به گزارش نکات پرس متن این نامه بدین شرح است:
جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حسن روحانی
رئیسمحترم جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
با آرزوی موفقیت برای جنابعالی و خدمتگزاران دلسوز در سراسر کشور، با آنکه اینجانب - حتی پس از شنیدن گزارش چند روز گذشته شما که بر "پایه" "انتساب عناوین غیرمنصفانه و بیپایه" به دولتهای نهم و دهم شکل گرفته بود- به اقتضای مصالح کشور، بنا بر سکوت داشته و دارم، لکن به احترام تقاضاهای بی شمار گروههای مختلف مردم و از جمله صاحبنظران سیاسی و اقتصادی، لازم دیدم که از جنابعالی دعوت نمایم تا در فضایی کاملاً دوستانه و صمیمی، در مناظرهای صریح، اصولی و روشنگر در منظر افکار عمومی، ابهامات و حقایق ناب را آنطور که هست، مورد تصدیق و تاکید قرار دهیم تا از فرصت برداشتن گامهای بلند و استوار در مسیر روبه جلوی کشور دریغ نشود.
اینجانب با تاکید مجدد بر لزوم تحکیم دوستیها و حفظ وحدت و همدلی به ویژه در شرایط کنونی، این روشنگری را از جهت پاسداشت تلاشهای گسترده، صادقانه و کمنظیر همکاران و کارکنان دولت در سراسر کشور و نیز قشر وسیعی از فعالان عرصه خدمت در بخش خصوصی، وظیفه خود میدانم، چرا که بار مسئولیت پیشرفت آتی ایران عزیز عمدتا و همچنان بر دوش این عزیزان خواهد بود. بدیهی است که جفا بر این خیل عظیم میتواند خسارات جبرانناپذیری را متوجه کشور نماید.
خدا را شاهد میگیرم که این دعوت نه بر اساس یک حس شخصی، بلکه بر مبنای احساس تکلیف دینی و ملی صورت میگیرد. وگرنه اینجانب و همکارانم در طول 8 سال مسئولیت خود، زمانی که در عین تحمل بار سنگین خدمات کمسابقه در جایجای میهن اسلامی به موازات دشمنیهای بیگانگان، حجم کمنظیر ناملایمات و بیمهریهای برخی در داخل را به عشق ملت بزرگ ایران به جان پذیرفتیم، امتحان خود را به نیکی پس دادهایم.
همچنین در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در شرایطی که دولت دهم در فقدان نمایندهای از خود در رقابت انتخاباتی و ما لا پاسخگویی- آماج حجم سنگین و گستردهای از اتهامات و انتقادات ناروا بود- به خوبی و شایستگی به وظیفه شرعی و قانونی خود در صاینت از آرا مردم عمل کرد و با برگزاری انتخاباتی قانونی و سالم، ظرفیت بالای خود را به ظهور رساند. علاوه بر ضرورت حمایت و دفاع از تلاشهای شبانهروزی نیروهای مخلص و سختکوش کشور در همه حوزهها و قوهها، چیزی که موجب مزید نگرانی شده این است که نادیده انگاشتن ظرفیتها و توانمندیها و داشتن برآوردهای ناصحیح و آمارهای نادرست از وضعیت کشور چه بسا به تصمیمسازیهای ناصواب در عرصه سیاسی و اقتصادی داخلی و بینالمللی و تضعیف امید و نشاط ملی بینجامد.
از این رو با تاکید مجدد بر این دعوت به عنوان قطرهای از اقیانوس ملت ایران، آمادگی دارم که همه توان و تجربه خود را برای تسهیل و پیشبرد امور در خدمت دولت قرار دهم.
خادم ملت ایران
محمود احمدینژاد
رهبر انقلاب در طول سالهای گذشته بارها به انفعال مسئولان وقت پرونده هستهای در سال 82 اشاره کردند و این اقدام را نوعی عقب نشینی دانستند.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ رهبر معظم انقلاب در طول سالهای گذشته بارها به انفعال مسئولان وقت پرونده هسته ای در سال 82 اشاره کردند و این اقدام را نوعی عقب نشینی دانستند.
ایشان در سخنرانی خود در جمع دانشجویان دانشگاههاى استان یزد در سال 86 به ماجرای تعلیق داوطلبانه غنی سازی در سال 82 اشاره کردند و با تشریح موضوع به فایده این عقب نشینی اشاره کردند.
بخشی از سخنان معظم له در این دیدار را در زیر بخوانید:
« ...همین مسئلهى انرژى هستهاى را که باید پشتوانهى مستحکم اعتماد به نفس ما ملت ایران میشد، خواستند وسیلهاى بکنند براى اینکه اعتماد به نفس را از ما بگیرند. هى فشار آوردند که باید این را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانهى یو.سى.اف اصفهان، گفتند: این را هم باید تعطیل کنید. آن مقدمات اوّلى است. بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت باید معادن اورانیوم را هم که توى این کشور هست، کلاً یکجا جمع کنید بدهید به ما، تا خاطرجمع شویم که شما نمیخواهید بمب اتم بسازید!
این فرایند عقبنشینى البته براى ما یک فایدهاى داشت - بىفایده نبود این عقبنشینىها - فایدهاش این بود که هم خودمان وعدهها و حرفهاى رقباى اروپائى و غربى را تجربه کردیم، هم افکار عمومى دنیا تجربه کرد. امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید، ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال! دو سال تعلیق موقت کردیم. فایدهاش چه شد؟ اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛ ما هم به خیال موقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد، یک قرشمال بازىاى در سطح دنیا درست کردند - در سطح مطبوعات و رسانهها و محافل سیاسى - واى، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند! تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود! ما این را تجربه کردهایم؛ دیگر، تجربهى جدیدى نیست. آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافى نیست؛ اصلاً باید بکلى بساط اتمى را جمع کنید. همین اروپائىها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتى این کار را کردیم، گفتند بایستى جمع کنید! این فرایند عقبنشینى، این فایده را براى ما داشت؛ هم براى خود ما تجربه شد، هم براى افکار عمومى دنیا تجربه شد. لیکن عقبنشینى بود دیگر؛ عقبنشینى کردند.»
گزارشی از محفل شعرخوانی روشنفکرنمایان؛
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، شامگاه یکشنبه 19 آبان ماه 1392 جلسهای در انجمن شاعران ایران برگزار شد که ادامه سلسه نشستهای سوگواری با عنوان «شبهای نینوایی» بود؛ جلسهای البته با طعم تمسخر ارزشها.
در این مراسم که با حضور «محمد خاتمی» رئیس بنیاد باران و جمعی از اهالی شعر و سیاست برگزار شد، «سهیل محمودی» به عنوان مجری و البته دبیر جلسات، محفل را با غزلی از خواجه شیراز آغاز کرد.
پس از شعرخوانی او، «علی اکبر حجازی» خواننده و «محمود مرادی حقیقی» نوازنده نی به همراه «ساعد باقری» به اجرای شعر «نی نامه» از مرحوم «قیصر امینپور» پرداختند و سپس «مهدی ارگانی» به عنوان سخنران چهارمین شب «شبهای نینوایی» پشت تریبون رفت.
این عضو حلقه فرهنگی اصلاحطلبان که قرار بود درباره فرهنگ عاشورا و چیستی گریه بر مصائب سومین امام شیعیان صحبت کند، اما با خروج از دایره بحث، اهانت به ارزشها را در این محفل کلید زد!
ارگانی گفت: لازم است روشنفکران به معنی طبقه اجتماعی که اهل نظر هستند و از خودشان تئوری دارند، رهبری فرهنگ و هنر را بر عهده داشته باشند.
وی با لحنی تمسخرآمیز ادامه داد: در گذشته تمام مسئولین کشور، برادر بودند، پس از آن حاج آقا شدند و اکنون دکتر! در حالیکه تولید کننده اثری هنری در کشور باید خود یک روشنفکر بوده و ذوق کار خود را داشته باشد و بتواند برای مباحث مرتبط با کارش تئوری و نظر شخصی ارائه کند، موضوعی که در میان هیچکدام از مدیران فرهنگی ما وجود ندارد.
مادر شهیدی که مالیخولیا دارد!
این فعال فرهنگی شبه اصلاحطلب در بخش دیگری از سخنانش با بیان جملاتی موهن اظهار داشت: «ما خوب و بد را با هم قاطی کردهایم و گاهی اوقات احتمال دارد که برای یک امام حسین بدلی گریه کنیم!»
ارگانی ادامه داد: مثلا مادر شهیدی که فرزندش را در راه خدا داده و از این موضوع ناراضی است! ممکن است این فرد دچار مالیخولیا باشد؛ مانند مستندی که از «ننه علی» در تلویزیون به عنوان یک قهرمان پخش شد که وی دکهای در بهشت زهرا برای خود ساخته بود و خدا را در زیر بار منت خود غرق کرده بود و همسر و زندگی خود را در تنگنا قرار داده بود.»
وی با سفسطهپردازی در خصوص نوع برخورد مادر یکی از شهدای کربلا با نوع رفتار» ننه علی «اضافه کرد: در واقعه عاشورا زمانی که سر وهب نصرانی را برای مادرش آوردند، مادر این شهید از گرفتن سر فرزندش سر باز زد و گفت ما چیزی را که در راه خدا دادهایم، پس نمیگیریم؛ اینجاست که باید گفت مدیران فرهنگی ما باید بدانند که ننه علی قهرمان نیست بلکه یک بیمار درمند محترم است.
ارگانی در ادامه سخنان توهین آمیز خود گفت:» یا در جایی دیگر ما از انسان به عنوان ابزار صحنه استفاده میکنیم و در قالب مراسم شیرخوارگان حسینی که به نوعی برای مادران به یک کلینیک و مرکز بیمه تبدیل شده، به عزاداری برای حسین (ع) میپردازیم و نمیفهمیم که این با عشق به اباعبدالله فاصله دارد.»
این مدیر فرهنگی دولت موسوم به اصلاحات با انتقاد از برخی سریالهای دینی سیما، اظهار داشت: در سریال یوسف پیامبر از یوسف یک مدیر و کارشناس کشت و صنعت میسازیم یا از مختار یک آدم مشتی میدان خراسانی ساختهایم.
ارگانی در بخش پایانی سخنانش با وجود کلام صریح امام حسین (ع) که فرمودند» انا قتیل العبرات؛ من کشته اشکم در نظری مغالطهآمیز گفت: «حسین هدف اشک است و شایسته است که اشک برای او ریخته شود، زیرا حسین خود اشک مومن است و گریه برای او اشک ریختن برای ناتوانی خودمان است.»
او با ذکر جمله فوق اینگونه نتیجهگیری میکند که عزاداری شیعیان در سوگ سرور و سالار شهیدان از آن با عنوان» ناعزاداری برای حسین (ع) «یاد کرد و گفت: من با این واژه عزاداری هم مخالفم؛ چون واژه قشنگی نیست! ما در گریه برای امام حسین (ع) برای شکوه و عظمت او گریه میکنیم و این اشک ریختن به اشک شوق بسیار نزدیک است.
بعد از سخنرانی ارگانی و شعرخوانی چند تن از شعرای حاضر در جلسه که سرشار از طعنه و کنایههای خاص بود و» مقتل خوانی «ساعد باقری که از برنامههای ثابت» شبهای نینوایی «است،» محمد خاتمی «به عنوان میهمان ویژه مراسم پشت تریبون رفت و به ایراد سخن پرداخت.
رئیس دولت اصلاحات در ابتدای سخنانش از اینکه به نظر وی» چهره اباعبدالله (ع) درست خلاف آن چیزی ترسیم میشود که باید در جامعه ترویج میشد «، ابراز تاسف و تاثر کرد.
وی با بیان اینکه» امام حسین (ع) میخواست انسان عزیز باشد و این عزت سرمایهای غیر قابل معامله است «، ادامه داد:» شاید آنچه اتفاق افتاده هم با حسن نیت بوده ولی لااقل این انتظار بود بعد از پیروزی انقلاب که خودش درس گرفته از کربلا بود و از آن سرچشمه آمده بود، ما نحوه دیگری نگاه داشته باشیم به اباعبدالله.»
خاتمی با بیان اینکه در زندگی اباعبدالله نکتهها و پیامهای مهم زیادی وجود دارد ولی آنچه میتوان خلاصه کرد و گفت، اینست که اباعبدالله مظهر عزت الهی و نیز خواستار عزت انسان بود، مدعی شد تصویری که اکنون از ایشان وجود دارد، نمایانگر چهرهای ناتوان، محتاج و کوچک است!
رئیس مجمع روحانیون با بیان مطلبی که آن را» نکته ظریفی «دانست که» فردی از اهل معنا و اطلاع «برای او گفته و برایش جالب توجه بوده، اظهار داشت: بنده خودم تحقیق نکردم؛ میگوید ما در هیچ سندی معتبری و مقتل محکمی ندیدیم که اباعبدالله تقاضای آب کرده باشند.
خاتمی در عین حال با اشاره به طلب آب توسط حضرت در یکی دو مقطع از وقایع کربلا، در تفسیر این اقدام آن حضرت، گفت: [اباعبدالله] تصمیم گرفتند خودشان لشکر دشمن را بشکافند و به شریعه فرات بروند یا برای خود او یا فرزندانش که تشنه بودند، آب بیاورند و این طلب آب نه به معنی تقاضای آب و اظهار عجز و ناتوانی از تشنگی است که روح اباعبدالله بالاتر از اینهاست.
وی اضافه کرد:» امام حسین (ع) در قیام کربلا یا در برابر اصراری که برای تسلیم شدن در برابر یزید میشد، جملات عجیبی دارند و میگویند فرومایهای مرا میان دو امر مخیر کرده؛ یا بمیر یا ذلت و خواری را بپذیر. هیهات من الذله! نه خداوند خواری را برای انسان خواسته، نه پیامبر او و هیچ انسان غیرتمند و آزادهای هم نمیپذیرد که ذلت را بپذیرد و این نقشی است که امام حسین (ع) داشت.»
این سخن رئیس دولت اصلاحات در واقع منفذی برای هجمه به حکومت به بهانه نقد وضع موجود بود و خاتمی اظهار داشت:» امروز خیلی صحبت از عزت و کرامت انسان میشود ولی شوربختانه کرامت و عزت انسان هم امروز به نام دین به پای منافع نامشروع قدرتها در حال نابود شدن است.»
منبع: دانا
توافق برد-برد یا دزد برد
منبع: فارس
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، «در توافق ژنو حق غنیسازی به ایران داده نشده است. ایرانیها تصور میکنند باید 19 هزار سانتریفیوژ نصب شده را حفظ کنند. اینجاست که کار سخت خواهد شد».
دیوید آلبرایت ضمن تحلیلی که از سوی شورای روابط خارجی آمریکا منتشر شد، خاطرنشان میکند: توافق ژنو شروع خوب برای یک راه طولانی بود. توافقنامه ششماههای که در ژنو به امضا رسید، در کوتاهمدت دستاوردهای عظیمی به همراه دارد اما طرفها همچنان با چالشهای دشواری در مورد حل و فصل مسائل در طولانیمدت مواجه هستند. مهمترین دستاورد توافق ژنو این است که ایران حاضر شد ذخایر اورانیوم با غنای 20 درصد را از بین ببرد و در طی دوران مورد توافق، سانتریفیوژهای جدید تولید نکند. نیمی از اورانیوم 20 درصد رقیق شده و نیم دیگر نیز اکسید شده و از بین میرود.
وی میافزاید: اما یکی از مسائل مهم و دشواری که در آینده مطرح میشوند، به سقف مجاز تعداد سانتریفیوژهای ایران مربوط میشود. ایالات متحده احتمالاً میخواهد تعداد سانتریفیوژهای ایران را به 5 هزار دستگاه محدود کند و ایران احتمالاً خواهان دو برابر این تعداد است.
آلبرایت ادامه میدهد: «نکته دیگری که بسیار مهم است و عده زیادی را حیرتزده کرد، این است که ایران پذیرفت طی این 6 ماه سانتریفیوژ جدید نصب نکند و ساخت دستگاههای جدید را فقط به تعویض دستگاههای خراب غنیسازی که برخی در نطنز و برخی در فردو هستند، محدود کند. علاوه بر این، آژانس بینالمللی انرژی اتمی قادر خواهد بود دو بخش کلیدی را در مجموعه ساخت سانتریفیوژ کنترل کند تا اطمینان یابد که سانتریفیوژ جدیدی ساخته نمیشود. این هم بخش قابل ملاحظهای از این توافق است که البته چندان مورد توجه عموم قرار نگرفت. به علاوه، قرار است ایران ساخت و ساز اساسی در راکتور آب سنگین اراک را که پلوتونیوم تولید میکند، به حال تعلیق درآورد.»
کارشناس آمریکایی در ادامه با اشاره به 6 ماهه بودن توافق ژنو نوشت: «مقامات آمریکا اعلام کردهاند ایران مجبور خواهد بود قبل از شکلگیری توافق جامع در آینده نگرانیها را برطرف کند یا در این خصوص با آژانس به توافق برسد.»
وی افزود: «مهم این است که به ایران حق غنیسازی داده نشده و آمریکا و گروه 5+1 این مسئله را نپذیرفتهاند(!) اما یکی از مسائلی که باید حل شود این است که برنامه سانتریفیوژهای ایران به چه شکلی باشد. به هر حال مجموعهای از شروط وجود دارد که ایران ناگزیر از پذیرش آن خواهد بود و کاملاً روشن است که این کشور تلاش خواهد کرد تا جای ممکن تعداد کمتری از این شروط را قبول کند اما ایالات متحده نیز سعی خواهد کرد امتیازات بسیار قابل توجهی بگیرد.
وی مینویسد: شاید ایرانیها تصور کنند که 18 تا 19 هزار سانتریفیوژ نصب شده دارند و باید این تعداد را حفظ کنند. اینجاست که کار سخت خواهد شد و بحث شدیدی نیز بر سر چارچوب زمانی اجرای این محدودیتها در خواهد گرفت. تعیین سه تا پنج سال هیچ فایدهای ندارد اما 20 سال برای این کار مدت زمان قابل توجهی است(!) و طی این مدت یک دوره کامل از محدودیتها میتواند برقرار شود.
منبع: کیهان
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، عموم مردم دنیا گمان میکنند که آزادی بیان در آمریکا برای همگان وجود دارد و در این بین دانشجویان از بیشترین میزان آزادی بیان برخوردارند:
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، میشل فوکو با اشاره به تفاوتهای خشونت در عصر جدید و گذشته، از تبدیل خشونت سخت به خشونت نرم سخن گفته و این خشونت نرم و کنترل در دنیای مدرن کنونی را به پانوپتیکون (زندان سراسربین) تفسیر میکند. بر این مبنا با ایجاد نوعی فشار روانی و کنترل اجتماعی در سراسر جامعه، یک یک افراد جامعه را به سمت یک فضای خاص هدایت میکند، به نوعی که همه متأثر از این کنترل اجتماعی، همه ساحتهای زندگی خود را در همه حالات تحت کنترل دیده و مجبور میشوند، از هنجارهای اجباری تبعیت کنند.
فرایند اعمال این قدرت، با استفاده از آنچه در روانشناسی اجتماعی تمایل به همرنگی نامیده میشود، تحقق مییابد. در این فضا رسانهها، با ایجاد آنچه الیزابت نئومان مارپیچ سکوت میخواند، افراد را مجبور به سکوت میکنند. گذشته از این موارد، با دستورالعملهای خاص برای برخورد با اسلامگرایان مواجهیم. بهصورت نمونه یکی از راهبردهای نظام سلطه برای مقابله با اسلامگرایی و ترویج اسلام میانهرو بر اساس کتاب اسلام دموکراتیک مدنی چریل بنارد «به زیر سؤال بردن تفسیر اسلامگرایان از اسلام و برشمردن علنی اشتباهات آنان، تشویق رسانهها به بررسی و تحقیق در خصوص موضوعهای فساد، ریاکاری، تزویر و بیبندوباری در محافل اسلامگرایان، تخریب پیامدهای رفتارهای آنان، و در نهایت دامن زدن به اختلافات آنان است».
یکی از مدلهای برخورد رسانهای با منتقدین در قالب آنچه در جامعهشناسی لکه نگه (labling and sigma) میگوییم، صورت میپذیرد بهنحویکه با زدن برچسبهایی بر روی آنان سخن آنان شنیده نشده و علاوه بر آن در فضای مارپیچ سکوت ایجادشده بهوسیله رسانهها منزوی میشوند، و با ایجاد زندان سراسربین و خشونت نرم و رسانهای منزوی و مجبور به رعایت هنجارهای القایی صاحبان رسانهها میگردند.
گذشته از برخوردهای امنیتی با منتقدین در دهه هفتاد و دولت سازندگی، در دورههای مختلفی از تاریخ انقلاب این نحو برخورد کردن با منتقدین از جانب حامیان دولتها بهصورت رسانهای در جریان بوده است. نمونههایی از آن در دوران ماقبل شهید رجایی و نمونههای دیگر در سالهای پایانی دهه هفتاد نمود یافت. بر این مبنا هرگونه انتقاد از عملکرد جریان حاکم با برچسبهای متعدد مواجه شده و بعضاً غیراخلاقیترین روشها در برابر آنان اتخاذ میشود.
بعد از شکلگیری دولت تدبیر و امید با توجه به موارد اعلام شده از جانب رییس جمهور به ویژه در جلسه تنفید، که این روزها بر اساس کلیپی که حسین دهباشی مبتنی بر کلیپ «Yes, We can» تبلیغات انتخاباتی اوباما از آن ساخته است، دوباره مورد توجه قرار گرفته است، و رییسجمهور اینگونه گفتند: «خداوندا، به تو پناه میبرم از استبداد رأی، عجله در تصمیم، تقدّم نفع شخصی و گروهی بر مصالح عمومی و بستن دهان رقیبان و منتقدان». انتظار به عدم تحقق چنین مواردی میرفت. رییس جمهور در موارد متعدد دیگر به ویژه در مناظره معروف انتخاباتی همچنین گفته بودند: «از ابتدای زندگی سیاسی مسیرم روشن است. هیچوقت پادگانی فکر و عمل نکردم.»
اما در طول صد روز گذشته اتفاقات زیادی در مورد منتقدین دولت افتاده است. بهصورت نمونه برچسب تندرو، افراطی، جناحی، هم صدا با اسرائیل و… بوده است.
اما در بیشرمانهترین اقدام، پدر یکی از شهدای هستهای حاج رحیم احمدی روشن هدف این عملیات رسانهای قرار گرفت. سایت تدبیر 24 که از سایتهای اصلی حامی دولت به شمار میآید، در اقدامی توهینآمیز و بیسابقه، پس از خودداری خانواده شهید روشن از حضور در برنامه استقبال از وزیر خارجه و کنفرانس خبری رییسجمهوری و مصاحبه پدر شهید مبتنی بر نقد توافق ژنو و انتقاد از اخراج تیم شهید احمدی روشن از سازمان انرژی اتمی، با انتشار متنی این پدر شهید را متهم به حاشیهسازی، تهمت زنی و تضعیف مذاکرات، سطحیگری، هزینه کردن خون فرزند خود برای اغراض سیاسی، غرضورزی سیاسی، و برخورد سیاسی کرد.
این اقدام بیسابقه در توهین به خانواده شهدا، آن هم تنها به جرم انتقاد از روند مذاکرات و اخراج همکاران فرزند شهیدشان از انرژی اتمی، و حاضر نشدن در کنفرانس خبری و استقبال از وزیرخارجه به دلیل انتقاد به مذاکرات و انتقاد از اخراج تیم فرزند شهیدشان روشن نه تنها یک حرکت زشت و بیسابقه که در تضاد با اعتدال و شعارهای رییس جمهور است. فارغ از اینکه این نوع برخورد با منتقدین و زدن لکه ننگ و ایجاد مارپیچ سکوت و زندان سراسربین ناپذیرفته است. برخورد اینگونه با خانوادههای شهدا آنهم به جرم انتقاد در چارچوب نظام و عدم رأی دادن به رییس جمهور منتخب در طول انتخابات، اقدام زشت بیسابقهای است که اگر برخورد جدی با آن صورت نپذیرد در دراز مدت، نه تنها زمینه انزوای فرزندان انقلاب که زمینه? عقبنشینی جدی از ارزشها را فراهم میکند.
حال سؤال اینجاست آیا رییسجمهور، که در طول ماههای گذشته بر روی عملکرد رسانههای زنجیرهای مکتوب و مجازی که به نام حمایت از ایشان رفتارهایی اینگونه داشتهاند، باز هم سکوت اختیار خواهند کرد، و راه برای تبدیل کشور به پادگان و زندان برای منتقدین باز خواهد ماند. آیا رییس جمهور نباید بر اساس آموزههای علوی بر دهان متملقان خاک بپاشید و با تندروی و توهین به خانواده شهدا به نام اعتدال و حمایت از ایشان برخورد کنند یا زندان سراسربین و مارپیچ سکوت ایجادشده بهوسیله رسانههای حامی ایشان از نقد منتقدین به سمت توهین به خانوادههای شهدا و مبانی انقلاب حرکت خواهد کرد؟ فارغ از دولت که طبیعتاً در این قضیه ذینفع به حساب میآید، آیا قوه قضائیه نسبت به این توهین به حریم خانواده شهدا اقدامی از خود نشان نخواهد داد؟
منبع: رجانیوز
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، یک رسانه غربی در گزارشی به بررسی ارتباطات خانوادگی مقامات آمریکایی با ایرانیان پرداخت و نوشت: این روزها با دستیابی ایران و قدرتهای جهانی به توافق هسته ای، شاید دانستن برخی از آگاهیها از اطرافیان رهبران جهان خالی از لطف نباشد.
این پایگاه خبری درباره داماد ایرانی جان کری نوشت: دست دادن جان کری وزیر خارجه آمریکا با همتای ایرانی اش محمد جواد ظریف در بامداد روز یکشنبه در برابر دوربینها در ژنو پس از امضای توافق هسته ای میان ایران و قدرت های جهانی، یک رویداد تاریخی در 35 سال گذشته بود. یقین است که آن دو در دیدارهای انگشت شمار میان خود در نیویورک و ژنو در هفته های گذشته، درون اتاقهای مذاکرات بارهای دیگر نیز با هم دست داده بودند اما دست دادن در برابر دوربین اهمیتی دیگر مییابد.
بر اساس این گزارش، زمانی که جان کری از سوی اوباما نامزد احراز پست وزارت خارجه در دولت دوم اوباما شد، برخی از مخالفان او در کنگره به این واقعیت اشاره کردند که داماد جان کری ایرانی الاصل است و مدعی شدند که کری با داشتن خانواده ای که قلبش برای ایران میتپد، نمی تواند برای حل بحران هسته ای ایران، یک دیپلمات بی طرف بماند. اما این انتقادهای مخالفان سیاسی کری، اثری در گزینش این دیپلمات با سابقه در روابط بین المللی، به پست وزارت خارجه نداشت.
به گزارش این رسانه غربی، رسانهها تحقیق کردند و معلوم شد که داماد ایرانی الاصل جان کری دکتر بهروز والاناهید است که از یک خانواده اصیل ایرانی است که اصلاً از خطه کرمان هستند و خود او در آمریکا زاده شده است. دکتر بهروز والاناهید فرزند خانم نوشین و آقای رضا والاناهید است که آنها نیز در آمریکا زندگی میکنند و سالها در کالیفرنیا بوده اند.
دکتر بهروز والاناهید که نام آمریکایی کوچک او برایان است و نام پزشکی او برایان ناهید، در اکتبر سال 2009، چهار سال پیش با خانم دکتر ونسا برادفورد کری دختر کوچک جان کری ازدواج کرد. این پزشک ایرانی ایرانی کرمانی الاصل، آنگونه که در زندگینامه او آمده است، از دانشگاه پرآوازه ییل آمریکا فارغ التحصیل شده است. دکتر بهروز والاناهید در سال 2005 در بیمارستان محل کار خود در ایالت ماساچوست با دکتر ونسا کری آشنا شد و دوستی آنها پس از چهار سال به ازدواج انجامید و این زوج پزشک اکنون فرزند نیز دارند. این گزارش میافزاید: البته دکتر رضا والاناهید پدر دکتر بهروز والاناهید نیز متخصص ریه و پزشک بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان میشن هیل کالیفرنیا بوده است و کلینیک پزشکی خصوصی نیز دارد.
این رسانه غربی اضافه کرد: بدین ترتیب ارزیابی میشود که جان کری با رفت و آمد با خانواده محترم دکترها والاناهید با فرهنگ ایرانی و خوراک و شاید ادبیات فارسی و البته با تعارفات دلپذیر ایرانی نیز آشنایی خوبی یافته باشد و بعید نیست که کلماتی را نیز به فارسی با نوه خود سخن بگوید. این پایگاه خبری در ادامه به همسر ایرانی سفیر انگلیس در واشنگتن اشاره کرده، مینویسد: همین تازگیها بود که رسانه های آمریکا خبر دادند سفیر بریتانیا در واشنگتن در مقاله ای خواهان آن شده بود که از تشدید تحریمها علیه ایران خودداری شود و همیشه برای کاربرد دیپلماسی تلاش زیادی کرده است.
بر اساس این گزارش، سفیر حکومت سلطنتی ملکه الیزابت در آمریکا پیتر وست ماکوت است که همسر ایرانی او خانم سوزان نمازی از خانواده مشهور و ثروتمند نمازی های اهل استان فارس ایران است. شیرازیها خاندان نمازی را بخاطر بیمارستان مشهور نمازی در این شهر میشناسند. بیمارستانی که هدیه پدر خیر سوزان و حسن نمازی به شهر زیبای زادگاه خود است.
