به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، حسین شریعتمداری امروز، یکشنبه، 11 اسفنذ ماه 92 طی یاددداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
1- وقتی برای اولینبار، بعد از انتشار متن توافقنامه ژنو به تحلیل محتوای آن پرداختیم و به اسناد و شواهدی اشاره کردیم که نشان میداد امتیاز دادهایم و حتی وعده نسیه هم نگرفتهایم، برخی از مسئولان محترم و شماری از جریانات سیاسی - تقریبا همه - با سلیقههای متفاوت و حتی متضاد به کیهان حمله کردند که چرا ساز مخالف کوک میکند و تلاش بیوقفه و پیگیر تیم هستهای کشورمان و دستاورد بزرگی را که بعد از چالش ده ساله به دست آمده، نادیده میگیرد؟! و این در حالی بود که کیهان تلاش و زحمات تیم مذاکرهکننده را شایسته تقدیر میدانست ولی اسنادی را ارائه میکرد که نشان میداد، حریف از خوشبینی و صداقت آنان سوءاستفاده کرده و آرزوهای برزمین مانده خود درباره فعالیت هستهای جمهوری اسلامی ایران را با بهرهگیری از لبخندهای فریبکارانه در توافقنامه ژنو گنجانده است. آنان که توافقنامه را مثبت و برخوردار از دستاوردهای بیسابقه ارزیابی میکردند، به جای پاسخ در مقابل استدلالهای متکی بر اسنادی که کیهان ارائه کرده بود، به مخالفت اسرائیل با توافقنامه استناد میکردند! و حتی برخی از مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه، به توصیه روزنامه انگلیسی گاردین، شعار «کیهان، اسرائیل پیوندتانمبارک»! سردادند!
و البته کیهان دیدگاه و برداشت مستند خود درباره توافقنامه ژنو را تغییر نداد و به ابعاد دیگری از این توافقنامه که نشان میداد تنها دستاورد آن اثبات چندباره «غیر قابل اعتماد بودن آمریکاست» نیز اشاره کرد.
بزرگنمایی درباره توافقنامه ژنو تا آنجا پیش رفت که آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم کشورمان در جمع مردم خوزستان گفت؛ «میدانید توافقنامه ژنو یعنی چه؟ یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل ملت ایران»! و چند ساعت بعد «جی کارنی» سخنگوی کاخ سفید درباره اظهارات آقای روحانی به خبرنگاران گفت «سخنان رئیس جمهور ایران مصرف داخلی دارد»! و تأکید کرد «این مسئله برای ما تعجبآور نیست و نباید باعث تعجب شما نیز بشود. آنچه مقامات ایرانی میگویند، اهمیتی ندارد، بلکه آنچه انجام میدهند، مهم است»! و...
2- اما، چند هفتهای است که بزرگنمایی درباره توافقنامه ژنو از تبوتاب افتاده است و مسئولان محترم در اظهارنظرهای خود، از اغراق به واقعیات کوچ کردهاند. از جمله آن که دیروز آقای عراقچی مذاکره کننده ارشد تیم هستهای کشورمان در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا، «حسن نیت» و «اراده لازم» در طرف مقابل را مورد تردید قرار داده و تصریح کرد که نسبت به نتیجه مذاکرات پیشروی خوشبین نیست. ایشان چند هفته قبل در مصاحبه با شبکه 2 سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز، نظرات مشابهی ابراز کرده بود. ضمن آن که در مصاحبهها و اظهارنظرهای اخیر آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان هم از خوشبینیهای قبلی نشانه چندانی به چشم نمیخورد، که این تغییر فاز با توجه به جدیت تیم محترم مذاکره کننده هستهای کشورمان برای حفظ منافع ملی و پاسداشت عزت و اقتدار نظام اسلامی، بایستی به فال نیک گرفته میشد. چرا که این نگاه متفاوت نسبت به توافقنامه ژنو میتوانست زمینه را برای نقد منصفانه و مستند آنچه دادهایم - یا قرار است بدهیم- و آنچه گرفتهایم - یا قرار است بگیریم - فراهم آورد و کمترین دستاورد آن، ارسال این پیام به حریف بود که ایران اسلامی و مردم آن علیرغم سلیقههای سیاسی متفاوت - غیراز اصحاب فتنه که ابواب جمعی طرف مقابل هستند و فقط شناسنامه ایرانی دارند - تمام قد به حمایت از تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان ایستادهاند و ترفندهای باجخواهانه آمریکا و متحدانش را با هوشمندی برخاسته از عقل جمعی ناکام میگذارند. اما...
3- ماه گذشته - 15 بهمن ماه - رئیسجمهور محترم کشورمان که در جمع روسای دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی سخن میگفت، با ادبیاتی غیرمحترمانه، منتقدان توافقنامه ژنو را «یک عده بیسواد»! دانست که «از بخشهای خاص پول میگیرند»! و از اساتید دانشگاه گلایه کرده و به ملامت خطاب به آنان گفت «چرا وقتی یک اتفاق بینالمللی رخ میدهد، فریاد نمیزنید؟ چرا وارد میدان نمیشوید؟» منظور آقای روحانی همانگونه که از سخنان ایشان به وضوح قابل درک است، این بود که چرا اساتید دانشگاهها به حمایت از توافقنامه ژنو فریاد نمیزنند؟! و عرصه را برای یک مشت کمسواد که از جای خاص پول میگیرند، خالی گذاشتهاند!... چند روز بعد - 23 بهمن ماه - آقای دکتر روحانی که به ادبیات غیرمحترمانه خود پی برده بود، از حقوقدانان برای بررسی توافقنامه و اطلاعرسانی به مردم دعوت کرد. این دعوت با استقبال منتقدان که گفتنیهای مستند فراوانی برای ارائه داشتند روبرو شد اما، صداوسیما که اصلیترین وظیفه و مأموریت تعریف شده در این زمینه را داشت، درهای رسانه ملی را بهروی منتقدان نگشود.
4- اواخر ماه گذشته 19 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با ارسال نامهای خطاب به آقای ضرغامی، ریاستمحترم سازمان صدا و سیما و با اشاره به وعده رئیسجمهور خواستار بحث و بررسی توافقنامه با حضور موافقان و منتقدان شدند و دیروز آقای ضرغامی در پاسخ به درخواست نمایندگان تاکید کرد که قاعدتا در کنار پخش اظهارنظر رئیسجمهور محترم، باید حقی برای پاسخگویی و طرح نظرات متفاوت با قرائت رسمی دولت وجود داشته باشد ولی یادآور شد که «در این مقطع زمانی، سیاست رسانه ملی در موضوع مذاکرات هستهای، کاملا تبینی و حمایتی است و تضعیف دولت و دستگاه دیپلماسی کشور با به چالش کشیدن سیاستها و اقدامات درحال انجام به صلاح کشور نمیباشد.»
درباره پاسخ برادر عزیزمان جناب آقای ضرغامی که دلبستگی همراه با از خودگذشتگی ایشان در دفاع از اسلام و انقلاب و نظام بر کسی پوشیده نیست اشاره به چند نکته ضروری است.
الف: همانگونه که آقای ضرغامی اشاره کردهاند، تضعیف دولت محترم و دستگاه دیپلماسی کشور که در خطمقدم مقابله با دشمنان تابلودار نظام و مردم این مرز و بوم ایستادهاند، نه فقط امروزه، بلکه هیچگاه به صلاح کشور نبوده و نخواهد بود، اما بررسی و ارزیابی توافقنامه ژنو تضعیف دولت و به چالش کشیدن سیاستها و اقدامات در حال انجام کشور نیست. چرا که دستاندرکاران دیپلماسی و از جمله تیم محترم مذاکرهکننده هستهای بهعنوان فرزندان انقلاب همه توان خود را برای حفظ منافع ملی کشورمان در مذاکرات به کار گرفتهاند، بنابراین بررسی توافقنامه ژنو و نتیجهای که این بررسی در پی خواهد داشت، هر چه باشد، نمیتواند، در اعتبار تیم محترم و اعتماد مردم به آنان کمترین خدشهای وارد کند.
ب: در نقد و بررسی احتمالی توافقنامه ژنو، حساب اصحاب فتنه نظیر آن نماینده مجلس ششم که با ادبیاتی وطنفروشانه از تریبون مجلس فریادزد «19 سال است که درباره فعالیت هستهای خود به دنیا دروغ گفتهایم»! از منتقدان دلسوز جداست و بدیهی است که اینگونه افراد - که از قضا حرفی هم برای گفتن ندارند - نبایستی به تریبون رسانه ملی دسترسی داشتهباشند و مانند همیشه برای خوشامد دشمن خودشیرینی کنند. منظور از نقد و بررسی توافقنامه، فراهم آوردن تریبون برای منتقدانی است که با دولت و تیم هستهای کشورمان در حفظ منافع ملی و ضرورت برخورداری ایران اسلامی از دانش و تکنولوژی هستهای اشتراک نظر دارند ولی برای پیشبرد این هدف مشترک راهکارهای متفاوتی ارائه میدهند. از این روی، نگرانی احتمالی رئیس محترم و متعهد صداوسیما نسبت به حضور حرمتشکنان جایی ندارد.
ج: حضور منتقدان دلسوز در برنامه نقد و بررسی توافقنامه ژنو، میتواند اولا؛ برخی از سوءتفاهمهای احتمالی را که این روزها در سطح گستردهای به آن دامن زده شده و میشود، برطرف سازد ثانیا؛ میتواند کاستیها و احیانا قصورها - و نه تقصیرها - در تدوین توافقنامه را آشکار کرده و راهکارهای لازم برای عبور از این کاستیها را ارائه دهد.
در این حالت، نقد و بررسی توافقنامه، نه فقط تضعیف دولت محترم و تیم هستهای کشورمان نیست، بلکه بهرهگیری از «عقل جمعی» در حلوفصل موضوع مورد چالش نیز هست و به قول حضرت امیرعلیهالسلام؛ کسی که با دیگران به مشورت مینشیند، از عقل و اندیشه آنان بهرهگرفته است.
د: برپایی جلسات نقد و بررسی توافقنامه در میدان دید عمومی این پیام قطعی را برای حریف در پی خواهد داشت که فعالیت هستهای و تیم مذاکرهکننده کشورمان از حمایت و پشتیبانی تمام قد مردم برخوردار است و مذاکرهکنندگان در مقابل باجخواهی و زورگوییهای آمریکا و متحدانش، تنها نیستند.
هـ - نظر اعلام شده برادر عزیزم جناب آقای ضرغامی که برنامههای نقد و بررسی توافقنامه ژنو را، تضعیف دولت و دستگاه دیپلماسی کشور دانستهاند، بیآن که بخواهند، تضعیف آشکار دولت و دیپلماسی هستهای تلقی میشود. زیرا سخن آقای ضرغامی میتواند اینگونه تفسیر شود که در توافقنامه ژنو و دیپلماسی دولت محترم، اشکالات و ضعفهایی وجود دارد که مطرح شدن آن به صلاح کشور نبوده و باعث تضعیف دولت خواهد بود! و...
به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، حسین شریعتمداری امروز، یکشنبه، 11 اسفنذ ماه 92 طی یاددداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
1- وقتی برای اولینبار، بعد از انتشار متن توافقنامه ژنو به تحلیل محتوای آن پرداختیم و به اسناد و شواهدی اشاره کردیم که نشان میداد امتیاز دادهایم و حتی وعده نسیه هم نگرفتهایم، برخی از مسئولان محترم و شماری از جریانات سیاسی - تقریبا همه - با سلیقههای متفاوت و حتی متضاد به کیهان حمله کردند که چرا ساز مخالف کوک میکند و تلاش بیوقفه و پیگیر تیم هستهای کشورمان و دستاورد بزرگی را که بعد از چالش ده ساله به دست آمده، نادیده میگیرد؟! و این در حالی بود که کیهان تلاش و زحمات تیم مذاکرهکننده را شایسته تقدیر میدانست ولی اسنادی را ارائه میکرد که نشان میداد، حریف از خوشبینی و صداقت آنان سوءاستفاده کرده و آرزوهای برزمین مانده خود درباره فعالیت هستهای جمهوری اسلامی ایران را با بهرهگیری از لبخندهای فریبکارانه در توافقنامه ژنو گنجانده است. آنان که توافقنامه را مثبت و برخوردار از دستاوردهای بیسابقه ارزیابی میکردند، به جای پاسخ در مقابل استدلالهای متکی بر اسنادی که کیهان ارائه کرده بود، به مخالفت اسرائیل با توافقنامه استناد میکردند! و حتی برخی از مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه، به توصیه روزنامه انگلیسی گاردین، شعار «کیهان، اسرائیل پیوندتانمبارک»! سردادند!
و البته کیهان دیدگاه و برداشت مستند خود درباره توافقنامه ژنو را تغییر نداد و به ابعاد دیگری از این توافقنامه که نشان میداد تنها دستاورد آن اثبات چندباره «غیر قابل اعتماد بودن آمریکاست» نیز اشاره کرد.
بزرگنمایی درباره توافقنامه ژنو تا آنجا پیش رفت که آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم کشورمان در جمع مردم خوزستان گفت؛ «میدانید توافقنامه ژنو یعنی چه؟ یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل ملت ایران»! و چند ساعت بعد «جی کارنی» سخنگوی کاخ سفید درباره اظهارات آقای روحانی به خبرنگاران گفت «سخنان رئیس جمهور ایران مصرف داخلی دارد»! و تأکید کرد «این مسئله برای ما تعجبآور نیست و نباید باعث تعجب شما نیز بشود. آنچه مقامات ایرانی میگویند، اهمیتی ندارد، بلکه آنچه انجام میدهند، مهم است»! و...
2- اما، چند هفتهای است که بزرگنمایی درباره توافقنامه ژنو از تبوتاب افتاده است و مسئولان محترم در اظهارنظرهای خود، از اغراق به واقعیات کوچ کردهاند. از جمله آن که دیروز آقای عراقچی مذاکره کننده ارشد تیم هستهای کشورمان در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا، «حسن نیت» و «اراده لازم» در طرف مقابل را مورد تردید قرار داده و تصریح کرد که نسبت به نتیجه مذاکرات پیشروی خوشبین نیست. ایشان چند هفته قبل در مصاحبه با شبکه 2 سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز، نظرات مشابهی ابراز کرده بود. ضمن آن که در مصاحبهها و اظهارنظرهای اخیر آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان هم از خوشبینیهای قبلی نشانه چندانی به چشم نمیخورد، که این تغییر فاز با توجه به جدیت تیم محترم مذاکره کننده هستهای کشورمان برای حفظ منافع ملی و پاسداشت عزت و اقتدار نظام اسلامی، بایستی به فال نیک گرفته میشد. چرا که این نگاه متفاوت نسبت به توافقنامه ژنو میتوانست زمینه را برای نقد منصفانه و مستند آنچه دادهایم - یا قرار است بدهیم- و آنچه گرفتهایم - یا قرار است بگیریم - فراهم آورد و کمترین دستاورد آن، ارسال این پیام به حریف بود که ایران اسلامی و مردم آن علیرغم سلیقههای سیاسی متفاوت - غیراز اصحاب فتنه که ابواب جمعی طرف مقابل هستند و فقط شناسنامه ایرانی دارند - تمام قد به حمایت از تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان ایستادهاند و ترفندهای باجخواهانه آمریکا و متحدانش را با هوشمندی برخاسته از عقل جمعی ناکام میگذارند. اما...
3- ماه گذشته - 15 بهمن ماه - رئیسجمهور محترم کشورمان که در جمع روسای دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی سخن میگفت، با ادبیاتی غیرمحترمانه، منتقدان توافقنامه ژنو را «یک عده بیسواد»! دانست که «از بخشهای خاص پول میگیرند»! و از اساتید دانشگاه گلایه کرده و به ملامت خطاب به آنان گفت «چرا وقتی یک اتفاق بینالمللی رخ میدهد، فریاد نمیزنید؟ چرا وارد میدان نمیشوید؟» منظور آقای روحانی همانگونه که از سخنان ایشان به وضوح قابل درک است، این بود که چرا اساتید دانشگاهها به حمایت از توافقنامه ژنو فریاد نمیزنند؟! و عرصه را برای یک مشت کمسواد که از جای خاص پول میگیرند، خالی گذاشتهاند!... چند روز بعد - 23 بهمن ماه - آقای دکتر روحانی که به ادبیات غیرمحترمانه خود پی برده بود، از حقوقدانان برای بررسی توافقنامه و اطلاعرسانی به مردم دعوت کرد. این دعوت با استقبال منتقدان که گفتنیهای مستند فراوانی برای ارائه داشتند روبرو شد اما، صداوسیما که اصلیترین وظیفه و مأموریت تعریف شده در این زمینه را داشت، درهای رسانه ملی را بهروی منتقدان نگشود.
4- اواخر ماه گذشته 19 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با ارسال نامهای خطاب به آقای ضرغامی، ریاستمحترم سازمان صدا و سیما و با اشاره به وعده رئیسجمهور خواستار بحث و بررسی توافقنامه با حضور موافقان و منتقدان شدند و دیروز آقای ضرغامی در پاسخ به درخواست نمایندگان تاکید کرد که قاعدتا در کنار پخش اظهارنظر رئیسجمهور محترم، باید حقی برای پاسخگویی و طرح نظرات متفاوت با قرائت رسمی دولت وجود داشته باشد ولی یادآور شد که «در این مقطع زمانی، سیاست رسانه ملی در موضوع مذاکرات هستهای، کاملا تبینی و حمایتی است و تضعیف دولت و دستگاه دیپلماسی کشور با به چالش کشیدن سیاستها و اقدامات درحال انجام به صلاح کشور نمیباشد.»
درباره پاسخ برادر عزیزمان جناب آقای ضرغامی که دلبستگی همراه با از خودگذشتگی ایشان در دفاع از اسلام و انقلاب و نظام بر کسی پوشیده نیست اشاره به چند نکته ضروری است.
الف: همانگونه که آقای ضرغامی اشاره کردهاند، تضعیف دولت محترم و دستگاه دیپلماسی کشور که در خطمقدم مقابله با دشمنان تابلودار نظام و مردم این مرز و بوم ایستادهاند، نه فقط امروزه، بلکه هیچگاه به صلاح کشور نبوده و نخواهد بود، اما بررسی و ارزیابی توافقنامه ژنو تضعیف دولت و به چالش کشیدن سیاستها و اقدامات در حال انجام کشور نیست. چرا که دستاندرکاران دیپلماسی و از جمله تیم محترم مذاکرهکننده هستهای بهعنوان فرزندان انقلاب همه توان خود را برای حفظ منافع ملی کشورمان در مذاکرات به کار گرفتهاند، بنابراین بررسی توافقنامه ژنو و نتیجهای که این بررسی در پی خواهد داشت، هر چه باشد، نمیتواند، در اعتبار تیم محترم و اعتماد مردم به آنان کمترین خدشهای وارد کند.
ب: در نقد و بررسی احتمالی توافقنامه ژنو، حساب اصحاب فتنه نظیر آن نماینده مجلس ششم که با ادبیاتی وطنفروشانه از تریبون مجلس فریادزد «19 سال است که درباره فعالیت هستهای خود به دنیا دروغ گفتهایم»! از منتقدان دلسوز جداست و بدیهی است که اینگونه افراد - که از قضا حرفی هم برای گفتن ندارند - نبایستی به تریبون رسانه ملی دسترسی داشتهباشند و مانند همیشه برای خوشامد دشمن خودشیرینی کنند. منظور از نقد و بررسی توافقنامه، فراهم آوردن تریبون برای منتقدانی است که با دولت و تیم هستهای کشورمان در حفظ منافع ملی و ضرورت برخورداری ایران اسلامی از دانش و تکنولوژی هستهای اشتراک نظر دارند ولی برای پیشبرد این هدف مشترک راهکارهای متفاوتی ارائه میدهند. از این روی، نگرانی احتمالی رئیس محترم و متعهد صداوسیما نسبت به حضور حرمتشکنان جایی ندارد.
ج: حضور منتقدان دلسوز در برنامه نقد و بررسی توافقنامه ژنو، میتواند اولا؛ برخی از سوءتفاهمهای احتمالی را که این روزها در سطح گستردهای به آن دامن زده شده و میشود، برطرف سازد ثانیا؛ میتواند کاستیها و احیانا قصورها - و نه تقصیرها - در تدوین توافقنامه را آشکار کرده و راهکارهای لازم برای عبور از این کاستیها را ارائه دهد.
در این حالت، نقد و بررسی توافقنامه، نه فقط تضعیف دولت محترم و تیم هستهای کشورمان نیست، بلکه بهرهگیری از «عقل جمعی» در حلوفصل موضوع مورد چالش نیز هست و به قول حضرت امیرعلیهالسلام؛ کسی که با دیگران به مشورت مینشیند، از عقل و اندیشه آنان بهرهگرفته است.
د: برپایی جلسات نقد و بررسی توافقنامه در میدان دید عمومی این پیام قطعی را برای حریف در پی خواهد داشت که فعالیت هستهای و تیم مذاکرهکننده کشورمان از حمایت و پشتیبانی تمام قد مردم برخوردار است و مذاکرهکنندگان در مقابل باجخواهی و زورگوییهای آمریکا و متحدانش، تنها نیستند.
هـ - نظر اعلام شده برادر عزیزم جناب آقای ضرغامی که برنامههای نقد و بررسی توافقنامه ژنو را، تضعیف دولت و دستگاه دیپلماسی کشور دانستهاند، بیآن که بخواهند، تضعیف آشکار دولت و دیپلماسی هستهای تلقی میشود. زیرا سخن آقای ضرغامی میتواند اینگونه تفسیر شود که در توافقنامه ژنو و دیپلماسی دولت محترم، اشکالات و ضعفهایی وجود دارد که مطرح شدن آن به صلاح کشور نبوده و باعث تضعیف دولت خواهد بود! و...
سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران به منظور تکمیل کادر عملیاتی خود در سطح شهر تهران از میان افراد واجد شرایط، از طریق آزمون های ورزشی، علمی(معارف اسلامی ـ ادبیات و زبان فارسی ـ انگلیسی ـ آتش نشان داوطلب(مراجعه به سایت سازمان) و هوش و شخصیت)، معاینات جسمانی و مصاحبه تخصصی طی مراحل گزینش، تعداد 300 نفر نیروی آتش نشان " مرد " با مقطع تحصیلی فوق دیپلم، براساس شرایط ذیل استخدام مینماید.
"پذیرفته شدگان نهایی پس از طی دوره آموزش ویژه آتش نشانی که شامل: امداد و نجات بطور آزمایشی استخدام و پس گذراندن دوره آزمایشی در صورت رضایت از عملکرد آنها به استخدام رسمی سازمان در می آیند"
الف) شرایط عمومی:
ب) شرایط اختصاصی:
ج) مفاد آزمون:
د) مدارک مورد نیاز در زمان حضور درآزمون ورزشی:
ه) نحوه ثبت نام:
ثبت نام از تاریخ 92.12.10 بمدت 15روز بصورت اینترنتی و در صورت عدم دسترسی به اینترنت از طریق دفاتر خدمات الکترونیک شهر تهران می باشد.
واریز مبلغ 250000 ریال جهت ثبت نام بصورت اینترنتی(از طریق سامانه ثبت نام)پرداخت می گردد.(مبالغ پرداختی به هیچ وجه قابل استرداد نمی باشد)
لطفا شرایط ذکر شده در سامانه ثبت نام را در تمام مراحل به دقت مطالعه نموده و سپس ثبت نام را انجام دهید.
**تذکرات:
چنانچه در حین مراحل استخدام و پس از آن ثابت شود که هرگونه مدارک ارائه شده و یا اظهارات داوطلب خلاف واقع میباشد، از ادامه مراحل استخدام جلوگیری بعمل خواهد آمد
به گزارش فارس، صحنههایی هست که هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمیشود، صحنههای جنگ از جمله از آن صحنههاست که گاهی با یادآوری نام یک عملیات، خاطرهای فراموش نشدنی در ذهن تداعی میشود؛ یکی از خاطرات رزمندگان را که در کتاب «پلهای خیبر» آمده است، میخوانیم:
در آن سوی منطقه، طرف جزیره مجنون عملیات «خیبر» شروع شده بود که قند را تو دل همهمان آب میکرد؛ پس ما باید از این سو به دشمن فشار میآوردیم تا بچههای آن طرف، از جزیره فتح شده حفاظت کنند. رفتیم به منطقه پاسگاه زید، شب درگیری شروع شد و ما تا صبح زیر آتش شدید خمپارهها و توپهای عراق ماندیم. سرانجام دستور رسید به عقب برمیگردیم. به راه افتادیم. من و «علی تهوری» باهم حرکت میکردیم. رسیدیم به یک کانال که عمقش تقریبا 15 متر و عرضش 3 متر بود. ارتباط دو طرف کانال با یک تخته دراز و لرزان بود. آهسته و با دقت داشتیم از روی آن پل لرزان میگذشتیم که علی تهوری گفت: «آخ!» و دست روی شکمش گذاشت. از لای انگشتانش خون بیرون زد. به هر زحمت بود رسیدیم به آن طرف. از آن طرف، افاضل آمد از روی کانال رد شود که پرت شد پایین. دلم ریخت. ته کانال پر بود از مین و سیم خاردار، اما به خواست خدا افاضل چیزیش نشد. یکی از بچهها نوک اسلحه افاضل را گرفت و او را بیرون کشید.
زیر بغل علی را گرفتم و دویدیم. رسیدیم به یک میدان مین که معبر داشت. ما از همان معبر به راه افتادیم. وسطهای میدان مین، سخاوت را دیدم که گلولهای به پایش خورده و روی زمین افتاده است. بلند شد و لنگلنگان به راه افتاد. گفتم: «اسلحهات را بده من تا برایت بیاورم» قبول نکرد و با روحیه خوب، همراه ما تا آمبولانس آمد.
علی و سخاوت سوار آمبولانس شدند و رفتند عقب. در عقبه، سوار ماشین شدیم و به اردوگاه برگشتیم. گردان نیرو گرفت و سریع سازماندهی شد. در آن زمان، حضرت امام در یکی از بیانات فرموده بود که «جزایر مجنون باید حفظ شود» و از آن طرف، صدام به فرماندهانش یک هفته وقت داده بود تا جزیره را پس بگیرند.
گردان حضرت موسیبن جعفر(ع) به فرماندهی «غلامرضا آقاجانی» رفتند جزیره و با یک مقاومت جانانه که یکی از حماسههای دفاع مقدس را آفرید، توانستند جزیره را حفظ کنند. نوبت به گردان ما رسید که به جزیره برود. همزمان با ورود ما، پاتکهای دشمن شروع شد. صدای صفیر گلوله و خمپارهها با انفجار توپها و کاتیوشاها دست به دست هم داده بود تا در دل فرزندان روحالله لرزشی به وجود آورد. بسیجیها مانند کوههایی بودند که بزرگترین توفانها هم نمیتوانست آنها را تکان بدهد.
بیشتر شبها را در آمادهباش و زد و خورد به صبح میرساندیم و همزمان با رسیدن اولین نیزههای نورانی خورشید به زمین که از مشرق به پرواز درمیآمدند، پاتکهای شدید دشمن شروع میشد. زمین مثل گهواره میلرزید و ترکش و آب و گل بر سر و روی بچهها پاشیده میشد. گلوله توپها با نظم و به فاصله هر چند سانتیمتر منفجر میشد و موجش تا مسافتی میرفت.
در یکی از روزها پیکر نورانی «محسن رفیعی» همه را مات و مبهوت کرد. آن خورشید شهید را داخل یک تویوتا گذاشتیم تا ببرند در آرامگاه کهکشانیاش دفن کنند. یک قسمت از جزیره هنوز دست دشمن بود. عراق با نگه داشتن آن قسمت توانسته بود در کار بچهها خللی وارد کند.
قرار شد شبانه بچهها به آن منطقه حمله و آنجا را تصرف کنند. شب شد و ما هم با یاد چهارده معصوم زدیم به دل عراقیها و رفتیم جلو. تا آفتاب از پشت کوههای مشرق سر در بیاورد، پشت خاکریز مورد نظرمان مستقر شدیم و سنگر کندیم، عراقیها -که اگر کاردشان میزدی، خونشان درنمیآمد- صبح اول وقت، با یک گردان تانک ریختند تو منطقه که ما را بترسانند و عقب بزنند. بچهها هم که حالا سرمست از پیروزی بودند، با آرپیجی افتادند به جان تانکها، تانکهای دشمن در مسافت پانصد-ششصد متری جولان میدادند و برایمان خط و نشان میکشیدند، اما جرأت نزدیکتر شدن به خط را نداشتند.
بعد از نماز ظهر و عصر و خوردن ناهار، حدود ساعت دو - سه بود که من و افاضل به سنگری رفتیم و نشستیم تا کمی خستگی در کنیم. ناگهان صدای انفجار شدیدی بلند شد و به دنبال آن سنگر رو سرمان خراب شد. از بالای خاک صدای «مرجانی» را شنیدم که گفت: «حسن، حسین سالمید؟»
شانس آورده بودیم که سرمان زیر خاک نبود و تیرکهای روی سنگر، جانپناه سرمان شده بود و کمی هوا بود که مانع خفگیمان شد. دو نفری داد زدیم: «هنوز سالمیم! یه کاری کنید».
سنگر خراب شد، تکانی خورد و من و افاضل خودمان را بیرون کشیدیم. تا آمدم دو - سه نفس عمیق بکشم، خمپاره دیگری آنسوتر منفجر شد. خودم را پرت کردم زمین. تکهای گوشت لخت افتاد روی دستم. خونی بود و دستم را داغ کرد. اول فکر کردم تکهای از بدن افاضل است، اما او سالم بود. خوب که دقت کردم، جگر بود؛ جگر آدم! چند لحظه بعد که گرد و غبار نشست و از گیجی بیرون آمدم، آن طرفتر جنازه متلاشی شده مرجانی حالم را دگرگون کرد. آن تکه جگر، جگر مرجانی بود. بدن متلاشی شده را لای پتو گذاشتیم حالم حسابی گرفته شد.
شب، دشمن با خفت عقب کشید؛ خبر نداشت که خاکریز ما 50 نفر بیشتر نیرو ندارد. شب را با اجساد پاک شهدا در آن بیابان خدا به صبح رسانیدم . ساعت 12 ظهر روز بعد گردانی دیگر آمد و ما عقب رفتیم. سال نو از راه زمستان رسید و مادر سنگرهای خونین جزیره سال نو را تحویل گرفتیم. حدود 20 فروردین به عقب برگشتیم چه شبهایی را در جزیره گذراندیم. شبهای سرد و پر زد و خورد.
شبهایی که تشنه میماندیم و مجبور میشدیم زمین را بکنیم تا به آب برسیم و وقتی به آب میرسیدیم، آب، شور از کار در میآمد و کانالی که در خط کنده بودیم و درون آن حرکت میکردیم تا از تیر تراشها و ترکشها در امان بمانیم. سرانجام رسید روزی که از پلهای خیبر خداحافظی کردیم.
مهرداد بذرپاش نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، اظهار داشت: برخورد دولت یازدهم با منتقدان در تاریخ خواهد ماند و تاریخ راجع به آن قضاوت خواهد کرد.
وی افزود: برخورد امنیتی با منتقدان و خلاف امنیت ملی تشخیص دادن انتقادهای آنها با هیچ قاعده منطقی سازگار نیست؛ آیا انتقاد از توافقنامه خلاف امنیت ملی است آن هم دولتی که امنیتیترین دولت پس از انقلاب است این گونه تشخیص داده است که این انتقادها خلاف امنیت ملی کشور است.
نماینده مردم تهران در خانه ملت با طرح این پرسش که آیا اینکه در آستانه مذاکرات بگوییم خزانه کشور خالی است خلاف امنیت ملی است یا نقد چند صفحه کاغذ که توسط چند نفر نوشته شده است؟، تصریح کرد: آیا اینکه در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با توزیع نامناسب سبد کالا -که معلوم نیست با کدام توجیه عقلانی صورت گرفته و از کدام محل هزینه آن پرداخت شده- صحنههایی خلق کنیم که برازنده کشورهای جنگ زده است و مردم را در صحنه بینالملل آنگونه نشان دهیم خلاف امنیت ملی است یا نقد توافقنامهای که طبق اصل 77 قانون اساسی باید به تصویب مجلس میرسید؟
بذرپاش ادامه داد: آیا اینکه وزیر خارجه کشورمان بگوید آمریکا با یک سلاح کار ما را تمام میکند خلاف امنیت ملی است یا نقد چند صفحه کاغذ که معلوم نیست با کدام منطق حقوقی نگارش شده است؛ آیا استفاده از فتنه گران و ایادی آنها -که اصلاً نظام را قبول ندارند چه برسد به دولت مستقر- در مشاغل مهم کشور خلاف امنیت ملی است یا نقد چند صفحه کاغذ که معلوم است که تدوین کنندگان آن از شایستگیهای محوری صنعت هستهای بی خبرند؟
وی اضافه کرد: آیا کم کاری، کم تحرکی و بعضاً بیتحرکی بسیاری از مسئولان دولتی که در بلند مدت کشور را بسیار به عقب خواهند برد خلاف امنیت ملی است یا نقد چند صفحه کاغذ که پیش نویس اولیه آن را آمریکاییها تدوین کردهاند؛ آیا باز شدن فضای توهین به مقدسات و منتقدان، خلاف امنیت ملی است یا نقد چند صفحه کاغذ که معلوم نیست کجای آن منافع مردم عزیز ما تأمین میشود؟
نماینده مردم تهران افزود: آیا عزل و خانه نشینی و بیبهره شدن از نظرات بسیاری از مدیران و کارشناسان و ضربه به کشور خلاف امنیت ملی است یا نقد چند صفحه کاغذ که حتی یک حقوقدان هم حاضر نیست از آن دفاع کند؟
بذرپاش تاکید کرد: دولت یازدهم امنیتیترین و کمصبرترین دولت بعد از انقلاب است.
به گزارش سایت نماینده، صادق خلیلیان، به عنوان وزیر جهاد و کشاورزی دولت دهم، کسی بود که سعی کرد صفحه آخر کتاب وزارتش را خودش بنویسد به همین خاطر روز 21 اردیبهشت امسال، پس از تماسهای ناموفقی که با دفتر رییس جمهور داشت، عازم وزارت کشور شد تا برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود؛ ظاهرا احمدینژاد همان زمان مشغول مهیا کردن مقدمات برای همراهی با مشایی در خیابان فاطمی بود و البته به گفته خودش وقتی رییس جمهور متوجه ثبت نام من شد نه تنها استقبال نکرد بلکه گفت: «هر کسی را فکر میکردیم ثبت نام کند الا شما...!»
خلیلیان در این گفت گو سعی میکرد فاصله قانونی از مشایی را به شدت حفظ کند و زاویه معناداری را با وی ایجاد کند تا جایی که گفت: «مجموع صحبتی که با آقای مشایی در طول 4 سال وزارت در دولت داشتم، جمعا کمتر از نیم ساعت بوده است.»
به هر حال نکات خواندنی زیادی در این گفتوگو وجود دارد که پیشنهاد میکنم مطالعه آن را از دست ندهید.
* از سال 84 تا سال 87 شما به عنوان معاون برنامه ریزی و اقتصادی وزارت جهاد کشاورزی مشغول به کار بودید. از آن روزها برایمان بگویید و اینکه چه شد که استعفا دادید؟
به تدریج با روی کار آمدن اصولگرایان که از شورای دوم شکل گرفت شرایط رو به تغییر گذاشت تا سال 84 که آقای احمدینژاد در انتخابات پیروز شدند. بنابراین طبیعی بود که در شکل گیری ساختار مدیریت وزاتخانهها از نیروهای همفکر که سابقه و تجربه کار مدیریتی و اجرایی هم داشتند استفاده شود و با توجه به شناخت کامل وزیر وقت جهاد کشاورزی از من، به عنوان معاون انتخاب شدم. بعد از سه سال همکاری شرایطی پیش آمد که فکر کردم در دانشگاه بتوانم مؤثرتر باشم و استعفا دادم.
* شرایط پیش آمده چه بود؟
بهرحال گاهی اوقات در شرایط کاری مسائل به نحوی پیش میرود که آدم احساس میکند شاید با مسیری که انتخاب شده کاملاً همفکر نباشیم.
* همانطور که خودتان هم اشاره کردید، آن زمان اینطور به نظر میآمد که خیلی با وزیر وقت همسو نیستید و انتقاداتی هم نسبت به ایشان داشتید.
جمع بندی من این شد که روی برخی مسائل ممکن است در تعیین استراتژی وزارتخانه توافق حاصل نشود و استعفا دادم. ایشان هم بعد از یک مدت پذیرفتند.
* ارتباطتان با دولت بعد از استعفا قطع شد؟
نه سعی کردم ارتباطم را حفظ کنم. البته دولت در آن زمان سعی داشت در جاهای دیگر هم از من استفاده کند و بحث استانداری یکی از استانها مطرح بودکه من شرایط را برای پذیرش این پیشنهاد مناسب ندیدم و آن مسئولیت را نپذیرفتم.
*گمانهزنیها این بود که شما در دولت دهم به عنوان وزیر اقتصاد و یا ریاست بانک مرکزی منصوب شوید. چه شد که این اتفاق نیفتاد و به عنوان وزیر جهاد کشاورزی انتخاب شدید؟
این گمانهها وجود داشت. حتی بحث وزارت بازرگانی هم مطرح بود و من برنامهام را برای وزارت بازرگانی تهیه کردم. اما آنچه آقای دکتر احمدینژاد با من صحبت کردند بحث جهاد کشاورزی بود البته بعد تیمی که با ایشان کار میکردند بحث وزارت بازرگانی را هم با من مطرح کردند.
*آقای احمدینژاد این پیشنهاد را داشتند یا کسانی دیگر هم در عدم انتخاب شما به عنوان وزیر اقتصاد یا رییس بانک مرکزی دخیل بودند؟
در هر صورت آقای رییس جمهور برای انتخاب وزرای دولت شاخصهایی داشتند. در جلسهای که آقای دکتر احمدینژاد شخصاً با من داشتند تمرکز کار روی بخش کشاورزی و ایدههایی که باید دنبال شود بود و بهر حال جمع بندی به این شکل شد.
* نقدی که همیشه به دولت احمدینژاد وارد میکردند این بود که آقای احمدینژاد ژنرال نمیخواستند و به دنبال سرباز بودند، اینگونه بود؟
آنچه من در عمل تجربه کردم این است که این حرف اصلاً صحت ندارد. این مطلب را نباید اشتباه کنیم؛ اینکه افرادی مثلاً بخواهند مقابل رییس جمهور بایستند! واین را نشان ژنرال بودن بدانیم در هیچ دولتی چنین چیزی را نداشتیم. در کدام دولت چنین چیزی اتفاق افتاده؟
*منظورتان از جلوی رییس جمهور ایستادن چیست؟
اینکه مثلاً رییس جمهور تصمیمی را بگیرد و وزیر بگوید این تصمیم را قبول ندارم و تصمیم دیگری می-خواهم بگیرم، عملاً دولت کارش جلو نخواهد رفت. فکر میکنم برآیند مجموع امتیاز دولت نهم و دهم از نظر توان کارشناسی، توان مدیریت و هم به لحاظ اعتقادات و انقلابی بودن، از دولتهای قبل و دولت فعلی بالاتر است. صحبتی که آقای جهانگیری بعد از انتخاب آقای روحانی داشتند و بیان کردند که در زمان مدیریتشان در دولتهای اسبق جوان بوده و خیلی خرابکاریها در آن زمان انجام دادند که باعث تجربه برایشان شده است نشان میدهد که دولتها در آن زمان نیروهایی را به کار گرفتهاند که یا تجربه لازم و توان کارشناسی بالا نداشتند و یا اینکه به واقع ژنرال نبودند. وقتی بالاترین پیشرفت در طرحهای عمرانی در دولت آقای احمدینژاد محقق شده است نشان میدهد توانش بالاتر از دولتهای قبل بوده است. در دولت بحثهای چالشی وجود داشت، گاهی اوقات وزیری بود که نظر رییس جمهور را هم نمیپذیرفت اما در نهایت، جمع بندی دولت ملاک عمل قرار میگرفت. این شعارها یعنی بحث ژنرال و سرباز فکر میکنم بیشتر به منظور بهره برداریهای سیاسی از جانب برخی سیاست بازان حرفهای مطرح شده است. متاسفانه از وقتی برای آقای احمدینژاد دو سه حاشیه درست شد این سیاست بازان حرفهای زمینه را مناسب دیدند که هر حرفی را که خواستند بزنند
* این حاشیهها چه بود؟
مسائلی که در بحث جابه جایی وزیر اطلاعات یا آنچه در بحث استیضاح آقای شیخ الاسلام در مجلس رخ داد. یا مثلاً نسبتهایی که به برخی از اطرافیان ایشان داده میشد. در مجموع باعث شد که برخی این گونه فضا را برای خود فراهم ببینند. اما وقتی از همین افراد که ادعای ژنرالی داشتند در جلسات مختلف برای تصمیم گیری دعوت میشد و ازشان نظر خواسته میشد ضعیفترین نظرات را ارائه میکردند، در نهایت هم نظرات تیم دولت را میپذیرفتند.
* اتفاقاتی حتی بیسابقه در دولت دهم رخ داد مانند ماجرای سنگال! یا مثلاً برکناری وزیر بهداشت و... در هیچ دولتی با وزرا این گونه برخورد نشد!
این بحثی دیگر است. آقای متکی حدود 5 سال وزیر آقای احمدینژاد بودند و کسی هم نمیتواند ادعا کند ایشان سرباز بودند. ایشان بخش عمدهای از دوران 8 ساله ریاست جمهوری آقای احمدینژاد را وزیر بودند.
بالاخره هر انسانی که نمیتواند مطلق باشد. ماهیت موضوع را نگاه کنید نحوه برخورد شکل ظاهری قضیه است. اخیراً در دولت آقای روحانی چطور میتواند فردی که برای وزارت در نظر گرفته شده بود و به علت عدم رأی مجلس معاون رییس جمهور شد، ظرف کمتر از شش ماه جابه جا شود؟ آیا ایشان ژنرال نبوده یا بعد فهمیدند ژنرال نیست، اختلافاتی بروز کرده و یا مشکلات جسمی وجود داشته؟ مشخص است که ناهماهنگیهایی وجود داشته که از مصاحبههای معاونین میراث فرهنگی و متن استعفای ایشان این ناهماهنگی را میشود پیدا کرد. بنابراین خیلی میشود در این موضوعات تفسیر و تحلیل کرد و رییس جمهور را از آن زاویه به چالش کشاند.
* در مصاحبهای عنوان کرده بودید کسانی که با باور رییس جمهور زاویه داشتند و نظرش را قبول نداشتند یا باید استعفا میدادند یا اخراج میشدند ...
به این صورت که شما میگویید نیست. منظور این است اگر یک وزیر با رییس جمهور نمیتواند کار کند پس در دولت آن رییس جمهور چه میکند؟! در حال حاضر که دولت آقای روحانی شکل گرفته، چرا برخی از همفکران ایشان که کاندیدای ریاست جمهوری بودند و حتی آنهایی که بخاطر ایشان انصراف دادند، در دولت بکار گرفته نشدند؟ خب اینها که ژنرالهای کشور بودند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ایشان نمیخواهند افرادی که خود را در حد رییس جمهور و صاحب سبک و نظر میدانند، به دولت بیایند و احیانا با نظرات ایشان مقابله کنند. تیمی را انتخاب کرده که هم نظر و هماهنگ با خودشان هستند و از نظرات ایشان تبعیت میکنند.
* در هر ترتیب نفرمودید که علت برکناری برخی وزرا در دولت آقای احمدینژاد چه بود؟
گاهی اوقات برای جابه جاییها یک تفاهم و توافقی صورت میگیرد. مانند ادغامی که در وزارتخانهها اتفاق افتاد. خب یکسری از وزرا اینگونه از دولت خارج شدند. برخی وزرا هم ممکن است ناهماهنگیهایی داشتند، شبیه آنچه برای آقای متکی اتفاق افتاد که در نهایت رییس جمهور چنین تصمیمی را گرفتند. یا مثلاً بحث خانم دکتر دستجردی که ایشان هم در وزارتخانه خود به صورت نسبی موفق عمل کردند ولی کار به جایی رسید که میبینید بحثی که باید در دولت مطرح شود به رسانهها کشیده شد. در هر صورت بحث جابجای افراد در دولتها کم یا زیاد وجود دارد و لی نه در ظرف 6 ماه این ایرادی بود که به دولت آقای احمدینژاد وارد میدانستند که خودشان در این دولت سریعتر از آن دچار چنین چالشی شدند.
* قبول دارید که آقای متکی خیلی نامتعارف جابه جا شدند؟
قطعاً اگر در سفر جا به جا نمیشدند خیلی بهتر بود
* در هیئت دولت در این مورد اظهار نظری نبود؟
وزرا نیز با این نحو اقدام موافق نبودند فکر میکنم این یک ناهماهنگی اداری مربوط به دفتر رییس جمهور بود.
* فکر میکنم اردیبهشت ماه سال گذشته بود که معاون اول رییس جمهور در همایشی از شما به شدت انتقاد کردند و بعد از آن هم استعفای شما از طرف برخی مطرح شد.
البته از نیت ایشان که خبر ندارم. به اعتقاد من مسائل دولت باید درون دولت بگذرد و نباید رسانهای شود. در هر صورت من هم برحسب اتفاق روز بعد از صحبتهای معاون اول با یکی از روزنامهها مصاحبه داشتم و توضیحاتی را در این خصوص دادم.
* موارد دیگری هم بود که آقای رحیمی منتقد شما بودند. رابطه شما با ایشان به چه صورت بود؟
من برای ایشان احترام خاصی قائل بودم از این جهت که بعد از انقلاب در مسئولیتهای مختلف زحمات زیادی را کشیدند و افراد هم مطلق نیستند. اینکه نقطه نظرات ما در مسائل مختلف باهم مغایر بود، درست است و کمتر پیش میآمد که دیدگاههای منطبق باهم داشته باشیم و تا آخر دولت هم علی رغم حفظ دوستیها این اختلافات پابرجا بود.
* چقدر ازحاشیههای که اشاره داشتید برای دولت نهم و دهم ایجاد شد را ناشی از سیاست-گذاریها و نظرات ایشان میدانید؟
تمایل ندارم به این بحث ورود داشته باشم.
* حوالی انتخابات مطرح شد که در برخی از شهرستانها با مشکل جدی در زمینه گندم مواجه هستند، این اتفاق ناشی از چه بود؟
این بحثی بود که آقای روحانی در گزارش 100 روزه خود مطرح کردند. ایشان بعد از اینکه انتخاب شد و قبل از اینکه مسئولیت را بپذیرند یعنی اوایل تیرماه 92، به ایشان گزارش دادند که در یکی از استانها به اندازه 3 روز گندم وجود دارد. ایشان هم در گزارش صد روزه این مطلب را عنوان کرد.
* این گزارش از طرف شما و دولت آقای احمدینژاد بود؟
نخیر از طرف من گفته نشده بود، طی سالهای اخیر در کشور ما، همواره برای حداقل سه ماه ذخیره گندم وجود داشته است و اگر هم برای یک استان مشکل پیش بیاید ظرف یک یا نهایت دو روز قابل حل است. ضمن اینکه برداشت گندم در کشور از اواخر فروردین شروع میشود و تا شهریور هم ادامه دارد بنابراین در تیر ماه هیچگاه مشکل کمبود گندم نداریم. این مطلب مناسبی نبود که رییس جمهور در گزارش صد روزه عنوان کرد. فکر میکنم رییس جمهور در بیان این مطلب دچار اشتباه شدند. من به دلیل عدم تطبیق اظهارات ایشان با واقعیات، در نامهای رسمی، مسائل مرتبط با کشاورزی را که در گزارش 100 روزه آورده بودند برای ایشان توضیح دادم.
* در جلسهای که تیم اقتصادی دولت آقای احمدینژاد با مقام معظم رهبری داشتند، جایی به نقل از شما آمده بود که رهبر انقلاب فرمودند: تحریمها در هر دورهای وجود داشته است و درست نیست با این بهانه به دنبال رابطه با امریکا باشید. مگر خواستار رابطه با امریکا بودید؟
نخیر. تیم اقتصادی اصلاً مسئولیتی در این زمینه ندارد و حق ورود هم به این موضوع ندارد. ایشان این خطاب را داشتند که مبادا به علت تحریمها و مشکلاتی که ممکن است بروز پیدا کند که طبیعتاً بایستی با تدبیر داخلی حل شود، کسی به دنبال رابطه با امریکا باشد.
* این بحث در دولت مطرح بود؟
نه. به هر حال فضای ذهنی سیاستمداران، که در همین دولت فعلی هم میبینیم، به گونهای است که ممکن است به این فکر بیفتند که اگر مشکلات حاد شد، مذاکراتی را انجام دهند. مقام معظم رهبری درسخنرانی اخیرشان هم فرمودند که اتکایتان را برای حل مشکلات به داخل بگذارید. همیشه ایشان این تذکرات را به دولتمردان میدهد که آنها مسیری را انتخاب کنند که در چارچوب اهداف عالی نظام قرار داشته باشد.
* بحثی که مطرح است اینست که برخی عنوان میکنند که در سالهای پایانی دولت آقای احمدینژاد بحث مذاکره با امریکا، شکل گرفته بوده و اقداماتی نیز در این زمینه رخ داده بود.
آنچه من به عنوان یک عضو دولت میتوانم بگویم اینست که هیچگاه دولت چنین تصمیمی نگرفت ممکن است برخی از افراد در این زمینه نظر شخصی داشتند. واقعیت اینست که مذاکره با 1+5 یا مذاکره با امریکا چون یک تصمیم راهبردی است نظام باید در این زمینه تصمیم بگیرد. بنابراین چه در دولتهای گذشته و چه در دولت فعلی اگر هم برخی افراد به صورت شخصی تمایلاتی دارند تا زمانی که این تمایل به تصمیم نظام تبدیل نشود، عملاً کارایی نخواهد داشت و ره به جایی نخواهد برد. من فکر میکنم مسیری که در این 35 سال طی کردیم نشان داده که هرگاه نگاهمان به تواناییهای درونی خود بود، پیشرفتمان بیشتر شده است. در همین مذاکرات ژنو هم هر جا کوتاه آمدیم آنها جلو آمدند.
* در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، شما نیز به عنوان کاندیدا ثبت نام کردید. چه شد که به این جمع بندی رسیدید؟ با آقای احمدینژاد و تیم دولت مشورت کرده بودید؟
چند تا دلیل داشت؛ یکی اینکه وقتی ترکیب کاندیداها را دیدم ضمن اینکه تعدادی از این افراد، آدمهای توانمند و فرهیختهای بودند، بنظرم آمد شاید ترکیبی که در معرض آرا مردم بخواهد قرار بگیرد باید به گونهای باشد که بتواند بخش بیشتری از مردم را جذب کند. دلیل دیگرشناختی بود که روی مسائل اقتصادی داشتم و راههایی که باید طی شود تا بتوانیم مشکلات را برطرف کنیم.
* چرا این راهها در دولت قبل اجرا نشد؟
برخی از این راهها به اجرا گذاشته شد و سبب پیشرفتهای خوبی در کشور گردید که لازم بود ادامه یابد و مقام معظم رهبری نیز از دولت قبل بابت موفقیتهایی که در این زمینهها داشت همواره پشتیبانی کردند. برخی نظرات هم وجود دارد که از دیدگاه بنده برای کشور ضرورت داشتند اما در دولت قبل بدلیل اختلاف نظر کارشناسی پذیرفته نمیشد.
* مثالی هم در این زمینه مدنظر دارید؟
از نظر بنده هر چه بتوانیم حمایت بیشتری از تولید ملی داشته باشیم طبیعی است که مسیر درستی را انتخاب کردهایم. یکی دیگر بحث استفاده از توانمندیهای بخشی از نیروهای داخلی است که بعد از انقلاب در قالب جهاد سازندگی، سازماندهی شدند که از این نیروها در مدیریت کلان کمتر استفاده شده است. در عین حال اعتقاد داشتم از ظرفیتهای دولتهای نهم و دهم هم بایستی برای ورود به بحث انتخابات استفاده شود. در مجموع به این جمع بندی رسیدم که برای ریاست جمهوری ثبت نام کنم. یک بحثی که مطرح بود، تمرکز روی آقای مشایی بود. ضمن احترام به آقای مشایی و توانیهایی که دارند، از نظر فکری، اعتقادی و مشی اجرایی، مدیریتی با ایشان منطبق نبودم و اعتقاد داشتم که دو مسیر متفاوت را طی میکنیم.
* آنچه از ظاهر ارتباط شما با ایشان به نظر میآمد، ارتباط و همسویی شما با ایشان بود.
نخیر. ضمن احترام به ایشان فکر میکنم مجموع صحبتی که با آقای مشایی در طول 4 سال وزارت در دولت داشتم، جمعا کمتر از نیم ساعت بوده است. آن زمان که بحث ورود آقای مشایی به انتخابات مطرح شد گمانه زنی من این بود وقتی مقام معظم رهبری بحث معاون اولی ایشان را مصلحت ندانستند، چطور انتظار داریم شورای نگهبان برای ریاست جمهوری، ایشان را تأیید کند.
* مشی ایشان چه بود که با اعتقادات شما متفاوت بود؟
بر اساس آنچه که من شنیدم در برخی محافل گفته بودند، به دنبال جذب آرای مثلاً قشر خاکستری و یا آرای دگراندیشان بودند و صحبتهایی را در این زمینه مطرح میکردند مثل پررنگ کردن بحث ملی گرایی. ما ضمن اینکه به کشور خود اعتقاد داریم و برای دفاع از این آب و خاک جان خود را فدا میکنیم. اما اینکه بخواهیم ملیت را به گونهای مطرح کنیم که این تصور بوجود بیاید که در مقابل اسلامیت نظام قرار گرفته، از نظر بنده کار درستی نیست. یا مثلاً مانوری که روی منشور کوروش صورت گرفت، به اعتقاد من نیازی به این کارها نبود.
* آقای احمدینژاد با شما هم مسیر بودند؟
آقای احمدینژاد مطیع کامل مقام معظم رهبری هستند. مقام معظم رهبری هم همیشه از ایشان تعریف و دفاع کردند. در جلسه آخر هیئت دولت قبل با مقام رهبری ایشان از ما خواستند که درست است که دولت تمام میشود ولی همچنان در صحنه باشیم و از مواضع انقلابی خود دفاع کنیم. من اعتقاد دارم عمده وزرای دولت نهم و دهم از نیروهای انقلاب هستند، تفکرات انقلابی دارند و پیرو ولی فقیه هستند.
آقای احمدینژاد مواضع خودشان را از آقای مشایی جدا نمیدانستند و حتی در مسئله ثبت نام ریاست جمهوری هم به شخصه همراه ایشان رفتند. آقای احمدینژاد به عنوان رییس جمهور، رییس همین هیئت دولت بودند.
کسی که نمیتواند از جانب کل دولت صحبت کند. اعضای دولت از نظر قانون اساسی، رییس جمهور و وزرا هستند و در غیاب رییس جمهور معاون اول حق رأی دارد. طبق قانون هیچ کس دیگری جزو دولت محسوب نمیشود. دو بحث مطرح است؛ یکی بحث مواضع شخص رییس جمهور است و یکی بحث مواضع اعضای دولت به عنوان وزرا. وزرا همه مواضع خود را اعلام کردند همانگونه که من در حال حاضر مطرح میکنم. یکی هم بحث مواضع شخص رییس جمهور است و دولت طبق قانون اساسی نمیتواند به انتخابات ورود پیدا کند و حتی کاندیدایی داشته باشد. من وقتی روز آخر میخواستم برای ثبت نام ریاست جمهوری بروم تا ظهر چندین بار با دفتر رییس جمهور تماس گرفتم و گفتم که کاری فوری با آقای احمدینژاد دارم و در هر حال موفق به صحبت حضوری یا تلفنی نشدم و برای ثبت نام رفتم. آقای احمدینژاد هم با آقای مشایی برای ثبت نام رفتند. همین مسئله مقداری حاشیه برای آقای رییس جمهور ایجاد کرد که میتوانست اتفاق نیفتد.
در لابه لای بحث اشاره کردید که مشی آقای احمدینژاد را قبول داشتید و خود را با ایشان هم مسیر میدانید، وقتی آقای احمدینژاد نظرشان را کاملاً منطبق با نظر آقای مشایی میدانند و حتی در انتخابات هم به صراحت ایشان را کاملاً همسو با خود دانستند، میتوان نتیجه گرفت که مشی آقای احمدینژاد متفاوت از آقای مشایی نیست.
از نظر منطق این درست نیست. ما که در مورد پیامبر یا معصوم یا نص صریح قرآن صحبت نمیکنیم. آقای احمدینژاد در مسیر درستی دارد حرکت میکند. آن مسیر هم متشکل از دلسوزی برای نظام، کشور و مردم، تبعیت از مقام معظم رهبری، حفظ استقلال و تلاش شبانه روزی برای پیشرفت و آبادانی کشوراست؛ که من این را قبول دارم. آنچه که امام برای ما به یادگار گذاشته و نظام بر آن مبنا شکل گرفته و در حال حاضر مقام معظم رهبری در آن مسیر ما را هدایت میکند، خط کش و معیار ما برای سنجش افراد است.
* به نظر شما بازهم ممکن است تیم دولت آقای احمدینژاد به عرصه قدرت ورود پیدا کنند؟
افرادی که در دولت نهم و دهم حضور داشتند بهر حال یک پتانسیل و ظرفیت از نظر توان سیاسی و اجرایی کشور هستند. تمامشان هم محصول این انقلاب و پرورش یافته در نظام هستند وتفکراتشان هم عموماً تابع اصول و چارچوبهای نظام است. طبیعی است که در آینده این انتظار وجود داشته باشد که بخش قابل توجهی از این نیروها مجدداً بتوانند در صحنه حضور داشته باشند ولی نه عیناً به آن شکل که در گذشته دنبال میکردند.
* چرا؟
طبیعی است که وقتی مسیر سیاسی طی میشود یک غربالگریها و تجدید نظرهایی ایجاد میشود. خود آقای احمدینژاد هم ممکن است به مسیری که طی کرده نگاه کنند و تصمیمات درست را تقویت کنند و جاهایی که احساس میکند برایش حاشیه سازی میکرده را کنار بگذارد. این به نفع آنچه میشود که ایشان برای خدمت به نظام دنبال میکرد. طبیعتاً نیروهایی که در دولت قبل حضور داشتند نیز از این مسئله مستثنی نیستند. جابجائیها و بازگشتها همانطور که در گذشته بوده در آینده نیز خواهد بود. عناصری که دولتهایی را در گذاشته تشکیل دادند مدتی کنار رفتند و مجددا در دولت آقای روحانی روی کار آمدهاند. دولت آقای روحانی عیناً بازسازی شده دولت آقای رفسنجانی و خاتمی است. اگر کسی غیر از این بگوید فکر میکنم واقعیت را نگفته است. اینکه گفته شود دولت جدید فرا جناحی است، با این ترکیب کابینه و با تغییراتی که در وزارتخانههای مختلف در حال انجام است همخوانی ندارد.
*شما به شخصه تمایلی برای نمایندگی مجلس دارید؟
نه من تمایلی ندارم.
خبر جلسه آقای احمدینژاد با برخی از وزرا چند وقت پیش مطرح شد. شما هم در این جلسه شرکت * داشتید؟
در ماههای اخیر را من اطلاعی ندارم اگر هم بوده من در جریان نیستم.
* در کل جلساتی بعد از اتمام دولت دهم داشتید؟
یکی دو جلسهای بعد از انتخابات برای اینکه افراد از حال هم جویا شوند، تشکیل شده و طبیعی هم هست. خود من هم یک نوبت برای دیدار آقای احمدینژاد رفتم.
* این احوالپرسیها برای چه زمانی است؟
فکر میکنم یک ماه بعد از انتخابات وقت گرفتم و با ایشان صحبت کردم. یکی دو بار هم در این جلساتی که دعوت میشدم و برخی وزرا شرکت میکردند، حضور داشتم.
* در این جلسات چه مباحثی مطرح شد؟
مباحث ویژهای مطرح نشد. به خصوص که تأکید میشد یک کار سیاسی سازمان یافتهای انجام نشود.
* این تأکید به چه دلیل بود؟
به این دلیل که استنباط نشود در کنار دولت فعلی یک گروه در سایه وجود دارد و روی این مسئله آقای دکتر احمدینژاد خیلی تأکید داشتند. مقام معظم رهبری هم توصیهشان اینست که بگذاریم دولت کارش را انجام دهد. اگر بعد از یک یا دو سال کار به یک مرحلهای رسید میتوان نقد و بررسی کرد. بنابراین جلسات اگر هم تشکیل میشود پیرامون تصمیمگیریهای سیاسی نیست، بیشتر حالت گفتگو و دیدار است.
* کار دانشگاه ایرانیان در چه مرحلهای قرار دارد؟
اصلا اطلاعی ندارم.
* در این زمینه تمایل ندارید با آقای احمدینژاد همکاری کنید؟!
من خودم در دانشگاه تربیت مدرس عضو هیئت علمی هستم.
* با توجه به سابقهای که در دانشگاه دارید، حتی در این زمینه هم مشورتی با ایشان نداشتید؟
در زمینه دانشگاه ایرانیان، تا کنون با من مشورتی نکردند. شاید تشخیص اینها این بوده و یا چون تمایلی از خودم نشان ندادم. در هر صورت از سرنوشت آن دانشگاه، اتفاقاتی که دارد برایش میافتد و یا تصمیمات و خط مشی آنها؛ کوچکترین اطلاعی ندارم. فقط گاهی اوقات اخبار را از رسانهها میبینم.
* با توجه به اصراری که آقای احمدینژاد برای ایجاد گفتمانی مانا داشتند، به نظر شما در صدد تشکیل یک حزب یا جبهه نخواهند بود؟
فکر نمیکنم ایشان به دنبال تشکیل حزب باشند.
* یعنی گفتمان خود را رها میکنند؟
فکر نمیکنم، ولی اینکه چگونه سازماندهی شود خیلی مهم است. اینکه در قالب حزب و یا تشکیلات دیگری شکل بگیرد را هنوز نشنیدم که ایشان خودشان به جمع بندی رسیده باشند و فکر میکنم به دنبال تشکیل حزب نباشند. اما ممکن است عناصری که در دولت به عنوان وزرا حضور داشتند، همانطور که در جبهه پایداری برخیها سازماندهی شدند، برخی ابتکارات شخصی داشته باشند و در این مسیر اقداماتی را انجام دهند.
* در این زمینه پیشنهادی مطرح نشده است؟
نخیر بحثی مطرح نشد. من با آقای احمدینژاد هیچ زمانی بحث سیاسی نداشتم و انجام ندادم. الا یک مورد که بعد از ثبت نام برای ریاست جمهوری که با ایشان مشورت نکرده بودم، گفتند هر کسی را فکر میکردیم ثبت نام کند الا شما، چطور شد که رفتی ثبت نام کردی؟ که من هم دلایل خودم را برایشان توضیح دادم.
* ایشان استقبال کردند؟
نخیر. در هر صورت از حضور و ثبت نام من در انتخابات ریاست جمهوری استقبال نکردند.
* در روز 21 بهمن با چه کسانی به مرقد امام رفتید؟
همراه آقای دکتر احمدینژاد، من و آقای دکتر رحیمی، آقای ثمره هاشمی، آقای دکتر الهام و خانم دکتر بداغی بودند. جمع محدودی بودیم که برای تجدید میثاق با آرمانهای امام به مرقد امام و مزار شهدا رفتیم.
* چطور شد که از وزرای سابق شما فقط همراه آقای احمدینژاد بودید؟
شاید برای رفتن به مرقد با افراد دیگر تماس گرفتند و سایرین وقت نداشتند و یا نتوانستند بیایند.
جهان نیوز: "این هفته قراره ما بچه های خوب و پاستوریزه ای باشیم. قراره از صفهای طولانی مردم، از توزیع سبد کالا و از برخی تصاویر استقبال در خیابانها و از خیلی چیرهای دیگه چیزی نگیم تا کرکره صرفا رو پایین نکشن."
این جملات سربستهای بود که کامران نجف زاده روز پنج شنبه در آخرین قسمت از برنامه صرفا جهت اطلاع بیان کرد اما بسیاری پیام آن را گرفتند و دریافتند که تهدید دولت زبان این برنامه جسور را هم کوتاه کرده است.
شاید شجاع ترین بخش خبری برنامه های صدا و سیما همین برنامه صرفا جهت اطلاع است که آن هم اکنون مقابل دولت یازدهم به این حال و روز افتاده و جرات بیان دست کم بخشی از مشکلات اساسی مردم را ندارد.
و همزمان حسام الدین آشنا، نماینده رئیس جمهور در شورای نظارت آرزو کرده است که ای کاش صدا و سیما رسانه مردم باشد!
اختلاف دولت با صدا و سیما از زمان دومین مصاحبه تلویزیونی دکتر روحانی شروع شد؛ آنجا که عزت الله ضرغامی زیر بار تصمیم یکباره مشاوران رئیس جمهور برای تغییر مجری توافق شده نرفت و البته مهر تایید رفتار خود را از شورای نظارت بر سیما گرفت.
در همین راستا بود که حسامالدین آشنا در مراسم رونمایی از یک کتاب به شورای نظارت بر سیما تاخت و گفت: «شورای نظارت فعلی هیچ نیست و جنبه تشریفاتی دارد.» وی در ادامه گفت: «این شورا هیچ قدرت اجرایی و نظارتی ندارد و فقط دو هفته یک بار شش نفر دور هم مینشینند و گعده میکنند و هیچ تضمینی بر اجرای مصوبات شورا در سازمان صدا و سیما وجود ندارد.»
اکنون گفته می شود، اگر یکی از برنامههای رئیس جمهور باب دل مشاوران و نزدیکانش پوشش تلویزیونی داده نشود، فریاد اعتراض ها بلند می شود.
شاید در نتیجه همین فشارهاست که صدا و سیما سفر دولت به استان هرمزگان را به صورت ویژه و کم سابقه ای پوشش خبری داد. تنها شبکه خبر با اعزام 6 واحد ارتباط ماهواره ای (SNG) اقدام به پوشش زنده سخنرانی و برنامه های رئیس جمهور کرد.
آقای ضرغامی حتی به پاسخ 30 نماینده مجلس برای فراهم کردن زمینه نقد تلویزیونی توافق ژنو هم پاسخ منفی داده است اما دولتیها گویا حرف شنوی بیشتری از صدا و سیما انتظار دارند؛ آنان حرف های اساسی دل مردم و بازتاب مشکلات کمرشکن اقتصادی در جامعه را همچون نقد توافق ژنو از خطوط قرمز خود معرفی و با صدا و سیما اتمام حجت کرده اند.
دست مدیران صدا و سیما هم زیر تیشه تیز دولتیهاست. این رسانه بزرگ که در سال های اخیر هم تعداد شبکه های آن چندین برابر شده است، در نتیجه عدم تخصیص بودجه اش از سوی دولت و کمبود اعتبار، روزهای طاقت فرسایی را سر می کند و به مدد اسپانسرهای متعدد سرپا ایستاده است؛ اسپانسرهایی که آنقدر حضورشان در سیما پررنگ شده که در بسیاری اوقات حوصله بینندگان تلویزیون را هم سر می برند و هر جمله غلوآمیزی که می خواهند درباره محصولاتشان به زبان می آورند و با هر زبانبازی که هست میخواهند ملت را به خرید تولیدات خود وادار می کنند!
و هنوز هم آقای روحانی در دیدارهایش می گوید، دولت از نقد و انتقاد حمایت می کند.
جهان نیوز: "این هفته قراره ما بچه های خوب و پاستوریزه ای باشیم. قراره از صفهای طولانی مردم، از توزیع سبد کالا و از برخی تصاویر استقبال در خیابانها و از خیلی چیرهای دیگه چیزی نگیم تا کرکره صرفا رو پایین نکشن."
این جملات سربستهای بود که کامران نجف زاده روز پنج شنبه در آخرین قسمت از برنامه صرفا جهت اطلاع بیان کرد اما بسیاری پیام آن را گرفتند و دریافتند که تهدید دولت زبان این برنامه جسور را هم کوتاه کرده است.
شاید شجاع ترین بخش خبری برنامه های صدا و سیما همین برنامه صرفا جهت اطلاع است که آن هم اکنون مقابل دولت یازدهم به این حال و روز افتاده و جرات بیان دست کم بخشی از مشکلات اساسی مردم را ندارد.
و همزمان حسام الدین آشنا، نماینده رئیس جمهور در شورای نظارت آرزو کرده است که ای کاش صدا و سیما رسانه مردم باشد!
اختلاف دولت با صدا و سیما از زمان دومین مصاحبه تلویزیونی دکتر روحانی شروع شد؛ آنجا که عزت الله ضرغامی زیر بار تصمیم یکباره مشاوران رئیس جمهور برای تغییر مجری توافق شده نرفت و البته مهر تایید رفتار خود را از شورای نظارت بر سیما گرفت.
در همین راستا بود که حسامالدین آشنا در مراسم رونمایی از یک کتاب به شورای نظارت بر سیما تاخت و گفت: «شورای نظارت فعلی هیچ نیست و جنبه تشریفاتی دارد.» وی در ادامه گفت: «این شورا هیچ قدرت اجرایی و نظارتی ندارد و فقط دو هفته یک بار شش نفر دور هم مینشینند و گعده میکنند و هیچ تضمینی بر اجرای مصوبات شورا در سازمان صدا و سیما وجود ندارد.»
اکنون گفته می شود، اگر یکی از برنامههای رئیس جمهور باب دل مشاوران و نزدیکانش پوشش تلویزیونی داده نشود، فریاد اعتراض ها بلند می شود.
شاید در نتیجه همین فشارهاست که صدا و سیما سفر دولت به استان هرمزگان را به صورت ویژه و کم سابقه ای پوشش خبری داد. تنها شبکه خبر با اعزام 6 واحد ارتباط ماهواره ای (SNG) اقدام به پوشش زنده سخنرانی و برنامه های رئیس جمهور کرد.
آقای ضرغامی حتی به پاسخ 30 نماینده مجلس برای فراهم کردن زمینه نقد تلویزیونی توافق ژنو هم پاسخ منفی داده است اما دولتیها گویا حرف شنوی بیشتری از صدا و سیما انتظار دارند؛ آنان حرف های اساسی دل مردم و بازتاب مشکلات کمرشکن اقتصادی در جامعه را همچون نقد توافق ژنو از خطوط قرمز خود معرفی و با صدا و سیما اتمام حجت کرده اند.
دست مدیران صدا و سیما هم زیر تیشه تیز دولتیهاست. این رسانه بزرگ که در سال های اخیر هم تعداد شبکه های آن چندین برابر شده است، در نتیجه عدم تخصیص بودجه اش از سوی دولت و کمبود اعتبار، روزهای طاقت فرسایی را سر می کند و به مدد اسپانسرهای متعدد سرپا ایستاده است؛ اسپانسرهایی که آنقدر حضورشان در سیما پررنگ شده که در بسیاری اوقات حوصله بینندگان تلویزیون را هم سر می برند و هر جمله غلوآمیزی که می خواهند درباره محصولاتشان به زبان می آورند و با هر زبانبازی که هست میخواهند ملت را به خرید تولیدات خود وادار می کنند!
و هنوز هم آقای روحانی در دیدارهایش می گوید، دولت از نقد و انتقاد حمایت می کند.
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، احمدرضا بیضایی برادر شهید محمودرضا بیضایی شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) بخشی از خاطرات برادر خود را در وبلاگ اسکالپل آورده است:
*او یکی از ثمرات انس با فرهنگ دفاع مقدس بود
شوق شهادت طلبی چیزی نبود که یک شبه در او شکل گرفته باشد؛ علیرغم اینکه در جمهوری اسلامی، دوست و دشمن، اینهمه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ و شیوه گفتن و نوشتن از دفاع مقدس میزنند، بعنوان برادر محمودرضا میگویم که او یکی از ثمرات انس با فرهنگ دفاع مقدس و همین کتابها و خاطرات، گفتنها، نوشتنها و مستندها بود.
دانش آموز بود که با حاج بهزاد پروین قدس (عکاس جنگ) در تبریز رفاقتی بهم زده بود و مرتب برای دیدن آرشیو عکسهایش سراغش میرفت؛ نخستین ریشههای علاقمندی به فرهنگ جبهه و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود؛ همان سالها بود که دو کار پژوهشی در مورد شهید احد مقیمی و شهید عبدالمجید شریف زاده انجام داد و مجموعهای از خاطراتشان را گردآوری کرد.
کتابخانهای که از او بجا مانده تمام کتابهای منتشر شده در حوزه ادبیات دفاع مقدس در 10 سال گذشته را در خود گنجانده است؛ مثل همه بچههای بسیج به یاد و نام و عکسهای سرداران شهید دفاع مقدس از جمله حاج همت، زینالدین، خرازی، باکری، احمد متوسلیان و… تعلق خاطر داشت؛ این اواخر بسیار پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود؛ گاهی از من میپرسید فلان کتاب را خواندهای؟ و اگر میگفتم نه، نمیگفت بخوان؛ میخرید و هدیه میکرد و میگفت بخوان.
یکبار کتابی را از تهران برایم پست کرد؛ بدون استثناء، هر سال، عاشورا را در مقتل شهدای فکه حاضر میشد؛ چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا فکه و من فلک زده هر بار گفتم میآیم و نرفتم! این اواخر هم هوای کربلا به سرش زده بود؛ قبل اربعین میگفت یکی از دوستانش در عراق گفته تو تا شلمچه بیا، من میبرمت کربلا.
به من هم گفت بیا این سفر را برویم؛ حاضر شده بودم که برویم که قسمت نشد و بعد ماه محرم رفت سوریه که بقول خودش به صف عاشورائیان بپیوندد.
*شیعههای ایران هیچ جای دنیا پیدا نمیشوند!
با شیعیان کشورهای لبنان، عراق، بحرین، سوریه و… آشنایی داشت و گاهی در موردشان چیزهایی میگفت؛ یکبار پرسیدم: شیعیان لبنان بهترند یا شیعیان عراق؟ گفت: شیعههای لبنان مطیعترند ولی شیعههای عراق دچار دستهبندی و تشتت هستند اما در جنگیدن و شجاعت بینظیرند؛ دلشان هم خیلی با اهلبیت (ع) است طوریکه تا پیششان نام «حسین» و «زینب» و… را میبری طاقتشان را از دست میدهند.
گفتم شیعههای ایران کجای کارند؟ با لحن خاصی گفت: شیعههای ایران هیچ جای دنیا پیدا نمیشوند! خیلی عشق خدمت داشت به بچه شیعهها؛ این را از فیلمی که یکبار نشانم داد، فهمیدم؛ موقع دفن پیکرش، داخل قبر بودم که کسی آمد بالای سرم و گفت: محمودرضا یک دوست عراقی به اسم … دارد که پیغام داده به برادرش بگویید صورت محمودرضا را داخل قبر از طرف من ببوسد!
*شهادتهایی که خیلیها را خجالت زده کرد
بعد از شهادتش دو جا عمیقاً در مقابلش بیچاره شدم؛ بار اول وقتی در معراج شهدا بالای سر جنازهاش رفتم و او را در لباس رزم که سر تا پا خون و در اثر اصابت ترکشها پاره پاره بود دیدم و بار دوم وقتی تابوتش را در پرچم جمهوری اسلامی پیچیدند و روی دستهای مردم بالا رفت.
فکرش را نمیکردم برادری که 3 سال از خودم کوچکتر بود یک روز کاری کند که اینطور در برابرش احساس حقارت کنم و تابوتش روی دستهای مردم همه ابهتم را بشکند.
دو ماه پیش در تشییع جنازه شهید محمد حسین مرادی، وقتی توی ماشینش بطرف گلزار شهدای چیذر میرفتیم گفت: «شهادت شهید مرادی خیلیها را خجالت زده کرد»؛ نپرسیدم چرا اینطور میگوید و منظورش چیست ولی شهادت محمودرضا حقیقتاً مرا خجالت زده کرده.
*وحشت تکفیریها از شعار «سپاه خمینی در سوریه»
یکبار عکسهایی را که آنجا از دیوار نوشتههای تکفیریها گرفته بود نشانم داد؛ توی عکسها یک عکس هم از یکی از بچههای خودشان بود که او را در حال نوشتن شعاری به زبان عربی روی دیوار نشان میداد.
به این عکس که رسیدیم محمودرضا گفت: این بعد از نوشتن شعار زیرش نوشت «جیش الخمینی فی سوریا»… این را که گفت زد زیر خنده.
گفتم به چی میخندی؟ گفت تکفیریها از ما و نام امام خمینی (ره) بشدت میترسند! بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از مناطقی که آزاد شده بود، متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف میدوید؛ رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟
گفت پسرش مجروح در خانه افتاده اما کسی از اهالی محل اینجا نیست که از او کمک بخواهد؛ با تعدادی از بچهها رفتیم داخل خانهاش و دیدیم پسرش یکی از تکفیریهای مسلح است؛ با هیکل درشت و ریش بلند و لباس چریکی که یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از او رفته بود.
تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به رجز خواندن و داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار علویها و سوریهایی کرد که با آنها میجنگند؛ همینطور که داشت فریاد میزد و بد و بیراه میگفت، یکی از بچهها رفت نزدیکش و توی گوشش به عربی گفت میدانی ما کی هستیم؟ ما ایرانی هستیم؛ این را که گفت دیگر صدایی از طرف در نیامد!
*به مجاهدت ما نیاز هست
یک روز تهران بودم که زنگ زد و گفت فردا تعدادی از بچههای بسیج میآیند برای یک دوره دو روزه آموزشی، اگر وقت داری فرصت خوبی است برای یاد گرفتن بعضی مسائل نظامی؛ پاشو بیا؛ آن دو روز را رفتم و نشستم پای آموزشش و شد مربی من.
در آن دو شب و روز خوابی از او ندیدم؛ تمام آن دو روز را صرف برگزار شدن دوره به بهترین نحو کرد؛ قبل از میدان تیر رفتن گفت: «10 تا تیر به هر نفر میدهیم؛ سعی کنید استفاده کنید از این فرصت؛ استفاده هم به این است که در این وضعیت حساسی که جهان اسلام دارد و به مجاهدت ما نیاز هست، اینجا بدون نیت نباشید؛ بنابراین نیت کنید و بزنید.»
در میدان تیر حالش این بود؛ حکما در جبههای که خودش نوشته تمام استکبار، تمام کفار، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی و وهابیون آدمکش جمع شدهاند تا اسلام حقیقی و عاشورایی را بشکنند، حالش بهتر بوده…
*مگر مهر امام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشد؟
اهل بیتی بود و اصلاً از همان اول مال اهل بیت (ع) بود؛ در ایام نوجوانیش چند تا نوار کاست پاپ (از اینهایی که با مجوز ارشاد منتشر میشدند) گرفته بود و توی خانه گاهی گوش میداد؛ آن موقع من برای یاد گرفتن نغمات و مقامات قرآنی و کار روی صوت و لحن در خانه وقت میگذاشتم و به تبعش کاست تلاوتهای قراء مشهور جهان اسلام را در خانه زیاد گوش میدادم و پخش شدن موسیقی پاپ را در خانه تحمل نمیکردم!
یکبار گفتم اینها مصداق لغو است و به استناد آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» به گوش دادنشان اشکال کردم؛ هر چه اصرار میکردم اینها را در خانه گوش ندهد میگفت این موسیقی، مجاز است و مجوز ارشاد دارد.
اما یکروز خودش هر چه کاست داشت جمع کرد و برد و نمیدانم چه بلایی سرشان آورد؛ یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم: نوارها را چکارشان کردی؟! گفت ریختمشان دور! گفتم: تو که میگفتی اینها از ارشاد مجوز گرفتهاند و مجازند…؟ گفت: فکر کردم دیدم مگر مهر امام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشد؟! 16 سال داشت آن موقع.
*شوخ طبع بود اما هیچوقت با من شوخی نکرد
رابطه من با محمودرضا به دو نوع تقسیم میشد؛ یکی رابطه برادری که به لحاظ انتساب خونی وجود داشت، یکی هم رابطهای که به لحاظ بسیجی بودنش بین ما برقرار بود و رابطهای که به عنوان یک بسیجی با او داشتم به مراتب پررنگتر از ارتباطی بود که به لحاظ برادری بین من و او برقرار بود.
این ارتباط دوم خیلی خاص بود؛ از نظر برادری خونی هم با اینکه از نظر سنی از من کوچکتر بود ولی حریمی داشت برای خودش که من زیاد نمیتوانستم از آن عبور کنم و به او نزدیک شوم و از او حیا میکردم.
با اینکه بسیار اهل شوخی بود و عالم و آدم را سرکار میگذاشت و با دوستان، همرزمان و همکارانش در محیط کار خیلی شوخی داشت، هیچوقت با من شوخی نکرد.
یکی از چیزهایی که درمورد او برایم عجیب بود، همین مورد بود؛ هیچوقت برای من لطیفه تعریف نکرد، شوخی نکرد، سرکارم نگذاشت… ادبش چیزی بود برای خودش، این اواخر وقتی معانقه میکردیم، شانهام را میبوسید. آب میشدم از این حرکتش.
*خیلی مواظب بودهام که با تصادف نمیرم!
تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول همسر معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
چند باری خیلی جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است! ولی بخاطر ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی خسته و بیخواب بود اما ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی.
من هیچوقت توی ماشینش احساس خطر نکردم؛ همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: محسن! میدانی چقدر مواظب بودهام که با تصادف نمیرم؟!»
*وصیت نامه
همه جا را سپردم دنبال وصیتنامهاش گشتند؛ حتی توی وسایلش که در سوریه بود؛ اما وصیتنامهای در کار نیست انگار؛ تنها چیز مکتوبی که از او موجود است، همان نامهای است که برای همسر معزز خود نوشته که منتشرش کردم. اما دوباره محض اطمینان، چند روز پیش از همسر معززش در مورد وصیتنامه سؤال کردم فرمودند: یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر «حاج همت» روی کمدش اشاره کرد و گفت: «وصیت من این است».
روی این پوستر که هنوز هم آنجاست، نوشته: «با خدای خود پیمان بستهام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم».
یالثارات
به گزارش سایت جماران، آقای صانعی در ملاقاتی گفته است: «عدهای فرصتطلب که در مبارزه نبودند به دنبال این هستند که فرهنگ مخالف امام امت(ره) و ضد انقلاب را به نام حمایت از ایشان حاکم کنند. اینان در حقیقت با امام و انقلاب دشمنی دارند و همیشه حرکتشان به نفع یک عدهای است که با حرکت انقلاب و نهضت سازگاری نداشتند، متاسفانه میبینیم چنین جریانهایی در حال تقویت شدن هستند.»
صانعی اگرچه توضیح نداد که منظورش از «عدهای فرصتطلب» چه کسانی است؟ ولی باید گفت که وی نه تنها به هنگام حرمتشکنی فتنهگران علیه اسلام، جمهوری اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) کمترین موضعی نگرفت، بلکه از برخی سران فتنه نیز همانند آمریکا و رژیم صهیونیستی و رژیم انگلیس حمایت کرد. درست به همین دلیل، فتنهگرانی که روی عنوان اسلام در شعار جمهوری اسلامی خط کشیده و به تصویر حضرت امام و مراسم سوگواری عاشورای حسینی(ع) بیحرمتی کرده بودند و میگفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، از جمله در حمایت از صانعی شعار داده و میگفتند «روحانی واقعی، منتظری- صانعی»؟!
گفتنی است آقای صانعی چند سال قبل، سخنان حضرت امام(ره) را تحریف کرده بود که متاسفانه بعد از تذکر کیهان و مقایسه آنچه صانعی نقل کرده بود با آنچه به صورت مکتوب در صحیفه حضرت امام(ره) آمده بود، نه فقط آقای صانعی حاضر به عذرخواهی از مردم و ساحت مقدس حضرت امام(ره) نشد، بلکه مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) که مسئولیت پیشگیری از تحریف نظرات امام راحل(ره) را دارد نیز کمترین اعتراض و عکسالعملی از خود نشان نداد.