدا نمیشوند! خیلی عشق خدمت داشت به بچه شیعهها؛ این را از فیلمی که یکبار نشانم داد، فهمیدم؛ موقع دفن پیکرش، داخل قبر بودم که کسی آمد بالای سرم و گفت: محمودرضا یک دوست عراقی به اسم … دارد که پیغام داده به برادرش بگویید صورت محمودرضا را داخل قبر از طرف من ببوسد!
*شهادتهایی که خیلیها را خجالت زده کرد
بعد از شهادتش دو جا عمیقاً در مقابلش بیچاره شدم؛ بار اول وقتی در معراج شهدا بالای سر جنازهاش رفتم و او را در لباس رزم که سر تا پا خون و در اثر اصابت ترکشها پاره پاره بود دیدم و بار دوم وقتی تابوتش را در پرچم جمهوری اسلامی پیچیدند و روی دستهای مردم بالا رفت.
فکرش را نمیکردم برادری که 3 سال از خودم کوچکتر بود یک روز کاری کند که اینطور در برابرش احساس حقارت کنم و تابوتش روی دستهای مردم همه ابهتم را بشکند.
دو ماه پیش در تشییع جنازه شهید محمد حسین مرادی، وقتی توی ماشینش بطرف گلزار شهدای چیذر میرفتیم گفت: «شهادت شهید مرادی خیلیها را خجالت زده کرد»؛ نپرسیدم چرا اینطور میگوید و منظورش چیست ولی شهادت محمودرضا حقیقتاً مرا خجالت زده کرده.
*وحشت تکفیریها از شعار «سپاه خمینی در سوریه»
یکبار عکسهایی را که آنجا از دیوار نوشتههای تکفیریها گرفته بود نشانم داد؛ توی عکسها یک عکس هم از یکی از بچههای خودشان بود که او را در حال نوشتن شعاری به زبان عربی روی دیوار نشان میداد.
به این عکس که رسیدیم محمودرضا گفت: این بعد از نوشتن شعار زیرش نوشت «جیش الخمینی فی سوریا»… این را که گفت زد زیر خنده.
گفتم به چی میخندی؟ گفت تکفیریها از ما و نام امام خمینی (ره) بشدت میترسند! بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از مناطقی که آزاد شده بود، متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف میدوید؛ رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟
گفت پسرش مجروح در خانه افتاده اما کسی از اهالی محل اینجا نیست که از او کمک بخواهد؛ با تعدادی از بچهها رفتیم داخل خانهاش و دیدیم پسرش یکی از تکفیریهای مسلح است؛ با هیکل درشت و ریش بلند و لباس چریکی که یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از او رفته بود.
تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به رجز خواندن و داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار علویها و سوریهایی کرد که با آنها میجنگند؛ همینطور که داشت فریاد میزد و بد و بیراه میگفت، یکی از بچهها رفت نزدیکش و توی گوشش به عربی گفت میدانی ما کی هستیم؟ ما ایرانی هستیم؛ این را که گفت دیگر صدایی از طرف در نیامد!
*به مجاهدت ما نیاز هست
یک روز تهران بودم که زنگ زد و گفت فردا تعدادی از بچههای بسیج میآیند برای یک دوره دو روزه آموزشی، اگر وقت داری فرصت خوبی است برای یاد گرفتن بعضی مسائل نظامی؛ پاشو بیا؛ آن دو روز را رفتم و نشستم پای آموزشش و شد مربی من.
در آن دو شب و روز خوابی از او ندیدم؛ تمام آن دو روز را صرف برگزار شدن دوره به بهترین نحو کرد؛ قبل از میدان تیر رفتن گفت: «10 تا تیر به هر نفر میدهیم؛ سعی کنید استفاده کنید از این فرصت؛ استفاده هم به این است که در این وضعیت حساسی که جهان اسلام دارد و به مجاهدت ما نیاز هست، اینجا بدون نیت نباشید؛ بنابراین نیت کنید و بزنید.»
در میدان تیر حالش این بود؛ حکما در جبههای که خودش نوشته تمام استکبار، تمام کفار، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی و وهابیون آدمکش جمع شدهاند تا اسلام حقیقی و عاشورایی را بشکنند، حالش بهتر بوده…
*مگر مهر امام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشد؟
اهل بیتی بود و اصلاً از همان اول مال اهل بیت (ع) بود؛ در ایام نوجوانیش چند تا نوار کاست پاپ (از اینهایی که با مجوز ارشاد منتشر میشدند) گرفته بود و توی خانه گاهی گوش میداد؛ آن موقع من برای یاد گرفتن نغمات و مقامات قرآنی و کار روی صوت و لحن در خانه وقت میگذاشتم و به تبعش کاست تلاوتهای قراء مشهور جهان اسلام را در خانه زیاد گوش میدادم و پخش شدن موسیقی پاپ را در خانه تحمل نمیکردم!
یکبار گفتم اینها مصداق لغو است و به استناد آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» به گوش دادنشان اشکال کردم؛ هر چه اصرار میکردم اینها را در خانه گوش ندهد میگفت این موسیقی، مجاز است و مجوز ارشاد دارد.
اما یکروز خودش هر چه کاست داشت جمع کرد و برد و نمیدانم چه بلایی سرشان آورد؛ یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم: نوارها را چکارشان کردی؟! گفت ریختمشان دور! گفتم: تو که میگفتی اینها از ارشاد مجوز گرفتهاند و مجازند…؟ گفت: فکر کردم دیدم مگر مهر امام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشد؟! 16 سال داشت آن موقع.
*شوخ طبع بود اما هیچوقت با من شوخی نکرد
رابطه من با محمودرضا به دو نوع تقسیم میشد؛ یکی رابطه برادری که به لحاظ انتساب خونی وجود داشت، یکی هم رابطهای که به لحاظ بسیجی بودنش بین ما برقرار بود و رابطهای که به عنوان یک بسیجی با او داشتم به مراتب پررنگتر از ارتباطی بود که به لحاظ برادری بین من و او برقرار بود.
این ارتباط دوم خیلی خاص بود؛ از نظر برادری خونی هم با اینکه از نظر سنی از من کوچکتر بود ولی حریمی داشت برای خودش که من زیاد نمیتوانستم از آن عبور کنم و به او نزدیک شوم و از او حیا میکردم.
با اینکه بسیار اهل شوخی بود و عالم و آدم را سرکار میگذاشت و با دوستان، همرزمان و همکارانش در محیط کار خیلی شوخی داشت، هیچوقت با من شوخی نکرد.
یکی از چیزهایی که درمورد او برایم عجیب بود، همین مورد بود؛ هیچوقت برای من لطیفه تعریف نکرد، شوخی نکرد، سرکارم نگذاشت… ادبش چیزی بود برای خودش، این اواخر وقتی معانقه میکردیم، شانهام را میبوسید. آب میشدم از این حرکتش.
*خیلی مواظب بودهام که با تصادف نمیرم!
تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول همسر معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
چند باری خیلی جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است! ولی بخاطر ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی خسته و بیخواب بود اما ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی.
من هیچوقت توی ماشینش احساس خطر نکردم؛ همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: محسن! میدانی چقدر مواظب بودهام که با تصادف نمیرم؟!»
*وصیت نامه
همه جا را سپردم دنبال وصیتنامهاش گشتند؛ حتی توی وسایلش که در سوریه بود؛ اما وصیتنامهای در کار نیست انگار؛ تنها چیز مکتوبی که از او موجود است، همان نامهای است که برای همسر معزز خود نوشته که منتشرش کردم. اما دوباره محض اطمینان، چند روز پیش از همسر معززش در مورد وصیتنامه سؤال کردم فرمودند: یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر «حاج همت» روی کمدش اشاره کرد و گفت: «وصیت من این است».
روی این پوستر که هنوز هم آنجاست، نوشته: «با خدای خود پیمان بستهام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم».
یالثارات
به گزارش سایت جماران، آقای صانعی در ملاقاتی گفته است: «عدهای فرصتطلب که در مبارزه نبودند به دنبال این هستند که فرهنگ مخالف امام امت(ره) و ضد انقلاب را به نام حمایت از ایشان حاکم کنند. اینان در حقیقت با امام و انقلاب دشمنی دارند و همیشه حرکتشان به نفع یک عدهای است که با حرکت انقلاب و نهضت سازگاری نداشتند، متاسفانه میبینیم چنین جریانهایی در حال تقویت شدن هستند.»
صانعی اگرچه توضیح نداد که منظورش از «عدهای فرصتطلب» چه کسانی است؟ ولی باید گفت که وی نه تنها به هنگام حرمتشکنی فتنهگران علیه اسلام، جمهوری اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) کمترین موضعی نگرفت، بلکه از برخی سران فتنه نیز همانند آمریکا و رژیم صهیونیستی و رژیم انگلیس حمایت کرد. درست به همین دلیل، فتنهگرانی که روی عنوان اسلام در شعار جمهوری اسلامی خط کشیده و به تصویر حضرت امام و مراسم سوگواری عاشورای حسینی(ع) بیحرمتی کرده بودند و میگفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، از جمله در حمایت از صانعی شعار داده و میگفتند «روحانی واقعی، منتظری- صانعی»؟!
گفتنی است آقای صانعی چند سال قبل، سخنان حضرت امام(ره) را تحریف کرده بود که متاسفانه بعد از تذکر کیهان و مقایسه آنچه صانعی نقل کرده بود با آنچه به صورت مکتوب در صحیفه حضرت امام(ره) آمده بود، نه فقط آقای صانعی حاضر به عذرخواهی از مردم و ساحت مقدس حضرت امام(ره) نشد، بلکه مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) که مسئولیت پیشگیری از تحریف نظرات امام راحل(ره) را دارد نیز کمترین اعتراض و عکسالعملی از خود نشان نداد.
نگاهی به وضعیت و مقرراتی که بر شئون اقتصادی کشورمان حاکم است، نشان میدهد که در بسیاری از موارد راه طی شده و مسیر طراحی شده با الزامات و اقتضائات اقتصاد مقاومتی، تفاوتی معنیدار و تاسفبار دارد. در حالی که رهبر معظم انقلاب، در دیدار سران سه قوه با ایشان و صدور دستوراتی در اجرای این سیاستها، مشکلات و مسائل اقتصادی را در رأس امور کشور معرفی میفرمایند، شاهد مسائل نادرستی هستیم که عملاً تبدیل به نوعی سنت در مسائل اقتصادی شده است! سنتها و روشهای غلطی که از سوی حضرت آقا به درستی مورد هشدار قرار گرفتهاند و غفلت از آن در آینده نه چندان دور رمق اقتصاد ما را خواهد گرفت.
از بین این تذکرات مشفقانه و این راهکارهای تعیینکننده، دو موضوع واردات بیرویه کالاهای غیرضروری و لزوم جلوگیری از آن و همچنین به کارگیری مجریان معتقد و پایبند به مبانی مردمی و انقلابی در راه تحقق و پیاده کردن اقتصاد مقاومتی، در زمره مسائلی است که از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و در صورت وجود عزمی جدی، به سهولت و سرعت میتوان به آن جامه عمل پوشاند. در این خصوص باید گفت:
1- یکی از موارد نگرانکننده که علیرغم رکود تولید داخل و افزایش نگرانکننده بیکاری در کشور شاهد آن هستیم و آثار سوء آن در عرصههای مختلف قابل ملاحظه است، روند غلط و نگرانکننده واردات بیرویه، به خصوص واردات کالای غیرضروری است.
رهبر معظم انقلاب در حالی که مسئولان را به اهمیت تامین مواد غذایی و ذخایر راهبردی آن توصیه میکنند، صراحتا بر جلوگیری از ورود بیرویه اقلام دیگر تاکید میکنند. همین تاکید کافی است تا مسئولان در قوای مختلف را به تدبیری سریع و راهگشا برای عملیاتی شدن آن سوق دهد. به خصوص وقتی از منظر آماری به میزان نگرانکننده واردات کشور نگاه کنیم ضرورت تسریع در این امر بیشتر روشن میشود.
2- بر اساس آمار رسمی، میزان واردات ایران در طول یک دهه گذشته با رشد نگرانکننده و غیر قابل باوری، 3 برابر شده است! این همه در حالی است که کشور عزیزمان درگیر شدیدترین تحریمهاست و به طور طبیعی امکان وارد کردن بسیاری از کالاها و صنایع مهم و حیاتی وجود ندارد. پس ما در حال وارد کردن چه چیزی هستیم!؟ چه چیزی سیلآسا به کشور وارد میشود که به خاطر آن 18 میلیارد دلار واردات سال 80 به حدود 54 میلیارد دلار سال 91 افزایش پیدا کرده است!؟
3- صرفنظر از اینکه بخشی از این سرمایه هنگفت صرف واردات کالاهای اساسی شده، تردیدی نیست که سهم قابل توجهی از آن صرف ورود کالاهای بیکیفیت و یا تجملی و اساسا غیرضروری شده است. کالاهایی که عدم ورود آنها نه تنها هیچ تاثیر منفی در زندگی مردم نداشت بلکه میتوانست صنایع داخلی را به تحرک وادارد.
به عنوان مثال واردات خودرو یکی از این موارد است که افزون بر دامن زدن به تفاوت و تفاخر طبقاتی، سرمایه ملی را با غیرضرورتیترین کالا معاوضه میکند. آمارهای رسمی حکایت از آن دارد که در 10 ماه نخست سال جاری نزدیک یک میلیارد دلار صرف واردات خودرو شده است که این رقم در مقایسه با سال قبل به لحاظ ارزش 37/2 درصد و به لحاظ تعداد 60 درصد افزایش داشته است.
4- موضوع وقتی قابل توجهتر میشود که به یاد بیاوریم یکی از به ظاهر امتیازاتی! که 5+1 در توافقنامه ژنو در قبال آن همه امتیاز طرف ایرانی داده است، آزادی واردات خودرو به کشور بوده است! یعنی باز هم زمینهای برای واردات و تجملگرایی بیشتر!
وقتی مسئولان برای تامین دارو و اقلامی بسیار ضروری با مشکلاتی مواجه هستند و متاسفانه با بیتدبیری در ملأ عام دم از نداری میزنند، واردات این همه کالا با این شرایط ارزی به کشور چه مفهومی دارد؟ و اگر این سرمایهها صرف اشتغال و کارآفرینی میشد، چه حجم عظیمی از مشکلات از سر راه برداشته میشد؟ رژه خودروهای چند صد میلیونی و حتی بالاتر از یک میلیارد تومانی در خیابانها، چهره نظام را در چشم مردم موجه و خوشایند میکند یا آنها را به فکر فرو میبرد که چه کسی در دولت موافق این مانور تجملهاست!؟ برای فرزندانشان اشتغال درست میکند یا حسرت و آه!؟
5- از این روی اجرای تحول مهم اقتصاد مقاومتی صرفا از مدیرانی برمیآید که به فرموده رهبر معظم انقلاب «از انگیزههای انقلابی و مردمی و اعتقاد لازم و کافی برای اجرا» برخوردار باشند نه کسانی که همدرد مردم نیستند و زندگیشان سراپا خارجی و وارداتی است! امام راحل عظیمالشأن، سادهزیستی و برخاستن از طبقه محروم و فقیر را شرط امکان خدمت به مردم میدانستند و معتقد بودند بدون این شرط، اساساً امکان درک حال مردم وجود ندارد. ایشان حتی برای لباس کارگزاران نظام و مدعیان خدمت به مردم هم حرف داشتند و درباره مرحوم مدرس به عنوان نماد وطندوستی و مسلمانی میفرمودند «لباس کرباس ایشان زبانزد بود. کرباسی که باید از خود ایران باشد، کدامیک از این وطنخواهها، کدام لباسشان مال ایران است؟»
با توجه به این معیار کلیدی و شاخص تعیینکننده باید مسئولیتهای اقتصادی کشور به کسانی سپرده شود که از طیف سرمایهداران نبوده و درد محرومان و مستضعفان را کشیده باشند تا بتوان از آنان انتظار داشت روی ریل مقاومت و ایستادگی و بینیازی از بیرون و نگاه به درون حرکت کنند.
6- یقینا اگر مدیر لایق و دردمند و دغدغهداری برای تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی به کار گمارده شود، نه از تشر و اخم دشمنان بیرونی میهراسد و جا میزند و نه در میانه راه، درد مردم را فراموش میکند و همه راهها را به غرب و بیرون مرزها ختم شده میداند. در این صورت است که مدیر اقتصادی، نه یارانه دادن به مردم را صدقه میداند و بابت آن بر سر مردم منت میگذارد و نه گرفتن 4/2 میلیارد دلار از پول خودمان- یعنی 56 دلار به ازای هر نفر ایرانی!- را از طرف غربی، آن هم طی شش ماه فتحالفتوح! تلقی میکند!
استفاده از مدیر لایق و شجاع و تلاش برای قطع وابستگی و کاهش واردات، 2 گام اولیه و محوری برای تحقق آرمان بلند اقتصاد مقاومتی است که نمیتوان و نباید از آن غفلت کرد.
حسین شمسیان
حرکت انقلابی مردم ایران از بدو شروع نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی رحمهالله همواره در راستای حمایت از جبههی مستضعفین و مبارزه با مستکبران عالم بوده است. امروز نیز با شروع و تدوام بیداری اسلامی در منطقه، آگاهی و اطلاع درست از شرایط مقاومت در منطقه و سراسر عالم، میتواند ملت ایران را در پشتیبانی هرچه بیشتر از مظلومان و ستیز با مستکبران، یاری رساند.
از این رو، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR اقدام به راهاندازی صفحهی ویژهی مقاومت نموده است تا به بررسی و بازخوانی آثار و اندیشههای حضرت آیتالله خامنهای دربارهی مسألهی مقاومت بپردازد.
آخرین بیانات و کلیدواژهای به کاربرده شده توسط ولیامر مسلمین درباره مسأله مقاومت، بیانات حضرت آیتالله خامنهای و تولیدات مرتبط با مسائل «قدس شریف و فلسطین»، «حزبالله لبنان»، «رژیم صهیونیستی»، «بحران سوریه» و... از بخشهای اصلی این صفحه است.
در قسمت دیگر این صفحه، «نقشهی منطقه» قرار دارد که این امکان را به کاربران میدهد تا سخنان رهبر انقلاب اسلامی را به تفکیک کشورها مطالعه کنند و در جریان تحلیل ایشان از اوضاع روز منطقه و دنیا قرار گیرند.
همچنین به دلیل نقش اساسی حزبالله لبنان در حفظ و تقویت محور مقاومت اسلامی در منطقه، ترجمهی فارسی سخنان جناب حجتالاسلاموالمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله، در کمترین زمان پس از برگزاری مراسمهای وی، در «صفحهی ویژه مقاومت» منتشر خواهد شد.
استفتائاتی از حضرت آیتالله خامنهای درباره خرید کالاهای تولید رژیم صهیونیستی، بخش بیانات عربی و دستنوشته رهبر انقلاب در تجلیل از سیدحسن نصرالله بخشهای دیگر صفحهی ویژه مقاومت را تشکیل میدهند.
کاربران میتوانند برای دسترسی و استفاده از مطالب این صفحه، به نشانی http://farsi.khamenei.ir/moghavemat مراجعه کنند.
گزارش مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره ایران شامگاه پنجشنبه در اختیار کشورهای عضو آژانس قرار گرفت. یوکیا آمانو در گزارش خود اعلام کرد: ایران در چارچوب زمانی سه ماهه، شش اقدام عملی که در مورد آنها با آژانس توافق شده بود را انجام داده است.
در این گزارش 19 صفحهای اقدامات ایران و پایبندی به تعهداتش در 24 نوامبر «یک گام مثبت» تلقی شده است. این گزارش تصریح میکند ایران در چارچوب زمانی سه ماهه 6 اقدام عملی که درباره آنها با آژانس توافق کرده بود را عملی کرده و آژانس عدم انحراف در مواد و تاسیسات هستهای ایران را تایید میکند.»
این گزارش همچنین خاطرنشان میکند که ایران میزان ذخائر اورانیوم غنیشده خود را کاهش داده است.
آژانس علاوه بر این گزارش داده ایران میزان موادی که قابل تبدیل فوری به هستههای شکافتپذیر مورد استفاده در کلاهکهای هستهای هستند را به اندازه 20 درصد کاهش داده است. این اقدام از جمله گامهای اول توافق ژنو بوده است.
در این گزارش همچنین آمده است: تدابیر اجرا شده توسط ایران و تعهدات افزونتری که این کشور برعهده گرفته است، گام مثبتی رو به جلوست اما هنوز برای حل همه مسایل باید اقدامات بیشتری صورت گیرد.
اما آمانو در گزارش آژانس، دوباره ادعاهای قبلی خود در مورد برنامه احتمالی هستهای نظامی ایران را تکرار کرد و مدعی شده است.
پیمان ژنو تغییری در آنچه به گفته این نهاد نظارتی سازمان ملل «برنامه هستهای نظامی» ایران بوده ایجاد نکرده است.
در بخش مربوط به ابعاد نظامی برنامه هستهای ایران ادعا شده است: آژانس همچنان نسبت به وجود فعالیتهای هستهای احتمالی آشکار نشده که سازمانهای نظامی مربوطه در آن دخیل بودهاند، از جمله فعالیتهای مرتبط با تولید یک کلاهک هستهای برای موشک، نگران است. ایران ملزم است بطور کامل با آژانس در زمینه همه موضوعات باقیمانده بویژه موضوعاتی که نگرانی درباره ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران را بالا میبرند، همکاری کند که این امر شامل اجازه دسترسی بدون تاخیر به همه سایتها، تجهیزات، اشخاص و اسناد مورد درخواست آژانس است.
ضمیمه گزارش نامبر 2011 مدیرکل (GOV/2011/65) تحلیل مفصلی از اطلاعات در دسترس آژانس را ارائه کرد که نشان میداد ایران فعالیتهایی را اجرا کرده است که به ساخت یک وسیله انفجاری هستهای ربط داشت. بنا بر ارزیابی آژانس، این اطلاعات روی هم رفته معتبر هستند. ایران نگرانیهای آژانس را عمدتا به دلیل این که بر پایه ادعاهای بیاساس است، رد کرده است. آژانس از نوامبر 2011 اطلاعات بیشتری به دست آورده است که با تحلیل مندرج در آن ضمیمه هماهنگی بیشتری دارد.
در این گزارش همچنین آمانو از ایران خواسته است که دسترسی بازرسان به پارچین را فراهم سازد.
مجمع روحانیون بهرغم عدم حضور سران این گروه در راهپیمایی 22بهمن، از حضور مردم در این مراسم تقدیر و تشکر کرد!
به گزارش ایلنا در جلسه اخیر شورای مرکزی مجمع که به ریاست خاتمی برگزار شد، اعضای این تشکل اصلاحطلب از کسانی که دعوت احزاب و گروههای اصلاحطلب را برای شرکت گسترده در راهپیمایی 22 بهمن پاسخ مثبت دادند، تشکر و قدردانی کردند.
ایلنا میافزاید: در این جلسه برخی از اعضای مجمع روحانیون مبارز مشاهدات خود را از حضور مردم در راهپیمایی باشکوه 22 بهمن گزارش دادند و اعلام کردند که حضور گسترده مردم در راهپیمایی امسال که پس از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری برگزار شد، نشانه طلوع دوباره امید و دلگرمی در مردم به آرمانهای امام راحل و انقلاب اسلامی بود و میتواند برای همیشه محور وحدت در صفوف نیروهای وفادار به انقلاب باشد.
شایان ذکر است مجمع روحانیون با صدور بیانیهای به بهانه 22 بهمن، خواستار حضور مردم در راهپیمایی این روز شد اما در گزارشهای خبری و تصویری هیچ یک از خبرگزاریها و سایتها و روزنامههای اصلاحطلب حتی یک نمونه که نشان دهد خاتمی، موسویخوئینیها یا دیگر اعضای مجمع در این راهپیمایی ضد استکباری حضور داشتهاند، وجود نداشت! این عدم حضور در میان صفوف مردم انقلابی، تحلیلی قلابی را مبنی بر اینکه صدور بیانیه مورد اشاره صرفاً در راستای به فراموشی سپردن کارنامه سیاه رفتارهای خیانتآلود در فتنه سال 88 بوده، تایید میکرد.
یادآور میشود مضمون اصلی شعارهای ملت ایران در 22 بهمن، شعار مرگ بر آمریکا و اعلام انزجار از شیطان بزرگ بود که در این زمینه نیز افراطیون مدعی اصلاحطلبی کاملاً موضع معارض داشته و 3 ماه پیش خواستار حذف این شعار و اصل مراسم روز ملی مبارزه با استکبار جهانی (13 آبان) شده بودند اما در پی نمایشهای مکرر بیصداقتی و تکبر و بدعهدی دولتمردان آمریکایی، همان طیف افراطی این بار کوشیدند بیسر و صدا از کنار انزجار شدید ملت ایران عبور کنند.
خاتمی در جلسات محفلی مجمع روحانیون اذعان کرده که تقلب در انتخابات سال 88 واقعیت ندارد و اما با این حال او و گرایش هم طیف وی در درون مجمع روحانیون، در فتنه سال 88 پای پروژه آمریکایی- صهیونیستی آشوب ایستادند و هنوز هم از برخی دستاندرکاران این جریان حمایت میکنند. گفته میشود همین موضع غیرقابل دفاع و منافقانه با اعتراض برخی اعضای متدین در مجمع مواجه شده اما این طیف در اقلیت قرار دارند.
طیف معترض به ویژه از این تناقض ناراضیاند که طیف خاتمی هم از مهاجمان به خط امام- از جمله در حوادث سال 88 نیز در دوره اصلاحات- جانبداری کرده و هم در عین حال خود را جریان خط امامی معرفی کرده است.
اشاره بیانیه صادره برنامه مجمع درباره حضور پرشکوهتر از همیشه مردم و نمایش تعلق ملت به امام، اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر است که تحرک طولانی مدت جریان نفاق جدید برای امامزدایی از افکار عمومی و تمهید شرایط برای عبور از مبانی انقلاب، با شکست کامل مواجه است. این در حالی است که زمانی یکی از همین اصلاح طلبان مدعی شد خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت اما برخی از اعضای مجمع روحانیون به جای اعتراض به گوینده، به نیروهای انقلابی معترض به این هتاکی حمله کردند!
اظهارات سخنگوی دولت مبنی بر این که رئیس جمهور نباید از مردم به خاطر حواشی توهینآمیز توزیع سبد کالا عذرخواهی میکرد، با واکنش رسانهها مواجه شد.
اجرای نسنجیده و اهانتآمیز طرح موسوم به توزیع سبد کالا در میان مردم، انتقادهای گستردهای را به دنبال داشت که نهایتا باعث شد رئیس جمهور در برنامه زنده تلویزیونی از مردم عذرخواهی کند.
به گزارش رجا نیوز، اما انگار این عذرخواهی بیشتر از آن که ناشی از تاسف مجموعه هیئت دولت باشد، قرار است به عنوان یک عامل منت بر سر مردم استفاده شود؛ بدین صورت که دولت لطف کرده و از مردم بابت اشتباهی که تقصیر خود مردم بوده عذرخواهی کرده است؛ موضوعی که از سوی سخنگوی دولت نیز به طور رسمی اعلام شد.
محمدباقر نوبخت با اشاره به توزیع سبد کالا و انتقادات نسبت به آن اظهار داشت: «اشکالات سبد کالا طبیعی بود. دیدید که رئیس جمهور نیز با فروتنی از مردم عذرخواهی کرد؛ در حالی که استحقاقش را نداشت.»
رجا نیوز مینویسد: این اظهارنظر عجیب و بر سر مردم منت گذاشتن در حالی از سوی سخنگوی دولت و معاون رئیس جمهور بیان شده که در همان زمان، افکار عمومی و اصحاب رسانه از این که دکتر روحانی به جای بهانهتراشی و تلاش برای توجیه اقدام نامناسب توزیع سبد کالا در جامعه، اقدام به عذرخواهی از مردم کرد و وعده داد تا به مشکلات آن رسیدگی شود، تشکر کردند و آن را شایسته تقدیر دانستند. اکنون مقامات ارشد دولت باید تکلیف خود را با مردم مشخص کنند. آیا بالاخره قرار است دولت به خاطر اقدامات اشتباه و غلط خود از مردم عذرخواهی کند و به آنان اطمینان بدهد که مشکلات رفع خواهند شد یا اینگونه اقدامات صرفا قرار است کارکرد رسانهای داشته باشد؟
در همین حال وبسایت مشرق در گزارشی نوشت: رئیس جمهور در گزارش صد روزه خود در تلویزیون خبر داد دولت تدبیر و امید در سال 92، دو سبد کالایی به مردم خواهد داد. روزها و هفتهها گذشت و دولتمردان نوبت به نوبت از ارائه سبد کالایی به مردم خبر میدادند، روزی معاون اول، روز دیگر سخنگوی دولت و به صورت مداوم وزیر صنعت، معدن و تجارت. آنان در ماههای اخیر بارها و بارها در تریبونهای مختلف گفتند که دولت در سال جاری دو سبد کالایی و در سال آینده چهار سبد کالایی به مردم خواهند داد. بالاخره توزیع سبد کالایی با حاشیههای فراوان و بعضا گسترده آغاز شد؛ آغازی که انتقادات و اعتراضات گسترده جامعه کارگری و قشر بازنشسته تامین اجتماعی را به دنبال داشت.
مشرق با بیان این که «تعیین شرط حقوق زیر 500 هزار تومان برای کارگران و بازنشستگان تحت پوشش تامین اجتماعی به منظور بهرهمندی از سبد کالایی رایگان، منجر به حذف 13 میلیونی این قشر زحمتکش شد» میافزاید: اما ایراد دوم که دقیقا به بیتدبیری وزیر صنعت برمیگشت نحوه توزیع کالا بود که متقاضیان 10 میلیونی واجد شرایط را به چند فروشگاه زنجیرهای هدایت میکرد. تعداد کم این فروشگاهها نسبت به جمعیت مشمول طرح سبد کالا، ازدحام افراد کثیر در فروشگاهها را موجب شد که مشکلات امنیتی و اجتماعی نیز به بار آورد.
مشرق در پایان مینویسد: وزارت کار، تعاون و رفاه دنبال این سناریو است که بگوید از ابتدا قرار بوده یک سبد کالایی در دو نوبت در سال جاری ارائه شود، این در حالی است که رئیس جمهور، معاون اول رئیس جمهور، سخنگوی دولت و سایر مسئولان دولتی تاکنون بارها و بارها از ارائه دو سبد کالایی به مردم در بهمن و اسفندماه امسال خبر داده بودند.
براساس مصوبه دولت، 1500 میلیارد تومان اعتبار برای ارائه دو سبد کالایی به مردم در ماههای بهمن و اسفندماه سال جاری در نظر گرفته شده است که بر این اساس، در هر دورهای که این سبدها توزیع میشود، 750 میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته میشود. این در حالی است که پیش از این حسن یونس سینکی، معاون مستعفی بازرگانی داخلی وزارت صنعت، معدن و تجارت، اعتبار در نظر گرفته شده برای این سبد کالایی را 1000 میلیارد تومان عنوان کرده بود که بر این اساس، ارزش هر سبد کالایی حدود 33 هزار تومان محاسبه میشد اما هم اکنون با انتشار جزئیات کامل مصوبه دولت، اعتبار در نظر گرفته شده برای این دو سبد کالایی، 1500 میلیارد تومان تعیین شده است. با این حال اتفاقات رخ داده بیانگر آن است که آیا 80 هزار تومان به این همه دردسر میارزید؟!
در اتفاقی عجیب نمایشگاه یک روزهای از آثار یک نویسنده نهیلیست به بهانه تولدش در حسینیه ارشاد برپا شد.
پیش از برگزاری این نمایشگاه، خبرنگار یکی از خبرگزاریهای دولتی به سراغ سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته و از وی درباره مجوز نشر آثار صادق هدایت میپرسد. پاسخ آقای معاون اما، حیرت اهل فرهنگ و قلم را در پی دارد. او به خبرنگار میگوید که «صادق هدایت ممنوعالقلم نیست و آثار هدایت هم مانند آثار دیگر نویسندگان ایرانی است[!] طبیعتا زمینههای نشر آثارش با شرایط عمومی که نشر ما دارد، است[!] و طبق همان ضوابط ما در قوانین عمل میشود.»
اندکی بعد در همین خبرگزاری، خبر برپایی نمایشگاه آثار این نویسنده که در کارنامهاش توهین به ذوات مقدس اهلبیت - علیهمالسلام- را نیز دارد، در حسینیهای که یادآور سخنرانیهای پرشور شهید مطهری و دکتر شریعتی و یکی از پایگاههای فکری جوشش جوانان انقلابی است، منتشر میشود.
جهاننیوز با مرور این دو اتفاق و اظهار مینویسد: آنان که «صادق هدایت» را میشناسند، تنها انگشت حیرت میگزند اما بد نیست تا کسانی که آثار هدایت را نخواندهاند درباره او بیشتر بدانند. او نماینده روشنفکران کافهنشین است و از ملت و فرهنگ و مذهب خود بیزار است، اما در مقطعی نوعی حسرت نوستالژیک به ایران باستان پیدا میکند. در آثار وی توهین علنی به مقدسات دینی و ذات اقدس باریتعالی و ائمه معصومین(ع) دیده میشود. به راستی مخاطب قرار است از چنین شخص پوچگرایی چه بیاموزد. هدایت به عنوان کسی که النهایه از ایران باستانگرایی نیز دلزده میشود (همچنان که از فلسفه غنیمتشماری دم، بیآزاری هندی و سوسیالیسم نیز دلزده میشود) در برابر نه تنها اسلام، که ایران نیز قرار میگیرد و زندگی خویش را با پنجمین خودکشی به پایان میرساند.
حال باید از معاون فرهنگی وزیر ارشاد پرسید که چرا باید مواضعی اتخاذ کند که خاطره تلخ ایام وزارت ارشاد در دوره اصلاحات بار دیگر زنده شود؟ سرنوشت «خودکشی فرهنگی» مدیران این وزارتخانه مهم فرهنگی در آن دوره، با هزینه کردن خود پای تحقق اهداف تهاجم فرهنگی غرب، درس عبرت بزرگی نیست؟
سخنران اصلی همایش حزب «اراده ملت» با حمله به شورای نگهبان قانون اساسی گفت، اعضای این شورا دوست دارند رای ملت را نادیده بگیرند.
به گزارش ایرنا، حسین موسوی تبریزی در کنگره حزب اراده ملت- وابسته به احمد حکیمیپور از افراطیون مدعی اصلاحات- گفته است: خیلیها دوست دارند رای ملت را نادیده بگیرند و با رای ملت مخالف هستند. بعضی از این افراد اعضای شورای نگهبان هستند که امروز هم در شورا عضویت دارند.
دبیر گروه غیرقانونی موسوم به مجمع محققین و مدرسین همچنین احراز صلاحیت نامزدها در انتخابات را غیرقانونی دانست و ادعا کرد که مسئله احراز صلاحیت هرگز در قانون اساسی وجود نداشته است.
وی گفت: از رئیسجمهور کشورمان و مجمع تشخیص مصلحت نظام انتظار داریم که درباره انتخابات و در مورد صلاحیت نامزدها آنچه که در مجمع تشخیص تصمیمگیری و تصویب شده است اجرا شود.
نگاه بیاساس و عجیب موسوی تبریزی در متهم کردن شورای نگهبان به نادیده گرفتن رای مردم در حالی است که گروهک متبوع وی، از حامیان آشوبگری خیابانی و ممانعت از به کرسی نشستن رای 24/5 میلیون نفری مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود. این در حالی بود که آشوبگران علنا شعار میدادند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است.»
برخی از اعضای گروه مجمع محققین با باند مهدی هاشمی معدوم و شماری از گروهکهای معاند «جمهوری اسلامی» در ارتباطند.
اخیرا عیسی سحرخیز (مدیرکل مطبوعات داخلی دولت اصلاحات و یکی از گردانندگان نشریات زنجیرهای) که از نامزدی همجنسبازان و بهائیان حمایت کرده، از تکاپوی طیفهای اصلاحطلب برای انتخابات مجلس در سال 94 خبر داده بود.
در همین حال باید گفت، موسوی تبریزی چنان درباره فقد احراز صلاحیت در قانون اساسی سخن میگوید که گویا منطق قانون اساسی، منطق فقدان صلاحیت است. طبیعتا برای تصدی مسئولیت و منصب در هر کشوری، حداقل صلاحیتها احراز میشود که این موضوع بر اساس قانون اساسی و همچنین قانون مصوب مجلس، در انتخابات از سوی شورای نگهبان انجام میشود و سوال روشنی در این میان وجود دارد مبنی بر اینکه چرا از نگاه برخی محافل سیاسی، باید با احراز صلاحیت مخالفت کرد. آیا این طیفها ریگی به کفش ندارند؟
«آیا اهمیت برخورداری کشورمان از دانش و فناوری هستهای در حدو اندازهای هست که با هزینههای آن نظیر تحریمهای اقتصادی برابری کند؟ و مگر فعالیت هستهای در پیشرفت و توسعه و زندگی مردم چه نقش برجستهای دارد که بهای سنگین آن قابل پذیرش باشد»؟!
این پرسش اگرچه تاکنون بیپاسخ نبوده و نمانده است ولی از آنجا که این روزها و همزمان با مذاکرات ایران و 5+1 بار دیگر و در سطح گستردهتری از سوی رسانههای بیرونی و برخی از جریانات داخلی مطرح شده و به آن دامن زده میشود؛ اشارهای - هر چند گذرا- به نکاتی در این باره ضروری به نظر میرسد و ابتدا باید گفت؛ این تصور که تحریمهای اقتصادی آمریکا و متحدانش به خاطر فعالیت هستهای کشورمان است، امروزه به اندازهای رنگ باخته که به یک شوخی بیمزه شبیه است و در این باره پیش از این، مستندات فراوانی داشتهایم که نیازی به تکرار آن نیست و نگاه این نوشته از زاویه دیگری است؛
1- دانش هستهای و فناوری آن یکی از حلقههای تعیینکننده در زنجیره علوم و تکنولوژی است که با بسیاری از شاخههای دیگر علوم رابطه علت و معلولی دارد، تا آنجا که حذف این حلقه از زنجیره علم و محرومیت از دانش هستهای میتواند خط توسعه علوم و تکنولوژی را بهطور جدی مختل کرده و در مواردی متوقف کند. از سوی دیگر و دقیقا به همین علت، دانش هستهای دهها شاخه علمی و تکنولوژیک دیگر را در بستر خود تولید و یا گسترش میدهد، نظیر استحصال منیزیوم و زیرکونیم (شیمی صنعتی)، ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته (مکانیک)، پیشرفت مثالزدنی در بهرهگیری از اشعه لیزر (فیزیک نور)، ساخت آلیاژ مقاوم در برابر چرخش چند ده هزار دور در دقیقه سانتریفیوژها (متالوژی) و دهها دستاورد علمی و تکنولوژیک دیگر که دانش و فناوری هستهای کشورمان علیرغم تحریمها و فشارهای فراوان بیرونی در پی داشته است و شرح آن به درازا میکشد.
بنابراین، کسانی که توقف برنامه هستهای را توصیه میکنند- صرفنظر از نیت و انگیزه واقعی آنها- دست کشیدن از پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک را پیشنهاد میکنند و برای کشورمان نسخه عقبماندگی میپیچند!
2- تولید برق و انرژی اگرچه یکی از بااهمیتترین دستاوردهای دانش و تکنولوژی هستهای است- که به آن خواهیم پرداخت- ولی کاربرد دانشهستهای محدود به تولید انرژی نیست و این فناوری، کاربردهای فراوان دیگری نیز دارد که برای پی بردن به آن کافی است به انبوه سایتها و خروجی اعلام شده مراکز علمی که به آسانی در دسترس همگان است، نیمنگاهی انداخته شود. کسانی که توقف برنامه هستهای کشورمان را توصیه میکنند، اگر کمترین مایهای از غیرت دینی و ملی و دلسوزی برای مردم این مرز و بوم داشته باشند به یقین با مشاهده فهرست طولانی کاربرد دانش هستهای در عرصههای مختلف علمی، صنعتی و اقتصادی، از توصیه ارتجاعی خود شرمنده میشوند و البته آنان که خود را به خواب زدهاند، حساب جداگانهای دارند!
در محدوده این نوشته به چند نمونه از کاربردهای دانش هستهای که فقط اندکی از بسیارهاست اشاره میشود، نظیر؛ تهیه و تولید کیتهای رادیودارویی برای مراکز پزشکی هستهای، تهیه و تولید رادیوداروهای ویژه به منظور تشخیص انواع بیماریهای تیروئید و درمان آنها، تولید داروهای ضروری برای تشخیص بیماریهای هورمونی و درمان و ترمیم آسیبهای هورمونی. کاربرد در تشخیص تومورهای سرطانی، رفعگرفتگیهای وریدی، تصویربرداری و تشخیص بیماریهای قلبی، عفونتها، التهابهای مفصلی، آمبولیها و دهها کاربرد شناخته شده دیگر در عرصه پزشکی.
دانش هستهای در عرصه دامپزشکی نیز کاربردهای فراوانی دارد که تغذیه، بهداشت و ایمنسازی محصولات دامی، اصلاح نژاد دامها و... ازجمله آنهاست.
از تکنیکهای هستهای برای کشف سفرهها و منابع آب زیرزمینی، تشخیص محدوده آن، هدایت آبهای سطحی و زیرزمینی، کنترل ایمنی سدها، کشف نشتهای احتمالی سدها، پی بردن به آسیبهای رانشیزمین، شیرین کردن آبهای شور و... استفاده میشود.
دانش هستهای در صنایع غذایی و کشاورزی نیز کاربردهای ویژه و منحصر به فردی دارد که مقابله با ویروسهای گیاهی، مبارزه با آلودگیهای میکروبی، جلوگیری از فساد مواد غذایی، کنترل حمله حشرات به محصولات کشاورزی، تنظیم زمان رسیدن محصولات، افزایش جهشی برخی محصولات نظیر گندم، برنج و پنبه و... فقط چند نمونه از این کاربردهاست.
دانش و تکنولوژی هستهای کاربردهای فراوان دیگری نیز در سایر حوزههای علمی و فنی و اقتصادی دارد که حتی ارائه فهرست آن نیز بیرون از محدوده این نوشته است.
3- و اما، یکی از بااهمیتترین و کارسازترین موارد استفاده صلحآمیز از دانش و تکنولوژی هستهای، تولید برق با بهرهگیری از نیروگاههای اتمی و تولید سوخت آن به دو روش، غنیسازی اورانیوم از طریق دستگاههای سانتریفیوژ و یا «لیزر» است. این بخش از کاربرد دانش هستهای است که امروزه در کشورمان بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. آمریکا و متحدانش از بیرون و افراد اندک و کمشماری از درون برای وادار کردن ایران اسلامی به انصراف از فعالیت هستهای روی همین بخش از کاربرد دانش اتمی تمرکز کرده و توقف فعالیت هستهای و بهرهگیری از منابع انرژی جایگزین- عمدتا فسیلی- را توصیه میکنند. در این باره گفتنی است که؛
4- نیاز سالانه کشورمان به برق نزدیک به 8 هزار مگاوات است برای تولید این میزان برق 220 میلیون بشکه نفت خام مصرف میشود و براساس برآورد مراکز علمی، مصرف 220 میلیون بشکه نفت خام بیش از هزار تن گاز مسمومکننده و خطرناک «دی اکسید کربن» تولید میکند، نزدیک به 170تن ذرات معلق در هوا، بیش از 140 تن گوگرد و 55 تن اکسید نیتروژن را در محیط زیست پراکنده میسازد. این همه در حالی است که نیروگاه اتمی هیچیک از آلودگیهای مورد اشاره را ندارد و با توجه به قیمت نفت و گاز، استفاده از نیروگاه اتمی برای تولید برق مورد نیاز کشور، سالانه نزدیک به 6 میلیارد دلار صرفهجویی در پی خواهد داشت.
5- توصیه میکنند که به جای نیروگاه اتمی میتوانیم از سوخت فسیلی، یعنی نفت و گاز برای تولید برق استفاده کنیم این پیشنهاد در حالی است که؛
الف: ذخایر نفت و گاز کشور به سرعت رو به کاهش است، که مصرف کلان و پرشتاب داخلی از یکسو و صدور نفت و گاز برای تامین نیازهای مالی از سوی دیگر به جان ذخایر فسیلی افتادهاند و نقطه پایان این ذخایر ارزشمند و گرانبها را نزدیک و نزدیکتر میکنند.
ب: اکنون زمانی را در نظر آورید- حداکثر 3 تا 4 نسل دیگر- که ذخایر فسیلی کشور تمام شده است. آیا تصور فاجعه بزرگی که به یقین نسلهای آینده با آن روبرو خواهند شد، وحشتآفرین و دردآور نیست؟! در آن حالت مردم این مرز و بوم اسلامی اولا؛ هیچ ذخیره فسیلی برای فروش و تامین هزینههای جاری کشورشان در اختیار ندارند، تأمین هزینههای عمرانی و پیشرفت و توسعه که جای خود دارد!
ثانیا: از سوخت لازم برای ادامه فعالیت نیروگاههای تولید برق محروم هستند. و برای تأمین سوخت نیروگاهها باید دست نیاز به سوی کشورهای دیگر دراز کنند و بدیهی است که وقتی خزانه کشور از درآمدهای نفتی خالی باشد قدرت خرید سوخت و یا خرید انرژی از سایر کشورها را نیز نخواهند داشت... و این، یعنی فرو رفتن در خاموشی، توقف فعالیت در تمامی مراکز تولیدی و صنعتی و زمینههایی که به انرژی برق نیاز دارند.
این واقعیات تلخ و دهها نمونه مشابه دیگر فقط با یک حسابسرانگشتی و مراجعهای- هر چند گذرا- به داشتهها و یافتههای انکارناپذیر علمی قابل درک است و از نوع تحلیلهای مندرآوردی و آبکی برخی از مدعیان سیاستورزی نیست که در پستوهای حزبی و جناحی ساخته و پرداخته شده باشد و...
حالا باید از کسانی که به کمدانی! و یا به فریب «عکس مار» میکشند و دانسته یا ندانسته، دیکته آمریکاییها درباره توقف فعالیت هستهای را بهبهانه تحریمها به فارسی ترجمه میکنند، پرسید، کدام یک از واقعیتهای تلخ و فاجعهآفرین مورد اشاره را میتوانید انکار کنید؟! و با استناد به کدام تحقیق و بررسی و یا گزاره علمی برای نسلهای بعدی این مرز وبوم نسخه فاجعه میپیچید؟! البته که مقاومت با سختی همراه است ولی اگر این سختی بهای یک متاع گرانقدر و یا برای پیشگیری از یک فاجعه وحشتناک باشد، بدیهی است که نه فقط ناگوار نیست بلکه با میل و رغبت، خریدنی و پذیرفتنی نیز هست.
6- برخی از مدعیان که از یکسو پیآمد فاجعهبار پایان ذخایر فسیلی برای چند نسل آینده را قابل انکار نمیدانند و از سوی دیگر - به هر علت و با هر انگیزهای - توقف فعالیت هستهای کشورمان را توصیه میکنند، از انرژیهای دیگر نظیر انرژی خورشیدی، انرژی بادی و یا آبی به عنوان جایگزین انرژی فسیلی یاد میکنند! که این توصیهها قبل از آن که کارساز باشد، از شدت ناپختگی، خندهدار است، چرا که؛ انرژی خورشیدی هنوز قابلیت صنعتی شدن و تولید انبوه را ندارد. تولید انرژی از آب با توجه به این که کشورمان از جمله کشورهای خشک و کمآب است، ناممکن بوده و هرگز نمیتواند جوابگوی نیاز کشور پهناوری نظیر ایران اسلامی باشد. برخی از کشورهای اروپایی مانند آلمان که مدعیان به آن استناد میکنند، از جمله کشورهای پرآب هستند و در بسیاری از شهرهای خود، از رودخانههای بزرگی نظیر اروندرود برخوردارند و تولید انرژی از باد اولا؛ پرهزینه و ثانیا؛ کم بازده است و ثالثا- مهمتر از همه - کشورمان بادخیز نیست.
و اما، ممکن است گفته شود که بعد از پایان ذخایر فسیلی میتوانیم به سراغ تولید انرژی هستهای برویم! که باید گفت؛ فرایند تولید انرژی هستهای، دستکم 20 سال زمان میبرد.
7- و در پایان یادداشت پیشروی، حق آن است که به بخشی از بیانات حکیمانه و گرهگشای حضرت آقا دراینباره اشاره کنیم؛
«ملت ایران نیز مانند کشورهای مختلف درصدد است انرژی مورد نیاز خود را از نیروگاه هستهای تأمین کند، چرا که در غیر این صورت از قافله علم باز هم عقب خواهد ماند. بنابراین تلاش برای دستیابی به فناوری هستهای و دیگر فناوریهایی که ایران را به اوج قله علم نزدیک کند امری واجب و وظیفهای ملی است و ملت و دولت ایران برخلاف خواست خائنینی که اهداف آمریکا را دنبال میکنند با پایداری در برابر فشارهای مراکز سلطه جهانی، این هدف اساسی را دنبال خواهد کرد... نفت سرمایهای تمام شدنی است که مشکلات زیستمحیطی را نیز به همراه میآورد، ضمن آنکه میتوان آن را به فرآوردههای بسیار ارزشمندتر تبدیل کرد. بنابراین با چه منطقی ملت ایران، به استفاده نامحدود از نفت ادامه دهد و از انرژی هستهای صرفنظر کند؟... دشمنان این ملت در واقع منتظرند نفت ایران تمام شود و ملت دست نیاز به سمت آنان دراز کند و محتاج آنها شود، اما ایران این مسئله را نمیپذیرد و با تکیه بر حرکت علمی ارزشمند جوانانش روزبهروز به پیش خواهد رفت.»
حسین شریعتمداری