سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند جویای دانش را دوست می دارد ونیز فرشتگان و پیامبران او. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
الله اکبر، خامنه‌ای رهبر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پوستر عاقبت نسیه فروشی

انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خوشنودی ماست

با نزدیک شدن به ماراتون نفس گیر مذاکرات کم کم ابعاد پنهان توافقات صورت گرفته که دولت آن را از مردم ایران دور نگه داشته است به صورت یک شیب کاملا ملایم نمایان می گردد. نشانه های این شیب ملایم را می توان از تغییر ظاهر اسکانس های کشور مشاهده کرد.

پوستر عاقبت نسیه فروشی / طرح جدید اسکناس 50000 ریالی

طرح جدید اسکناس 50000 ریالی

پس از تغییر نماد ماهواره به کاسه سفالی در اسکناس پنج هزار ریالی، سازمان فضایی ایران منحل شد. این یعنی ایران باید به زمان پارینه سنگی برگردد و از عصر فناوری فاصله بگیرد و نباید در باشگاه فضایی هیچ جایگاهی داشته باشد.

پس از تغییر نماد نقشه و انرژی هسته ای به سردر دانشگاه تهران که ساخت شرکت ایرانی-اسرائیلی (شرکت آرمه) است بر روی اسکناس پنجاه هزار ریالی، بسیاری از فعالیت های هسته ای ایران به نفع اسرائیل تعلیق شد این یعنی باید با اسرائیل درتعامل باشیم.

و در آینده ای نه چندان دور: پس از اعلام رئیس جمهور محترم جناب آقای روحانی نسبت به کدخدایی آمریکا و بستن با آن کم کم باید منتظر تغییر عکس ناخدا به کدخدا بر روی اسکناس های ایران با توجه به تجارب گذشتهباشیم...

پوستر عاقبت نسیه فروشی / طرح جدید اسکناس 50000 ریالی

برای دریافت اندازه اصلی بر روی عکس کلیک نمایید

دولت محترم به دنبال توافقی کاملا خیالی بسیاری از پیشرفت های اساسی کشور را منحل کرده است و این در حالیست که دشمن بارها و بارها نشان داده است پایبند به قول و قرار خود نیست و اگر بود مذاکرات در همانمراحل قبل به پایان می رسید.

نباید فراموش کنیم که در کربلا تحریم ها را زمانی برداشتند که سرها را بریدند؛ خیمه ها را سوزاندند و اهل بیت (ع) را به اسارت بردند و این نهایت حماقت است اگر برخی فکر کنند یزیدیان زمان برای لغو تحریم ها به کمتر از اینراضی هستند. عرصه عاشورا به گستره تاریخ است ...

رهبر معظم انقلاب : من با مذاکره کردن مخالف نیستم؛ مذاکره کنند؛ تا هروقت میخواهند مذاکره کنند! من معتقدم باید دل را به نقطه‌هاى امیدبخش حقیقى سپرد، نه به نقطه‌هاى خیالى، آنچه لازم است این است.

پ,ن: ما از رئیس جمهور محترم بخاطر بازگرداندن عزت و غرور ایرانیان کمال تشکر و قدردانی را داریم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:23 صبح )
»» تلفن روی میز اوباما پاناسونیک نیست !

انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خوشنودی ماست

تا حرف از مرگ بر آمریکا میشه یه عده ژست روشنفکری می گیرند و میگن ای ابابا این حرف ها چیه ما الان تو قرن 21 هستم یک مقدار منطقی باشین. یخورده از ژاپنی ها یاد بگیرین. از رئیس جمهور ژاپن پرس?دند چرا شما مرگ بر امر?کا نمیگین؟ گفت: هم?ن که رو? م?ز ر??س جمهور آمر?کا تلفن پاناسون?ک از محصو?ت ما است، از مرگ بر امر?کابا?تره.

تلفن روی میز اوباما پاناسونیک نیست !

در جواب این عزیزان عرض کنم والا هرچی ما فکر کردیم و تحقیق کردیم دیدیم حکومت ژاپن بر اساس امپراتوری بوده نه ریاست جمهوری و الان اینا رئیس جمهور ژاپن رو از کجا آوردن خدا میدونه. شاید همین دیشب یدفه انتخابات برگزار کردند من بی خبرم.

در خصوص تلفن روی میز آقای اوباما هم من در تعجبم که آیا ممکن هست آمریکا با داشتن شرکت های قوی در تولید تجهیزات الکترونیکی میاد از تجهیزات ژاپن استفاده کنه؟ بعد گفتم از کجا معلوم؟ شاید استفاده کنه. برا همین یه تحقیقی کردم ببینم جریان چیه که خب همه چیز مشخص شد.

طبق تحقیقات مشخص شد رئیس جمهور اوباما از دوتا تلفن روی میزش استفاده می کنه. یکی از اون ها گوشی تلفنUnified IP Phone 7965G سیسکو مجهز به سیستم VoIP که مهم‌ترین دستگاه اوباما در طول روز محسوب میشه.

تلفن روی میز اوباما پاناسونیک نیست !

و گوشی تلفن دیگه اوباما تلفن امنیتی Telecore IST-2 به عنوان ایمن‌ترین گوشی تلفن جهان متصل به خطوط اختصاصی روسای جمهور جهان هست که همانطور که مشخصه هردوتا تلفن هم ساخت آمریکاست نه ژاپن.

تلفن روی میز اوباما پاناسونیک نیست !

اما ماجرا به همینجا ختم نمیشه. همین ژاپنی که آمریکا 45 درصد شهر های اون رو ویران کرد چنان دست به سینه آمریکا شد که آمریکا توانست قانون کاپیتولاسیونی که در ایران اعمال کرده بود رو در ژاپن پیاده کنه تاحدی که بارها مردم علیه تجاوزات نظامیان آمریکا به دختران حتی کمتر از 12 سال دست به تظاهرات زده اند که هیچ تاثیری نداشته است.

از طرفی ژاپن بعد از بمباران اتمی توسط آمریکا مجبور شد به عنوان بازنده جنگ جهان? ال? ا?بد به آمریکا غرامتپرداخت کنه و بخشی از سرزمین هاش رو در اختیار آمریکا قرار بده برای ساخت پادگان نظامی و خود ژاپن حق داشتن ارتش مستقل رو نداره.

حالا به نظر شما یه همچین کشور فلک زده مفلوکی که غیرت دفاع از ناموس خودش رو هم نداره با ایران پرغروربرابره؟ این ها که حتی جرات گرفتن حق خودشون رو هم ندارن چه برسه به اینکه برن برا اوباما تلفن هم بسازن.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:19 صبح )
»» فرق اراذل شیراز با اراذل فتنه 88 چیست؟

انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خوشنودی ماست

علی مطهری نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی که در روز دوشنبه 18 اسفند در شیراز با آجر و گوجه مورد استقبال گرم جمعی از مردم قرار گرفت خواستار محاکمه خاطیان شد.

مطهری در حالی این درخواست را داشت که در 21 دی در صحن علنی مجلس خواستار رفع حصر سران فتنه شده بود و گفت حصر موسوی، کروبی و خانم رهنورد بدون حکم قانونی بوده است.

اگر بخواهیم جرم اراذلی که به آقای مطهری حمله کرده اند را بشماریم می توانیم به بستن راه ایشان، فحاشیبه ایشان، حمله با آجر، حمله با گوجه، شکستن شیشه ماشین و تعقیب ایشان اشاره کرد.

فرق اراذل شیراز با اراذل فتنه 88 چیست؟

اما اگر بخواهیم جرم اراذلی که در فتنه 88 باعث اغتشاش در کشور شده اند را بشماریم میتوانیم به پیش بردن جامعه به اغتشاش و نا امنی، ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی از درون، ضربه به ملت و تلخ‌کردن کام مردمپس از شادی بزرگ مشارکت در انتخابات، نابود کردن حادثه افتخار‌آمیز انتخابات پرشور 88، تهمت زدن به نظام اسلامی، هتک آبروی نظام در مقابل ملتها، زمینه‌سازی برای آشوب و اغتشاش،  تکذیب و تهمت به نظام، خدشه به رأی مردم و نفی آن،  تلاش برای تغییر نتائج قانونی انتخابات با زور خشونت و اردوکشی خیابانی، امیدوار کردنجبهه دشمن، بی بصیرتی و چشم‌بستن بر روی حقایق واضح، سرپیچی از راه معقول قانونی، بازیچه دشمنشدن، امیدوار کردن دشمن، دعوا راه انداختن و مضطرب کردن ملت و خوشحال کردن دشمن، انتخابات را مظهر اختلافات وانمود کردن، ایجاد تلاطم و گرفتن آرامش عمومی و ثبات از ملت، ایجاد هزینه و زحمت برای کشور و مردم، تلاش برای قراردادن مردم در مقابل نظام، قرار دادن کشور در لبه‌ی پرتگاه خشونت و خونریزی بر سر قدرت، کشته شدن چندین نفر از مردم و ...  اشاره کرد.

پس جناب مطهری اگر رسیدگی به تخلف افرادی که به شما حمله کرده اند قانونی است، حصر سران فتنه نیزقانونیست چراکه جرم آن ها بسیار بسیار و بسیار بیشتر از جرم ارذلی بوده که به شما حمله کرده اند.

پ,ن : ما هرگونه خشونت و تهاجم را محکوم می کنیم اما آقای مطهری می بایست طعم این چیز ها را می چشید تا اندکی درک کند سران فتنه چه خیانتی به کشور کرده اند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:16 صبح )
»» ما دیگر دلواپس نیستیم!

برد پیروزمندانه و غرورآفرین و قاطعانه تیم باسواد، فهیم، آگاه و تحصیل‌کرده هسته‌ای کشورمان در مذاکرات 1+5 لوزان سوئیس را به‌تمامی ملت ایران تبریک عرض می‌نماییم مخصوصاً محضر رئیس‌جمهور محترم جناب آقای دکتر روحانی که با انتخاب افرادی بسیار توانمند و شایسته توانستند در طی 16 ماه به مسئله هسته‌ای کشور به شکل بسیار حرفه‌ای و فوق تصور خاتمه بدهند.

تیم مذاکره‌کننده ایرانی توانست در طی مذاکرات سخت و نفس‌گیر به افتخارات بزرگی برای کشورمان دست یابد که باعث سربلندی و عزت هرچه بیشتر کشور عزیزمان خواهد بود.

در طی این مذاکرات پیروزمندانه که به صدور بیانیه‌ی مطبوعاتی ختم شد ایران متعهد شد 20هزار سانتریفیوژ فعال را متوقف و فقط 5060 دستگاه آن هم از نوع IR-1 که نسل اول است را فعال نگاه دارد و تا 10 سال از سانتریفیوژ های نسل‌های بعدی استفاده نکند.

ما دیگر دلواپس نیستیم

طبق این بیانیه تیم مذاکره‌کننده هسته ای باافتخار موافقت کردند در مرکز تحقیقاتی فردو تا 10 سال آیندههیچ غنی‌سازی شکل نگیرد یعنی کلا تعطیل شود و حتی تا 15 سال ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود را از 10هزار کیلوگرم کنونی به 300 کیلوگرم کاهش دهد.

تیم پیروز و مقتدر هسته‌ای همچنین قبول کرد غنی‌سازی را فقط در حد 3/6 انجام داده و بخش اعظم همین ذخایر زیر 5 درصدی را هم برای تضمین یک‌ساله به غرب مبنی بر عدم بازگشت به توانمندی ساخت بمب هسته‌ای به خارج از کشور منتقل کند و نیز متعهد شد تا 25 سال در وضعیت شدید بازرسی‌ها قرار در هر زمان و هرکجا قرار داشته باشد.

همچنین مذاکره‌کنندگان دلیر ایرانی در این بیانیه قول داده‌اند ایران تا 15 سال هیچ‌گونه تأسیسات غنی‌سازیایجاد نکند و موافقت کرده‌اند که ایران رآکتور اراک را طبق طرحی که روی آن باید با 1+5 توافق حاصل شود،بازطراحی کند تا از پلوتونیوم تولیدی به میزان یک‌پنجم کاهش یابد.

و این‌ها تنها پیروزی‌های تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای نبودند بلکه آن‌ها توانستند باقدرت غربی‌ها را به‌زانو دربیاورند و آنان را وادار کنند تا طی 10 الی 15 سال رفته‌رفته اگر میلی‌متری ایران از تعهداتش عقب نیاید تحریم‌های هسته‌ای را بردارند و تازه آن‌ها به سراغ تحریم‌های دیگری همچون حقوق بشر و موشک‌های بالستیک خواهند رفت و این‌ها همه افتخاری است که تیم مذاکره‌کننده توانست باعزت و پیروزی و افتخار برای کشور رقم بزند که واقعاً جای تشکر و تقدیر دارد.

ازاین‌رو ما نیز اعلام می‌کنیم که دیگر دلواپس نیستیم. چون دیگه چیزی از انرژی هسته‌ای باقی نموند که بخواهیم دلواپس باشیم. به قول داموس السلطنه قهوه تلخ: هوتوتو ساویده به الک.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:15 صبح )
»» شهدای افراطی هسته ای!!!

این روز ها هرکس از غنی سازی 20 درصد حرف می زند به او می گویند افراطی. راستی چه کسانی غنی سازی را به 20 درصد رساندن؟ هان یادم آمد همان شهدای هسته ای خودمان. علیمحمدی، احمدی روشن، رضایی نژاد،شهریاری. همین افراطی هایی که روزی باعث افتخار کشور بودند اما امروز از با منطق بعضی ها می شوندافراطی. پس برای همین است که تیم افراطی احمدی روشن را هم در سازمان انرژی اتمی تصفیه می کنند. این ها به چه معناست؟ به این معناست که اصلاً شهدای هسته ای اشتباه کرده اند که غنی سازی را به 20 درصدرساندند. این روز ها اگر در دادگاهی به صورت غیابی شهدای هسته ای را بازخواست کردند تعجبی ندارد...

شهدای افراطی هسته ای!!!

پ,ن: پدر احمدی روشن:‌ وقتی از مصطفی می‌پرسیدم که این غنی‌سازی 20 درصد به چه درد می‌خورد وقتی 3.5 درصد جوابگوی کارهاست، پاسخ داد که «ما می‌خواهیم در مقابل استکبار جهانی با دست پر صحبت کنیم، اگر آنها احساس کنند که ما از غنی‌سازی 20 درصد عاجزیم هیچ وقت به حرف‌ ما گوش نخواهند داد.»
پدر شهید احمدی روشن افزود: «وقتی که آقایان قبول کردند که سایت‌های هسته‌ای بسته شود و غنی سازی تعطیل شود، این بچه گویا 10 سال پیر شد و آثار یاس و ناامیدی در چهره‌اش نمایان بود.»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:13 صبح )
»» تأسیسات آب شیرینکن نیروگاه اتمی بوشهر به بهرهبرداری رسید

با حضور معاون رئیس جمهور
: با حضور معاون رئیس جمهور تأسیسات آب شیرین کن نیروگاه اتمی بوشهر که با سرمایه گذاری 80 میلیارد ریال راه اندازی شده است به بهره برداری رسید.

به گزارش نامه نیوز،  تأسیسات آب شیرین کن نیروگاه اتمی بوشهر با سرمایه گذاری 80 میلیارد ریال و با حضور علی‌اکبر صالحی، معاون رئیس جمهور افتتاح شد.

مجری طرح نیروگاه اتمی بوشهر در حاشیه این برنامه اظهار کرد : این تأسیسات که ظرفیت تولید 10 هزار مگاوات را دارد اکنون فاز اول آن با ظرفیت 5 هزار مترمکعب به بهره برداری رسیده است.

محمود جعفری با اشاره به اینکه اب شرب این تأسیسات به مجتمع‌های مسکونی نیروگاه اتمی بوشهر منتقل می‌کند گفت: تأسیسات آب شیرین کن نیروگاه اتمی بوشهر قادر است در هر ساعت 140 کیلومتر آب شرب و 75 مترمکعب آب صنعتی به شبکه آبرسانی منتقل کند.

وی با اشاره به اینکه آب تولیدی از تأسیسات آب شیرین کن از طریق فیلترهای شیرین سازی تولید می‌شود گفت: این تأسیسات آب خلیج فارس را که از شوری بالایی برخوردار است با عبور از شش فیلتر شیرین می‌کند و به شبکه آبرسانی منتقل می‌کند.

وی افزود: اندازه تأسیسات آب شیرین کن 200 هزار مترمکعبی در نیروگاه اتمی بوشهر خبر داد و گفت: برای تولید روزانه 200 هزار مگاوات آب شرب و صنعتی در نیروگاه اتمی بوشهر طراحی‌های لازم انجام شده است که در صورت تأمین اعتبار عملیات اجرایی آنها آغاز می‌شود.
منبع: تسنیم


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 12:17 صبح )
»» حاشیه دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید مصطفی احمدی روشن

پیوندهای مرتبطخبرخبربیاناتبیاناتعکسعکسفیلمفیلمصوتصوت
1390/11/01

راه مجاهدت باز است...

گزارشی از متن و حاشیه دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید مصطفی احمدی روشن
مهدی قزلی
روایت صوتی این گزارش:

سرم را تکیه داده بودم به شیشه‌ی ماشینی که از لابه‌لای اتومبیل‌های توی خیابان به سرعت می‌رفت تا به موقع برسیم خانه‌ی مصطفی؛ به موقع یعنی زودتر از رهبر انقلاب.

مصطفی سر جمع 7 ماه و 7 روز بزرگتر از من بود و پسرش هم تقریباً هم‌سن دخترم. فکر کردم به اینکه اگر اتفاقی – مثلاً تصادف- برایم پیش بیاید حال خانواده‌ام چطور خواهد شد؛ پدر، مادر، همسر، دخترم، برادرها و بقیه. از روی محبت، هیچ دلم نخواست که تصورشان بکنم؛ ولی چند دقیقه‌ی بعد قرار بود برسم به خانه‌ی جوانی هم‌ریش و هم‌سن‌وسال خودم که اتفاقی برایش افتاده و حال خانواده‌اش را تصویر کنم. خانواده‌ای که دیگر او را نخواهند دید.

ماشین در ترافیک سنگین از بیت رهبری در انتهای فلسطین آمده بود تا اول پاسداران و در خیابان گل نبی و ترافیکش – همان‌جا که ماشین مصطفی را منفجر کردند- سر از شیشه‌ی ماشین برداشتم. فکر کردم اگر به لطف رانندگی! راننده‌مان همین الان نمیریم بالاخره گریزی هم از تقدیر همیشگی و همگانی حضرت حق نداریم. یک لحظه فکر اینکه آدمی مثل مصطفی چقدر می‌تواند خوشبخت و خوش‌عاقبت باشد، از جا پراندم. این ماجرا زاویه‌ی دید صحیح می‌خواهد. از این زاویه همه‌اش شور است و حماسه.

وقتی ماشینمان -به لطف خدا البته- رسید به نزدیک خانه‌ی مصطفی دیگر حال‌گرفتگی مسیر را نداشتم. فکر کردم نباید دلسوز خانواده‌اش باشم بل باید غبطه‌خور خودش بشوم. حاشیه زیاد رفتم، خانواده خانه نبودند!

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

دانشگاه شریف مراسمی در چیذر و سر مزار مصطفی گرفته بود و همه‌ی خانواده‌اش آنجا بودند. رهبر انقلاب اول رفته‌اند خانه شهید رضایی‌نژاد و بعدش می‌آیند اینجا. یک تیم هم رفته چیذر و دارد توی گوش خانواده‌ی آنها می‌خواند که یک مسئولی در راه منزل شماست! یک چیزی در مایه‌های رئیس بنیاد شهید یا سرداری از سپاه. و معلوم است خانواده مقاومت می‌کنند که: خوب بگویید آنها هم بیایند اینجا سرمزار. <# ST id="18466" tid="1" #> تیمی که رفته بود چیذر بالاخره موفق می‌شود و معلوم نیست با چه ترفندی راضی‌شان می‌کند به آمدن. بالاخره آنها آمدند و ما هم رفتیم بالا. خانه‌ی شهید یک آپارتمان حدود 80 متری و دو اتاقه بود و ساده. دو تا کامپیوتر روی میزی بزرگ در سالن خانه و دو عکس از رهبر به دیوارها و خانه پر از خانمهای چادری جوان و مسن و دو مرد میانسال –باجناق و برادرزن- و دو مرد مو سپید کرده؛ مادر و همسر و خواهرها و خانواده همسر شهید و البته علیرضا پسر مصطفی که هاج و واج مانده بود از حضور ما در خانه‌شان. اینقدر می‌فهمید که خبر مهمی هست که همه جمع هستند و اینقدر بزرگ بود که بداند در چنین موقعیتی پدرش هم باید باشد برای پذیرایی و مهمانداری! وکلافه از همین موضوع می‌پرسید: پس بابا کی میاد؟

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

همه قیافه‌های خسته داشتند و معلوم بود خواب درست و حسابی نداشته‌اند در این چند روز ولی کسی شکسته نبود. گهگاهی هم لبشان به لبخند باز می‌شد و البته هنوز نمی‌دانستند چه کسی به خانه‌شان خواهد آمد.

خواندم که کامران نجف‌زاده جاخورده که خبر شهادت پدر را به پسر 4 ساله‌اش نداده‌اند و البته فکر می‌کنم او هم یک لحظه همه چیز را –مثل من- با فرزند خودش مقایسه کرده که نوشته بود: خبرنگاری یادم رفت؛ و من دیدم مادربزرگ علیرضا داشت به نوه‌اش می‌گفت: بابا را خدا فرستاده مأموریت. البته نباید هم انتظار داشت بچه‌ی چهارساله معنای فقدان و مرگ و شهادت را درک کند هرچند فکر می‌کنم معنای خدا و بابا و مأموریت را خوب می‌دانست که از این حرف مادربزرگ به آغوش مادرش پناه می‌آورد و سرش را قایم می‌کرد لای چادر او.

مسئول ِ همراه ما به پدر و مادر و همسر شهید آرام گفت مهمانشان کیست و خواهش کرد کمک کنند تا همه‌ی موبایل‌ها جمع و خاموش شود. فکر می‌کردم مثل خانواده‌های شهدایی که قبلا دیده بودم ذوق زده شوند یا باور نکنند ولی نه؛ خیلی عادی بلند شدند و موبایل‌ها را جمع کردند. انگار برایشان مسجل بود که آقا خواهند آمد. حالا اگر امروز نه؛ فردایی نزدیک.

پدر شهید بلند شد و رفت برای گرفتن وضو. دستش لرزشی آرام گرفته بود و این نشانه‌ی هیجانی بود که نشانش نمی‌داد. وقتی پدر برگشت، کوچکترین دخترش –که دیگر حالا او و بقیه هم خبردار شده بودند- لباس‌های پدرش را مرتب می‌کرد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

وقتی میهمان وارد خانه شدند پدر مصطفی از جا بلند شد و جلو رفت و گفت: خوش آمدید و او را بغل کرد. وقتی آقا هم دست به گردن پدر مصطفی انداختند، من پشت سر ایشان بودم و صورت پدر مصطفی را می‌دیدم. انگار دو پدرِ فرزند از دست داده، داشتند به هم سرسلامتی می‌دادند. مادر شهید شیواتر سلام کرد: «سلام آقا» و بعد علیرضا را گرفت سمت رهبر و ادامه داد: خیلی وقته منتظرتونه. پدر مصطفی که از آغوش رهبر جدا شد، علیرضا دست انداخت به گردن رهبر. فکر کردم الان غریبی می‌کند ولی نکرد. مادر مصطفی گفت: علی! آقا را ببوس مادر!
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_1118638.jpg
و علیرضا رهبر را بوسید. آقا به محافظی که کنارشان بود گفتند: عصای من را بگیرید. عصا را که دادند، علیرضا را بغل کردند. علیرضا که جا خوش کرد در بغل رهبر، زن‌ها نتوانستند صدای گریه‌شان را مثل اشک‌ها پنهان کنند. هرچند مادر و همسر شهید هنوز مقاومت می‌کردند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_0218638.jpg
آقا تا برسند به صندلی‌شان، اسم پسر را پرسیدند و حالش را و سلامی کردند به حاضرین. وقتی نشستند روی صندلی، علیرضا هم روی پای رهبر آرام گرفت، بی کلافگی و بی غریبگی.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

ساعتم را نگاه کردم. هنوز یک دقیقه نشده بود از ورود رهبر به منزل که ایشان گفت: خوب! خدا درجات این شهیدِ عزیزِ ما را متعالی کند، با شهدای صدر اسلام، با شهدای بدر و احد، با شهدای کربلا محشور کند ان شاءالله.
این خلاف رویه‌ی ایشان بود که اینقدر بی‌مقدمه شروع کنند در خانه‌ی شهیدی به صحبت. اول معمولاً می‌نشستند و می‌شناختند و گپ و گفت می‌کردند ولی اینجا نه. بعد هم برایم جالب شد که نگفتند «شهیدتان»، گفتند «شهید ما».
و البته فرصت شد تا من خودم هم چهره‌ی رهبر را ببینم؛ جدی، با هیبت، با ابهت، کمی غمگین و ناراحت و البته مصمّم. این هم چهره‌ای نبود که در 6-7 خانه‌ی شهدا که قبلاً تجربه رفتنشان را داشتم از ایشان دیده باشم. معمولاً شاد، سرزنده و با نشاط بودند.

فیلم | حضور رهبر انقلاب در منزل شهید مصطفی احمدی‌روشن


دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

«دو ارزش در جوان شما به خوبی تبلور پیدا کرد که هرکدام به تنهایی مایه‌ی افتخار است. یکی جنبه‌ی علم و تحقیق و تسلط بر کار مهمی که زیر دستش بود... این یک بُعدش است که مایه‌ی افتخار است هم برای خانواده و اطرافیان، هم برای ما.

بُعد دوم اهمیتش بیشتر است که همان بُعد معنوی و الهی است. بُعد دوم همان چیزی است که او را آماده می‌کند برای شهید شدن. حالا البته شهیدشدن برای ما که اهل دنیا هستیم، برای شما که پدر و مادر و همسر هستید و محبت دارید نسبت به او، تلخ است چون در عرصه‌ی ظاهر زندگی فقدان است؛ از دست دادن است؛ این پوسته‌ی شهادت است... لکن اصل شهادت چیزی غیر از این است، برتر از این حرف‌هاست. اصل شهادت این است که انسان ناگهان از درجات عالیه‌ی الهی سر دربیاورد و مقامش از فرشتگان بالاتر برود. آن زندگی اصلی که همه‌ی ما بعد از چند سال بالاخره واردش می‌شویم خواه ناخواه، در آن زندگی ابدی جایگاهش عالی بشود، رتبه‌اش عالی بشود، مورد توجه باشد، فیض او در روز قیامت به دیگران برسد: یَسْعَی نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم(1)؛ در ظلمات قیامت وقتی بندگان خوب که از جمله‌ی آنها جوان شماست، حرکت میکنند آنجا را روشن می‌کنند. در آن روز منافقان می‌گویند از نورتان به ما هم بدهید و اینها جواب می‌دهند: قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا(2)؛ بروید پشت سرتان را نگاه کنید، زندگی دنیایی‌تان را نگاه کنید، اگر نوری قرار است داشته باشید از آنجا باید داشته باشید. این بُعد دوم شخصیت جوان شما و همه‌ی شهداست.»

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

علیرضا همچنان روی پای رهبر نشسته بود و با انگشتان کوچکش بازی می‌کرد. همه مبهوت صحبتهای عمیق و بی مقدمه‌ی رهبر شده بودند و فقط صدای چیلیک چیلیک دوربین عکاس می‌آمد. انگار آقا این حرفها را علاوه بر خانواده‌ی شهید داشتند به من هم می‌گفتند به خاطر آن فکرهایی که قبل از رسیدن به خانه‌ی مصطفی می‌کردم؛ همنشینی با شهدای بدر و احد، با حمزه و حنظله غسیل الملائکه و بعد هم صحبت از نورافشانی در ظلمات قیامت.

آدم باید غبطه خوردن را خوب بلد باشد برای چنین موقعیتهایی.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

«اینها در راه خدا و پیشرفت اسلام شهید شدند. مسأله اینها فقط این نیست که ما می‌خواهیم از دنیا عقب نباشیم به لحاظ علمی، این تنها نیست یعنی، این هست به علاوه یک چیز مهمتر و آن اینکه ما با حرکت علمی‌مان اسلام را سربلند می‌کنیم. از اول انقلاب یکی از بمبارانهای شدیدی که علیه ما شده این بوده که اسلام انقلابی که در یک کشوری حاکم شد و مردم متعبد شدند دیگر راه علم و تمدن بسته می‌شود، این جزو تهمتهایی بوده که از اول به ما می‌زدند. خوب اوایل کار هم که ما راهی نداشتیم برای رد این تهمت. <# ST id="18460" tid="1" #>
سالهای اول و دهه‌ی شصت، هنر جوان‌های ما مجاهدت بود، ایمان بود. خوب دنیا قبول کرد، گفت: بله ایمانشان خوب است، ولی پیشرفت علم و تمدن و زندگی امکان ندارد. این جوانها این ادعا را باطل کردند. چه این شهید چه سه شهید قبلی، جوانهایی که عرصه‌های علمی را تصرف کردند و در آنجا حرف نو به میدان آوردند و هویت پیشرونده و استعداد برتر خودشان را و قابلیت‌ها و استعداد‌های خودشان را نشان دادند، اینها آبرو درست کردند برای نظام جمهوری اسلامی. این بخش دوم فضیلت اینهاست و همین هم موجب شد خدا به اینها توفیق شهادت بدهد و درجاتشان را عالی کند.

...برای شما هم شهید از دست نرفته؛ مثل پولی که در بانک است. پول در خانه نیست ولی هست. مثل پولی که گم می‌شود یا دزدیده می‌شود نیست. شهید شما پیش شما نیست، در خانه نیست، دیگر نمیبینیدش، ولی هست و کجا به دردتان می‌خورد؟ روزی که انسان از همیشه فقیرتر است. خدا ان شاءالله بهتان صبر بدهد.»

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

آقا بعد از این صحبت‌ها، رو به پدر شهید کردند و گفتند: چند سالش بود؟ پدر مصطفی گفت: 32 سال. پدر و رهبر هردو مکث کردند. پدر ادامه داد: خدا انشاءالله شما را برای ما نگه دارد. ایشان ارادتمند شما بودند من هم همینطور.
آقا جواب دادند: «سلامت باشید» و تازه برگشتند به روال گذشته‌شان با خانواده‌های شهدا؛ و از حاضرین در جلسه پرسیدند و نسبت‌هایشان با مصطفی و لابه‌لای حرفها هم دعا می‌کردند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

«راه مجاهدت باز است، راه خدمت باز است. هر کسی در هر جایی می‌تواند خدمت کند و وقتی خدمت صادقانه شد، خدا اینجور پاداش‌ها را هم به بهترین‌ها می‌دهد. حالا شنیدم من بعد از شهید مصطفی، دانشجوهای شریف و جاهای دیگر نامه نوشتند و درخواست کردند تغییر رشته بدهند به این رشته. این برکت است. هم زندگی‌شان برکت داشت هم از دنیا رفتنشان که شهادت بود پربرکت بود.»
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_0118638.jpg
نفهمیدم علیرضا کی سریده بود و از بغل رهبر درآمده بود و رفته بود بغل مادرش نشسته بود.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

آقا قرآن خواستند و مثل همیشه با طمأنینه در صفحه‌ی اولش نوشتند: تقدیم به خانواده‌ی شهید مصطفی احمدی روشن. قرآن اول را دادند به پدر مصطفی. پدر مصطفی قرآن را گرفت و گفت: ما از این اتفاق هیچ ناراحت نیستیم شما هم غم به دلتان راه ندهید آقا.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_0618638.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_1418638.jpg
رهبر سر از روی قرآن دوم که داشت در آن برای همسر مصطفی چیزی به یادگار می‌نوشت، برداشت و گفت: غم داریم! این جور حوادث مثل تیر به دل انسان است. منتها غم نباید انسان را از پا بیندازد. این حوادث علاوه بر اینکه اراده‌ی انسان را تقویت و به خدا نزدیک می‌کند یک نتیجه‌ی دیگر هم دارد. ما قبلاً از اهمیت کار خودمان آگاه بودیم ولی آیا از اهمیت آن برای دشمن هم آگاه بودیم؟ این شهادت‌ها میزان اهمیت این فعالیت‌ها برای دشمن را هم برای ما روشن کرد. معلوم شد نتیجه کار اینها مثل پتک توی سرشان خورده که دیگر کارشان به اینجا کشیده که هزینه می‌کنند تا این همه جوان‌های ما را شهید کنند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

مادر شهید گفت: آقا مصطفی از یاران خیلی خیلی صدیق شما بود. واقعا پیرو شما بود.
رهبر گفت: «بله می‌دانم.»
... و این موضوع را همه کسانی که او را می شناختند، فهمیده بودند؛ حتی سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه.
آقا ادامه دادند: اهل معنویت و سلوک هم بود، با آقای خوشوقت هم ارتباط داشتند مثل اینکه.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_0518638.jpg
علیرضا جلو رفت یک بار دیگر و بی هوا رهبر و محاسن سپیدش را بوسید.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

وقتی آقا داشتند قرآنی به رسم هدیه به همسر شهید می‌دادند، زن جوان لبش لرزید و بعد چشم‌هایش. شاید داشت فکر می‌کرد ای کاش مصطفی بود و این روز باشکوه را می‌دید که رهبر چانه‌ی کوچک علیرضایشان را می‌گیرد و می‌بوسد و قرآن می‌نویسد به یادگار و هدیه می‌دهدشان.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_0718638.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_0818638.jpg
وقتی قرآن را گرفت آرام گفت: مصطفی خواب دیده بود بالای تپه‌ای شما به سرش دست کشیدید. رهبر پرسید: کی؟
همسر شهید جواب داد: 20 روز پیش حدوداً. و بعد یک خواهش کرد از رهبر: آقا توی نماز شب‌هاتون علیرضا را دعا کنید، برای صبرش!
و رهبر قول داد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

مادر مصطفی هم رفت پیش رهبر و آرام گفت: آقا دعا کنید خدا به من صبر بده. من تا حالا عیان گریه نکردم.
آقا گفتند: نه؛ گریه کنید.
مادر شهید گفت: نه گریه نمی‌کنم نمی‌خوام اونها خوشحال بشن.
آقا ابرو در هم کشیدند و گفتند: غلط می‌کنند خوشحال می‌شوند. گریه برای مادر هیچ اشکالی ندارد. گریه کنید و دعا کنید هم برای اون شهید که الحمدلله درجاتش عالیست و از خدا بخواهید دعای او را شامل حال شماها و ما و همسر و فرزندش بکند.
آقا حرفش تمام شده و نشده چشم‌های مادر مصطفی خیس شد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

رهبر به مادر و همسر و پسر و خواهرهای شهید هدیه دادند. پدر همسر مصطفی گفت: آقا سر ما فقط بی‌کلاه ماند. من هدیه نمی‌خوام ولی بذارید ببوسم‌تان.
اینطور شد که او هم سرش بی کلاه نماند. همین‌طور شوهر خواهر و باجناق مصطفی.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/A/13901029_1318638.jpg
رهبر انقلاب جمله معروف پایان جلساتشان با خانواده شهدا را گفتند: خوب مرخص فرمودید؟ و بلند شدند از روی صندلی. رهبر برای آنها دعا می‌کردند و آنها برای رهبر. این وسط چفیه را برای علیرضا خواستند و گرفتند. مادر مصطفی رهبر را دعوت کرد خانه‌شان و آقا گفتند: آمدن من زحمت زیاد دارد برای شما. شما تشریف بیاورید. پدر مصطفی چشمی گفت و رهبر را بدرقه کردند تا کنار در. رهبر که رفتند چهره‌های اهل خانه خندان بود. شاید هیچ کس نبود که آرزو نداشته باشد جای مصطفی باشد. خواستیم تازه گپی بزنیم با خانواده مصطفی که راننده‌مان آمد بالای سرمان و گفت: بلند بشید که من باید شماها را صحیح و سالم برگردانم! بعد با همان اعتماد به نفس دشمن‌شکن بلندمان کرد و برد. خانواده‌ی شهید هم یادشان آمد باید برگردند امام زاده علی اکبر چیذر، پیش مصطفی و هم دانشگاهی‌هایش.

1) سوره حدید؛ آیه 12
2) سوره حدید؛ آیه 13

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=18651


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( شنبه 94/1/29 :: ساعت 4:50 عصر )
»» رد پای تفکر دولتمرد قاجاری؛ از نفت تا اورانیوم

1394/01/29نسخه قابل چاپ
| یادداشت |

رد پای تفکر دولتمرد قاجاری؛ از نفت تا اورانیوم

 

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب در دیدار با مداحان اهل بیت علیهم‌السلام، با انتقاد از «روشنفکرنماهایی» که می‌گویند «ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم»، فرمودند: «این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسی‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، این‌جا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!» یادداشت زیر به بررسی تفکر دولتمرد قاجاری در تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران پرداخته است.
 
کتاب «غرب‌زدگی» جلال آل‌احمد را می‌توان جزو اولین تلاش‌های نویسندگان ایرانی برای معرفی طبقه‌ای از افراد جامعه‌ی‌ ایران که امروزه آنان را به نام «روشنفکران غرب‌زده» می‌نامیم دانست.   جلال در این کتاب، فرجام نسخه‌ای که این طیف برای ایران تجویز می‌کنند را به خوبی نشان داده است. آن‌جا که درباره‌ی نفت چنین می‌نویسد: «صنعت غرب ما را غارت می‌کند و به ما حکم می‌راند  و سرنوشت ما را در دست دارد. پیدا است که وقتی اختیار اقتصاد و سیاست مملکت را به دست کمپانی‌های خارجی دادی، او می‌داند که به تو چه بفروشد و دست‌کم این را می‌داند که چه چیز را نفروشد. و البته برای او که می‌خواهد فروشنده‌ی دائمی کالاهای ساخته‌ی خود باشد، بهتر این است که تو هرگز نتوانی از او بی‌نیاز باشی. و خدا زنده بدارد معادن نفت را. نفت را می‌برند و در مقابل هرچه بخواهی به تو می‌دهند. از شیرمرغ تا جان آدمی‌زاد.»(1)
 
* اولین مواجهه‌ی ایران با تمدن جدید غرب
اولین مواجهه‌ی جدی ایران با تمدن جدید غرب را می‌توان جنگ‌های ایران و روس دانست. شکست ایران از سپاه روس، علی‌رغم داشتن نیروی انسانی بیشتر، این سؤال را برای دولتمردانی چون «عباس میرزا» مطرح کرد که علت شکست ایران از سپاه روس چه بود؟ در گفت‌وگویی که عباس میرزا با فرستاده‌ی ناپلئون به ایران داشت، می‌توان به‌وضوح این موضوع را مشاهده کرد. وی از «ژوبر» چنین می‌پرسد:
«چه قدرتی است که به شما برتری و مزیتی را که نسبت به ما دارید عطا می‌کند؟... آیا مشرق زمین از لحاظ جمعیت، حاصل‌خیزی و ثروت کمتر از اروپا است؟ و آیا اشعه‌ی خورشید که قبل از رسیدن به شما بر ما می‌تابد، تأثیرات مفیدشان روی سر ما کمتر است؟... اجنبی! حرف بزن. با من بازگوی که برای بیدار کردن ایرانیان از خواب غفلت چه باید کرد؟»(2)
 
«سر هارفورد جونز»، نماینده‌ی کمپانی هند شرقی و وزیرمختار انگلیس در ایران، زمینه‌ی مهاجرت افرادی چون «میرزا صالح شیرازی»، «میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی»، «میرزا فرخ غفاری امین‌الدوله» به غرب را فراهم کرد. اما نتیجه‌ای که این عمل به بار آورد، برعکس بود. این افراد پس از بازگشت از غرب، اولین کاری که کردند تمسخر تمدن و فرهنگ بومی و ایرانی بود.

* درمان نادرست درد عقب‌ماندگی ایران
عباس میرزا در «تشخیص درد» درست حدس زده بود. او به‌خوبی فهمیده بود که ایران عهد قاجاری از کاروان پیشرفت و ترقی عقب افتاده است و لاجرم باید کاری کرد. اما کسانی که قرار بود در حکومت قاجار طبیب باشند، در «درمان درد»، به بیراهه رفتند. آن‌ها در تجویز نسخه‌ی درمان درد، چاره را در آن دیدند که عده‌ای از فرزندان اشراف و درباریان را برای تحصیل و اخذ مظاهر جدید علم و تمدن غرب به «فرنگ» بفرستند. «سر هارفورد جونز»، نماینده‌ی کمپانی هند شرقی و وزیرمختار انگلیس در ایران، زمینه‌ی مهاجرت افرادی چون «میرزا صالح شیرازی»، «میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی»، «میرزا فرخ غفاری امین‌الدوله» به غرب را فراهم کرد. اما نتیجه‌ای که این عمل به بار آورد، برعکس بود. این افراد پس از بازگشت از غرب، اولین کاری که کردند تمسخر تمدن و فرهنگ بومی و ایرانی بود. این افراد با نام نهادن خود به «منور الفکر»، شروع به «تحقیر هویت ایرانی» کردند.

150 سال بعد از شکل‌گیری اولین هسته‌ی جریان منورالفکری در ایران، جلال آل‌احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران»، بیماری این طبقه از افراد را چنین معرفی می‌کند: «اگر روشنفکر خود را تنها یک محصول غربی بداند، ناچار در هر کجای دنیا که افتاده باشد، توجهش فقط به متروپل است؛ به کعبه‌ای که در آن و با ملاک‌های آن پرورده شده و چون ماهی‌ای است که فقط در آب متروپل می‌تواند شنا کند. کوشش دارد که محیط‌های بومی را نیز به چنان آبی بدل کند، اما متروپل از محیط‌های بومی جز مواد خام معدنی و مواد پخته و رسیده‌ی آدمی چه می‌خواهد؟ و رفتار او نسبت به این محیط‌های بومی چیست جز حکومت‌های مستبد نظامی بر ایشان گماشتن و... همان استعمار؟ پس چنین روشنفکری یک عامل استعمار است و به این دلیل با محیط بومی خود بریده است.»3
 
* ارتجاع روشنفکری
30 سال بعد از نگارش این کتاب جلال، رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ بیست‌ودوم اردیبهشت‌ماه 1377، در سخنرانی‌ای که آن را «ارتجاع روشنفکری» نام نهادند، از این کتاب نام برده و خصوصیات جریان روشنفکری در ایران را مبتنی بر کتاب جلال، چنین برشمردند: «این خصوصیات سه تاست: اوّل، مخالفت با مذهب و دین - یعنی روشنفکر لزوماً بایستی با دین مخالف باشد! - دوم، علاقه‌مندی به سنن غربی و اروپارفتگی و این‌طور چیزها؛ سوم هم درس‌خواندگی... بعد می‌گوید این سه خصوصیتی که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانه‌ی روشنفکری است، در حقیقت ساده‌شده‌ی دو خصوصیت دیگری است که با زبان عالمانه یا زبان روشنفکری می‌شود آن‌ها را بیان کرد. یکی از آن دو خصوصیت، عبارت است از بی‌اعتنایی به سنّت‌های بومی و فرهنگ خودی - که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمی است - دیگری، اعتقاد به جهان‌بینی علمی، رابطه‌ی علمی، دانش و قضا و قدری نبودن این‌ها؛ مثال‌هایی هم می‌زند. این در حالی است که در معنای روشنفکرىِ ساخته و پرداخته‌ی فرنگ - که این‌ها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند - به‌هیچ‌وجه این مفهوم و این خط و جهت و این معنا نیست!»

تجلیل افراطی از مظاهر فرهنگ غرب و یا به تعبیر مرحوم آل‌احمد «غرب‌زدگی» از یک‌سو، در کنار بی‌اعتنایی و تحقیر فرهنگ بومی توسط روشنفکران از سویی دیگر، وضعیتی را فراهم آورد که برخی از آنان حتی از تعطیلی عقل در برابر تمدن غرب سخن به میان آوردند. میرزا ملکم‌خان در جایی اینگونه می‌نویسد: «الان چیزی که اعظم موانع ترقی ایران شده این است که وزرای ما عقل خود را بر علوم فرنگستان ترجیح می‌دهند... ملل فرنگ به جهت اختراع نظام دولت سه‌هزار سال زحمت کشیده‌اند. حال وزرای ما می‌توانند نظام ایشان را در یک ماه اخذ کنند اما به‌شرط اینکه عقل خود را از اختراعات تازه معاف بدارند.»
 
در چنین شرایطی، عملا کشور ایران، تبدیل به آوردگاه گرفتن امتیازهای مختلف از سوی دول غربی، مخصوصا انگلیس و روسیه شد. طرفه آنکه در همه‌ی حق امتیازهایی که به کشورهای غربی داده شده، پای یکی از روشنفکران ایرانی به عنوان «دلال» یا «امضاکننده» در میان است!

* دلالی روشنفکران در واگذاری امتیاز به بیگانگان
اما اسفناک‌تر آنکه در چنین شرایطی، عملا کشور ایران، تبدیل به آوردگاه گرفتن امتیازهای مختلف از سوی دول غربی، مخصوصا انگلیس و روسیه شد. طرفه آنکه در همه‌ی حق امتیازهایی که به کشورهای غربی داده شده، پای یکی از روشنفکران ایرانی به عنوان «دلال» یا «امضاکننده» در میان است! برای مثال، انعقاد قرارداد ننگین «گلستان» و «ترکمانچای» توسط میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، اعطای قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپهسالار و میرزا ملکم‌خان، تجزیه‌ی هرات از ایران توسط یک هیأت ایرانی به ریاست فرخ‌خان امین‌الدوله غفاری، واگذاری امتیاز لاتاری به‌وسیله‌ی میرزا ملکم‌خان، واگذاری امتیاز رژی توسط میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان، واگذاری امتیاز نفت به دارسی توسط میرزا نصرالله مشیرالدوله غفاری، امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی و حق انحصاری کشتیرانی در رودخانه‌ی کارون به انگلیس توسط امین‌السلطان از جمله نمونه‌هایی است که عملا ایران را به مستعمره‌ی کشورهای غربی تبدیل می‌کرد.4

گرچه برخی از این قرارداها با واکنش علما و روحانیون آگاهی چون ملاعلی کنی، آقا نورالله اصفهانی، شیخ فضل‌الله نوری، میرزای شیرازی و... مواجه شد و باطل شد اما ماجرای «دولتمرد قاجاری» هم‌چنان بر تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران و تحولات آن سایه گسترانیده و تا عصر پهلوی اول و دوم نیز امتداد پیدا کرد.
 
* رد پای تفکر دولتمرد قاجاری در ماجرای صنعت نفت
دولتمرد قاجاری بیش از آنکه یک «فرد» یا «شخصیت» باشد، یک «تفکر» است. تفکری با شاخص‌ها و خصوصیاتی که در بالا ذکر شد. این تفکر در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران، و در رخدادهای مهم سیاسی- اجتماعی ایران قابل ملاحظه است. رد پای تفکر دولتمرد قاجاری را در ماجرای صنعت نفت ایران هم می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

ماجرای نفت تنها محدود به آن «دولتمرد قاجاری» نمی‌شود که رهبر انقلاب چندی پیش درباره‌ی آن چنین گفتند: «اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسی‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، این‌جا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!»5
دولتمرد قاجاری بیش از آنکه یک «فرد» یا «شخصیت» باشد، یک «تفکر» است. تفکری با شاخص‌ها و خصوصیاتی که در بالا ذکر شد. این تفکر در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی اخیر ایران، و در رخدادهای مهم سیاسی- اجتماعی ایران قابل ملاحظه است. رد پای تفکر دولتمرد قاجاری را در ماجرای صنعت نفت ایران هم می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

ماجرای نفت حتی محدود به امضای قراردادننگین دارسی نیز نمی‌شود. قراردادی که توسط پادشاه و به‌وسیله‌ی دیگر دولتمرد قاجاری با انگلیس بسته شد و این کشور از نفت ایران برای تأمین سوخت کشتی‌های جنگی و تجاری خود در طول جنگ جهانی اول استفاده کرد. ماجرای نفت تا ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری «سپهبد حاجعلی رزم‌آرا» هم ادامه پیدا کرد. رزم‌آرا که مرتبط با «شرکت نفت انگلیس و ایران» بود به‌دنبال تصویب قرارداد الحاقی نفت، موسوم به «گس- گلشائیان» در مجلس شانزدهم بود. قراردادی که موجب می‌شد هم‌چنان کشور انگلستان سایه‌ی خود را بر صنعت نفت ایران و سود حاصله از آن بگستراند.

گویی تفکر دولتمرد قاجاری، اینک در رزم‌آرا حلول کرده بود آن‌جا که برای نشان دادن سرسپردگی خود به انگلیس، دست به تحقیر هویت ایرانی زد و گفت ملتی که لیاقت لولهنگ‌سازی ندارد، چگونه می‌تواند صنعت نفت را اداره کند! رزم‌آرا حتی گفت ملی‌شدن صنعت نفت، بزرگ‌ترین خیانت به ایران است! اما 13 روز پس از قتل رزم‌آرا، قانون ملی شدن صنعت نفت ایران به تصویب مجلس رسید.
 
* فناوری هسته‌ای و تفکر دولتمرد قاجاری
تفکر دولتمرد قاجاری البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تا به امروز نیز ادامه یافته است و هرگاه مردم این سرزمین خواسته‌اند روی پای خود بایستند و بدون کمک دیگران، راه پیشرفت را طی کنند، عده‌ای از روشنفکرنماها قلم به دست گرفته و نوشتند که یا ما توانایی انجام این کار را نداریم، و یا اینکه اصلا ما را با این موضوعات چه کار!

دستیابی به «فناوری هسته‌ای» و پیشرفت ایران در این صنعت نیز از جمله مسائلی است که در سال‌های اخیر، تفکر روشنفکری، آن را تقبیح کرده و اساسا ضرورت دستیابی به آن را منکر شده‌ است. به عقیده‌ی اینان، فناوری هسته‌ای همان ماده‌ی بدبو و عفنی است که به کار ما نمی‌آید و همان بهتر که آن را به دیگران واگذاریم و اصلا مملکتی که «نفت» دارد، «اورانیوم» می‌خواهد چه کار! اما همان‌گونه که تاریخ اهمیت استراتژیک ماده‌ی بدبویی به نام نفت را در عصر حاضر نشان داده است، اهمیت فناوری هسته‌ای در جهان آینده را نیز نشان خواهد داد. شاید اگر جلال، این روزها زنده بود، چیزی شبیه جملاتی که درباره‌ی «نفت» و خیانت روشنفکرنماها نوشته بود، امروز درباره‌ی «اورانیوم» و صنعت هسته‌ای ایران می‌نوشت.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. آل احمد، جلال (1390)، غرب‌زدگی، تهران: نشر پیر امید، ص 73
2. پ. امد ژوبر. مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمه‌ی محمود مصاحب، تبریز: کتابفروشی چهر، 1347، صص 217-216
3. آل احمد، جلال (1387)، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران: انتشارات مجید، صص 42-43
4. زرشناس، شهریار (1387)، نگاهی کوتاه به تاریخچه‌ی روشنفکری در ایران، تهران: کتاب صبح، ج اول، ص 100
5. بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، 20/1/1394
 

http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=29454


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( شنبه 94/1/29 :: ساعت 4:45 عصر )
»» همسر مکرمهی امام فرمودند: اگر دکتر احمدینژاد رای بیاورد، شیرینی

واکنش دکتر پروین احمدی نژاد به خاطره‌ی هاشمی رفسنجانی ؛

خانم دکتر پروین احمدی نژاد، خواهر دکتر محمود احمدی نژاد رییس جمهور سابق کشورمان، به خاطره نادرست اکبر هاشمی رفسنجانی از همسر فقیده امام راحل واکنش نشان داد.

 

• به گزارش پایـگاه جوان انقلابی  ؛ خانم دکتر پروین احمدی نژاد، خواهر دکتر محمود احمدی نژاد رییس جمهور سابق کشورمان، به خاطره نادرست اکبر هاشمی رفسنجانی از همسر فقیده امام راحل واکنش نشان داد.متن ارسالی ایشان به شرح ذیل می باشد:

ـ

ـ

خرداد سال هشتادو پنج در سالروز وفات حضرت امام خمینی (ره) دکتر احمدی نژاد به اتفاق چند نفر دیگر از جمله اینجانب، به منظور دیدار با همسر مکرمه حضرت امام در جماران حضور یافتند.

ـ

نکات قابل اشاره از آن دیدار و مسایل بعدی:

ـ

خانم در مقابل خدمه و برخی از اعضای خانواده، خوشحالی خود را از انتخاب دکتر اینگونه ابراز کردند که در زمان انتخابات گفته بودند اگر دکتر رای بیاورد، شیرینی انتخاب، مهمان من باشید و هرچه می خواهید غذا از بیرون تهیه کنید.

ـ

ایشان می گفتند به خادمه منزل گفته ام تلویزیون را برای من فقط در صورت سخنرانی دکتر و یا مقام معظم رهبری روشن کنید.

ـ

ایشان ( همسر امام راحل ) بعد از آن دیدار به منزل دکتر رفتند، حال آن که به اذعان خانواده اشان بعد از رحلت مرحوم حاج احمد کمتر از منزل بیرون می رفتند.

ـ

ـ

گفتنی است اکبر هاشمی رفسنجانی در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب با اشاره به خاطره ای گفت: در آن سال واقعا راضی نبودم که برای ریاست جمهوری حاضر شوم، مقامات مختلفی می آمدند و سخنرانی های متعددی انجام می شد اما من زیر بار نمی رفتم، همسر امام (ره) صدایم کرد و گفت امام این انقلاب را به شما سپرده است شما می خواهید آن را به چه کسی بسپارید؟ چه قدر کسانی که می خواهند بیایند را می شناسید من از حرف خانم تکان خوردم و حاضر شدم که در انتخابات شرکت کنم.

ـ

[72]



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( شنبه 94/1/29 :: ساعت 4:20 عصر )
»» بعد از من یادتان باشد که با آمریکا نباید مسامحه کرد

خاطره رهبر انقلاب از قاطعیت بنیانگذار انقلاب در برخورد با شیطان بزرگ

شما بعد از من یادتان باشد که با آمریکا نباید مسامحه کرد. باید با آن برخورد محکم کرد و نترسید که هیچ غلطی نمی تواند بکند.

 

• به گزارش پایـگاه جوان انقلابی  ؛ مقام معظم رهبری حضرت آیت اله العظمی خامنه ای مدظله العالی در خاطره ای که برای مرحوم علی اکبر پرورش (وزیر سابق آموزش و پرورش) نقل کرده اند اینگونه برخورد امام با دولت مستکبر امریکا را تشریح می کنند:

ـ

javanenghelabi - emam 2

ـ

در اواخر جنگ به ما اطلاع قطعی دادند که ناوگان دریایی آمریکا در حال حرکت به سمت خلیج فارس است. این خبر خیلی مهمی بود، من هم به آقای هاشمی و به چند نفر دیگر گفتم ، به این نتیجه رسیدیم که باید برویم به امام اطلاع بدهیم.

ـ
 به احمد آقا تلفن کردیم و 5-6 نفری رفتیم خدمت امام. در آن جلسه آقای هاشمی، آقای موسوی اردبیلی، من و چند نفر از فرماندهان نظامی حاضر بودیم.

ـ

امام فرمودند: چه شده که دیر وقت آمدید؟

ـ

گفتیم ما آمدیم یک خبری را خدمتتان عرض کنیم. گفتیم که آقا ما اطلاعاتی که داریم نشان می دهد ناوگان دریایی آمریکا دارد به سمت خلیج فارس می‌آید. آمدیم ببینیم که نظر شما چیست؟

ـ
امام فرمودند: که این ناوگان چقدر به ما نزدیک است؟

ـ

گفتیم مثلا حدود 500 کیلومتر فاصله دارد.

ـ

بعد امام گفتند که این ناوگان دریایی را رصد کنید همین که نزدیک شد دو تا موشک به آن شلیک کنید. با موشک هایی که دارید بزنیدش.

ـ
نظامی های جلسه گفتند که بله آقا ما می‌توانیم بزنیم، اما این ناو آمریکا است و مساله خیلی حساس است.

ـ

اما امام فرمودند دو تا موشک پشت سر هم شلیک کنید.

ـ

خلاصه هرچی در آن جلسه گفته شد، امام گفتند که دو تا موشک شلیک کنید.

ـ

خود ماها یک مقدار تعجب کردیم و برایمان باورکردنی نبود. دائم در جلسه من و آقای هاشمی به هم نگاه کردیم. امام دیدند که مثل این که جلسه برای شلیک موشک مجاب نشد.

ـ

فرمودند که نظر من همان است اما شور کنید، به هر نتیجه‌ای که رسیدید من هم قبول دارم. البته نظر من همان است که گفتم، اما اگر به نظر دیگری رسیدید همان را انجام بدهید.

ـ

موقعی که داشتیم از محضر امام خارج می‌شدیم، امام گفتند که آقای خامنه ای شما بمانید، من برگشتم. 

ـ

امام فرمودند: من هنوزم نظرم همان شلیک دو موشک است.این را بدانید که هر وقت بخواهید با آمریکا و انگلیس مسامحه کنید، فشارشان را بیشتر می کنند. بهترین کار با آمریکا این است که با شجاعت و شهامت با آن برخورد کنید. شما بعد از من یادتان باشد که با آمریکا نباید مسامحه کرد. باید با آن برخورد محکم کرد و نترسید که هیچ غلطی نمی تواند بکند.

ـ

[روزنامه همشهری 89]



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( شنبه 94/1/29 :: ساعت 4:19 عصر )
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ویژهبرنامه «خبرگزاری دانشجو» در دوران «روحانی مچکریم»؛ فیلم طنز/
وطن جدید برای انتقال یهودیان + عکس
«وام 10 هزار میلیاردی به کارکنان»
کوثری: این بیعرضگی دولت است که.......
حکایت رئیس جمهوری که به همه حمله میکرد
واکنش روحافزا به تکذیبیه مجید انصاری/
«دوستان آلسعود» در ایران را بیشتر بشناسیم
آقای زیباکلام، آیا تا به حال به دولت گوشزد کردهاید
مداحی کامل شب چهارم محرم 1394 با نوای مطیعی + دانلود
مداحی کامل شب چهارم محرم 94 با نوای بنی فاطمه + دانلود
حالا که خاطره می گویید از آن چند میلیون دلار، یاسر هاشمی رفسنجان
کاسبانتحریمچهکسانیاند؟
بزرگترین امحاء تاریخ!
\چند گام با روحانی در ساری\
آهنگ عکس العمل خشن با صدای هاشم بافقی
[همه عناوین(1066)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 156
>> بازدید دیروز: 743
>> مجموع بازدیدها: 345770
» درباره من

الله اکبر، خامنه‌ای رهبر

» پیوندهای روزانه

روشنگر [31]
فتیان [31]
اسلام و مسیحیت [70]
امام و رهبری [80]
[آرشیو(4)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دانلود فیلم سربازان امریکایی .گلوله میان دو چشم دانلود همه بشتاب . دیالمه . رادان:حبس موسوی دروغ است رهبری: انتخابات ریاست جمهوری اعجاز . زندگی علوی 22بهمن دولت اسلامی ارمان شهر شیعه . هولوکاست احمدی نژاد ترور .
» آرشیو مطالب
دولت اسلامی
قبل از این
بهمن ماه
فروردین 87
اردیبهشت 87
دانلود دونی
تیرما 87
مرداد87
شهریور87
دانلودشهریور87
آبان87
آذز87
دی 87
اسفند 87
خرداد88
آذز88
دی88
بهمن88
فروردین 89
اردیبهشت89
زمستان 89
تابستان90
سال 91
سال 92
سال 94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
شقایقهای کالپوش
جوک بی ادبی
زلال دل
مشق عشق ناز
مطالب عاشقانه
Chamran University Accounting Association
ساعت بدهی آمریکا
آخزین زلزله های ایران
آموزش تست زدن کنکور
..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::..


» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان








» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب