سخنرانی امشب دکتر جلیلی در جمع انبوه مردم قم که در مسجد امام حسن عسگری(ع) گردهم آمده بودند? آغازگر موجی بود که در روزهای آینده کشور را در خواهد نوردید.
به گزارش رجانیوز در این اجتماع عظیم پیش از دکتر جلیلی? حجت الاسلام و المسلمین پناهیان سخنرانی کرد. دکتر سعید جلیلی هم در سخنرانیاش با بیان اینکه 50 سال است که ملت ما یک باور قرآنی را تجربه میکند اظهار کرد: نیم قرن است که تجربه موفق لبیک به ندای خداوند و پیامبرش را داریم و امروز آنچه باور قرآنی ما بوده در تجربه هم عینیت پیدا کرده و هنر امام راحل این بود که فقه جواهری را به درون جامعه آورد و ظرفیت عظیمی را آزاد کرد.
دکتر سعید جلیلی کاندیدای یازدهمین دوره ریاست جمهوری دقایقی پیش با علامه مصباح دیدار کردند که از نکات بارز این دیدار، استقبال ویژه علامه مصباح یزدی از دکتر جلیلی بود.
دکتر سعید جلیلی کاندیدای یازدهمین دوره ریاست جمهوری دقایقی پیش با علامه مصباح دیدار کردند که از نکات بارز این دیدار، استقبال ویژه علامه مصباح یزدی از دکتر جلیلی بود.
وحید یامین پور
واکنش پدر شهید احمدی روشن به اظهارات شب گذشته حسن روحانی:
پدر شهید هستهای مصطفی احمدی روشن گفت: آقای روحانی با این سخنان به دنبال فرافکنی است و می خواهد گناه خود را به گردن دیگران بیندازند.
حاج رحیم احمدی روشن پدر شهید مصطفی احمدی روشن در گفتوگو با رجانیوز در واکنش به سخنان شب گذشته حسن روحانی در گفتوگوی ویژه خبری شبکه دو گفت: یادم هست که مصطفی بر اثر تعلیق غنی سازی که در زمان این آقایان اتفاق افتاد مانند یک گل پژمرده شده بود، وقتی از او جریان را پرسیدم گفت که بابا در سایتهای هستهای را بسته و مهر و موم کردند، تلویزیونهای مدار بسته تعبیه کردند و ما جرات نمیکنیم از جلوی سایتهای هستهای رد شویم.
تعطیل کردن غنی سازی مصطفی را 10 سال پیر کرد
وی با بیان اینکه روشن است که این از بیتدبیری آقایان بود، ادامه داد: مصطفی در آن زمان جزو نیروهای غنی کننده اورانیوم بود، وقتی که آقایان قبول کردند که سایتهای هستهای بسته شود و غنی سازی تعطیل شود، این بچه گویا 10 سال پیر شد و آثار یاس و ناامیدی در چهرهاش نمایان بود و میخواست از آنجا بیرون بیاید که به زور و سفارش من ماند. از او میپرسیدم که چرا با خودت این کار را میکنی که میگفت که ما صبح تا شب میرویم آنجا اما بیکاریم! هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم.
پدر شهید احمدی روشن این موضوع را تلخ ترین خاطره خود از مصطفی عنوان کرد و افزود: وقتی غنی سازی اورانیوم شروع شد، گویا اینها بال و پر در آوردند و شهید مصطفی و چند تن از دوستانش شبانه روز برای این مردم کار کردند و خودم شاهد بودیم و این بچهها قسم خوردند 10 شبانه روز پشت دستگاههای سانتریفیوژ بدون اینکه بخوابند کار میکردند و بعضی مواقع پشت دستگاه خوابشان میبرد و میافتادند.
وی اظهار داشت: این شبانه روز فعالیت ادامه داشت تا به لطف خداوند آن غنی سازی 5/3 درصد و در ادامه 20 درصد محقق شد.
استعداد جوانان ما را کور کردند
حاج رحیم احمدی روشن با اشاره به خاطرهای از فرزند شهیدش گفت: وقتی از مصطفی میپرسیدم که این غنیسازی 20 درصد به چه درد میخورد وقتی 5/3 درصد جوابگوی کارهاست، پاسخ داد که ما میخواهیم در مقابل استکبار جهانی با دست پر صحبت کنیم، اگر آنها احساس کنند که ما از غنیسازی 20 درصد عاجزیم هیچ وقت به حرف ما گوش نخواهند داد.
وی با بیان اینکه امثال این آقایان استعدادهای جوانان ما را کور کردند، افزود: باید از این نیروها استفاده میکردند در صورتی که آنها را خوار و زبون کردند تا آنجا که برخی از نیروها سایت را ترک کردند.
آقایان با قبول تعلیق غنیسازی کلاه گشادی سرشان رفت
پدر شهید احمدی روشن تصریح کرد: آقایان یک کلاه گشادی که سرشان رفت این بود که تعلیق غنی سازی را قبول کردند چرا که غربیها هم متعهد شده بودند که اورانیوم غنی نشده بگیرند و به صورت غنی شده 5/3 درصدی تحویل دهند که حتی نیم درصد اورانیوم غنی شده را هم تحویل این آقایان ندادند.
وی ادامه داد: غربیها میخواستند که با التماس مثلا 5 دستگاه سانتریفیوژ به ما بدهند تا جوانان ما با طرز کار این دستگاهها بفهمند، که حتی حاضر نشدند که دو تا دستگاه بدهند تا آنجا که آن آقای جک استراو گفته بود که این کار خطرناک است و ما این کارها را خودمان برای شما انجام می دهیم و به قول معروف گفت: " حسن خطرناکه! حسن؛ شما به این جور چیزها دست نزنید خطر دارد!"
اگر کشور را بدون رای هم تقدیم کنیم در هیچ موردی توانایی اداره آن را ندارند
حاج رحیم احمدی روشن با بیان اینکه اگر کشور را بدون رای مردم هم دو دستی تقدیم اینها کنیم، نمیتوانند در هیچ موردی کشور را اداره کنند، افزود: متاسفانه در زمانی که اختیارات داشتند، هیچ کاری نتوانستند بکنند، وقتی که در آن زمان نتوانستند وظیفه شرعی و ملی و قانونی خود را انجام دهند حالا چطور آن زمانی که بساطتشان توسط مردم ایران اسلامی به هم ریخته شد، میخواهند کاری کنند؟! مگر اینها فکر نمیکنند که پیش مردم ایران دیگر آبرویی ندارند؟! چطور میتوانند از مردم ایران آرا بگیرند.
دلپرخونی از آنها داشتم
پدر شهید احمدی روشن با تاکید بر اینکه من دل پرخونی از اینها داشتم، گفت: دلیل ناراحتی ما هم این بود که نگذاشتند شانیت مردم ایران حفظ شود و بعد آمدند به هر آنچه که خارجیها گفتند عمل کردند.
وی با بیان اینکه آقایان نماد سازش و ذلت بودند، اظهار داشت: اینها نتوانستند در مقابل اخم و تخم استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جهانخوار قد علم کنند و در حقیقت ترسیدند.
حاج رحیم احمدی روشن افزود: آنها که مردم ایران را ذلیل و خوار کردند حالا میخواهند چه کنند؟! مگر آن موقع چه گلی به سر مردم زدند که حالا میخواهند بزنند؟!
کدام یک از شهدای هستهای در زمان شما به شهادت رسیدند؟!
پدر شهید احمدی روشن در واکنش به اظهارات حسن روحانی که گفته بود ما شهدای هستهای در این راه دادیم، گفت: شما کجا شهید دادید؟! کدام شهدای هستهای در زمان شما به شهادت رسیدند؟! اینها اصلا لیاقت این را نداشتند که شهید بدهند.
وی با بیان اینکه آقایان برای اهداف انتخاباتی از شهدا سوء استفاده میکنند، اظهار داشت: بزرگ آنها - که من نمیخواهم از او اسمی ببرم - خانواده شهدای هستهای را دعوت کرد و به نوعی میخواست وانمود کند که طرفدار شهدای هستهای است، آن موقع ما تو دهن آنها زدیم که دیگر از این کارها نکنند و شهدای هستهای را به نفع خود مصادره نکنند باز هم از رو نمیروند.
به گفته پدر شهید احمدی روشن به تعبیر رهبر معظم انقلاب در زمان دولت نهم و دهم بحث هستهای راه افتاد و مردم طعم پیروزی خود و شکست و زبونی استکبار جهانی در این جبهه رو حس کردند.
هرجا چراغ سبزی از دشمن میبینند سوت و کف میزنند
وی ادامه داد: رفتار آقایان نشان میدهد که هرجا چراغ سبزی از دشمن میبینند خوشحال میشوند و سوت و کف میزنند و هر جا اخم و تخمی میبینند خودشان را قایم کرده و میترسند.
پدر شهید احمدی روشن با یادآوری سخنان حضرت امام مبنی بر اینکه استکبار جهانی مانند سگ هار است که اگر در مقابلش ایستادی فرار میکند و اگر فرار کردی دنبالت کرده و پاچه ات را میگیرد، افزود: آقایان اگر به مسئولیت برسند کشور را به باد فنا میدهند و دو دستی تقدیم استکبار جهانی میکنند تا اسباب خوشحالی آنها را فراهم کنند.
با مذاکراتشان همه چیز را به تعطیلی کشاندند
وی با اشاره به سخنان روحانی که گفته بود در دوران ما تحریم نبود، تصریح کرد: سوال ما از ایشان این است که مگر در زمان شما پیشرفت هستهای اتفاق افتاد که تحریمی هم صورت بگیرد؟! شما با مذاکراتتان همه چیز را به تعطیلی کشاندید.
پدر شهید احمدی روشن اظهار داشت: پیشرفتهایی هم که بعدا در زمینه هستهای داشتیم همه با تدبیر رهبر معظم انقلاب و تلاشها و مجاهدتهای شبانه روزی افرادی مثل شهید احمدی روشن، شهریاری، رضایی نژاد و امثال آنها بود.
دیگر همه میدانند در کاخ سعدآباد چه گذشت
وی تصریح کرد: دیگر همه میدانند که در کاخ سعد آباد چه گذشت و هنوز تصویر خندههای آقای روحانی با جک استراو وزیر خارجه وقت انگلیس در ذهنها هست.
پدر شهید احمدی روشن با بیان اینکه آقای حسن روحانی از تیم هستهایشان گفتند و از این تیم تمجید کردند، گفت: حالا خوب است آقای روحانی به این پرسش پاسخ دهند که این تیم الان کجا هستند؟! اعضای این تیم در آمریکا و اروپا چه میکنند؟! اگر اینها تیم هستهای داشتند چطور نتوانستند یک درصد اورانیوم غنی کنند.
آقا شاخصها را مشخص کردند و ما نباید گول حرفهای اینها را بخوریم
به گفته وی مردم ایران اسلامی باید سرنوشت کشورشان را دست کسانی بسپارند که حداقل به خدا، ولایت و مردم ایمان داشته باشد و اخم و تخم استکبار جهانی برایش مسئله نباشد و دنبال چراغ سبز دشمنان نباشند.
پدر شهید مصطفی احمدی روشن در پایان اظهار داشت: حضرت آقا شاخصها را برای ما مشخص کردند و ما نباید گول حرفهای اینها را بخوریم. اینها ثابت کردند که نمیتوانند و من از اعماق قلبم به آن باور دارم که آنها نمیتوانند.
این فراز از سخنان رهبری انقلاب را می توان با قرائت های متفاوتی تشریح و فهم نمود، با این حال باید به این مسئله متذکّر شد که یقیناً یکی از این تشریح ها می تواند به تقابل داخلی کاندیداها معطوف شود. در انتخابات جاری بطور ملموسی شاهد یک دو قطبی گفتمانی فراگیر هستیم، اوّل گفتمانی که تنها راه صحیح مدیریت اجرایی را از اسلام فقاهتی استخراج می کند و گفتمان دوم که برای اخذ شیوه های اجرایی به ایدئولوژی های قشری یا التقاطی روی می آورد.
این گفتمان البتّه به شکلی کلّی تر در انتخابات 1384 نیز تجربه شد لیکن در انتخابات اخیر بدلیل فاکتورهای داخلی و خارجی به شکلی جزئی تر و مصداقی تر در حال «قطب بندی» شدن است. ما در میانه یک جنگ عظیم اقتصادی با آمریکا و شرکای جهانی اش هستیم، آنها این جنگ را به بهانه پیشبُرد «مقاصد صلح آمیز هسته ای ایران» طیّ 8 ساله اخیر مضاعف کرده اند.
این پروپاگاندای وحشتناک جهانی باعث شده افکار عمومی و تلقّی نخبگان سیاسی داخلی نیز تحت الشّعاع قرار بگیرد. بنابر این دو قطبی کلّی بالا بطور خاص در یک قطب بندی جزئی شامل «گفتمان سازش- گفتمان مقاومت» خلاصه شده است.
آنهایی که همچنان معتقد به حاکمیّت اسلام اصیل هستند راهی جزء مقاومت نمی بینند و آنهایی که به انحائی دارای "مکتب فکری فالوده ای" هستند نیز راهی جز سازش نمی بینند. نخبگان و توده های مردمی با جملات سازش کارانه بسیاری در متن رقابت های انتخاباتی جاری مواجه شدند، مسئله ای که نمی توان آن را عادّی تلقّی نمود.
قبل از اینکه وارد تحلیل این دو قطبی شویم باید در ابتدا گفت حامیان سازش فکر می کنند که «تحریم های فلج کننده جدید!» نتیجه و ماحصل «مقاومت هسته ای» کشور در دوره مدیریتی اخیر است. همانطور که گفته شد این یک انگاره تخیّلی و برآمده از پروپاگاندای رسانه های غالب جهانی است و مع هذا از اصل وجود ندارد.
به بیان بهتر دشمن می خواهد ما فقط «خیال» کنیم که چنین شرایطی زائیده «مقاومت هسته ای» است در حالیکه باید گفت این شرایط اساساً نه زائیده «پرونده هسته ای» که زائیده «پرونده انقلاب اسلامی» و مقاومت اسلامی چندین و چند ساله ملّت و نظام است.
اندیشکده های صهیونیستی آمریکا فقط به این نتیجه رسیده اند که اهدای هر مهلت جدیدی به ایران نتیجه ای جز هدم کلّی تمدّن غربی ندارد لذا سعی دارند طیّ مهلت کوتاه باقی مانده برای خودشان و در برهه احتضار مرگ شان؛ آخرین و تمام داشته هایشان را رو نمایند. آنها حاضر نیستند کسی مانند «احمدی نژاد 84» را نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان یک مفهوم برای 4 یا 8 سال دیگر تحمّل کنند، این مدّت در یک برآورد استراتژیک بُرهه کوتاهی نیست؛ بلکه بُرهه ای شامل تغییرات بنیادین جهانی است. برای اینکه اهمّیت یک دوره 8 ساله جهانی را کشف کنید به نقشه استراتژیک آسیای غربی (خاورمیانه) بین سال های 2001 م. تا 2009 م. دقّت کنید، واقعاً چهره متفاوتی را خواهید دید.
در این رابطه روزنامه «واشنگتن پست» در دی ماه سال گذشته به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی چنین افشاء می کند: «هدف این تحریم ها ایجاد نفرت و نارضایتی در خیابان های ایران است.». «شرمن» (نماینده دمکرات کنگره آمریکا) در مصاحبه ای با «B.B.C» تصریح می کند: «ما مایل به سقوط رژیم ایران به شکل سقوط شاه با حضور میلیونی مردم در خیابان های تهران هستیم و این سناریویی است که تحریم ها قصد به وجود آوردنش را دارند.» (14/5/1391).
در تأیید همین موضع «حسین باستانی» (مشاور سابق «مهدی کرّوبی و سردبیر فراری «آفتاب یزد»») در مصاحبه «B.B.C فارسی» می گوید: «افزایش فشارهای اقتصادی باعث تغییر در الگوی حرکت های اعتراضی در ایران می شود. ممکن است به جای معترضان سیاسی بعد از انتخابات، که از قشر متوسّط بودند، معترضان اقتصادی از طبقات پایین به میدان بیایند.» (9/5/1391).
«مایکل لدین» (مدیر بنیاد دفاع از دمکراسی: F.D.D) می گوید: «ما می خواهیم اقتصاد ایران را ساقط کنیم ... ما می خواهیم آن را متلاشی کنیم و قصد داریم این کار را سریع انجام دهیم ... ما می خواهیم به ایران بگوییم تنها چارهای که در این لحظه دارند؛ این است که بر سر «میز مذاکره» بازگشته و با ما به توافق برسند.».
بی تردید منظور آنها از توافق فقط معامله (به معنای یک چیز بده و یک چیز بگیر) بر سر حفظ غنی سازی 5 درصد یا هر چند درصد نیست آنها خواهان یک توافق جهانی هستند به نوعی که به «جمهوری اسلامی» نه به دید یک «جنبش فکری: انقلاب اسلامی» که به دیده یک «موجودیّت ملّی» و در محدوده منافع ملّی نگریسته شود.
در این ارتباط «ام. پولاک» (مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه ای «سابان»، وابسته به «انستیتو بروکینگز» (برترین اندیشکدهی جهان در سال 2012)) تأکید می کند که: «هدف از اجرای این سیاست، تضعیف یا تحریک رژیم دینی ایران است تا مجبور گردد «سیاست های معترضانه خود در خارج از مرزها» را رها ساخته و با یک ائتلاف ملّی جدید یا اپوزیسیون در داخل مذاکره کند. در اصل، این سیاست در جستجوی یافتن «پاشنه آشیل» جمهوری اسلامی است تا آن را وادار سازد برای حفظ اقتدار خود، امتیازات ناخوشایندی را واگذار نماید ... نمی توان کاملاً مطمئن بود، امّا به نظر می رسد که به احتمال زیاد، آیت ا... «خامنه ای» باید در آینده به «مذاکره» با آمریکا و یا اپوزیسیون داخلی تن دهد.» («نظام سلطه در تدارک فتنه بزرگتر»- «رضا سراج»- «مرکز مطالعات راهبُردی و آینده پژوهی تابان»).
«اندیشکده واشنگتن» در میزگردی با حضور «جیمز جفری» و «توماس پکرینگ» در تحلیل گزینه های مهار «جمهوری اسلامی» می نویسد: «توقّف برنامه هسته ای ایران، به تنهایی باعث تغییر مواضع منطقه ای ایران نخواهد شد ... آمریکا باید میان رفتارهای قابل قبول و غیر قابل قبول تمییز قائل شود ... این امر مستلزم این است که مقامات آمریکا به دید «کشوری ملّی» به ایران بنگرند نه «جنبشی انقلابی» («پایگاه رصدی اشراف»- 3/10/1391).
این به معنای این است که آنها از ما می خواهند از یک «خیزش جهانی ایدئولوژیک» به یک «حاکمیّت ملّی» تقلیل یابیم، واقعاً خیلی ساده است آنها حاضرند منافع ملّی ایران در هر جای دنیا اعم از فلسطین، فلسطین اشغالی، لبنان، عراق، سوریه، آفریقا و حتّی آمریکا و اروپا را تأمین کنند،
آنها حاضرند نفت و گاز بخش اعظم اروپا و آسیا را فقط از ایران تأمین کنند، آنها حاضرند تصویری از کشور ما بسازند که توریست های اروپایی و آمریکایی بجای سفر به «آنتالیا»، «پاتایا»، «قبرس» و «آتن» به «گرگان»، «اصفهان» و «تهران» بیایند. ما برای تبدیل شدن به «ترکیه 2» فقط باید یک تضمین بدهیم آن اینکه «اسلامی» نباشیم. این همان کاریست که آنها با روسیه انجام می دهند، چرا که «پوتین» درست در یک جنگ بزرگ برای حفظ سنگرهایش در «دمشق» حاضر نیست حتّی یک دقیقه درباره موجودیّت اسرائیل یا «هولوکاست» صحبت کند.
واقعاً مسئله این نیست که اگر «محمود احمدی نژاد» در سفر به «نیویورک» مسئله «هولوکاست» را مطرح نمی کرد ما و همه مردم ایران الآن در یک «بهشت اقتصادی- صنعتی» زندگی می کردیم. سعی کنید مسائل اساسی و حقیقی را به بحث های روزمرّه و نازل تقلیل ندهید، بحث مقاومت یا سازش فراتر از این است که اگر هیئت دیپلماتیک «جمهوری اسلامی» پروتکل های جهانی را رعایت می کرد الآن هم به «پیشرفت هسته ای» رسیده بودیم و هم تحریم نبودیم. گرفتن ژست های عقلائی و دیپلماتیک سنّتی هیچ کمکی نه به «انقلاب اسلامی» می کند و نه رهاوردی برای «آمریکا» و شبکه استکبار جهانی دارد.
در حال حاضر همه آنهایی که با گویش ها و لهجه های متنوّع سیاسی از «تنش زدایی» یا «آرام سازی سیاست خارجی» سخن می گویند در یک طیف هستند. طیفی که از انتقاد به مطرح شدن «هولوکاست» شروع می شود و به «کدخدا بودن آمریکا» و نهایتاً به «با اسرائیل سر جنگ نداریم (نقل هاشمی)» ختم می شود. شما یک طرف خط و سیاست خارجی تهاجمی و فعّال دولت نهم و گاهی دهم یک طرف؛ دیپلماسی که بارها و بارها از طرف رهبری حکیم انقلاب اسلامی مورد تمجید واقع شد. خواص نباید دچار این مغالطه شوند که اشتباهات و خطاهای استراتژیک و غیرقابل اغماض «احمدی نژاد جدید» تأثیری بر کارایی های مورد تأیید دولت دارد. بحث دقیقاً همانی است که رهبری انقلاب در دیدار با کابینه دولت مطرح کردند؛ اگر یک قدم عقب بنشینیم، دشمن چند قدم جلو می آید.
به این اظهارنظر هیجان زده رسانه های صهیونیست توجه کنید: «رئیس جمهور سابق ایران طیّ اظهاراتی کاملاً متناقض با سخنان ضدّ اسرائیلی «محمود احمدی نژاد» در قبال «تل آویو» - دشمن دیرینه جمهوری اسلامی- مواضعی به مراتب ملایم تر اتّخاذ کرده است ... این اظهارات در قالب بخشی از تلاش های فزاینده سیاستمداران مطرح ایرانی از جمله برخی از نامزدهای بالقوّه «انتخابات ریاست جمهوری» بمنظور بهبود وجهه مخدوش شده ایران در خارج محسوب می شود»
هفته گذشته نیز «محمّدباقر قالیباف» از نامزدهای مطرح انتخابات ماه ژوئن، گفته بود: اظهارات ضدّ یهودی رئیس جمهور به وجهه ایران لطمه زده است ... در ایران، رئیس جمهور سابق و بانفوذ این کشور ظاهراً در تلاش برای کاهش تنش ها با اسرائیل، گفت: کشورش در حال جنگ با این دولت یهودی نیست. این جدیدترین اقدام یک سیاستمدار برجسته ایرانی به خودداری از ادامه مسیر دیرینه مقامات بلندپایه ایران علیه اسرائیل است.» («خبرگزاری آسیتوشیتدپرس»- 12/2/1391).
پایگاه مجازی روزنامه «هاآرتص» نیز در تحلیلی به قلم «زوی بارل» می نویسد: «نامزدهای احتمالی که کمتر از دو هفته دیگر برای انتخابات پانزدهم ژوئن ثبت نام می کنند، نه تنها سرشان با «شیطان کوچک» که کشور را تهدید می کند، گرم است بلکه از اقدامات «محمود احمدی نژاد» در انکار «هولوکاست» انتفاد می کنند.
البته در این شرایط برخی دیگر از کاندیداها صریحا از هنرنمایی خود در دوران مسئولیت های دیپلماتیک سخن می گویند و نتیجه آنرا جلوگیری از جنگ می خوانند. این در شرایطی است که در طول 8 سال گذشته و با تمام مقاومت ها یا به قول افرادی نظیر حسن روحانی، ماجراجویی ها، تهدیدهای نظامی دشمن تنها در حد حرف باقی ماند؛ اتفاقی که در طول 34 سال بارها تکرار شده است.
اما بهترین سوال در این مورد می تواند این باشد که مدعیان ارتباط با آمریکا و غرب هر کدام به صورت مشخص بگویند که نتیجه دیپلماسی فعال آنها با غرب چه نتیجه ای داشته؟ تعلیق غنی سازی یا قراردهای ننگین سعدآباد و پاریس؟!
به گزارش مشرق، حضور آقای حسن روحانی در برنامه گفت وگوی ویژه خبری دوشنبه شب (6 خرداد) و اظهارات وی درباره برنامه هسته ای ایران، نگرانی در این باره را که آقای روحانی نگهبان مناسبی برای حقوق ملت ایران باشد، به شدت افزایش داده است. آقای روحانی در حالی صدا و سیما را متهم به دروغ گویی وتهمت زنی ومنتقدان خود را متهم به بی سوادی کرد که خود در جلوی دوربین صدا و سیما حداقل چند دروغ بزرگ به مردم گفت و در مواردی هم نشان داد که بر خلاف آنچه ادعا می کند از دانش کافی برای حتی روایت تاریخ پرونده هسته ای –که خود زمانی مسئول آن بوده- هم برخوردار نیست چه رسد به مدیریت آن.
چند سوال ساده زیر مسئله را روشن می کند:
1- آقای روحانی همواره از عدم ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت به عنوان یکی افتخارات دوران مدیریت خود نام می برد اما به دو سوال پاسخ نمی دهد:
اول- این عدم ارجاع به چه قیمتی بود و آیا این هنر است که ما همه چیز را تعطیل کنیم تا پرونده به شورای امنیت نرود؟ و آیا اساسا وقتی بناست چنین روشی در پیش گرفته شود، دیگر «مدیریت» معنا پیدا می کند؟ آیا نمی توان همه چیز را تعطیل کرد و خود را خلاص نمود؟
دوم- آقای روحانی باید به این سوال جواب دهند که مبانی ارجاع پرونده هسته ای ایران آیا در زمانی جز دوره مدیریت ایشان بنا نهاده شد؟ اگر آقای روحانی در توافقنامه های تهران، بروکسل وپاریس تعهد نمی دادند که تعلیق یک اقدام اساسی برای اعتماد سازی است، آیا غرب دیگر می توانست موقعی که ایران تصمیم گرفت غنی سازی را آغاز کند، ایران را به عدم پای بندی به تعهداتش متهم کرده و پرونده را به شورای امنیت بفرستد؟ این تعهدات را چه کسی برای ایران ایجاد کرده بود؟
2- سوال دیگر این است که آقای روحانی همواره گفته اند –و در برنامه انتخاباتی خود هم تاکید کردند- که برنامه هسته ای ایران در دوره ایشان تکمیل شده است. سوال اصلی در این باره این است که آیا آقای روحانی کاری جز این کرده است که دربرنامه هسته ای ایران –مثلا در نطنز- در حد آزمایشگاهی یک آزمایش انجام داده و بعد برنامه را تعلیق کرده است؟ در واقع در دوره آقای روحانی به تدریج برنامه ایران تعطیل شد نه اینکه توسعه پیدا کند و غربی ها هم در پیشنهاد اوت 2005 صراحتا گفتند که هدف آنها از تضمین های عینی که ایران باید واگذار کند تعطیلی همیشگی غنی سازی در ایران است.
3- آقای روحانی ادعا می کند که شورای حکام در نوامبر 2004 صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را پذیرفته است. سوال این است که اگر واقعا چنین است، چرا پرونده ایران پس از آن به شورای امنیت ارجاع شد؟ آیا غربی ها با یک حمله ساده و قطعنامه نوامبر ایشان را فریب نداده و تعلیق برنامه غنی سازی را از ایشان نگرفته بودند؟
4- آقای روحانی ادعا کرده است که در دوره ایشان با روسا صحبت می شد و در دوران جدید با مدیران کل صحبت شده است. آیا آقای روحانی نمی داند که نمایندگان 1+5 در مذاکرات با ایران معاونان وزرای خارجه و مسولان پرونده ایران در وزات خانه های متبوع خود هستند نه مدیران کل؟ ضمنا ایران در مکانیسم 1+5 امریکا را هم وارد کرده در حالی که در دوره آقای روحانی مذاکرات صرفا با وزرای خارجه اروپایی انجام می شد و امریکا به راحتی تصمیم های آنها را وتو می کرد. هدف آقای روحانی از این دروغ پردازی ها چیست؟
5- آقای روحانی در اظهارات خود گفته است که وزرای خارجه اروپایی به او قول داده بودند در صورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت اقدام امریکا را وتو کنند. اما چرا روحانی این موضوع را به مردم نگفت که در همان مذاکرات او به غربی ها قول داده بود که برنامه غنی سازی ایران را تعطیل نگهدارد و در واقع در ازای این موضوع اروپایی ها پذیرفتند از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت خودداری کنند؟
*مهدی محمدی/ تسنیم
به گزارش مشرق، حضور آقای حسن روحانی در برنامه گفت وگوی ویژه خبری دوشنبه شب (6 خرداد) و اظهارات وی درباره برنامه هسته ای ایران، نگرانی در این باره را که آقای روحانی نگهبان مناسبی برای حقوق ملت ایران باشد، به شدت افزایش داده است. آقای روحانی در حالی صدا و سیما را متهم به دروغ گویی وتهمت زنی ومنتقدان خود را متهم به بی سوادی کرد که خود در جلوی دوربین صدا و سیما حداقل چند دروغ بزرگ به مردم گفت و در مواردی هم نشان داد که بر خلاف آنچه ادعا می کند از دانش کافی برای حتی روایت تاریخ پرونده هسته ای –که خود زمانی مسئول آن بوده- هم برخوردار نیست چه رسد به مدیریت آن.
چند سوال ساده زیر مسئله را روشن می کند:
1- آقای روحانی همواره از عدم ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت به عنوان یکی افتخارات دوران مدیریت خود نام می برد اما به دو سوال پاسخ نمی دهد:
اول- این عدم ارجاع به چه قیمتی بود و آیا این هنر است که ما همه چیز را تعطیل کنیم تا پرونده به شورای امنیت نرود؟ و آیا اساسا وقتی بناست چنین روشی در پیش گرفته شود، دیگر «مدیریت» معنا پیدا می کند؟ آیا نمی توان همه چیز را تعطیل کرد و خود را خلاص نمود؟
دوم- آقای روحانی باید به این سوال جواب دهند که مبانی ارجاع پرونده هسته ای ایران آیا در زمانی جز دوره مدیریت ایشان بنا نهاده شد؟ اگر آقای روحانی در توافقنامه های تهران، بروکسل وپاریس تعهد نمی دادند که تعلیق یک اقدام اساسی برای اعتماد سازی است، آیا غرب دیگر می توانست موقعی که ایران تصمیم گرفت غنی سازی را آغاز کند، ایران را به عدم پای بندی به تعهداتش متهم کرده و پرونده را به شورای امنیت بفرستد؟ این تعهدات را چه کسی برای ایران ایجاد کرده بود؟
2- سوال دیگر این است که آقای روحانی همواره گفته اند –و در برنامه انتخاباتی خود هم تاکید کردند- که برنامه هسته ای ایران در دوره ایشان تکمیل شده است. سوال اصلی در این باره این است که آیا آقای روحانی کاری جز این کرده است که دربرنامه هسته ای ایران –مثلا در نطنز- در حد آزمایشگاهی یک آزمایش انجام داده و بعد برنامه را تعلیق کرده است؟ در واقع در دوره آقای روحانی به تدریج برنامه ایران تعطیل شد نه اینکه توسعه پیدا کند و غربی ها هم در پیشنهاد اوت 2005 صراحتا گفتند که هدف آنها از تضمین های عینی که ایران باید واگذار کند تعطیلی همیشگی غنی سازی در ایران است.
3- آقای روحانی ادعا می کند که شورای حکام در نوامبر 2004 صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را پذیرفته است. سوال این است که اگر واقعا چنین است، چرا پرونده ایران پس از آن به شورای امنیت ارجاع شد؟ آیا غربی ها با یک حمله ساده و قطعنامه نوامبر ایشان را فریب نداده و تعلیق برنامه غنی سازی را از ایشان نگرفته بودند؟
4- آقای روحانی ادعا کرده است که در دوره ایشان با روسا صحبت می شد و در دوران جدید با مدیران کل صحبت شده است. آیا آقای روحانی نمی داند که نمایندگان 1+5 در مذاکرات با ایران معاونان وزرای خارجه و مسولان پرونده ایران در وزات خانه های متبوع خود هستند نه مدیران کل؟ ضمنا ایران در مکانیسم 1+5 امریکا را هم وارد کرده در حالی که در دوره آقای روحانی مذاکرات صرفا با وزرای خارجه اروپایی انجام می شد و امریکا به راحتی تصمیم های آنها را وتو می کرد. هدف آقای روحانی از این دروغ پردازی ها چیست؟
5- آقای روحانی در اظهارات خود گفته است که وزرای خارجه اروپایی به او قول داده بودند در صورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت اقدام امریکا را وتو کنند. اما چرا روحانی این موضوع را به مردم نگفت که در همان مذاکرات او به غربی ها قول داده بود که برنامه غنی سازی ایران را تعطیل نگهدارد و در واقع در ازای این موضوع اروپایی ها پذیرفتند از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت خودداری کنند؟
*مهدی محمدی/ تسنیم
آقای پراید سوار نیا!
برای انتخابات باید با بنز ضد گلوله بیای .
شعری نو پیرامون آقای دکترجلیلی باموضوع "آقای جلیلی تو نباید می آمدی"توسط وبلاگ "فقط جلیلی"سروده شده بود که درادامه آن را در دوقسمت میخوانیم:
آقای جلیلی
برای رئیس جمهور شدن
باید رسانه داشته باشی
نه شعارهای رسا
و تو چهطور رئیس جمهور بشوی
وقتی بیبیسی دعایت نمیکند
و رادیو اسرائیل
از زیر تورات ردت نکرده است..؟
وقتی آن قدر ساده ای
که اگر در خیابان تصادف کنی
حتی پلیس نمیشناسدت
و راننده از ترس تو به لکنت نمیافتد...
آقای جلیلی قبول کن
هیچ کس نمیشناسدت
چون هیچ دادگاهی خبر سازت نکردهاست
نه در دانشگاهی سهمی داشته ای
و نه فرزندانت
در خیابان
مردم را به جان هم انداخته اند
آقای جلیلی
میدان سیاست نیز
پر از مینهای خطرناک است
و تو
و تو با آن پای پلاستیکی
بهتر از هر کس دیگر
معنای مین را میفهمی
اما این مینها
خیلی خطرناکترند
و نه فقط پا را
که هستی آدم را میسوزانند
وقتی کسی نباشد
که آبرویش را برای باز کردن معبر روی آنها بیاندازد
و به نفعت کنار بکشد
آقای جلیلی
تو فرزند انقلابی
و مثل بعضی
انقلاب فرزند تو نیست
تو دستی در بازار ارز نداری
و دلار
به احترام تو سر تعظیم فرود نمیآورد
و چگونه سر فرود آورد
که تو هیچگاه
و در هیچ مأموریتی
دلار را
به رسمیت نشناختهای
و برای حقوق دلاری تعظیم نکردهای
آقای جلیلی
تو اقتصادی نیستی
و اقتصاد با تو بیگانه است
تو مثل بعضی
برای خودت
صندوق ذخیره ارزی نداری
و دست هایت
لطافت اسکناسهای سبز را درک نکرده است
تو حتی
برای خودت هم نتوانستهای مسکنی درست کنی
و نتوانستهای
پولی پس انداز کنی
که آتیه فرزندانت باشد
تو تنهایی
تنهای تنها
و همه همرزمانت تنهایت گذاشته اند
حتی پایت هم
تو را برای این روزهای سخت
همراهی نکرده است
و اسرائیل هنوز هم که هنوز است
بر عکس بعضی
با تو سر جنگیدن دارد
چون مملکت ارث پدری ات نبوده
که آن را به کنگره آمریکا بفروشی
و آنها هم تشویقت کنند
آقای جلیلی
قبول کن اشتباه کرده ای
و نباید میآمدی
منبع:http://www.onlyjalily.blogfa.
com/post/1