مریز آبروی سرازیرِ ما را                  به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمّل             نمی­بست دست کمانگیر ما را،

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا      از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل     به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان     تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم         چه خاصیّتی بود اکسیر ما را

 

خدایا چه می گذرد در این دنیای دون؟

دنیا به کدامین سوی در حرکت است ای آدمیان؟

ما را بهر چه آفریدند و اکنون به چه مشغولیم؟

چه می گذرد در این دنیای دون...؟