سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همواره بیندیشید که آن مایه زندگانی دل [امام حسن علیه السلام]
الله اکبر، خامنه‌ای رهبر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فرافکنی کرباسچی برای انکار خاستگاه گفتمانی مشترک خود با رحیمی

تلاش مجرم اقتصادی برای تطهیر خود و فساد پرورترین جریان سیاسی بعد از انقلاب/
فرافکنی کرباسچی برای انکار خاستگاه گفتمانی مشترک خود با رحیمی/ هاشمی در ایام مدیریت کارگزارانی ها: اینقدر بحث از اختلاس نکنید، روحیه مردم خراب میشود، طبیعی است از ده میلیارد، 500 میلیون هم بدزدند!

 

گروه سیاسی- رجانیوز: بسیاری از اوقات برخی اتفاقاتی که در عالم سیاست بوقوع می پیوندد، جنبه «طنز» به خود می گیرند چرا که آنقدر عجیب و غیرقابل باور هستند که هیچ مخاطب عاقلی آن را باور پذیر نمی داند و آن را به مثابه یک «شوخی» تلقی می کند.

به گزارش رجانیوز، در این باره شاید یکی از عجیب ترین مواردی که طی روزهای گذشته بارها و بارها شنیده شده، موضع گیری جریان کارگزاران سازندگی علیه فساد اقتصادی است! جریانی که در سالهای بعد از جنگ بیشترین نقش را در زمینه سازی برای ایجاد مفاسد کلان اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داشته است و اکنون بعد از گذشت سالها از آن برهه، در مقام مدعی به میدان آمده و مدعی مبارزه با فساد اقتصادی شده است.
 
در همین راستا یک مجرم بدنام اقتصادی به نام غلامحسین کرباسچی طی روزهای گذشته حداقل دو بار با استناد به حکم دستگاه قضایی برای پرونده محمدرضا رحیمی نهایت تمام تلاش خود را برای تطهیر جرایم اقتصادی اش در دوران ریاست بر شهرداری تهران بکار بسته است و روز جمعه نیز با حضور در اردبیل به بیان سخنانی در این باره پرداخته است.
 
 
این در حالی است که کرباسچی در دهه 70 به سبب اتهامات مختلف اقتصادی در شهرداری تهران و اختلاس مالی، علنا محاکمه و به 3 سال زندان و 10 سال محرومیت از قرار گرفتن در کلیه مناصب دولتی محکوم شد و به نظر می رسد امروز ادعای وی درباره پاکدستی و فسادستیزی همانقدر قابل باور است که افکار عمومی ادعای آمریکا در باره نگرانی از نقض حقوق بشر را بپذیرد!
 

خاستگاه گفتمانی مشترک رحیمی و کرباسچی و عاقبت مشابه هر دو نفر
 
جالب آنکه کرباسچی در حالی پرونده رحیمی را دستمایه ای برای تطهیر خود کرده است که اساسا خاستگاه محمد رضا رحیمی نیز دقیقا مشابه خاستگاه کرباسچی بوده و بازخوانی سوابق رحیمی نشان می دهد وی سالهای سال از نزدیکان مورد اعتماد هاشمی رفسنجانی بوده است.
 
 
به عنوان نمونه همان زمانی که کرباسچی در دهه 70 تحت عنوان شهردار تهران از نیروهای مورد حمایت هاشمی رفسنجانی محسوب می شد، رحیمی نیز در دولت سازندگی در مقام استانداری کردستان از نیروهای مورد وثوق رییس جمهور وقت بود و جالب تر آنکه در سال 84 که کرباسچی از نیروهای اصلی و حامیان درجه یک اکبر هاشمی رفسنجانی محسوب می شد، محمد رضا رحیمی نیز تا جایی مورد اعتماد و تایید هاشمی بود که از طرف وی ماموریت یافت تا برای افزایش رای مردم کردستان به هاشمی به این منطقه سفر کند و تمام تلاش اش برای رییس جمهور شدن مجدد وی را بکار گیرد.
 
حال با گذشت چند سال از آن روزها، متهمان اصلی فساد در سالهای بعد از جنگ ژست عدالتخواهانه و مبارزه با فساد اقتصادی گرفته اند! و کرباسچی با استناد به حکم قضایی برای یکی از نزدیک ترین نیروهای سیاسی به جریان کارگزاران و هاشمی رفسنجانی، درصدد تطهیر خود و حزب بدنام و سابقه اش بر آمده است. 
 
گفتنی است جریان فساد پرور کارگزاران که در میانه دهه 70 در عرصه سیاسی ایران رشد و نمو پیدا کرد، نمونه ای عینی از تفکرات لیبرالی و فساد پرور دولت وقت بود که آینه تمام نمای آن را باید در این جمله هاشمی رفسنجانی در آن زمان جستجو کرد:
 
 
 «این‌قدر بحث از اختلاس و دزدی نکنید و روحیه مردم را خراب نکنید. وقتی که ما یک سدی را می‌سازیم و مثلاً ده میلیارد خرج می‌کنیم، ممکن است از قِبل آن، پانصد میلیون هم اختلاس شود. اما این سد برای کشور می ماند و هیچ‌کس نمی‌تواند از این سد اختلاس یا دزدی کند.»
 (کتاب بی پرده با هاشمی، مصاحبه قدرت الله رحمانی با هاشمی. ص 184)
 

کسی که به امام و انقلاب وفادار نماند، امروز مدعی است تا آخر پای روحانی می ایستد!
 
 
 
هم چنین کرباسچی در بخش دیگری از سخنانش در اردبیل مدعی شده اصولگرایان باید تاوان حکم پرونده رحیمی را بدهند و با پذیرش مسئولیت این فساد مالی، پاسخگو باشند کما اینکه اصلاح طلبان و شخص وی نیز در حال حاضر چون از حامیان روحانی هستند باید تا آخر پای دولت او بایستند و هیچ گاه حساب خود را از وی جدا نسازند:
 
«ما و دوستانی که در جرگه اصلاح طلبی بودند و دیگرانی که گرایش اعتدالی و آقای روحانی را قبول داشتند، بر اساس یک تحلیلی از ایشان حمایت کرده ایم. این گروه نمی تواند بعد از چهارسال ادعا کند آقای روحانی اصلا به ما ربطی ندارد. بنده اعلام می کنم تمام اصلاح طلبان و اعتدالگرایان تا آخر پای آقای روحانی ایستاده اند.»
 
اما این اظهارات در حالی از سوی وی بیان می شود که بازخوانی سابقه کرباسچی در سالهای قبل از انقلاب نشان می دهد وی در بزنگاه های حساس، به سادگی نسبت به خیلی از ادعاهای خود رویگردان می شود چنان که در سالهای قبل از انقلاب با نوشتن یک متن تملق آمیز خطاب به ساواک و تعهد به رژیم شاه می نویسد:
 
«اینجانب شیخ غلامحسین کرباسچی فرزند محمد صادق ساکن شهرستان قم مسجد جمعه کوچه تمجید پلاک 12 و تهران دانشکده علوم ریاضی دانشگاه تهران سال دوم بدینوسیله بمنظور ابراز حسن نیت و صمیمیت و مراتب میهن پرستی و شاهدوستی خود بدینوسیله تعهد مینمایم از این تاریخ صمیمانه با سازمان اطلاعات و امنیت کشور همکاری نموده و چنانچه افراد منحرف و خائن باینجانب مراجعه نمودند مراتب را فورا گزارش دهم در صورت تخلف سازمان امنیت مجاز است هر گونه تصمیم مقتضی درباره من اتخاذ نماید.»
 
مطالب مرتبط:
 
 
 
 

 

کد خبر:218672 -



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( دوشنبه 93/11/20 :: ساعت 12:1 عصر )
»» آیتالله مصباح یزدی در اردوی اتحادیه مستقل

آیت‌الله مصباح یزدی در اردوی اتحادیه مستقل:

یک نفر فکر می‌کند انقلاب و امام را هم او اداره کرده است؛ فردا می‌گوید من خدای شما هستم/ «فتنه» ابتدا از خواص شروع می‌شود

 

گروه سیاسی - رجانیوز:  آیت الله مصباح یزدی با حضور در افتتاحیه اردوی آموزشی تشکیلاتی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل (جهاد اکبر13) به سخنرانی پرداختند.

آیت الله مصباح در ابتدا ضمن تبریک و تهنیت به مناسبت ایام مبارک دهه فجر، گفت: خدا را شکر می کنم که در این اواخر عمر توفیق زیارت حضرت رضا(ع) پیدا کردم و در این جمع نورانی شما نور چشمان، امیدهای آینده علاقه مندان اسلام و انقلاب حضور پیدا کردم. این عنایتی که خدا به ما مرحمت فرموده است، نعمت بسیار بزرگی است این که آدم هدف صحیح را بشناسد، راه صحیح رسیدن به هدف را بشناسد، و در کنارش لغزشگاه ها و جاهایی که دیگران سقوط کردند را توجه پیدا کند و خود و دیگران را حفظ کند که این بسیار نعمت بزرگی است.

وی ادامه داد: در طول تاریخ کسانی بودند که به برکت هدایت انبیا راه صحیح زندگی را شناختند، قدم هایی هم در این راه برداشتند، ولی در ادامه کوتاه آمدند، یا باز ماندند و متوقف شدن و یا به سمت راست یا چپ گرایش پیدا کردند و از مسیر صحیح خارج شدند و حتی کارشان به جایی رسید که درست در نقطه مقابل قرار گرفتند. و این درسی است که از جریان تاریخ همه ما مخصوصا جوانانی که در تلاش و فعالیت و آرمان خواهی هستند باید به این نکته توجه کنند.