خانم سوزان نمازی مانند پدرش خود نیز در امور خیریه در اروپا فعالیت زیادی داشته است. او که رسانه های انگلیس نامش را سوزی مینویسند، در کنار زبان انگلیسی به فرانسه هم تسلط کامل دارد و در بهترین دانشگاههای اروپایی تحصیل کرده و همواره با بزرگان در تماس بوده و بخش بزرگی از زندگی اش را برای کارهای خیریه و بشردوستانه وقف کرده است.
سوزی نمازی خواهر حسن نمازی دیپلمات مشهور آمریکایی ایرانی الاصل است که همواره حامی حزب دموکرات آمریکا بوده است. البته ماجرای کمک بزرگ مالی اش به حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری مسایل زیادی را هم برای وی بوجود آورد. گرفتن یک وام کلان از یک بانک آمریکایی موجب گشوده شدن یک پرونده قضایی علیه این چهره مشهور ایرانی الاصل شده بود. از رقمی بین 74 میلیون تا 290 میلیون دلار در این ماجرای حقوقی و بانکی، در گزارشهای رسانه های آمریکا و انگلیس، سخن به میان آمده بود.
این گزارش میافزاید: حسن نمازی ابتدا با بیل کلینتون رییس جمهوری پیشین آمریکا دوستی نزدیکی داشت و گفته شد که قرار بود بیل کلینتون وی را به عنوان سفیر آمریکا در یکی از کشورهای آمریکای لاتین برگزیند. کلینتون تا به امروز حامی مهم اوباما است و هر گاه که اوباما با سختی های زیادی روبرو میشود، این نفوذ کلینتون، دوست نزدیک حسن نمازی است که به داد اوباما میرسد.
بر اساس این گزارش، برخی از مخالفان جمهوری اسلامی ایران حسن نمازی را با شورای ایرانیان آمریکا در ارتباط دانسته و میگویند این شورا به منزله پلی برای بهبود مناسبات ایران و آمریکا عمل کرده و از واقعیات در ایران غافل شده است اما اعضای این شورا نظرات خاص خود را داشته و دارند و حال نیز از توافق هسته ای بدست آمده با ایران حمایت میکنند. پیتر وست ماکوت همسر خانم سوزی نمازی سفیر بریتانیا در واشنگتن در مقاله خود در رسانه های غربی تاکید کرده بود که ایران باید فرصتی برای نشان دادن به دیپلماسی داشته باشد.
این رسانه در ادامه درباره دوست شیرازی باراک اوباما مینویسد: از زمانی که باراک اوباما در نوامبر سال 2007 به ریاست جمهوری برگزیده شد و او دوست قدیمی سیاهپوست خود خانم والری بومن جارت را به عنوان مشاور انتخاب کرد، محلی که این خانم فعال سیاسی و اجتماعی مشهور در آن زاده شده است، مورد توجه قرار گرفت.
این خانم آمریکاییِ اکنون 57 ساله بدلیل کار والدینش، در اواخر دهه سی خورشیدی در شیراز بدنیا آمده بود زیرا پدرش دکتر جیمز بومن از اولین پزشکان در بیمارستان نمازی شیراز بود. همان بیمارستانی که بزرگ خاندان نمازی، یعنی پدر حسن و سوزان نمازی به شهر زادگاه خود هدیه کرد. بر اساس این گزارش، دکتر جیمز بومن با همسر خود به ایران رفته بود که والری در آنجا زاده شد. والری خود در آمریکا به تحصیل روانشناسی در دانشگاه استنفورد پرداخت و در سال 1981 نیز از دانشگاه میشیگان دکترای حقوق گرفت.
خانم والری بومن جارت از سالها قبل از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری، در حلقه دوستان نزدیک او بود و هر دو در شمار چهره های بانفوذ در میان سیاه پوستان آمریکا درآمدند. اعطای مقام مشاورت به والری بومن جارت که یکی از اولین انتصابهای اوباما بود این گمانه زنیها را تقویت کرد که او در نزدیک کردن دیدگاههای اوباما با ایران میتواند ایفای نقش کند زیرا خانم والری همیشه گفته بود خاطرات بسیار خوبی از ایران دارد. به نوشته این رسانه غربی، برخی از رسانه های ایرانی در دادن توصیف به این بانوی مشاور تا آنجا پیش رفتند که او را خواهرخوانده شیرازی اوباما هم نامیدند.
منبع: تابناک