1- یکی از دوستان خبرنگار تعریف میکرد، در جریان دیداری که اخیرا با رهبر انقلاب داشت، حضرت آقا درباره شهید حسن باقری و این که آن شهید بزرگوار چگونه ناممکنها را ممکن میکرد فرموده بودند:
شهید حسن باقری خبرنگار سادهای بود که حدود یک سال پس از ورود به جبهههای جنگ، از یک سرباز «عادی»، تبدیل شد به یک «استراتژیست زبده جنگی». با نقشه و برنامه این شهید بزرگوار بود که خرمشهر آزاد شد. این که یک جوان بیتجربه اما معتقد و مومن، چطور ظرف یک سال به یک فرمانده بزرگ و موفق جنگی تبدیل میشود، قطعا برای عدهای نه باورکردنی است نه قابل فهم. اما ما در طول جنگ، دهها و صدها مورد از این نشدنیها را شدنی کردیم. طبیعی است که این گونه وقایع را نمیشود با «محاسبات علمی» و «منطق جاری» دنیای امروز به کنکاش نشست مگر اینکه همچون حسن باقریها، به مسائل نگاه و «کن فیکون» کرد. باقری نشان داد با اعتقاد عملی به «ما میتوانیم» در کنار «ایمان» به وعدههای الهی است که میشود بسیاری از مشکلات را حل و نشدنیها را شدنی کرد. (نقل به مضمون)
2- آغاز حکومت حسنی مبارک با -یکی دو سال اختلاف- همزمان شد با وقوع انقلاب اسلامی ایران. حکومت نظامی مصر در طول 30 سال حاکمیت مبارک، «کاملا» مورد «حمایت» آمریکا بود و حکومت مردمی ایران اسلامی هم «کاملا» تحت «فشار» آمریکا. ایالات متحده در این 30 سال نه تنها از مصر حمایت میکرد بلکه به نوشته «سیانان مانی» به این کشور حقوق میداد و در مقابل، علیه جمهوری اسلامی وارد شده و میلیاردها دلار از اموال و داراییهای مردم این کشور را بلوکه میکرد. جنگ 8 ساله تحمیلی، تحریمهای بیسابقه، تلاش برای کودتا، فتنه 88، ترور دانشمندان و نخبگان و... که جای خود را دارد.
احتمالا حاکمان وقت مصر با محاسبات علمی و عقلی خود به این نتیجه رسیده بودند که بدون نزدیکی به آمریکا و داشتن حمایتهای این کشور قدرتمند، قادر به ادامه حیات نخواهند بود و احتمالا نتایج همین محاسبات عقلی! نشان میداد «نباید» در مقابل چنین قدرتی ایستاد ولو به قیمت از دست رفتن استقلال و حیثیت و پرستیژ و...
شاید حسنی مبارک مانند برخی در کشور خودمان عقلگرایی را مساوی میدانست با نزدیکی و اعتماد به دشمن و سپس به این نتیجه میرسید که بدون آمریکا و تنشزدایی با این کشور قلدر و «مستکبر» راه به جایی نخواهد برد؛ و این که تنها در صورت اراده این کشور، مصر با آن پیشینه تمدنی و ظرفیتهای عظیم انسانی به جایگاه مطلوب خود خواهد رسید. غافل از این که نزدیکی به استکبار «عین» بیعقلی و استکبارستیزی عین عقل و از آموزههای اسلامی است. به تعبیر رهبر انقلاب، استکبارستیزی نه یک شعار بلکه «یک واژه قرآنی است» و «ریشه اساسی استکبار نیز در خودبرتربینی و همه چیز را فرع بر خود دانستن است». (دیدار با فرماندهان بسیج 29 آبانماه 92). این که چگونه نزدیکی به دشمنی که «ریشه» اساسی تفکرات آن خودبرتربینی است و «همه چیز» را تاکید میشود «همه چیز و همه کس» را فرع بر خود میداند، عقلگرایی تفسیر میکنند، سوالی است که خود باید پاسخ آن را بدهند. واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران با استناد به همین دستورات قرآنی است که طی سی و چند سال گذشته به مقابله با استکبار پرداخته و طبیعی است هزینه آن را هم داده است؛ اما نباید از دستاوردهای بینظیر آن هم غافل شد.
مقایسهای کنید شرایط امروز مصر و ایران را؛ شرایط امروز ایران با بسیاری از متحدین عربی آمریکا در منطقه را. مگر نه اینکه یکی از مهمترین دلایل شکست نشست مهم و سرنوشتساز ژنو2 غیبت ایران در آن بود؟
نتایج نشست ویژه کمیته امنیت ملی مجلس نمایندگان آمریکا در خصوص نفوذ فزاینده ایران در نیمکره غربی که چند ماه پیش و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری ایران منتشر شد نشان میدهد قدرت و نفوذ ایران در نیمکره غربی نگرانیهای «جدی» استراتژیستهای این کشور را به همراه داشته است؟ این قدرت کی و چگونه حاصل شده؟ جز با مقابله با استکبار؟ این دستاوردها حسادتبرانگیز است یا پالسهایی که متاسفانه از روی کرنش و ضعف از این سو به آن سو ارسال میشود؟
توان رشکبرانگیز هستهای ایران- که صد افسوس این روزها عدهای در داخل حتی با حرارتتر از دشمن علیه آن موضع میگیرند- دستاورد دیگری است حاصل از «عقلانی» اندیشیدن. همین توان هستهای است که غرب را با آن همه دبدبه و کبکبه و تکبر به تکاپو انداخته طوری که به نوشته روزنامه تایمز اسرائیل در 29 ژانویه 2014، اوباما حل این معضل را برای خود یک «پیروزی بزرگ» و به نوشته روزنامه انگلیسی گاردین در 24 نوامبر 2013، حل آن را یک «پیروزی تاریخی» برای غرب میداند.
3- واقعیت این است که حسنی مبارک هم درست طبق محاسباتی که امروز عدهای در داخل و در لفافه «عقل»، «علم» «دیپلماسی فعال» و... پیش برده و بر آرمانهای انقلاب حمله میکنند، به استکبار نزدیک شد و مرسی نیز کما بیش به همان راه رفت و امروز هم هزینه همین محاسبات غیرعقلانی را میدهد. همین روزها است که خبر ریاست جمهوری ژنرال عبدالفتاح السیسی، مجری کودتای نظامی علیه تنها دولت قانونی مصر منتشر شود تا حاصل اعتماد محمد مرسی به آمریکا را نیز به چشم ببینیم!
4- بحث بر سر استفاده یا به تعبیر بهتر «سوء استفاده» از ابزار «عقلگرایی» است که برخی رسانههای خاص با پرچم کردن آن ارتباط با آمریکا را توجیه میکنند. ظاهرا استفاده از این ابزار همزمان با روی کار آمدن دولت جدید «مد» شده. «شاید» جلوهگری و جذابیت استفاده «ابزاری» از این واژه، مرهون برخی اقدامات نسنجیده و غیرکارشناسی چند ماه آخر دولت آقای احمدینژاد باشد. چند ماه که شاهد سوء مدیریت باشی و هزینههای سنگین آن را پرداخت کنی، دو مسئله کاربرد پیدا میکند. یکی انگشت گذاشتن روی «نقاط ضعف دیگران» و دیگری متمرکز شدن روی نقاطی که مردم از آنها بیشترین لطمه را خوردهاند! یعنی اقتصاد. اما باید توجه داشت که خواندن انشاء در زنگ حساب شاید چند ماهی «جواب» دهد اما نتیجه ادامه این بازی میشود داستان سبد کالا.
چه میدانیم... شاید عدهای فراموش کرده باشند سخنان امام راحلمان را که میفرمود: «کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم. (صحیفه امام، ج21، ص69)
جعفر بلوری
تصور کنید که بتوانیم سن زمین را فشرده کنیم و هر صد میلیون سال آن را یک سال در نظر بگیریم. در این صورت:دانستنی ها: زمین و زمان
کره زمین مانند فردی 46 ساله خواهد بود!
هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد و درباره ی سال های میانی زندگی او نیز اطلاعات کم و بیش پراکنده ای داریم!
اما این را می دانیم که در سن 42 سالگی، گیاهان و جنگل ها پدیدار شده و شروع به رشد و نمو کرده اند.
اثری از دایناسورها و خزندگان عظیم الجثه تا همین یک سال پیش نبود!
یعنی زمین آن ها را در سن 45 سالگی به چشم خود دید و تقریبا 8 ماه پیش پستانداران را به دنیا آورد.
در اوایل هفته ی پیش میمون های آدم نما به آدم های میمون نما تبدیل شدند!
و آخر هفته گذشته دوران یخبندان سراسر زمین را فرا گرفت.
انسان جدید فقط حدود 4 ساعت است که روی زمین می باشد و طی همین یک ساعت گذشته کشاورزی را کشف کرده است!
بیش از یک دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمی گذرد و...
حالا ببینید انسان در این یک دقیقه چه بلائی بر سر این بیچاره ی 46 ساله آورده است! او از این بهشت یک آشغالدانی کامل ساخته است. او خودش را به نسبت های سرسام آوری زیاد کرده، و نسل 500 خانواده از جانداران را منقرض کرده است. سوخت های این سیاره را مال خود کرده و همه را به یغما برده است و الان هم مثل کودکی معصوم و بی تقصیر ایستاده و به این حمله ی برق آسا نگاه می کند!
امید وارم با شناسایی مقصران حادثه و پاسخ به این سوال ها که پیش امده تصلای خاطر بازماندگان باشد.
-چرا کارگاه تولیدی تجهیرات ایمنی لازم نداشت؟
- چرا راه رو ها و پله فرار مملو از اجناس بوده که در حالت طبیعی هم به سختی میتوان راه رفت!
-به نظر شما مالک و مسئول کارگاه نباید به فکر ایمنی می بودن ؟
-خرید 5 یا 6 خاموش کننده که برای حداقل ایمنی در این کارگاه لازم است بیشتر از 300 تا 350هزار تومان هزینه نداشت ؟
سهل انگاری شده!
-چرا با این حال که آتش نشانی بعد از دوبار بازدید و دادن اخطار به مالک و مسئول کارگاه ، تذکر آتش نشانی دارای ضمانت اجرائی نبوده؟
-چرا افرادی که درون کارگاه مانده و اقدام به بیرون امدن از پنچره نکردن همه زنده ماندن؟
-
چرا وقتی اتش نشانی برای بازدید از محل های این چنینی اقدام میکند و بعد از تذکر های متعدد با مقاومت و عدم همکاری مالک روبرو میشود کسی ضمانت اجرائی موارد ایمنی را پیگیری نمیکند
-
چرا کسی تعداد افرادی که سالیانه با فداکاری و جانفشانی آتش نشانان حیات دوباره می یابند را باکسانی که بنا بر بی احتیاطی و سهل انگاری خود و دیگران دچار حادثه میشوند مقایسه نمیکنند
-
سخن نویسنده
من به شخصه از طرف خودم و همه اتش نشانان قول میدهم هم چون گذشته برای نجات جان هم وطنان عزیز تلاش مکنیم(با اینکه تا به حال دو بار در حین عملیات دچار حادثه شدم)ولی با این حال درست مثل روز های اول کارم با اشتیاقم و به کارم افتخار میکنم
واین هجمه نا جوانمردانه که بنا به اغراض سیاسی متوجه آتش نشانیشده در کار من و همکارانم هیچ خللی در روحیه ما نداشته باشد
بیژن دفتری رییس سابق سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر و فرمانده عملیات امدادی در زمین لرزه بم، روز گذشته در سن 66 سالگی و بعد از تحمل یک دوره بیماری، در بیمارستان ابن سینا به دار فانی را وداع گفت.
مرد خستگی ناپذیر جمعیت هلال احمر، در دو دوره و جمعا 16 سال ریاست سازمان امداد و نجات را بر عهده داشت.
استاد دفتری به دلیل برخورداری از تجربه حضور در عملیات ها، مدیریت و امدادگری در اکثر زلزله ها، سیلاب ها و حوادث مختلف در طول سه دهه گذشته ایران و جهان و سرشناسی در جوامع بین المللی، به عنوان چهره ای ماندگار و پدر امداد و نجات ایران شناخته می شد.
بیژن دفتری که از سال ها پیش با بیماری دست و پنجه نرم می کرد، با وجود شرایط اضطراری دست از فعالیت های انسان دوستانه نکشید و تا قبل از بستری شدن در بیمارستان همچنان به فعالیت های خود ادامه داد.
دفتری که از روز دوم آذرماه در بیمارستان ابن سینا تهران بستری شده بود، چهارشنبه شب به آرامش ابدی رسید.
مراسم خاکسپارى روز شنبه در قائمشهر
مراسم بدرقه این استاد گرانقدر، صبح شنبه از روبه روی مسجد قائمشهر استان مازندران صورت می گیرد و پیکر پاکش در روستای بشل این شهرستان به خاک سپرده خواهد شد.
سوابق اجرایی پدر امداد و نجات ایران:
بنیانگذار طرح شبکه امداد و نجات جمعیت هلال احمر
مدیر دانشگاه علمی کاربردی سوانح طبیعی کشور
محقق و اولین مدرس مدیریت بحران و سوانح کشور
مدیر بیمارستان شهرستان قائمشهر
معاون امداد استان مازندران
مدیر عامل جمعیت هلال احمر استان مازندان
معاون خدمات امدادی هلال احمر کل کشور
اولین مدیر عامل هلال احمر استان تهران
رییس شورای سیاستگذاری پایگاه اینترنتی مطالعات مدیریت بحران
جمعیت هلال احمر، این ضایعه را به خانواده محترم دفتری، خانواده بزرگ هلال احمر و همه دوستداران این استاد گرانقدر تسلیت می گوید.
به نقل از وبلاگ آوار برداری
17 نماینده خوزستان استعفا کردند
17 نماینده خوزستان استعفا کردند
http://nocutpress.com/fa/news/5820/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%D9%94-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%D9%94-%D8%AF%D8%B9%D9%88%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87%D9%94-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF
لینک دانلود
حتما ببینید.
به گزارش گروه وبلاگستان نکات پرس سید محسن میرشمسی در صفحه فیس بوک خود نوشت: -توافق تیم مذاکرهکننده هستهای ایران با 5+1 زیرکانه بود. دوستان زیاد نگران غنیسازی 20درصد نباشند. اندازه چندین سال ذخیره داریم؛ تا بعدش هم خدا بزرگ است. درباره مفاد توافقنامه هم عقل و انصاف حکم میکند که حرف مسئولان خودمان را بپذیریم نه حرف مسئولان آمریکایی و اروپایی را که حرفهای متناقض و مغایر حرفهای مقامات ایران میزنند. ضمناً مهم، تسلیم غرب دربرابر حق هستهای ایران و پذیرش و به رسمیت شناختن حق غنیسازی ایران روی کاغذ و در متن توافق است. همین یک مورد پایه و اساس تحریمها را نیست و نابود میکند، آنهم بدون دادن امتیازهای بیشر، البته این بستگی به عملکرد دیپلماتهای دولت یازدهم در ادامه کار دارد و به قول رهبری "اقدامات هوشمندانه بعدی"!
2-هم آنهایی که در دفاع از تیم جدید مذاکرات، کاملاً تیم قبلی را لِه میکنند، اشتباه میکنند و هم آنهایی که در دفاع از تیم قبلی، تیم جدید را کاملاً زیرسؤال میبرند. هم تیم قبلی و هم تیم جدید به وظیفهشان عمل کردند. هر کدام وظیفهای داشتند که برای انجام آن تلاش کردند. هر دو تیم هم با رهبری هماهنگ بودند. هر دو تیم هم عملکردشان مورد تأیید رهبری قرار گرفته است. پس حب و بغضهای شخصی و سیاسی را کنار بگذاریم. از ظریف نباید انتظار داشت که مانند جلیلی عمل کند و از روحانی هم نباید انتظار داشت که احمدینژاد باشد. هر کدام خط فکری و عقیده و جهانبینی خاص خود را دارند؛ بعضاً شاید با زاویه زیاد. واقعبینی همراه با آرمانگرایی که رهبری همواره بر آن تأکید میکنند، همین است. باید آرمانگرا باشیم اما واقعبین هم باید باشیم.
3-اینکه برخی میگویند به رهبری جام زهر نوشاندهاند، این توهین به رهبری است. چه جام زهری؟! امتیازاتی دادیم و امتیازاتی گرفتیم؛ حالا شاید متوازن نباشد، اما این کجایش جام زهر است؟! ضمناً حتی اگر جام زهر هم باشد، باید مطیع رهبری بود. وقتی رهبری این توافقات را "موفقیت" میدانند، ما نباید کاتولیکتر از پاپ شویم، البته هر کسی میتواند انتقاد کند اما نباید از این واژههای موهن استفاده کرد!
5-آقای روحانی! الان نوبتی هم که باشد، نوبت عمل کردن به وعدههای اقتصادیتان است. ما 100 روز را بیخیال میشویم و 4 سال دیگر هم صبر میکنیم. 4 سال وقت وقت دارید کار کنید! سانتریفیوژها الان آنطور که شما میخواهید، دارد میچرخد، حال دیگر نوبت شماست که چرخ کارخانهها را بچرخانید! 4 سال دیگر کسی از شما این بهانه را قبول نمیکند که نگذاشتند دولت کار کند!