آیت الله مصباح اظهار داشت: از بین کسانی که من میشناسم گروه شما، یکی از بهترین گروه هایی است که توجه به این لغزشگاه ها پیدا کردند و درصدد این هستند که اول خود و دیگران را از افتادن در این منجلاب ها حفظ کنند. در تاریخ این اتفاقات کم و بیش تکرار شده است و وقایع تاریخی اینقدر مشابه بهم هستند که برخی فیلسوفان تاریخ معتقدند که حرکت تاریخ مارپیچی است و دور دوم موازی می شویم با همان نقطه اول، و شاید همان دوره هایی را که در دور اول طی کردیم در دور دوم هم تکرار خواهد شد اما سطح پایین تری؛ اما حوادث عین هم هستند.

متن کامل سخنان آیت الله مصباح یزدی را در ادامه می خوانید:

اگر به عنوان فلسفه کلی و قائده کلی در دوره های تاریخ نپذیریم، لااقل باید پذیرفت که بسیاری از حوادث تاریخ مشابه هم هستند و به همین اصل سبب این است که قرآن کریم بر روی حوادث تاریخی تکیه و تکرار می کند و در ذیل داستان می فرماید داستانی که برای شما تعریف کردیم مایه عبرت است برای کسانی که چشم دارند.

در روایت هایی هم داریم که بینندگان و شنوندگان و نویسندگان گفته اند که پیامبر اکرم فرمودند در مورد آنچه در بنی اسرائیل گذشت در میان شما اتفاق خواهد افتاد. این روایت را هم علمای اهل شیعه فرمودند و هم علمای اهل سنت که فرمودند شما هم راه بنی اسرائیل را خواهید پیمود و آنها در هر سوراخی وارد شده باشند شما هم وارد خواهید شد، اگر آن ها وارد لانه سوسماری شده باشند شما هم وارد خواهید شد یعنی اینقدر زندگی شما با زندگی پیشینیان به خصوص بنی اسرائیل شباهت دارد که تا این حد هم باید پیش بینی کنید که همان طور که بنی اسرائیل کجا رفت و چه شد منتظر باشید حوادث بعدی هم اتفاق بیفتد. البته این ها به عنوان قائده تغییر ناپذیر نیست ولی موارد مشابهی است که جای عبرت گرفتن دارد و در طول این شباهت ها میتواند آینده خود را پیش بینی کرد.

برای ما بهترین مقطع تاریخی که میتوانیم درس و عبرت بگیریم، زمان ظهور پیامبر اکرم یا همان صدر اسلام است. حادثه ای اتفاق افتاد در یک گوشه ای که از لحاظ علمی، فرهنگ، اخلاق و آداب و رسوم و همه آثار تمدن تقریبا در پست ترین وضع بودند، از لحاظ مالی وضع بسیار پایین، اخلاق و آداب و شرایط تمدن در وضع بسیار بدی بودند. در آن ها دختر داشتن مایه ننگ بود و باید آن را از بین برد و می گذاشتند زمانی که دختر به سن ازدواج رسید آن را در بیابان در گودالی دفن می کردند و برای آن ها عیب بود که دخترشان در خانه مرد بیگانه ای زندگی کند. این حد فهم و فرهنگشان بود.

در چنین شرایطی فردی از میان خودشان، که یک جوان یتیم که پدر و مادر هر دو در طفولیت فوت کردند و زندگی با فقر و تنگ دستی گذشته است و حالا رسیده است به یک سن بلوغ اجتماعی و در عین حال همه مردم می دانند شخصی پاک و امین است اما ایشان را به عنوان یک شخصیت قبول ندارند. آن ها شخصیت را در مال و ثروت مقام میدانند و این ها هیچ کدام در دست او نبود. خداوند به وسیله این شخص مردم را هدایت کرد. کار به آنجا رسید که گفتند اگر خدا می خواست پیامبری مبعوث کند در میان دو قبیله بزرگ کسی را انتخاب می کرد که دارای مقام بود، چرا در یک طایفه گمنام آن هم یک جوان گمنامی که بی سرپرست و بدون ثروت است انتخاب کرده است. این یکی از دلایلی  بود که به گمان خودشان باعث میشد که به سمت پیامبر نیایند.

در مدت کوتاهی مخصوصا در مقیاس آن زمان باید حساب کنیم آن مردمی که از همه جا در فقر و بدبختی و عقب ماندگی بودند، رسیدند به جایی که دو کشور مهم جهان که قطب های ترقی و پیشرفت و علم و صنعت بودند، آن ها را خاضع گرفتند که یکی دولت روم بود و دیگری دولت ایران.

این عزتی که به وسیله همین پیامبر پیدا کرده بودند، اقتضا میکرد که احترام این پیامبر را خیلی نگه دارند و به خصوص در فرهنگی که آن ها دارند که قبیله ای بود احترام گذاشتن او به این بود که فرزندان او و بستگان او را احترام می گذاشتند.

اما یکی از بهترین فرزندان این خانواده که شاید در عالم چنین فرزندی خداوند به کسی نداده باشد چه برسد به قوم ضعیفی که آن ها بودند، همه چیز تمام از محبت و مهربانی و فداکاری و خدمت گذاری و بندگی خدا و تواضع و علم و فراست و تدبیر فهم آمدند بعد از 60 سال از بعثت پیامبر این نوه پیامبر را که آن ویژگی ها را داشت که در عالم نظیر آن پیدا نشده است به آن وضع فجیع به شهادت رساندند این با چه منطقی قابل توجیه است؟

حوادث دیگری که از صدر اسلام اتفاق افتاد، قابل درس است؛ هنوز جنازه پیامبر زمین بود و کسانی که 70 روز قبل وفات بیعت کرده بودند بیعت شکستند . داستان غدیر 70 روز قبل از رحلت پیامبر اتفاق افتاد. و مسلمان ها همه با علی بن ابیطالب(ع) بیعت کردند. شکستن بیعت در فرهنگ قبیله ای یکی از  زشت ترین کارها است. شاید کاری زشت تر از این در فرهنگ قبیله ای وجود ندارد.

از این تحولات خیلی آشفته نشوید. این ها عبرت است. در بین نسل ها و گروه های مختلف حتی تحول در افراد مختلف اتفاق می افتد. در طول تاریخ از این نمونه ها دارند. آن چه مهم است این است که از این تحولات عبرت بگیریم. این تحولات بعد از آمدن پیامبر و قبول اسلام و در میان طرفداران پیامبر این اتفاق افتاده است. امام حسین(ع) را بت پرست، زرتشتی، یهودی نکشتند. بلکه مسلمان ها کشتند. خیلی هایشان حافظ قران بودند. در رکاب امیرالمومننین (ع)می جنگیدند. فرمانده سپاه علی(ع) بودند.بعضی از افرادی که در کربلا نقش داشتند چندی پیش در جنگ صفین فرمانده سپاه علی (ع) بودند.  ولی بعد از مدتی 180 در جه تغییر پیدا کردند.

آن چه مهم است این است که دلیل این تغییر را بفهمیم. چطور می شود که انسان یک راهی را با فکر و استدلال انتخاب کند و قدم بردارد و در سن پیری 180عقب گرد کند.  180درجه به نقطه مقابل تغییر پیدا کند ؟ اگر بین کفار و کسانی که از اول راه غلط انتخاب کردند و تابع عقل نبودند این اتفاق بیفتد انسان تعجب نمی کند. اما کسانی که در مکتب پیامبر بزرگ شدند. در زمان اسلام متولد شدند و رشد کردند. در درس پیامبر و جانشینانش شرکت کردند. چرا تغییر کردند؟ چگونه ممکن است مردمی از یک مسیر به مسیر ضدش تغییر مسیر می دهند؟

نکته دوم این است که ما باید با شرایط زمان تطبیق بدهیم. ببینم چه کسانی منحرف شده اند یا در معرض انحراف هستند و مراقب باشیم خودمان دچار آن آفت نشویم. ما آدمی زاد هستیم.

کسانی که سید الشهدا (ع) را کشتند مثل بقیه مسلمان بودند. نماز خوان و حافظ قران بودند و پشت علی نماز می خواندند.

اول این که قاعده کلی چرائی انحرافات را بفهمیم. دوم این که خودمان جریان شناس، مردم شناس و دشمن شناس شناس شویم. نقطه های انحراف و لغزش را بفهمیم. و خودمان دچار نشیم. چرایی و کجایی را نفهمیم این خطر برای ما هم هست. آن وقت نوبت کمک به بقیه می شود. وگرنه تا چرایی انحرافات را نفهمیم نمی توانیم کمک کنیم.

نمونه انحرافات در نهضت های دانشجویی هم هست. فردی که نماد پیروی از ولایت بود، در مدت کوتاهی180 درجه تغییر می کند. راز این انحرافات و چرخش ها در مسیر زندگی و اهداف را امیرالمومنین در خطبه ای در نهج البلاغه بیان کردند. این حالت ها در فرهنگ اسلامی فتنه زدگی نامیده می شود. چطور می شود فتنه ها آغاز می شود.

" انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تتبدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین الله"

طبق این خطبه دو عامل برای پیدایش فتنه وجود دارد: خط مستقیم نیست. همه افراد از یک مسیر دچار فتنه نمی شوند. دوتا نقطه شروع دارد. اولین عامل پیروی از دلخواه ها و نفسانیت ها است. همان کسانی که ایمان آوردند گوشه دلشان برای یک چیزی لک زده بود. و آرزوی دست یافتن به آن را داشتند. و این آرزو علنی نشده بود و در گوشه دل آن ها مانده بود. یک زمانی موقعیتی فراهم می شود که به این آرزوها دست پیدا کنند. بستگی دارد چه هدفی در چه کسی قوی باشد یک کسی پول می خواهد. خب هوس این سیری ناپذیر است اما بالاخره چه استفاده ای می خواهی بکنی؟

بین طلبه ها یک جوکی وجود دارد. خوب طلبه ها زندگی ساده ای دارند. می گویند یک طلبه ای بود با فقر زندگی می کرد. گاهی اوقات پاداشی یا شهریه ای به او می دادند اینها را جمع می کرد. اینها که زیاد شد می ترسید اینها را از دست بدهد، به همین خاطر اینها شب که می خوابید آنها را در متکایش پنهان می کرد، نصفه شب که طلبه ها خواب بودند پول ها را روی زمین پهن می کرد و آنها را نگاه می کرد و هم چنان می ترسید که کسی بیدار شود و او را در این حالت ببیند. آن گاه با پول هایش حرف می زد، میگفت یکی شما را دوست دارد که با شما خانه بخرند. برخی شما را دوست دارند که با شما همسر بگیرند، برخی شما را دوست دارند که با شما غذا بخرند. من اما شما را به خاطر خودتان دوست دارم.

حالا این همه ثروت اندوختی بالاخره که چی؟ کلی پول دارد ولی بازهم می خواهد. این را برای خودش می خواهد. این جنون است.  این هوس است هوسی که  اگر غالب شد بر انسان دنبالش را می گیرند و این منشا فتنه است.

تاریخ اسلام را که بررسی کنیم می بینیم 90 درصد افردی که منحرف شدند فریب هوس را خوردند.

عامل دیگری که باعث انحراف می شود بدعت هایی است که افراد می گذارند تا از آن بهره بگیرند. دلیل پیروی از هوای نفس روشن است به طور طبیعی ما به دنبال هوس های غریزی هستیم و می خواهیم اشباع شویم. دین غریزه را کنترل می کند این روشن است اما گاهی مسائل پیچیده است، در برخی موارد برای اینکه به هوس ها برسند تنها خودشان نیستند. گاهی فقط خود و خواسته های انسانی نیست می خواهم همه را تابع خود کنند، این نوع تسلط اعتباری بر انسان هاست، این عشق دیگری است. افرادی هستند حاضرند پول و ثروت و زندگی خود را خرج کنند برای این که دار و دسته تابع خود پیدا کند، این جنونی است که در برخی افراد وجود دارد، حتی حاضر است زهد داشته باشد و جلب توجه کند.

این فقط مسئله پول و غریزه جنسی نیست.

این ریاست خیلی لذت دارد. مثلا یک نفر فکر می کند انقلاب را آنها درست کردند؛ یا حتی بالاتر امام را هم آنها درست کردند. تا می رسد به "انا ربکم الاعلی" و فردا می گوید من خدای شما هستیم! اصلا من خدای بزرگ شما هستم اگر نفهمیدی بفهم! حتی می گوید این نهر ها زیر تخت من جریان دارد.بذل و بخشش ها کافی است. در تاریخ هم قهرمان می شود البته برای هم سو کردن فکر مردم با خود نقشه ها می کشد. اینجاست که به عامل دوم میرسیم. برای  این که می خواهد دلها را تسخیر کند.

ملاک این است که این دسته بندی ها و جذب نیروها به ضرر ما تمام نشود و برای آن باید محک داشته باشیم و معیار ما باید قرآن باشد.

اگر حرف هایی که می سازند حرف های اسلامی باشد سودی هم اگر عائدش شد نوش جانش. اما نه اگر به اینها قانع نیست، این می خواهد به همه ریاست داشته باشد.

این آرا مطرح می شود. تولا علیها رجال رجال علی دین الله. روابط دوستانه بین افراد بر اساس دین است. ما پیغمبر را چرا دوست داریم؟ آیا دلیلی غیر از دین دارد؟ علت گرایش ما به امام حسین ع چیزی جز دین است؟ ما ائمه را دوست داریم چون راهنمایان دین ما هستند. اگر روابط بر اساس دین باشد باعث پیشرفت می شود.

اگر عواطف در این مسیر باشد منتهی می شود به دین اما وقتی شد یتول رجال رجال علی غیر دین الله رابطه دوستی و هدایت بین افراد بر اساس  غیر دینی بود. یک عده هم می خواهند مردم را بت پرست کنند تا مردم به آنها گرایش پیدا کنند. پس ناچار باید این ارتباط غیر دینی باشد و محور دیگری هدف قرار گیرد.

نماد دیگر می شود دنیا.

اینجا که می رسی حق و باطل آمیخته می شود، و می خواهند همه را فریب دهند. یعنی ظاهر خوب داشته باشی اما باطن خراب. کاری می کنند تا همه احسنت بگویند اما معلوم نیست درونش چیست. بعدها معلوم می شود. مثلا شاعری در کنار شعر گفتن یک هدف دیگری دارد و مردم علاوه بر آنکه از شعرش لذت می برند هدفش را نیز در می یابند.

اما یک سری تعبیرات مبهم هستند. اگر بنا بود که حق و باطل جدا شوند. یعنی اگر فقط حق بودند کسی نمی توانست عیب کسی را بگیرد. یعنی اگر یک گروه حق وجود داشت و باطل وجود نداشت، اینکه میبینید هر گروهی از دیگری انتقاد می کند باید پذیرفت که هر گروهی خطاهایی دارد و هیچ کس صد در صد کامل نیست. اگر باطل نبود هیچکس به حق فحش نمی داد اگر هم باطل سراسری بود کسی سمت حق نمیرفت.

بعضی ها در صدد نیروسازی و جذب افراد می آیند و در این راه حق و باطل را به هم می آمیزند تا دیگران را بفریبند. من در قم شاهد بودم. یکی روزی برای امام فریاد می زدند و یکی دو روزی بعد فریاد برای شاه.

روز 28 مرداد من تهران بودم روز قبل از کودتا علیه مصدق شعار می دادند و روز بعد از آن شعار جاوید شاه.

تبلیغات در توده های مردم اثر دارد اما خواص به این زودی ها تحت تاثیر قرار نمی گیرند و دنبال راه برای جذب نیروها می آیند.

اینها هوس برشان مسلط شده است. به همین خاطر است که فتنه اول از خواص شروع می شود. آن گاه مردم را گمراه می کنند و آنان را به سمت آنان میکشانند.

ما با مذاهب مختلف کم و بیش آشنایی داریم ودر درجه اول راه را تقویت کنیم تا بدانیم چیست و ماهیتش چیست؟ پرده ها که برداشته می شود تازه فتنه ها برملا می شود. یا خودش راه خداپسندانه نمی کشد در نقشه اش یا آنان نیز در دام می افتند. و مردم را گمراه می کنند.

هیچ راهی وجود ندارد مگر اینکه معرفت خود را افزایش دهیم و راه را بشناسیم. تغییر دین و مذهب در غرب یک چیز طبیعی است صبح یک مذهب و شب یک مذهب. در غرب یک مذهب پروتستان بیش از هزار شعبه دارد. و فردا خیلی راحت یک کسی یک مذهب جدید می آورد.

ما اگر می خواهیم از اسلام پیروی کنیم باید آن را خوب بشناسیم. باید شناخت پیداکنیم و گرنه یک روز یک جا ما را گول می زنند و چیزی که نیست غالبمان می کنند. باید اسلام را خوب بشناسیم؛ در غیر این صورت بالاخره یک روزی یک جایی ما را فریب می‌دهند. کسانی بودند که بیشترین معرفت‌ها را به اسلام داشتند اما همین افراد بالاترین خیانت‌ها را داشتند.

اگر معرفت نداشته باشیم و اسلام را نشناسیم گول میخوریم و خیانت می کنیم. خیانت کارها کسانی هستند که پشت پرده مذاکراتی که دارند هر حرکتی می کنند.

نمی توان گفت اینها جهل داشتند نه اینها حسابی واردند و آگاهند . ما باید معرفت خوبی داشته باشیم دوم خود سازی. در جوانی باید خود را تربیت کنیم. من در وصیت نامه شهدا چیزی غیر از پیروی از رهبری و عمل به دین اسلام چیزی ندیدم. آخرین اهداف ما این نیست. از دین صحبتی نیست. نگران آخرت نیستیم. آیا ما همان کشوریم؟ همان انقلابیون هستیم؟

برای دور بودن از این آفات باید خود را تربیت کنیم. تقوا، خود سازی، بت نکنیم چیزها را برای خودمان. اما اگر هوس های دنیا برایمان بت شد دیگر امید هدایت نباید داشت.

معرفت صحیح و خودسازی، تنها راهی است که گوشه‌های انحراف و کوچکترین زوایا را بشناسیم. چرا بالاترین اهداف ما «برداشتن تحریم‌ها» شده است؟ در حالی که اسلام ما و انقلاب ما اهداف دیگری داشت، آیا می‌توان گفت این انقلابیون امروزی، همان افراد گذشته و انقلابیون دیروز هستند؟ همان سخنرانان طوفانی و انقلابی دیروز هستند؟

برای اینکه ما دنبال فساد نرویم معرفت خود را تقویت کنیم و خود سازی کنیم.

 

 

کد خبر:218779 -



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( دوشنبه 93/11/20 :: ساعت 12:0 عصر )
»» پرونده آقازادههای صهیونیست روی میز حزبالله + تصاویر و فیلم

گزینه‌های انتقام خون «جهاد»؛
صهیونیست‌ها حالا هراسان منتظر «صاعقه مرگ‌بار» وعده داده شده‌ای هستند که انتقام خون «جهاد» یادگار «حاج رضوان» و رزمندگان حزب‌الله و سردار ایرانی خواهد بود. آنها با پیام‌های غیررسمی و همچنین از طریق رسانه‌‌هایشان تکرار می‌کنند که اشتباه‌ کردیم و شما تلافی نکنید. اما حزب‌الله هم گزینه‌هایی برای غافلگیری و «انتقام سخت» روی میز دارد.
گروه گزارش ویژه مشرق- تجاوزی ناجوانمردانه و غافلگیرانه به خاک سوریه صورت می‌گیرد؛ این روش همیشگی بزدلان صهیونیست است. سردار ایرانی و جمعی از نیروهای زبده حزب‌الله به شهادت می‌رسند. یادگار 26 ساله «حاج رضوان» هم در بین شهداست. 

حالا وحشت همه ارکان رژیم صهیونیستی را می‌لرزاند. تهدید نصرالله کار خودش را کرد و آن‌چنان نتانیاهو را دست‌پاچه کرد که اصلاً‌ همین به عنوان انتقام از حمله بالگردهای صهیونیستی به سرداران حزب‌الله و ایران کفایت می‌کند.  مقامات رژیم در این فکرند که آیا حزب‌الله واقعاً‌ در پی انتقام‌گیری است یا می‌خواسته با یک تهدید،‌ ضعف امنیتی اسرائیل را نشان دهد؟ آیا در روزهای آتی اتفاقات بدی در انتظار مقامات این رژیم است یا باید با همین ترس و لرز،‌ روزگار بگذرانند؟ کسی نمی‌تواند پیش‌بینی دقیقی از رخدادهای آینده ارائه دهد چرا که عملیات نظامی و امنیتی، پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. حزب‌الله نیز همواره یک اصل را درمقابله با رژیم کودک‌کش خوب اجرا کرده است؛ «اصل غافلگیری». با این حال یکی از گزینه‌های احتمالی برای حمله حزب‌الله،‌ آقازاده‌هایی هستند که اگر ثابت شود در ریختن خون مسلمانان دست دارند، باید تاوان خون جهاد مغنیه را بدهند.

ما در اینجا فهرستی از آقازاده‌های سرشناس اسرائیلی را ردیف کرده‌ایم. البته لازم به ذکر است برخی از این حضرات صهیونیست مستقیماً در جنگ علیه نیروهای مقاومت دخیل نبوده‌اند و دستشان به اسلحه نرسیده است و برخی نیز به قول خود مخالف تندروی رژیم صهیونیستی هستند. اما سه سال خدمت اجباری در ارتش این رژیم را در کارنامه دارند. به هر حال آشنایی با زندگی این افراد و ویژگی‌هایشان شناخت واقع‌بینانه‌تری از مسائل اجتماعی و سیاسی رژیم اسرائیل نیز به دست می‌دهد؛ پس از آن، باید منتظر شکار حزب‌الله باشیم.


آونر نتاینیاهو (Avner Netanyahu)

آونر که اکنون 20 سال دارد، 5 سال پیش در مسابقه بین‌المللی کتاب مقدس که هرساله از سوی مقامات اسرائیل برگزار می‌شود،‌ توانست رتبه سوم را از آن خود کند. این مسابقه ویژه دانش‌آموزان دبیرستانی است. اما اتفاقات مهمتری در یک سال‌ اخیر افتاده که او را بیش از پیش، خبرساز کرده است؛ حرکت فرزند نخست‌وزیر از حیطه تعالیم مذهبی صهیونیست‌ها به بُعد نظامی این رژیم.

آقازاده‌های صهیونیست در سیبل حمله حزب‌الله
بنیامین نتانیاهو، فرزندش «آونر» را راهی خدمت ارتش اسرائیل می‌کند؛ آونر گزینه اول برای انتقام

ارتش اسررائیل یا همان IDF از سال گذشته میلادی یک میهمان ویژه داشته است:‌ آونر،‌ فرزند جناب نخست‌وزیر. او که کوچکتر از برادرش است، سه سال باید خدمت اجباری سربازی را بگذراند. نتانیاهو با احساس افتخار اعلام کرد فرزند او نیز مانند هر خانواده دیگری باید به سربازی بروند. نتانیاهو به فرزندش گفت:«از کشور حفاظت کن و مراقب خودت باش.»


چند ماه پیش در دسامبر 2014 بود که خبر مجروح‌شدن آونر مخابره شد. خبرگزاری‌ها به گونه‌ای به پوشش این خبر پرداختند که گویی سران اسرائیل یک قربانی در راه آرمان‌های هرتزل داده‌اند! یک جراحت ساده در حین آموزش نظامی آونر در جنوب اسرائیل به یک پروپاگاندای عظیم برای افزایش ایمان مردم اسرائیل به آرمان‌های صهیونیسم تبدیل شد. او در بیمارستان بارزیلای اشکلون تحت مداوا قرار گرفت و منتظر ماند تا پدر و مادرش بر بالین وی حاضر شوند. اخیراً به آونر پیشنهاد شده که به واحد رسانه ارتش ملحق شود، شاید از این جهت که خیلی به او سخت نگذرد و بقول خودمان، معاف از رزم شود!



آونر، می‌تواند گزینه‌ اول در انجام عملیات انتقام «جهاد» و همرزمانش باشد؛ گرچه او از لحاظ جایگاه نظامی-عملیاتی لقمه دندان‌گیری محسوب نمی‌‌شود، اما نام‌خانوادگی «نتانیاهو» بر روی اوست و همین، کفه هزینه روحی و بار روانی آن را بر صهیونیست‌هایی که به «ترسو» بودن مشهورند، سنگین‌تر می‌کند.


یِیر نتانیاهو (Yair Netanyahu)

اما پسر بزرگتر نتانیاهو که اخیراً برایش دردسر شده است نیز گزینه بدی نیست. وی سال 2013 با ساندرا لیکانگر 25 ساله در یک مرکز علمی مطالعات بین‌رشته‌ای در اطراف تل‌آویو دیدار داشت،‌ اما آنچه بیشتر موجب جنجالی‌شدن رابطه آنها شد و صهیونیست‌های تندرو را به اعتراض علیه نتانیاهو واداشت،‌ ورود آنها به همراه یکدیگر به جشن سفارت نروژ در مه 2014 بود. طبیعتاً هیچ دلیلی جز نروژی بودن ساندرا موجب این اقدام یِیر نشد و این نشان از رابطه عمیق آنها داشت. رابی یوسف دیچ از حزب «اتحاد صهیونیسم توراتی» در اعتراض به این اقدام پسر نتاینیاهو اعلام کرد «از نخست‌وزیر انتظار می‌رود نماینده ملت یهود و حافظ هویت یهودی باشد.». این گروه‌های تندرو مخالف ازدواج میان یهودیان و غیریهودیان است. آن چه این شایعات را تقویت کرد سخنان دایی این آقازاده یعنی دکتر بن‌آرتزی بود که گفت:«یِیر تف به قبر پدربزرگ و مادربزرگ خود انداخته است.»

آقازاده‌های صهیونیست در سیبل حمله حزب‌الله

کار بجایی رسید که یکی از مقامات نزدیک به نتانیاهو به نمایندگی از وی اعلام کرد یِیر و ساندرا تنها هم‌درس هستند و این بدان معنا نیست که آن دو دارای رابطه عاطفی هم باشند. او همچنین تکذیب کرد که نتانیاهو به نخست‌وزیر نروژ در خصوص هماهنگی برای ازدواج این دو سخن گفته باشد. ظاهراً‌ یک خبرگزاری نروژی اعلام کرده بود نتانیاهو در حاشیه اجلاس داووس با سولبرگ سخن گفته و از وی خواسته شرایط سفر آقازاده‌اش و دخترخانم نروژی را به نروژ فراهم کند. با این حال اسلیپکف از اساتید مرکز سیاست‌گذاری مردم یهود سخن جالب تأملی در این باره گفته است. وی گفت:«نقد اقدام پسر نتانیاهو روی دیگر سکه ایزوله‌شدن اسرائیل در دنیا است. ما احساس ناامنی می‌کنیم و الا روشن است که اگر درصد اندکی از مردم کشور ما به ازدواج با غیریهودیان روی بیاورند، تهدیدی متوجه ما نخواهد شد.»

رخداد دیگری که برای او خبرساز شده است،‌ دیدار او با اوباما به همراه پدرش در مارس 2013 بود. وی در این دیدار کوتاه در حاشیه مراسم انجام شد،‌ به اوباما گفت با وجود مخالفت والدینش مشغول به تحصیل در رشته روابط بین‌الملل است. او از اوباما در مورد سن دخترهایش پرسید، چیزی که می‌توانست با یک جستجوی ساده اینترنتی هم بفهمد. اوباما هم که نمی‌خواست او را ضایع کند،‌ گفت: «مالیا 14 سال و ساشا 11 سال دارد.»



شائول اولمرت
شائول اولمرت (Shaul Olmert)

فرزند 39 ساله ایهود اولمرت، متخصص رسانه‌های دیجیتال است و در سوابق خود مسئولیت‌هایی چون مؤسس و مدیرعامل شرکت Playbuzz و مدیر ارشد بازاریابی اپلیکیشن‌های شرکت Conduit دارد که هر دو از بزرگترین شرکت‌های خصوصی بین‌المللی در عرصه ارتباطات دیجیتال و تجارت الکترونیک است. مطالب پایگاه buzzfeed در ژوئیه 2014 بیش از هر پایگاه دیگری (به جز هافینگتون پست) در فیس‌بوک به اشتراک گذاشته شد (بیش از 7.14 میلیون بار). او عضو هیأت مؤسس سه شرکت دیجیتال دیگر با نام‌‌های
NetAlign
NetAlign، GameGround و Sundaysky نیز بوده و پیش از این‌ها،‌ قائم‌مقامی گروه رسانه‌ای MTV را از آن خود کرده بود. شائول مدتی نیز قائم‌مقام Nickelodeon شد. او در کنار مشاغل اصلی خود، مشاور بسیاری از شرکت‌های دیگر نیز هست. در یک نگاه کلی، تولید بازی‌های ‌دیجیتال، تجارت الکترونیک،‌ رسانه‌های دیجیتال و بی‌سیم از حوزه‌های شغلی وی بوده است.

شائول مدرک کارشناسی ارشد ارتباطات تعاملی را از دانشگاه نیویورک گرفته و گر چه در اسرائیل به دنیا آمده است،‌ اما سال‌های زیادی از عمر خود را در آمریکا گذرانده است. او ازدواج کرده و سه فرزند دارد. پدر او، ایهود اولمرت از سال 2006 تا 2008 میلادی، یعنی زمانی که به خاطر مظنون‌بودن در یک اختلاس از شغل خود استعفا کرد، نخست‌وزیر اسرائیل بود. او بعدها از اتهام کلاهبرداری خلاصی یافت اما متهم به سوء‌استفاده از اعتماد عمومی شد.

شائول از نظر سیاسی مدافع روند صلح با اعراب است و معتقد است این مسئله ربطی به باور وی مبنی بر حقانیت تشکیل اسرائیل ندارد. او که خود و پدرش را عضو چپ‌گرایان در عرصه سیاسی اسرائیل می‌بیند در گفتگو با پی‌بی‌اس اظهار کرد:«اصلاً از دیدگاه عملگرایانه، آیا واقعاً می‌توان یک جمعیت دیگر را تحت اشغال خود قرار داد و آیا این قابل توجیه است؟» او که به قول خودش دوست ندارد سوژه رسانه‌ها شود، پس از اتمام دوره سربازی به برخی سازمان‌های سیاسی چپ‌گرا پیوست و چند طومار برای خروج سربازان از سرزمین‌های فلسطینی امضا کرد. این عمل او در زمان خود مورد توجه رسانه‌های اسرائیلی قرار گرفت و موجب اختلافاتی میان او و پدرش شد.


آقازاده‌های صهیونیست در سیبل حمله حزب‌الله
گیلاد شارون
گیلاد شارون (Gilad Sharon) 

گیلاد که از برادرش عُمری کوچکتر است کارشناسی ارشد اقتصاد دارد و ستون‌نویس روزنامه یدیعوت آحارونت است. علاوه بر این،‌ مدیریت مزرعه خانوادگی شارون‌ها در اسرائیل نیز بر عهده وی است و از همه مهمتر،‌ ادامه راه پدر است:‌ گیلاد سرگرد نیروهای ذخیره نظامی اسرائیل است. مادر او و عُمری پسر دیگر شارون، زن دوم شارون بود که در سال 2000 درگذشت. گیلاد شارون همچنین کتابی باعنوان «شارون:‌ زندگی یک رهبر» منتشر کرده و به نوعی نسبت به پدر خود ادای دین و وفاداری کرده است.

گیلاد نوامبر 2012 با یادداشتش که انعکاس زیادی در رسانه‌ها داشت، جنجالی علیه فلسطینی‌ها برانگیخت. در این یادداشت که عنوانش «ضرورت یک اجماع قاطع» است، آمده است: «ساکنان غزه، بی‌گناه نیستند. چون آنها حماس را انتخاب کرده‌اند. اهالی غزه، گروگان نیستند و با طیب خاطر به چنین انتخابی دست زدند بنابر این باید عواقب آن را نیز بچشند.» وی جملات خود را با یک درخواست عجیب پایان داد که همه را به یاد پدرش آریل شارون انداخت: «غزه باید با خاک یکسان شود.» او راهکار خود را با بمباران هسته‌ای ژاپن توسط آمریکا مقایسه کرد و نوشت: «آمریکایی‌ها پس از هیروشیما دست از کار نکشیدند چون ژاپنی‌ها به سرعت تسلیم نشدند. بنابر این آمریکایی‌ها ناگازاکی را هم زدند.» 



او در نهایت نوشته خود را این‌گونه پایان داد: «هیچ راه میانه‌ای وجود ندارد. هم اهالی غزه و هم زیرساخت‌های آن باید تاوان دهند و الا ما تمام نواز غره را اشغال می‌کنیم. در غیر این صورت هیچ پیروزی قاطعی متصور نیست. زمان به ضرر ما می‌گذرد و ما باید پیروزی را هر چه زودتر به دست آوریم. افسار فشار بین‌المللی به زودی بر دهان دولت نتانیاهو محکم می‌شود. وقتی میلیون‌ها شهروند نمی‌توانند برای مدت طولانی زیر آتش جنگ زندگی کنند، پس به زودی فشارها آغاز می‌شود. بنابر این به یک پایان سریع نیاز داریم، پایانی همراه با صدای انفجار، نه آه و ناله.»

آنطور که از مواضع گیلاد در قبال مردم فلسطین و مقاومت بر می‌آید، او بخوبی خصوصیات حیوانی و خوی آدمکشی پدرش آریل شارون را به ارث برده است.بهتر است این فرزند خلف قصاب صبرا و شتیلا بیشتر مراقب خود باشد تا «صاعقه‌های ویرانگر» حزب‌الله کار دست او ندهد.

آقازاده‌های صهیونیست در سیبل حمله حزب‌الله
عمری شارون
عُمری شارون (Omri Sharon)  

عمری شارون، پنجاه و یک سال زندگی کرده است. او، پسر ارشد آریل شارون، نخست وزیر اسبق اسرائیل است. عمری، نماینده مجلس اسرائیل در سال‌های 2003 تا 2006 بوده که فعالیت‌های خود را در راستای حفاظت از محیط زیست و همکاری با فعالان این حوزه تنظیم کرد. وی و پدرش به دلیل همکاری‌های متعدد با یکدیگر که یکی از آنها ارسال عمری به عنوان عضو هیأت اسرائیلی برای مذاکره با حکومت خودگردان فلسطین بود، در رسانه‌ها به پارتی‌بازی متهم شده‌اند.

ظاهراً اتهام پارتی‌بازی به عمری و آریل، بیراه هم نیست. به گزارش مشرق،فرزند ارشد شارون در سال 2008 از سوی دادگاه عالی اسرائیل به جرم تقلب و رشوه در جریان انتخابات حزب لیکود به 9 ماه حبس محکوم و راهی زندان شد.وی به همراه پدرش با سوء استفاده از نفوذ و قدرت سیاسی، شرکت هایی پوششی تاسیس کردند تا به کاندیداتوری آریل شارون برای رهبری حزب لیکود و نخست وزیری کمک مالی کنند. حبس وی بعدها به 7 ماه کاهش یافت. او نیز می‌تواند گزینه‌ای روی میز حزب‌الله باشد، هرچند عمر خودش را کرده است و گزینه‌های جوان‌تر در اولویت هستند.



منابع:

http://www.timesofisrael.com/nertanyahu-said-to-deny-his-son-is-dating-a-non-jew/#ixzz3PdwYqoUS
http://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-4598023,00.html
http://www.timesofisrael.com/netanyahus-son-gets-face-time-with-obama/#ixzz3PdvOxEpT
http://www.independent.co.uk/news/people/israeli-pm-benjamin-netanyahus-son-yair-under-scrutiny-for-nonjewish-girlfriend-sandra-leikanger-9399146.html
http://www.jewishpress.com/tv/video-picks/when-avner-netanyahu-won-in-israels-international-bible-quiz/2014/12/01
http://www.jta.org/2014/12/30/news-opinion/israel-middle-east/netanyahus-son-injured-in-idf-training-accident-1
https://www.crunchbase.com/person/shaul-olmert
http://www.businessinsider.com/playbuzz-buzzfeed-facebook-2014-7
http://www.buzzfeed.com/josephbernstein/ehud-olmerts-son-is-running-a-buzzfeed-clone#.fkwmZ9EAm
http://www.pbs.org/frontlineworld/stories/israel502/interviews_shaul.html
http://www.huffingtonpost.com/2012/11/18/gilad-sharon-israel-gaza-op-ed_n_2155932.html
http://en.wikipedia.org/wiki/Omri_Sharon
http://www.biography.com/people/ariel-sharon-9480655


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( یکشنبه 93/11/5 :: ساعت 12:49 عصر )
»» جوکار: جدیت در صدور احکام آقازادهها همانند صدور حکم برخی اعضای د

 

 

نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی گفت: مردم انتظار دارند، همانطور که در مورد برخی از اعضای دولت دهم حکم قضایی صادر شد، در پرونده آقازاده‌ها و بررسی نقش آنان در فسادهای مختلف نیز به طور جدی برخورد شود.

 


محمد صالح جوکار در گفتگو با گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» با اشاره به پایان دفاعیات "مهدی هاشمی" در دادگاه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه توقع عامه مردم از نوع برخورد دادگاه با این متهم چیست؟ اظهار داشت: مردم انتظار دارند، همانطور که در مورد برخی از اعضای دولت دهم حکم قضایی صادر شد، در پرونده آقازاده‌ها و بررسی نقش آنان در فسادهای مختلف نیز به طور جدی برخورد شود.

 

وی با تاکید بر ضرورت علنی برگزار شدن جلسات دادگاه مهدی هاشمی از ابتدا، ادامه داد: علنی برگزار کردن جلسات دادگاه باعث می‌شد تا مردم در جریان امور قرار بگیرند اما با این حال امیدواریم که در بحث صدور حکم با جدیت تمام این موضوع دنبال شود و مردم نسبت به نظام و قوه قضاییه اعتماد لازم را بدست بیاورند.

 

نماینده مردم یزد و صدوق گفت: در پرونده‌های قضایی که فساد وجود دارد لازم است مقداری شفاف تر با مردم عمل شود تا از نزدیک از روند جریانات پرونده مطلع شوند لذا این کار موجب می‌شود که بعد از صدور حکم شبهه‌ای پیش نیاید.

 

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، خاطرنشان کرد: قوه قضاییه با احکام صادره توانایی انجام عمل پیشگیرانه دارد تا از شکل گیری فسادهای بیشتر در جامعه جلوگیری کند در نتیجه احتیاج است که ضرب شستی به فسادگران نشان داده شود چراکه تفاوتی بین کسی که جایگاهی، پستی، و یا فرزند یک مسئول نظام است با کسی که هیچکدام از این موارد را دارا نیست، وجود ندارد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( یکشنبه 93/11/5 :: ساعت 12:16 عصر )
»» امروز یوم الحساب توافق ژنو است

بیانیه کمیته صیانت از منافع ایران: امروز یوم الحساب توافق ژنو است/ چرا حاضر نمی‌شوید طی گزارشی روشن واقعیات اسفبار یک سال اعتماد به غرب را با مردم در میان بگذارید؟ / یک سال گذشت، از فروپاشی سازمان تحریم‌ها چه خبر؟!

 


?امروز درست یک سال از آغاز اجرای توافقنامه ژنو در 30 دی‌ماه 1392 می‌گذرد. در حقیقت یک سال از تجربه‌ای بزرگ پیش روی ملت ایران و البته جهانیان گذشته است و انتظارها جهت برآورده شدن وعده‌ها به سر رسیده است. عبارات جالبی که در مرقومه تاریخی رئیس جمهور به رهبر انقلاب درست در روز انعقاد توافق ژنو آورده شده بود به صورتی شفاف از چیزی که وعده داده شده بود پرده بر می‌دارد:

«دستاوردهای قطعی این توافق اولیه، به رسمیت شناخته ‌شدن حقوق هسته‌ای ایران و حراست از دستاوردهای هسته‌ای فرزندان این مرز و بوم بوده است و در کنار آن با توقف روند تحریم‌های ظالمانه، بخشی از فشارهای غیرقانونی در تحریم‌های یک‌جانبه برداشته و فروپاشی سازمان تحریم آغاز شده است».

توافقنامه ژنوفقط یک توافق معمول بین‌المللی نیست، بلکه نماد یک تفکر است. تفکری که معتقد است تجربه‌های تاریخی ملت ایران از قراردادهایی مانند دارسی و 1919 و اعطای امتیاز تنباکو و… اشتباه بوده است و می‌توان با غرب به توافقی برد – برد دست یافت و این غربیان نیستند که زیاده‌خواهی می‌‌کنند بلکه این ما هستیم که غرب را تحریک می‌کنیم و غرب تمدنی قابل اعتماد است که احترام و اعتماد متقابل را می‌فهمد و با امریکا – به عنوان کدخدای جهان غرب – می‌توان به تعاملی منصفانه رسید که طی آن ضمن منتفع شدن و بلکه پیروز شدن امریکا، حقوق ملت ایران نیز به نحوی عادلانه به رسمیت شناخته شود و با رسیدن به منافع روشن و عینی، پیروزی هم‌زمانی نیز نصیب کشورمان بشود. توافقنامه ژنو نماد تفکری است که به دشمنی غرب با ایران معتقد نیست بلکه آنرا یک رقیب اقتصادی، سیاسی و در بسیاری موارد یک شریک می داند؛ نماد نگاهی است که حداقل در عمل اعتقادی بهگرگ و میش بودن رابطه ایران و امریکا ندارد و معتقد است می شود با لبخند زدن سوء تفاهمات را حل کرد و باهم به تعامل رسید. توافق ژنو می‌گوید تنها راه ملت ایران این است که دست به تنش‌زدایی با امریکا بزند و پسری خوب در جامعه جهانی باشد تا به منافع خود برسد. توافق ژنو نماد تفکری است که معتقد است دشمنی با غرب تنها یک شعار توخالی مربوط به افراد بی‌سواد و تندرو و متوهم است که نمی‌دانند در سیاست خارجی صحبت از آرمان‌ها نیست، و در یک کلمه توافق ژنو نماد و مهمترین شعار امروز کسانی است که معتقدند  هر توافقی با غرب بهتر از عدم توافق است.

توافق ژنو خصوصاً برای ملت ایران که بار انقلابی بزرگ و جهانی را برای براندازی ظلم و استکبار به دوش می‌کشد، بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که این ملت با حفظ عزت خود سال‌های سال با بی‌اعتنایی به زیاده‌خواهی‌های امریکا حتی او را به حضور نپذیرفته بود، اما امروز نه تنها عده‌ای در مستکبر بودن امریکا تردید می‌کنند و سند این تردیدشان را توافقی که در دست دارند اعلام می‌دارند بلکه رسما با قدم زدن و پیاده روی های دو نفره مشغول برآوردن آرزوهای سی و چندساله شان می باشند.

??

اما امروز روز خاصی برای این تفکر است؛ چرا که یک سال از اجرایی شدن توافقی که آینه تمام قد میزان کارآمدی و ناکارآمدی آن است می‌گذرد. امروز یوم الحساب توافق ژنو است. روزی که همه ملت دوست دارند دولت‌شان بالاخره به تبلیغات و شعارها و هیاهو‌ها پایان دهد و به طور شفاف به آن‌ها بگوید که چه چیزی را واگذار کرده و در ازای آن چه چیزی به دست آورده است.

حال که دول غربی با استعانت از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تمام آنچه از توافق ژنو –در راستای توقف برنامه هسته ای ایران- می خواستند را به صورت کامل به دست آورده اند و مقامات آمریکایی رسما اعلام می‌کنند تمام نگرانی ها از برنامه هسته ای ایران بر طرف شده است و گزارش آن را به طور دقیق و جزئی به جهانیان اعلام می‌دارند، در این سو دولت ما باید اعلام کند کدام نگرانی ملت بر طرف شده است و چه چیزی را به عنوان آورده و دستاورد روشن و مشخص مطابق با منافع ملی دارد که عرضه نماید؟ سؤال مهم اینجاست که آیا به طور کلی دولت محترم خود را موظف به در میان گذاشتن واقعیات اسف‌بار یک سال گذشته با مردم می‌داند؟ چرا دستگاه دیپلماسی و اقتصادی دولت حاضر نیست گزارشی روشن و مدون به ملت ایران از نتیجه ی اجرای یک سال توافق ژنو ارائه دهد؟ توافقی که قرار بود در 9 حوزه مختلف شامل نفت، خودروسازی، کشتیرانی و بیمه حمل و نقل، آزاد شدن دارایی‌های بلوکه شده، کمک‌های بشردوستانه، تجارت طلا و فلزات گران‌بها، پتروشیمی، صنایع هواپیمایی و عدم وضع تحریم‌های بیشتر، سازمان تحریم‌ها را سست کرده و نهایتاً به قول رئیس محترم جمهور آن را به فروپاشی برساند.تحریم ها بعد از توافق ژنو در هر یک از این حوزه‌هادقیقاً به چه سرنوشتی رسیده است؟ جای سوال است که چگونه بدون ارائه گزارش روشن و مشخص از فایده توافق ژنو برای کشور و در میان گذاشتن واقعیت برداشته نشدن تحریم‌ها، با وعده‌های رنگارنگ بر مسیر گذشته پافشاری می‌شود و در حالی که سرنوشت توافق پیشین را هنوز برای مردم‌مان روشن نکرده‌اند سخن از توافقی جدید می‌نمایند؟ چه حقیقتی واضح‌تر از این می‌تواند اوضاع ما را روشن کند که با گذشت یک سال از آن پیام تاریخی رئیس جمهور، باز گفته می‌شود که غنی‌سازی و نحوه برداشتن تحریم‌ها موضوعات اصلی مذاکرات هستند. این گزارش مهم باید ارائه شود تا در تجربه تاریخی ملت ایران بماند و فرار کردن از واقعیت چیزی را اصلاح نخواهد کرد.

در کفه داده‌های ما نیز موارد سنگینی قرار دارند. از توقف کامل روند پیشرفت هسته‌ای که قصد داشت ایران را به کشوری قدرتمند در این زمینه و صاحب ده‌ها هزار مگاوات برق هسته‌ای نماید تا اقدام نابجای صحبت تلفنی با رئیس جمهور امریکا حتی پیش از انعقاد هر گونه توافق یا قدم زدن و گرم گرفتن با وزیر خارجه‌شان درست در روزی که از اهانت به رسول الله(ص) پشتیبانی کرده بود و نیز لبخند و جلسات دو جانبه درست در حالی که خون مردم غزه را بی‌مهابا می‌ریختند، همگی در کفه داده‌های ماست. مسائلی که خیلی ارزشمند و قیمتی بوده‌اند و ایران را تبدیل به نمادی از پیشرفت بدون نیاز به امریکا در جهان کرده بودند.

واقعیت بسیار تلخ اینجاست که پس از این یک سال مردم هیچ تغییری در زندگی خود احساس نکردند و هر روز خبری از گوشه و کنار صنعت می‌رسد که تحریم‌ها تنها در حرف برداشته شد. اگر مسئولان در ادعای غیرجناحی بودن مذاکرات صادق هستند، از درست از آب درآمدن پیش‌بینی منتقدان روند وادادگی در دیپلماسی دولت نباید هراسید و از واقعیت فرار نباید کرد.

 

مطمئن باشید شجاعت شما در اعتراف به زیاده‌خواهی امریکا و لزوم ایستادگی در برابر زورگویی او و اتکای به درون در پیشگاه ملت پذیرفته خواهد شد و حتی برای حیات سیاسی‌تان هم این بهترین مسیر است، چرا که به هر حال امروز بیش از هر زمانی این توهم بزرگ که امریکا دست از خوی استکباری و خون‌خواری و زیاده‌خواهی خود برداشته است، رسوا شده است.?


 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( یکشنبه 93/11/5 :: ساعت 12:11 عصر )
»» مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخوردهای

 

 

 

 


مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخورده‌اید:
اعراب به ما آموختند که آنچه را که می‌خوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته می‌شود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمه‌ی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه می‌شمارند و انسان را با کلمه‌ی «تن» می‌شمارند؟ شما 5 تن آل عبا و 72 تن صحرای کربلا را به خوبی می‌شناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان می‌باشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن می‌گوید. آیا بیشتر از این می‌شود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمی‌فهمد که به کسانی احترام می‌گذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته‌اند و هنوز با استفاده‌ی همین کلمات به ریشش می‌خندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز می‌شمارند» و من ایرانی نیستم چون روز کوروش بزرگ را نمیدانم (7 آبان – 29 اکتبر) چون این روز فقط در تقویم کشور من ثبت نشده است و…

و حالا نکاتی در مورد این مطلب:
1- در مورد غذا، همان‌طور که با جستجو در لغت‌نامه‌ی دهخدا متوجه می‌شویم، معنی اصلی این واژه، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم می‌دهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژه‌ی غذاء به این نتایج در ویکی‌پدیای عربی،مترجم گوگل عربی به انگلیسی و جستجوی عکس گوگل و سایر سایتهای عربی رسیدیم. در همه‌ی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.
اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از مطلب آقای «عادل اشکبوس» که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینه‌ی ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها» معرفی کرده‌اند:
«نخست باید بدانیم کلمه‌ی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هم‌وزن نِساء تلفظ می‌شود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ می‌کنیم و البته ذال را نیز زاء می‌گوییم یعنی غَذا می‌نویسیم و غَزا تلفّظ می‌کنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ می‌شود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان می‌گوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونه‌ی دیگر تلفظ می‌کنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژه‌هایی که به تاریخ سپرده شده‌اند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن می‌توان آن‌ها را دید. پس اینکه برخی می‌گویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خوانده‌ایم و از این دخل و تصرف‌ها در واژه‌های دارای ریشه‌ی عربی بسیار است …»

2- اما داستان استفاده‌ی اعراب از واژه‌ی «نفر» فقط برای حیوانات؛
واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده می‌کنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.
روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همان‌طور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است.

ضمناً «تن» واژه‌ای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب می‌کنند!

3- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ کوروش، به صفحه‌ی ولیعهد عربستان حمله کرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ کند! در تعدادی از به اصطلاح جُک‌هایی که برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دست‌مایه‌ی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور کنید در متن مذکور ادعا شده که اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس کردن بگوییم. سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که در همان مکتبی که این علوم به ایرانیان بی‌سواد و حرف گوش کن تدریس می‌شد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ می‌کرده؟!
اینجا هم مختصری از نظریه‌ی آقای اشکبوس در مورد تفاوت پارس با پاس :
«واژه‌ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ “پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفه‌ی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس می‌کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می‌کند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ می‌کنند و پارس نمی‌گویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس می‌کند…».

4- در ادامه متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیده‌اند که این ضرب‌المثل ساخته‌ی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالب‌تر اینکه این قشر هر جا که نام عرب بر زبانشان می‌آید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بی‌سواد و انواع الفاظ رکیک دیگر استفاده می‌کنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفته‌اند! اعرابی که این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یکی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده که به گفته‌ی آنان، سوسمار خوردن کار زشتی است).
به هر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در این مقاله از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید.
حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» می‌گوید : این ضرب‌المثل اشاره‌ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می‌رود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله‌ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمد‌علی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حمله‌ی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.
محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضرب‌المثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دوره‌ی کامل «شاهنامه» فارغ می‌شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا می‌شد و خوش‌بودن در پایان مراسم شاهنامه‌خوانی را ریشه‌ی این ضرب‌المثل می‌داند.

5- در مورد روز کوروش و آه و فغان برای آن که چنین روزی فقط در در تقویم ایرانیان ثبت نشده! باید گفت که روزی به نام «روز کوروش» در هیچ تقویم بین‌المللی نیست.
سایت یونسکو: 29 اکتبر، مصادف با هیچ مناسبتی نیست. (فارسی / انگلیسی)
مهم‌ترین روزهای بین‌المللی سال: 29 اکتبر، مصادف با هیچ مناسبتی نیست.
سایت سازمان ملل: از 24 تا 30 اکتبر، «هفته‌ی خلع سلاح» نام گرفته است.
ممکن است در وبسایت‌های گمنام یا مجهول اثری از این روز بنام کوروش بیابید اما نام‌گذاری این روز توسط هیچ ارگان بین‌المللی انجام نشده و این وبسایت‌ها مستند نیستند.

و در پایان اینکه:
این افرادی که این مطالب را منتشر می کنند آیا واقعاً خود را وارثان نژاد آریایی و از تبار کوروش و یک پارسی با تمدنی کهن می دانند و این گونه نژاد پرستی خود را به رخ می کشند و تنفر پراکنی متعصبانه می کنند؟؟

منابع: گمانه و نظرات برخی دوستان در شبکه های اجتماعی.

 

بچه های قلم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( یکشنبه 93/11/5 :: ساعت 12:2 عصر )
»» ثانیه شماری تا محاکمه آقازاده

عضو شورای مرکزی فراکسیون رهروان ولایت گفت: هیچ یک از پرونده‌های موجود در دستگاه قضا بویژه پرونده‌های سیاسی بدون اثرات تلفنی نیست و همواره در صدور حکم بر علیه یا له یک شخصی تلفن‌هایی به دستگاه قضا می‌شود اما نباید قاضی تحت تأثیر هیچیک از این فشارها در صدور حکم قرار گیرد.

 

عبدالرضا مصری در گفتگو با خبرنگار پارلمانی «خبرگزاری دانشجو»، با اشاره به پایان دفاعیات "مهدی هاشمی" در دادگاه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه توقع عامه مردم از نوع برخورد دادگاه با این متهم چیست؟ اظهار داشت: انتظار تمامی مردم از دستگاه قضایی رعایت عدالت، عدم اثرگذاری جریان‌های سیاسی بر حکم قاضی است اما متاسفانه برخی اوقات مسائلی در فضاهای سیاسی مطرح می‌شود و زمانیکه قاضی شروع به رسیدگی پرونده می‌کند در رسیدگی و صدور حکم دستش خالی است چراکه اسناد موجود در پرونده‌ها کمتر از آن چیزی است که در فضای سیاسی جامعه وجود دارد.

 

وی افزود: در برخی از مواقع نیز وجود دارد که آن اسنادی که در پرونده وجود دارد بیشتر از موضوعاتی که در میان مردم و فضای سیاسی جامعه حاکم است لذا دست قاضی برای بررسی بیشتر و صدور حکم باز است.

 

عضوکمیسیون اجتماعی مجلس گفت: قاضی رسیدگی کننده پرونده‌ها باید بدور از هرجناح بازی و سیاسی کاری پرونده‌ها را بررسی و حکم بر پایه عدالت را صادر کند.

 

عضو شورای مرکزی فراکسیون رهروان ولایت با بیان این مطلب که به دلیل اینکه نمی‌دانم آیا به سرعت رسیدگی کردن از سوی دستگاه قضا به پرونده‌ها و یا با تأخیر رسیدگی کردن به پرونده ها جدیت است؟ تصریح کرد: به دلیل اینکه ما از محتوی پرونده ها اطلاعی نداریم لذا قاضی رسیدگی کننده پرونده در محضر خدا مسئول است و نباید به خاطر خوشایند گروه، شخص، یا دسته ای قاضی حکمی را بر له یا علیه صاحب پرونده حکمی را صادر کنند.

 

وی خطاب به قضات دستگاه قضا گفت: قضات باید خود را همواره در محضر خدا ببینند و با بررسی تمام محتوای پرونده بر علیه یا له کسی حکمی را صادر کنند و نباید نظر خدا را در صدور حکم نادیده بگیرند.

 

نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی در خاتمه با تأکید بر این که من دلم به حال قضات دستگاه قضا می‌سوزد، اظهار داشت: با توجه به اینکه هیچ یک از پرونده‌های موجود در دستگاه قضا بویژه پرونده‌های سیاسی بدون اثرات تلفنی نیست و همواره در صدور حکم بر علیه یا له یک شخصی تلفن‌هایی به دستگاه قضا می‌شود اما نباید قاضی تحت تأثیر هیچیک از این فشارها در صدور حکم قرار گیرد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( یکشنبه 93/11/5 :: ساعت 11:57 صبح )
»» مناجات چمران

می خواستم شمع باشم
” همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند…”

تو مرا عاشق کردی
” خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی.”

افزایش ظرفیت
” خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم”

 

 

http://mostafachamran.com/1393/03/28/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86/



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( پنج شنبه 93/10/25 :: ساعت 10:17 صبح )
»» بالاخره مردم نظر بدهند یا ندهند؟!

1- مذاکرات هسته ای، از ابتدا جزو مهمترین و اصلی ترین دغدغه های آقای روحانی بود؛ به گونه ای که دولت عملا سرنوشت بسیاری از مسائل داخلی (اقتصادی و سیاسی) را به حل و فصل این مذاکرات گره زد. بنابراین موفقیت (یا ادعای موفقیت) در این مذاکرات، می تواند به عنوان نتیجه دیپلماسی موفق دولت ارزیابی و به جامعه القاء شود. (حتی پیش از پایان مذاکرات هم، شاهد شتاب زدگی رییس جمهور در این خصوص بوده ایم تا جایی که وی توافق اولیه را پیروزی بزرگ قلمداد کرده و طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب، این موفقیت بزرگ را به ایشان تبریک گفته بود!)

از طرفی شکست مذاکرات هم، به معنای فرو ریزی شالوده و پایه و اساس دولت تلقی می شود. براین اساس می توان گفت که استمرار این دولت در گرو نتیجه مذاکرات و حل و فصل مساله هسته ای است. به همین علت، این احتمال وجود دارد که دولت به هر قیمتی این مذاکرات را به پایان برساند! یعنی با وجود همه شعارها درخصوص رعایت خطوط قرمز و کوتاه نیامدن از حقوق ملت، احتمال هر توافقی وجود دارد. وقتی سرنوشت دولت به همین مذاکرات گره خورده باشد، پس به هیچ وجه اجازه شکست آن را نخواهد داد!

2- دولت آقای روحانی از ابتدای مذاکرات، با یک فرافکنی عجیب و ایجاد یک دو قطبی کاذب، همه منتقدان خود را در زمره مخالفان مذاکره و توافق قرار داد. رسانه های حامی دولت نیز با دمیدن بر این دو قطبی غیرواقعی، دوگانه مذاکره/عدم مذاکره، یا توافق/ عدم توافق را مطرح کردند. حال آن که بسیاری از منتقدان دولت با نفس مذاکره هیچ مخالفتی نداشته و ندارند، حرف آنها در کیفیت و چگونگی مذاکره است. منتقدان، به جای دوگانه غیرعقلانی (مذاکره/ عدم مذاکره یا توافق/عدم توافق) دوگانه (توافق خوب/ توافق بد) را پیشنهاد دادند و از توافق خوب استقبال کردند.

با این حال، حامیان رسانه ای دولت و اشخاصی در خود دولت، با فرار از این دوگانه عقلانی، همچنان بر دوگانه غیرعقلانی خود تاکید و همه منتقدان را هم به عنوان مخالفان توافق معرفی می کنند. هدف این سیاست چیزی جز ایجاد یک جریان اجتماعی و تهییج و هدایت آن برای حمایت از دولت در پیشبرد اهداف خود نیست. دقیقا به همین علت است که آقای روحانی و حامیان سیاسی و رسانه ای وی، هر از گاهی با طرح موضوع رفراندوم یا ادعاهایی مبنی بر خواست اجتماعی و عمومی، درصدد استفاده از این فضای رسانه ای هستند.

جالب اینکه این شعارهای پوپولیستی دقیقا در تضاد با فضای نخبگانی حاکم بر دولت است. دولت روحانی، دولتی نخبه محور است که ریشه و سابقه فکری اعضای آن، کاملا مخالف با رویکردهای پوپولیستی و مردم محور است. مشاورین و تئوری پردازان آن هم به صراحت خواستار برچیده شدن سیاست خیابانی هستند و بارها به همین بهانه از غیرعقلانی بودن استفاده از نظرات عامه مردم (رانندگان تاکسی و لبو فروشان و …) برای موضوعاتی از قبیل مسائل هسته ای شده اند. حال چگونه می توان این نگاه نخبه سالار را با اظهارات عوامفریبانه رییس جمهور جمع کرد؟!

به هرحال پیشنهاد ما به آقای روحانی این است که اگر واقعا خواستار انجام رفراندوم است، نظر عامه مردم را درخصوص توافق خوب/ توافق بد بپرسد؛ و اگر همچنان به همان دوگانه توافق /عدم توافق اصرار دارد، لااقل مردم را در جریان جزئیات مذاکرات قرار دهد تا خودشان قضاوت کنند. آیا عاقلانه است نظر مردم را درباره مساله ای بپرسیم که درباره اش هیچ نمی دانند؟!

 

 

http://www.ahestan.ir/?p=13111



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( پنج شنبه 93/10/25 :: ساعت 10:14 صبح )
»» قاچاق گازوییل در بطری دلستر

قاچاق گازوییل در بطری دلستر


مشرق: فرمانده انتظامی شهرستان اسلامشهر غرب استان تهران از توقیف یک دستگاه کامیون،دستگیری دو قاچاقچی و کشف 15هزار لیتر گازوئیل از داخل بطری های دلستر خبر داد. سرهنگ ابراهیم حسن‌آبادی فرمانده انتظامی شهرستان اسلامشهر، گفت: مأموران انتظامی،حین گشت‌زنی در اسلامشهر به یک دستگاه کامیون مشکوک شده و با توقیف خودرو در بازرسی از کامیون یک محموله گازوئیل قاچاق به میزان 15هزار لیتر کشف شد.



وی افزود: ماموران انتظامی در بازرسی از بار کامیون موفق به کشف 10 هزار عدد بطری یک و نیم لیتری دلستر با درب های پلمپ شده شدند که در ادامه بررسی های دقیق مشخص شد 15هزار لیترگازوئیل به طرز ماهرانه ای در داخل بطری های دلستر " جاسازی و پلمپ شده است.


دو متهم پس از دستگیری اعتراف کردند دلستر های گازوییلی را از شهرستان دزفول بارگیری کرده و قصد انتقال آن به کشور افغانستان را داشتند که توسط پلیس اسلامشهر دستگیر شده و پس از تشکیل پرونده تحویل مرجع قضایی شدند.

براساس گزارش سایت پلیس، سرهنگ حسن آبادی از شهروندان خواست: در صورت مشاهده و برخورد با هرگونه فعالیت غیرمجاز و توزیع سوخت خارج از شبکه توسط افراد فرصت طلب و سودجو، در اسرع وقت ازطریق تلفن 110 به پلیس اطلاع دهند تا به موقع نسبت به دستگیری قاچاقچیان سوخت اقدام شود.

 

 

http://snn.ir/detail/News/380390/1579



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( سه شنبه 93/10/23 :: ساعت 6:4 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ویژهبرنامه «خبرگزاری دانشجو» در دوران «روحانی مچکریم»؛ فیلم طنز/
وطن جدید برای انتقال یهودیان + عکس
«وام 10 هزار میلیاردی به کارکنان»
کوثری: این بیعرضگی دولت است که.......
حکایت رئیس جمهوری که به همه حمله میکرد
واکنش روحافزا به تکذیبیه مجید انصاری/
«دوستان آلسعود» در ایران را بیشتر بشناسیم
آقای زیباکلام، آیا تا به حال به دولت گوشزد کردهاید
مداحی کامل شب چهارم محرم 1394 با نوای مطیعی + دانلود
مداحی کامل شب چهارم محرم 94 با نوای بنی فاطمه + دانلود
حالا که خاطره می گویید از آن چند میلیون دلار، یاسر هاشمی رفسنجان
کاسبانتحریمچهکسانیاند؟
بزرگترین امحاء تاریخ!
\چند گام با روحانی در ساری\
آهنگ عکس العمل خشن با صدای هاشم بافقی
[همه عناوین(1066)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 255
>> بازدید دیروز: 53
>> مجموع بازدیدها: 343568
» درباره من

الله اکبر، خامنه‌ای رهبر

» پیوندهای روزانه

روشنگر [31]
فتیان [31]
اسلام و مسیحیت [70]
امام و رهبری [80]
[آرشیو(4)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دانلود فیلم سربازان امریکایی .گلوله میان دو چشم دانلود همه بشتاب . دیالمه . رادان:حبس موسوی دروغ است رهبری: انتخابات ریاست جمهوری اعجاز . زندگی علوی 22بهمن دولت اسلامی ارمان شهر شیعه . هولوکاست احمدی نژاد ترور .
» آرشیو مطالب
دولت اسلامی
قبل از این
بهمن ماه
فروردین 87
اردیبهشت 87
دانلود دونی
تیرما 87
مرداد87
شهریور87
دانلودشهریور87
آبان87
آذز87
دی 87
اسفند 87
خرداد88
آذز88
دی88
بهمن88
فروردین 89
اردیبهشت89
زمستان 89
تابستان90
سال 91
سال 92
سال 94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
شقایقهای کالپوش
جوک بی ادبی
زلال دل
مشق عشق ناز
مطالب عاشقانه
Chamran University Accounting Association
ساعت بدهی آمریکا
آخزین زلزله های ایران
آموزش تست زدن کنکور
..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::..


» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان








» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب