یقینا برخی از علل رغبت گسترده مردم به پیامک، عبارت است از: وقت اندک برای ارسال و قرائت، کمهزینه بودن خدمات، تأثیرگذاری متون. استفاده از خدمات پیام کوتاه در بین مردم جهان از محبوبیت زیادی برخوردار است. پیامک از سال 1381 وارد ایران شد و تا پنج سال بعد فقط از نام اختصاری انگلیسی SMS برای آن استفاده میشد. در سال 86 فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی واژههای «پیامک» و «پیام کوتاه» را به عنوان برابرهای فارسی این واژه تصویب کرد.
http://all4bahrain.com/#persian-tab
کمپین حمایت از مردم بحرین
http://hemayat.reba.ir/
کمپین
حمایت از مدیران انقلابیبرای زدودن فرهنگ سرمایهداری
به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، حسین شریعتمداری طی یادداشتی نوشت: جناب آقای دکتر روحانی! رئیسجمهور محترم، لطفا به آنچه در پی میآید توجه فرمائید!
«اعتقاد به خدا مربوط به انسانهای عصر توحش است. انسانی که هنوز شاید غارنشینی را هم کشف نکرده بود. زلزله و سیل و طوفان و آتشفشان است و خیال میکند یک قدرت هست که اینها را ایجاد میکند... مذهب مقوله انسان سال 2000 نیست»!
« حتی آدمهایی مثل ابنسینا یا ابوریحان بیرونی هم با آن ذهن خردگرا و ذهن ریاضیشان، درباره مذهب مزخرفات را قرقره میکنند»!
«داستان حضرت عباس و شجاعتهای او را شیخعباس قمی از شاهنامه دزدیده است. حضرت عباس وجود خارجی نداشته»!
«عیسی مسیح هم دروغ است. این داستان را امپراطوری روم برای استفاده از بردگان و گلادیاتورها، سرهم کرده»! و...
جناب آقای روحانی! با شنیدن و خواندن جملات فوق چه احساسی به حضرتعالی دست میدهد؟!... حالا اگر بشنوید وزارت ارشاد تحتمسئولیت و مدیریت جنابعالی در پی تقدیر و تجلیل از گوینده و نویسنده این سخنان است به عنوان یک شخصیت روحانی که لباس پیامبر خدا(ص)، را بر تن دارید، چه واکنشی از خود نشان خواهید داد؟!و باز هم بخوانید!
آن آقای دیگر در نوشتههای منتشر شده خود، زشتترین و مشمئزکنندهترین اهانتها را نسبت به اسلام، انقلاب و ساحت مقدس حضرت امام(ره) روا داشته است. عضو شورای به اصطلاح مقاومت! سازمان منافقین بوده است و دستهایی آلوده به خون پاک جوانان مسلمان و پاکباخته این مرز و بوم دارد و... مینویسد؛«مسئولان جمهوری اسلامی، جلادان خونریز هستند و طرفداران این رژیم لمپن و حشراتالارض میباشند»!... «هیچ قشر و گروهی از مردم ایران را نمیتوان یاد کرد که از پیامدهای فاجعهبار انقلاب در امان مانده باشند»!... «پس از مرگ بر سر مزارم بنوازید و می بنوشید و برقصید»! و... آیا رئیسجمهور محترم، این آقا را شایسته تقدیر میدانند؟! و بازنشر آثار توقیف شده وی را نشانه پاسداشت آزادی! و نمونهای از کاربرد بینش و منش دولت «اعتدال»! تلقی میفرمایند؟! به یقین نه!
جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای روحانی! حضرتعالی با آموزههای اسلامی غریبه نیستید و از مبانی فقهی باخبرید تا آنجا که به عضویت مجلس خبرگان درآمدهاید. آیا از نگاه و نظر شما حکم الهی قصاص غیرانسانی است؟! و یا به قول خداوند تبارک و تعالی، منشأ و عامل «حیات» است؟ جنابعالی به قول خودتان «سرهنگ» نیستید! که کاش بودید و از این افتخار بزرگ در جمهوری اسلامی ایران محروم نبودید. ولی «حقوقدان» که هستید. بنابراین بعید است ندانید امروزه کشورهایی که در آنها حکم اعدام از سیستم حقوقی حذف شده است، با افزایش پرشتاب جنایت قتل روبرو هستند و حقوقدانان برجسته امروز دنیا بر این باورند که نفیکنندگان حکم قصاص، برخلاف تظاهر به انسان دوستی، میان قاتل و مقتول، به دفاع از قاتل برخاستهاند، روزنامه توقیف شده مورد اشاره حضرتعالی حکم الهی و انسانی قصاص را غیرانسانی معرفی کرده بود و توقیف آن با استناد به قوانین جاری صورت پذیرفته است. کجای این اقدام، غیرقانونی و ضد آزادی! و در تقابل با مشی «اعتدال» است؟! فرمودهاید چرا باید کارکنان روزنامه توقیف شده بیکار شوند! که باید به عرض مبارک رساند، گردانندگان روزنامه توقیف شده، در روزنامههای اجارهای دیگر به کار مشغولند و حتی سردبیر آن به عضویت هیئت داوران جشنوارهای درآمده است که جنابعالی دیروز در مراسم اختتامیه آن سخنرانی فرموده بودید.
جناب آقای روحانی، آیا حضرتعالی یک عمر - به حق - از ولایت امیرالمومنین علیهالسلام دفاع نفرمودهاید؟ و برای تبیین علمی ولایت آن حضرت که تنها راه ادامه اسلام ناب محمدی(ص) بوده است و جمهوری اسلامی ایران در طول آن شکل گرفته و امروزه پرچم اسلام ناب را در جهان برافراشته است، تلاش نکردهاید؟ پاسخ این سوال به یقین مثبت است. بنابراین چرا باید از توقیف قانونی روزنامهای که ولایت مولایمتقیان را نفی کرده و آب به آسیاب وهابیون انگلیسینژاد و سلفیها و تکفیریهای صهیونیستمآب ریخته است نگران شده و ابرو درهم بکشید؟!
جناب رئیسجمهور! در سخنرانی دیروز خود گلایه کردهاید که چرا اجازه نمیدهند روزنامههای موافق دولت هم از آزادی و امنیت برخوردار باشند؟! که باید پرسید؛ آیا دولت حضرتعالی احکام اسلامی را غیرانسانی میداند؟! و یا ولایت حضرت امیر علیهالسلام را نفی میکند؟! اگر پاسخ منفی است - که منفی است - چرا روزنامههایی که دست به این اقدامات ناشایسته و غیرقانونی زدهاند را روزنامههای موافق و همراه دولت میدانید؟! و اگر غیرانسانی نامیدن احکام اسلامی و نفی ولایتامیرالمومنین علیهالسلام را همراهی و همسویی با بینش و منش دولت اعتدال نمیدانید -که نباید بدانید- چرا از توقیف روزنامههای یادشده ابراز نگرانی میکنید؟! و این تناقض آشکار را چگونه توضیح داده و توجیه میفرمائید؟!
و اما، غیر از این دو روزنامه هتاک که متأسفانه آنها را حامی دولت معرفی کردهاید، کدام روزنامه حامی دولت دیگری را میتوانید آدرس بدهید که در فعالیت خود با کمترین مانعی روبرو شده باشد؟! فقط یک نیمنگاهی به عرصه کنونی مطبوعات بیندازید. روزنامهها و نشریات حامی دولت شما - و نه خود شما- به تعداد فراوان مشغول فعالیت هستند و برخی از آنها، با سوءاستفاده از فضای آزاد کشور ماموریت دیکته شده دشمنان بیرونی و فتنهگران آمریکایی- اسرائیلی را دنبال میکنند. آیا غیر از این است؟!
دولت محترم اعتدال! در حالی که از روزنامههای اهانتکننده به اسلام و انقلاب و امام(ره) حمایت میکند و توقیف آنها را برنمیتابد! تاب و تحمل کمترین انتقاد نسبت به عملکرد دولت را ندارد و روزنامهها و نشریات منتقد دولت را توقیف کرده و یا به دادگاه میکشاند.
جناب آقای روحانی! دیروز در مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات به آقای «ف-ص» با عنوان پیشکسوت مطبوعات جایزه دادید. ایشان از گردانندگان اصلی مجله زن روز در دوران طاغوت بود که بعید است از ابتذال این مجله در آن دوران بیخبر باشید. ایشان در سالهای اخیر تامینکننده برنامههای شبکه دولتی فارسیزبان و ضد ایرانی بیبیسی بود و... آقای رئیس جمهور، دیروز همکاران مورد اعتماد حضرتعالی با معرفی وی به عنوان پیشکسوت روزنامهنگاری، از خادمان شبکه دولتی انگلیس و مروجان ابتذال فرهنگی تقدیر کردند. آن هم نه از طرف خودشان بلکه به دست شما یعنی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران!
رئیسجمهور محترم! آنچه در محدوده این نوشته آمده است فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست.
و اما، سوابق شناخته شده جنابعالی جای کمترین تردیدی نمیگذارد که نمیتوانید با آنچه در این عرصه اتفاق افتاده و میافتد - و فقط به چند نمونه از آن اشاره شد - موافق باشید، بار دیگر به جملات نقل شده در صدر این نوشته نگاه کنید به یقین، خشم برخاسته از غیرت دینی لرزه بر اندامتان خواهد انداخت!
وزیر ارشاد دولت شما نیز شخصیت شناخته شدهای است و بیگمان نمیتواند با بسیاری از آنچه در حوزه مسئولیت ایشان اتفاق افتاده است، موافق باشد. پس چرا چنین است؟!
علت را باید از یکسو در کماطلاعی - و در مواردی - بیاطلاعی ایشان نسبت به عرصه فرهنگ و هنر و از سوی دیگر، اعتماد وی به برخی از افراد بدسابقه و بهکارگیری آنان در سیاستهای پیرامونی وزارتخانه تحتمسئولیت ایشان جستجو کرد. افرادی که ظاهرا در حاشیه هستند ولی در بزنگاهها، متن را رقم میزنند.
و بالاخره، امید است رئیسجمهور محترم از کسانی که اطلاعات مربوط به سخنرانی دیروز را در اختیار ایشان گذاردهاند به طور جدی بخواهند درباره صحت و سقم آنچه در این نوشته - فقط به عنوان نمونه - آمده است به حضرت ایشان توضیح بدهند و مانند همیشه با توسل به فحاشی و ناسزاگویی از پاسخ طفره نروند!
آقای رئیسجمهور، نتیجه این بررسی برای جنابعالی تردیدی باقی نخواهد گذاشت که آنان، دوام دولت شما را نمیخواهند.
منبع: کیهان
گروه گزارش ویژه مشرق- جامعه یهودی و صهیونیستها دوست ندارند که پرده از همکاری آنها با نازیها برداشته شود چرا که این با هولوکاستی که مردم را وادار به پذیرش آن کردهاند، تعارضی جدی دارد.
از جمله نیرنگ های اساسی موجود در گفتمان تحلیلی غرب این است که پدیدهای را از شکل و شمایل انسانی و فرهنگی آن تهی و در مقابل آن را صرفا به نوعی حادثه یا امری بدیهی تبدیل میکنند در نتیجه جهان غرب قادر است هر گونه معنایی را که خود بخواهد بر این پدیده مترتب ساخته آن را آنطور که خود میخواهد تفسیر نماید.
امروزه با پدیدهای نظیر فساد در حکومتهای جهان سوم بویژه در آفریقا و جهان عرب، این چنین برخورد می شود. لذا در روبه رو شدن با این پدیده و بررسی آن، نقش عناصر دیگر نظیر حمایت جهان غرب از اکثر این حکومتها و همچنین رشوههایی که جهان غرب و شرکت های بزرگ وابسته به غرب به سران برجسته حاکم در کشورهای جهان سوم پرداخت میکند، به کلی از جانب غربی ها نادیده گرفته می شود. فساد که در اصل پدیده ای اجتماعی ،سیاسی است و تا حد زیادی محصول تمدن غرب است، به دروغ از جانب غربیها، تلقین میشود که
این پدیده از طرف جهان سومیها برخاسته و ارتباطی ناگسستنی با آن دارد؛ چرا که از منظر غربیها، جهان سومیها به ارزش های دموکراسی غربی چندان پایبند نبوده و این باعث بوجود آمدن فساد در میان آنان شده است!!
از دیگر پدیدههایی که می توان از نیرنگهای غرب دانست چیزی به نام "تروریسم اسلامی" است. غربیها تروریسم را به دین اسلام نسبت میدهند در حالی که پدیده تروریسم نیز محصول خود غربیهاست. فتنه و آشوب نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان؛ حمایت روز افزون از برخی حکومتهای فاسد عربی؛ حمایت بیدریغ از رژیم اشغالگر صهیونیستی و ظلم و ستم مداوم بر مردم مظلوم فلسطین؛ تنها اندکی از دخالتهای غرب در خاورمیانه است.
سپس تعریف خود از تروریسم را گسترش داده و مقاومت قانونی مردم - فرق نمیکند در کجا باشد فلسطین، عراق، افغانستان یا هر جای دیگر- در برابر نفوذ استعماری امریکا درمسائل مربوط به جهان عرب را بر نمیتابد و با همکاری حکومتهای فاسد عربی و دیگر هم پیمانان خود، به بهانه مقابله با تروریسم -ببینید مقاومت مردم را تروریسم می دانند- به سرکوب مقاومت مردم میپردازند.
جهان غرب پدیده "کشتار یهودیان " اروپا بدست نازیها را که از آن به "هولوکاست" تعبیر میکند، دست مایه چنین رفتاری قرار میدهد. به جای اینکه به بررسی صحت این پدیده در چارچوب تمدنی غرب بپردازند، مردم را به اعتقاد قلبی داشتن به این پدیده وادار کرده و آن را به باور غیر قابل تغییری تبدیل کردهاند که کسی جرأت بررسی موشکافانه و دقیق آن را نداشته باشد.
اگر هم جهان غرب بخواهد به بررسی صحت کشتار یهودیان به دست نازیها بپردازد نباید کشتار میلیونها انسان به دست تمدن غربی را فراموش کند.
(از جمله می توان به کشتار ساکنان اصلی امریکای شمالی، استرالیا و نیوزلند، کشتار میلیونها آفریقایی طی روند به بردگی کشیدن میلونها نفر از آنها، کشتار ساکنان اصلی کونگو به دست استعمارگران بلژیکی، کشتار میلیون ها جزائری بدست استعمار فرانسی که تنها اندکی از جنایات تمدن غرب علیه بشریت است، اشاره کرد)
ادعای کشتار آلمان نازی علیه یهود دورنگ متضاد به خود گرفته است: سیاه و سفید. نازیهای آدم کش و یهودیان قربانی!! برای این کشتار ادعایی، قداستی بزرگ جعل کردهاند؛ گویی که حق مطلقی است که هیچ باطلی به آن راه ندارد و قابل مقایسه با هیچ پدیدهی دیگری نیست. گویی که هیچ کشتار دیگری – اگر واقعیت داشته باشد که ندارد- مثل این از ابتدای تاریخ به وقوع نپیوسته است و تنها همین یک کشتار وجود دارد و آن هم علیه یهود است. اینجا است که قوانین سختی علیه کسانی که در کشتار یهودیان تردید ایجاد میکنند، وضع شده است.– این در حالی است که هیچ قانون مشابهی برای مجازات کسانی که در وجود خدا یا حتی ارزشهای ثابت و مطلق اخلاقی شک میکنند و همجنسبازی و سقط جنین را مشروع جلوه میدهند، وجود ندارد-
به نظر میرسد باید این رویکرد تنگنظرانه به قضیه کشتار یهودیان که به کسی اجازه تحقیق وبررسی در این موضوع را نمیدهد، کنار زد و آن را در چارچوب سیاسی و تمدنی غرب مطرح نمود؛ قداست را از آن برداشته و این مسالهی انسانی – تاریخی را آشکارا تبیین نمود. لذا نباید تفاوتی بین این پدیده با پدیدههای مشابه دیگر قائل شد و نباید تک بعدی - یکی قاتل و دیگری مقتول - به این مساله نگاه کرد.
ارتش یهودی هیتلر؛ واقعیتی که هولوکاست را زیر سؤال میبرد
از مهمترین کارها در این زمینه تبیین میزان همکاری صهیونیستها و یهودیان با نازیهاست. جالب اینجاست که این همکاریها در عین ناباوری در تمامی سطوح چه فردی وجمعی و چه علنی و پنهانی وجود داشته است.
روزنامه انگلیسی "دیلی تلگراف" در دسامبر 1996 مقالهای تحت عنوان "کشف ابعاد پنهانی ویژه ارتش یهودی هیتلر!!" منتشر کرد. عبارت «ارتش یهودی هیتلر» گفتمان حاکم بر غرب، درباره کشتار یهودیان بوسیله نازیها را از ریشه ویران میکند؛ چراکه میزان و چگونگی ارتباط بین نازیها از یک طرف و صهیونیست ها و یهودیان از طرفی دیگر را برملا میسازد.
لذا مساله روشنایی و تاریکی محض، داستان قاتل و مقتول (نازی های قاتل و یهودیان مقتول) را از اساس زیر سوال می برد.
اطلاعات تکان دهندهی این مقاله، از قبیل جار و جنجالهای روزنامهای نیست بلکه این مقاله حاصل پژوهشی است که یک محقق و استاد تاریخ در دانشگاه اکسفورد به نام برایان ریگ به آن مبادرت ورزیده است.
این مقاله – که بعدها ریگ آن را در قالب یک کتاب ارزشمند منتشر نمود- بیان میدارد با آغاز حکومت نازیها درسال 1935، اعطای تابعیت به یهودیان نژادهای دیگر - غیر از آریاییها – ممنوع بود. این هم ازهمان نقاط تاریک و روشنی است که گفتمان تحلیلی صهیونیستی- غربی در ترویج آن میکوشد اما واقعیت، این رویکرد محدودنگر را به چالش میکشد.
این مقاله چنین میگوید: به یهودیانی که به خدمت ارتش در آمده بودند، اجازه داده شد تا در ارتش بمانند و به درجات ماقبل افسری ارتقا یابند اما به این قانون پایبندی چندانی نشان داده نشده است. دفتر امور کارگران ارتش آلمان، از وجود 77 افسر عالی رتبه نظامی که یا دارای نژاد مختلط یهودی بودهاند و یا با زنان یهودی ازداوج کردهاند، خبر میدهد که همگی در ارتش نازیها موسوم به فیرماخت خدمت میکردهاند.
همچنین این گزارش از وجود هزاران "نیمه یهودی" - کسانی که نسب آنها با غیر یهودیان پیوند خورده است- که در ارتش نازی خدمت کردهاند، پرده برمیدارد. نتایجی که ریگ به آنها دست یافته دارای حالتهای گوناگونی است. بعضی از این یهودیان -که در ارتش نازی ها - خدمت کردهاند از یهودیان متدین هستند. برخی دیگر خود را یهودی به شمار نمیآوردند اما از منظر قانون یهودی محسوب میشدند. عدهای نیز نسب اصلی خود را مخفی نگه میداشتند برخی دیگر نیز قادر به پنهان کردن نسب اصلی خود نبودند.
ریگ توانست نزدیک به 30 هزار مدرک درباره افسرانی که دارای نژاد یهودی بودند جمعآوری کند. وی با بررسی ارتش هیتلر دستکم به یهودی بودن 1200 نفر از درجهداران عالیرتبهاش هیتلر پی برده است.
این اسناد نشان میداد که از افسران یهودی نازی، 2 نفر از آنها ارتشبد، 10نفر ژنرال، 14 نفر سرهنگ و 30 نفر سرگرد بودهاند. مطابق تقسیمات نظامی این افراد فرماندهی بیش از صدهزار نفر از سربازان ارتش را برعهده داشتهاند.
این اسناد از حوادثی تاریخی پرده بر میدارد که برخی از آنها در نهایت شگفتی است. به عنوان مثال میتوان به قضیه ملاقات یکی از افسران ارشد نازی یهودی با پدرش که در یکی از اردوگاههای یهودیان در آلمان نازی به سر میبرده، اشاره کرد. این افبسر یهودی با لباس رسمی نظامی و نشان جنگی که بیانگر حضور او در میدانهای جنگ بود و همچنین صلیب آهنی که به علت درخشش او در انجام وظیفه در جنگ به او داده شده بود، به دیدار پدرش آمده بود. ممکن است این برای ما کمی عجیب باشد اما به نظر میرسد مسائلی از این دست در آلمان نازی کاملا مرسوم بوده است. این قضیه در حالی به وقوع می پیوندد که فرماندهان نظامی آلمان شناخت کاملی از افسران یهودی خود داشتهاند.
علاوه بر این تحقیقات نشان میدهد که از میان نظامیان آلمانی که عالیترین نشان ارتش آلمان یعنی صلیب شوالیهها را دریافت داشتهاند حداقل بیستنفر آنها به طور قطع یهودی بودهاند.
بریان ریگ خاطر نشان میکند که در زمان تحقیق او یک نفر از یهودیان دریافتکننده نشان، در 82 سالگی هنوز ساکن شمال آلمان بوده است و خود اعتراف نموده است که حتی در زمان جنگ و در ارتش آلمان مناسک دینی یهودی خود را به جا میآورده است.
تحقیقات ریگ نشان میدهد که ورنر گولدبرگ ، سرباز مشهور آلمانی که در دوره جنگ تصویر او به عنوان سرباز ایدهآل ارتش آلمان منتشر و تکثیر میشد، یک یهودی اصیل بوده است.
علاوه بر او آرتور پیسک از رهبران نظامی مشهور آلمان، فرمانده نظامی پالآشر که چندین نشان نظامی از شخص هیتلر دریافت کرده بود و نیز دکتر الکه شرویتز از رهبران اساس که اردوگاه مجتمعسازی یهودیان در لنتاکایسروالد تحت نظارت او بود، همگی یهودی بودهاند.
ویلیام مونتالبانو نیز در مقالهای با عنوان یهودیان در ارتش هیتلر، نشان میدهد که وجود یهودیان بیشمار در ارتش آلمان حاکی از نادرستی ادعای تلاش هیتلر برای کشتار یهودیان است.
از میان فیلدمارشالهای یهودی ارتش آلمان میتوان به ارهارد میخ جانشین فرمانده نیروی هوایی و هرمن گورینگ اشاره کرد. حتی در دهه 1930 نیز یهودی بودن میخ به طور گسترده در ارتش آلمان مطرح بود. از جمله موارد دیگر میتوان به ارتشبد ارهارد میخ اشاره نمود. وی در سال 1892 از پدری یهودی متولد شد. او دوست صمیمی هرمن گورینگ -فرمانده نیروهای نظامی آلمان و یکی از کاندیداهای احتمالی جانشینی هیتلر- به شمار می رفت.
میخ، رئیس شرکت لافتهانزا است که در پیشرفت آن نقش بسزایی داشت. همچنین وی رئیس سازمان هواپیمایی بود و بنابر تعریف نازیها وی "نیمه یهودی "به شمار می رفت. اما هیتلر و گورینگ تصمیم میگیرند تا مانعی را که سبب میشد تا ارهارد میخ یهودی محسوب شود، کنار بزنند. تصمیم آنها از این قرار بود که "باید دایی مادر این ارتشبد پدر واقعی او محسوب شود و درنتیجه وی از نژاد پاک آلمانی به شمار آید."
این ارتشبد نازی نیمه یهودی، در منصب خود باقی ماند و برطرفداری از رژیم نازی پافشاری کرد تا اینکه در محاکمههای بعد از جنگ دادگاه نورنبرگ، جنایتکار جنگی محسوب شد. مدت 10 سال (1945-1955) را در زندان سپری کرد و سرانجام در سال 1972 از دنیا رفت.
نمونههای فراوان دیگری از این قبیل را می توان در این پژوهش یافت که می توان به برخی از آنها اشاره مختصری کرد.
ادگار جاکوبس، او کسی است که همواره سعی داشت نام واقعی خود را پنهان نگه دارد. بنابر تعریف نازیها وی فردی کاملا یهودی است. هر چند که وی به عبادت های یهودیان پایبند نبود و با دختری غیر یهودی ازدواج کرد؛ بنابر تعریف نازی ها وی یک یهودی خالص است. ادگار، ابتدا کارگردان فیلم بود، سپس در سال1941 در دفتر رسانه ای نازی ها در پاریس مشغول به کار شد و سپس موفق به اخذ "صلیب آهنی" شد.
در سال 1941 زمانی که خواهرش با لباس یهودی سعی داشت در کنفرانس نازی ها شرکت کند، نازی ها مانع از ورود او شدند. وی نیز به نازی ها اعتراض کرد که چرا مانع ورودم می شوید در حالی که برادرم سرگرد ارتش نازی هاست.
هلموت ویلبرگ ، مهندس "حملات رعد آسا " در ارتش نازی. او کسی است که در جنگ جهانی اول برای حمایت بیشتر از توپخانه ارتش آلمان، از هواپیماها استفاده کرد. مادرش یهودی است. اسناد موجود در پرونده اش حاکی از اینست که وی در تاریخ 30 آوریل 1940، اقدام به بررسی نسب اصلی خود کرد تا اینکه در کمال ناباوری فهمید که یهودی نیست!! وی در سال 1941 با سقوط هواپیمایش در جنگ مرد.
کلنل والتر هولایندر فرد دیگری بود که در سال 1933 به ارتش جمهوری ویمار پیوست. مادرش یهودی است. پرونده وی در"دفتر امور افسران ارتش "به این مطلب اشاره دارد که مرکز فرماندهی افسران در برلین، در سال 1934 نامهای فرستاده است که در این نامه چنین آمده است: «او آریایی نیست.» وی فرد خوش شانسی است چرا که در سالهای 1923 و 1924 علیه کمونیست ها جنگیده بود. بنابراین دفتر امور افسران نازی دستور میدهد که او می بایست در ارتش باقی بماند و حتی هیتلر در سال1936 و سپس در 1939 به او مدال افتخاری اعطا کرد.
هالیندر در خدمت نظامی در کشور لهستان در بخش " بمب گذارها " انجام وظیفه میکرد. وی صلیب برجسته" پرتاب نارنجک " را بدست آورد . همچنین در ماه مه 1943 با فرماندهی گروه «قهرمان» توانست در درگیری «کیوسک»، 21 تانک روسی را از پا در آورد به همین جهت به پاس خدمات فراوان به ارتش نازیها به وی"صلیب آهنی" اعطا گردید. سرانجام در اکتبر 1944 به دست نیروهای روسی، اسیر شد و 12 سال را در زندان های روسیه سپری نمود.
هیلموت ویلبرگ، وی از دیگر یهودیانی بود که در جنگ جهانی اول برای پشتیبانی نیروهای زمینی آلمان، از هواپیما استفاده کرد. وی دستهای از هواپیماهای آلمانی را که در سال 1936 برای حمایت از «فرانکو» به اسپانیا حمله برد، رهبری می کرد.
به پاس خدماتش نشان "قهرمان" به وی داده شد. وی همچنین مدیریت دانشکده هواپیمایی را نیز به عهده داشت. وی مراحل پیشرفت را پله پله طی کرد و حتی به درجه ژنرالی نیز نائل آمد. مادر وی یهودی بود.
مقامات نازی بالاترین نشانهای نظامی (نشان شوالیه) را حتی به نظامیان یهودی خالص که از پدر و مادری یهودی متولد شدهاند نیز دادهاند در حالی که از یهودی بودن این افراد کاملا آگاه بودهاند. به عنوان مثال سرگرد بورخارت در سال 1934 از مقام نظامیاش برکنار شد زیرا او نیمه یهودی بود اما در همان سال سند نژادی او مبنی بر اینکه وی فردی آلمانی - نه یهودی- است از جانب هیتلر صادر شد!!
لذا وی به چین فرستاده شد تا به ارتش کمک کند ودر سال 1941 فرماندهی «دسته تانک ها» را بر عهده گرفت. در اگوست همان سال به پاس قدردانی از حسن انجام وظیفه درجنگ با روسیه، به نشان کیان کای چک نائل آمد. سپس به یگان "ارومیل" منتقل و در درگیری "العلمین" به اسارت گرفته شد و در پایان 1944 آزاد شد. درسال 1946 به آلمان بازگشت تا بنا به گفته همسرش، در ساخت دوباره کشورش سهیم باشد.
در سال 1983 قبل از وفاتش در زادگاه خود آلمان، به دانشجویان خود چنین گفت: بسیاری از یهودیان آلمان و یهودیان مختلطی که در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم شرکت کردند، بر این باور بودند که باید به سرزمین پدری خود – آلمان- احترام بگذارند و این میسر نبود جز شرکت وهمکاری با نازیها در جنگ. به عبارت دیگر وی همچنان بصورت کامل بر همبستگی با سرزمین خود یعنی آلمان تکیه میکرد.
بر اساس تحقیقات گستردهتر ریگ که در کتابی با عنوان سربازان یهودی هیتلر منتشر شد، در ارتش چندین میلیونی هیتلر در مجموع بیش از 150 هزار یهودی شرکت داشتهاند که در زمان جنگ نیز برای ارتش آلمان جنگیدهاند. از میان رهبران ارتش آلمان افراد زیر یهودی بودهاند:
? ژنرال ژوهانس زوکرتورت :
دریافت کننده نشان نظامی از شخص هیتلر.
? ژنرال هلموت ویلبرگ:
دریافت کننده بالاترین نشان نظامی و دو نشان دیگر
? کلنل والتر هالیندر:
دریافت کننده نشان از شخص هیتلر و پنج نشان نظامی دیگر.
? هورست گیتنر:
دریافت کننده نشان شجاعت
? آدمیرال برنهارد روگ :
دریافت کننده نشان از شخص هیتلر و پنج نشان نظامی دیگر.
همکاری اسحاق شامیر با ارتش هیتلر
مطلب تکاندهنده دیگر همکاری اسحاق شامیر نخست وزیر اسرائیل با ارتش نازی است. اسحاق شامیر نخست وزیر اسرائیل را باید یکی از مهمترین رهبران یهودی دانست زیرا به یکی از بزرگترین مناصب حکومتی یهودیان و صهیونیستها دست یافت.
اما سابقه زندگی او نشان میدهد که این یهودی سرشناس نه تنها حامی هیتلر بوده، در زمان حکومت هیتلر بر آلمان از او حمایت کامل میکرده است، بلکه در زمان جنگ و در همان دورهای که حامیان هولوکاست مدعی کشتار برنامهریزی شده یهودیان توسط رایش سوم بودند، او دوشادوش ارتش آلمان علیه متفقین میجنگید.
حضور شامیر در ارتش هیتلر نشانهای آشکار بر حمایت و همکاری سطح بالای جامعه یهودیان و صهیونیستها با نازیهاست. اما همین فرد سالها بعد وقتی که در اسرائیل به نخستوزیری رسید از دولت آلمان پس از جنگ برای کشتار یهودیان به دست ارتش آلمان غرامت میگرفت؛ درحالی که خود در زمان جنگ در ارتش آلمان خدمت میکرد. یهودی شناخته شده دیگر آوراهام اشترن معروف به اشترن گانگستر (رهبر جنبش آزادی اسرائیل) است که در زمان جنگ دوم جهانی پیشنهاد رسمی حمایت از ارتش آلمان در برابر متفقین را مطرح ساخته بود. او نقش و جایگاه والایی نزد یهودیان داشت و اسحاق شامیر سالها جانشین او در جنبش مذکور بوده است.
حضور این دو رهبر یهودی در ارتش آلمان و حمایت آنها از نازیها در اوج جریانات فرضیه کشتار جمعی یهودیان توسط هیتلر و نظام هیتلری را دستخوش تردید جدی میکند. چرا که در صورت پذیرش این فرض باید این رهبران مورد احترام صهیونیستها و یهودیان را خائنانی به یهود دانست که رسماً از کشنده یهودیان اعلام حمایت کردهاند.
رهبران یهودی حامی هیتلر به این دو نفر منحصر نمیشود.امیل موریس، از دوستان نزدیک هیتلر، نیز از یهودیان سرشناس بود. موریس که در دورهای به همراه هیتلر در زندان به سر برده بود، بعدها در هنگام رهبری هیتلر در حزب نازی، نفر دوم اساس (SS) شد. او در میان اساسها پس از هیتلر قدرتمندترین شخص شناخته میشد.
علاوه بر همه اینها، برخی از رهبران یهودی آلمان همچون هلموت اشمیت که از 1974 تا 1982 صدراعظمی آلمان را برعهده داشتند در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش آلمان به فعالیت مشغول بودهاند.
تردید جدی در هولوکاست
تظاهر به نادانی یهودیان و صهیونیستها درقبال مساله ی حضور افسران یهودی در ارتش نازی را میتوان چنین تفسیر کرد: جامعه یهودی دوست ندارد که پرده از همکاری آنها با نازیها برداشته شود چرا که این با هولوکاستی که مردم را وادار به پذیرش آن کردهاند، تعارضی جدی دارد.
بعضا پذیرش این ادعای حامیان هولوکاست که آلمان هیتلری در طول سالهای جنگ، میلیونها یهودی را کشته و این کشتارهای برنامهریزی شده با هدف از میان بردن کلیه یهودیان صورت گرفته است، در این صورت باید ارتش آلمان نازی را عامل اجرایی اصلی این جنایت معرفی کرد. حامیان هولوکاست نیز معتقدند که افسران اساس و نظامیان ارتش آلمان مجریان سیاست نابودی یهودیان بودهاند.
با این فرض باید توقع داشت که سیاست پاکسازی نژادی از خود ارتش آغاز شده باشد. به عبارت دیگر اگر قرار بود ارتش آلمان شش میلیون یهودی را بکشد، اولین گام آن بود که در ارتش آلمان هیچ یهودیای وجود نداشته باشد.
اگر به تحقیق دریابیم که ارتش آلمان هیچگاه از یهودیان پاکسازی نشده، حتی در دوران جنگ جهانی دوم نیز یهودیان در مناصب مختلف این ارتش و با درجات متفاوت درحال کار بودهاند، در این صورت فرض وجود هولوکاست کاملا غیرمنطقی است.
نمونههایی که ذکر آنها گذشت، ادعای غربیها و صهیونیستها درباره هولوکاست را زیر سؤال میبرد چرا که خود صهیونیستها و افسران یهودی از همکاران نازیها بودهاند پس چگونه میتوان مظلوم نمایی یهودیان را باور کرد که مدعیاند هیتلر شش میلیون نفر از آنان را کشته است.
اگر قرار به کشتن بود چرا این افسران را نه تنها نکشت، بلکه درجههای نظامی آنان را ارتقا بخشید؟ و اساساً چه توجیهی دارد وقتی افسران یهودی میدیدند هیتلر پدر و مادر یهودی آنان را میکشد و به همکیشان یهودیشان رحم نمیکند، با هیتلر همکاری کنند؟ حال آنکه میتوانستند از ارتش نازی جدا شده و به صف مخالفان هیلتر پیوسته و علیه وی اعلام جنگ نمایند.
منابع:
برای جستجو به فروشگاه ها به سایت سبد کالا رفتم تو محل ما حدود 40 مورد معرفی کرد که خیلی جالبه یه فروشگاه 8 با معرفی کرده دقت کنید
فروشگاه امیرکبیر ، رفاه
فروشگاه فرهنگیان 6 بار و........
آمریکا در منطقه هزینه کرد اما سناریوی ایران پیش رفت (خبر ویژه)
«سرنوشت کشورهایی که مورد قهر و بیمهری آمریکا قرار میگیرند غمبار است، اما ایران توانست به رغم مخالفتهای آمریکا نفوذ خود را در منطقه توسعه دهد.»
وبسایت صدای روسیه با انتشار این تحلیل خاطرنشان کرد: وقتی مناسبات ایران و آمریکا قطع شد، همه در سراسر دنیا تصور میکردند آمریکا هر کاری خواهد کرد تا دشمن خود را خاک کند.
نویسنده سپس به اشغال عراق و افغانستان از سوی آمریکا میپردازد و مینویسد: آمریکا وارد کارگِل در افغانستان شد و حالا افغانها نه از ایران که از آمریکا و اروپا بدشان میآید. این در حالی است که ایران بدون اینکه زحمتی به خود بدهد مناطق نفوذ سنتی خود را در غرب افغانستان به دست آورد. تمام اینها را میتوان اشتباهی تاسفبار قلمداد کرد. سناریوی مشابهی در عراق پیش آمد. شاه محمود، صاحب کرسی شرقشناسی در مدرسه عالی روابط بینالملل مسکو میگوید بعد از اینکه آمریکا حکومت صدام حسین را با موفقیت برانداخت حکومت شیعه طرفدار ایران سر کار آمد. سیاستمدار سرشناس عراقی ایاد علاوی، به عنوان نامزد «آمریکایی» انتخابات ریاست جمهوری، میگوید آمریکاییها عراق را تسلیم ایران کردند.
نویسنده با اشاره به موضع دولت وقت آمریکا در محور شرارت خواندن ایران یادآور شد: وقتی مناسبات به تیرگی گرائید، نفوذ ایران آنقدر بالا بود که آمریکاییها نتوانستند با سلیمانی در جریان دیدارش در منطقه سبز در بغداد برخورد کنند. احتمالا دست تهران در کار بود که وقتی رهبری عراق خواستار خروج نیروهای آمریکایی از عراق شد. امروز همین اتفاق در افغانستان میافتد.
صدای روسیه در پایان مینویسد: چنین به نظر میرسد که تهران به نظامیان آمریکا نیاز ندارد. جمهوری اسلامی با توجه به قراردادهای دوستی راهبردی با افغانستان و عراق، مانند گذشته که این کار را در عراق کرد، از تصمیم افغانستان، در مخالفت با امضای قرارداد امنیتی دوجانبه با آمریکا حمایت میکند. معنای این کار خروج کامل نیروهای ائتلاف طبق سناریوی ایرانی است.
روایت روزنامه اصلاحطلب از سردرگمی در گردنه یارانهها(خبر ویژه)
چقدر یارانه بدهیم (جهانگیری)، پول نقد نمیدهیم (وزیر اقتصاد)، نگران یارانهها نباشید (رئیسجمهور)، به دهکهای بالا نمیدهیم (سخنگوی دولت)، اظهارات متنوع مقامات دولتی درباره حذف یارانهها مردم را قانع نمیکند و موجب سردرگمی میشود.
این تحلیل را روزنامه اصلاحطلب اعتماد در تیتر اول خود تحت عنوان «سردرگمی مردم در گردنه یارانهها» مطرح کرد و نوشت: در روزهای آخر هفته سپری شده روحانی رئیسجمهور ایران، جهانگیری معاون اول او، طیبنیا وزیر اقتصاد و نوبخت معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور درباره یارانهها صحبت کردند. رئیسجمهور در اوج سخنرانیاش تأکید کرد، هیچ نیازمندی نباید نگران قطع یارانهاش باشد و با ظرافت گفت: آنها که احساس نیاز میکنند فرمهای جدید یارانهای را پر کنند. معنای این حرف رئیس دولت یازدهم واضحتر از آن است که مردم نگویند دولت قصد دارد به مرور یارانه نقدی را از دستور کار خارج کند و فعلا از گروههای پردرآمد شروع کرده است. اسحاق جهانگیری نیز در یک نوشته فیسبوکی این خواسته تعجبانگیز که مبانی استدلال نظری خود را برای حذف یارانه پردرآمدها در یک یا دو سطر بنویسید، سقف درآمدی مورد نظر خویش برای حذف یارانه را بیان کرد. آنهایی که درآمد ماهانهای بین یک تا 2/5 میلیون تومان دارند در تیررس آرزوهای معاون اول قرار دارند. یک نگاه به درآمد- هزینه خانوارهای شهری در سال 1391 که از طرف بانک مرکزی در همین روزهای اخیر منتشر شد- نشان میدهد هیچ خانوادهای نیست که کمتر از یک میلیون تومان هزینه ماهانه داشته باشد.
این روزنامه میافزاید: مسئولان ارشد دولت همه نقشههای طراحی شده دولت را بازگو نمیکنند و همانند شطرنجبازان با حرکت دادن یک مهره در عرصه یارانه منتظر واکنش شهروندان، نخبگان، فعالان اقتصادی و بهویژه منتقدان باقی میمانند. «میخواهند همین پول کم که به هر حال برای تهیدستان عددی است را نیز ندهند.» این حرفی است که بسیاری از تهیدستان بر زبان میآورند. برخی نخبگان نیز میگویند، دولت باید «حق» همه را از فروش ثروت ملی به میزان معین پرداخت کند و اجازه دهد که هرکس خواست با پول یارانه خود نیکوکاری کند و این یک خواست منطقی به نظر میرسد. حرف این چهار نفر که البته حرف بقیه اعضای کابینه نیز هست در حوزه یارانهها این است: «نگیرید». دولت قصد دارد با بمباران تبلیغاتی و تحریک حس هیجانآلودگی مردانی که درآمد آنها از متوسط درآمد جامعه بالاتر است آنها را متقاعد کند که یارانه نگیرند.
اعتماد خاطرنشان کرد: البته سقف افرادی که برای حذف از صف یارانه در نظر گرفته شدهاند برای مردم مشخص نیست. دو میلیون خانوار، پنج میلیون خانوار؟
در پایان این گزارش آمده است: اینکه دولت مدام میگوید پرداخت این میزان یارانه نقدی به همه مردم هدر دادن ثروت ملی است، علاوه بر اینکه موجب ناراحتی شهروندان میشود که نکند به اشتباه نام آنها حذف شود، این پرسش را پیش میآورد که اگر این پول پرداخت نشود از کجا معلوم با کارآمدی در بهترین محل خرج خواهد شد. شهروندان از اینکه نمیدانند دولت یازدهم کدام نقشه و برنامه برای افزایش توأمان قیمت حاملهای انرژی و حذف شماری از یارانهبگیران را دارد، در نگرانی به سر میبرند. دولت آیا میتواند علاوه بر اینکه در نهایت این مقوله را به نقطه امن برساند، راه متقاعد کردن مردم را نیز آموخته باشد.
جلب توجه حتی با خبر خودکشی (خبر ویژه)
طنزنویس فراری نشریات زنجیرهای در صفحه فیسبوک خود نوشت خودکشی میکند اما مدتی بعد متن نوشته شده را حذف کرد.
شبکه بالاترین که این خبر را منتشر کرده مینویسد: «ابراهیم-ن» ادعای خودکشی را برای جلب توجه مطرح کرده است.
این شبکه با انتشار تصویر صفحه حذف شده مینویسد: اسکرین شات از استاتوس دیلیت شده! این ابرام هر چند صباحی تو فیسبوکش یک چیز جلب توجهکننده مینویسه که جلب توجه کنه آخرین موردش هم این بود که نوشت 500 میل دیازپام خورده به قصد خودکشی! بعد 1 ساعت هم طبق روال قبلی، استاتوس جلب توجهکننده را دیلیت کرد! ابرامجان این ترفندها قدیمی و تکراری شده جانم! طرحی نو درانداز! بعضیها نیازمند توجه هستند اگر بهشون توجه نشه و اسمشون سر زبونها نباشه انگار که میمیرند!!
این طنزنویس به دنبال بروز برخی سوءتفاهمات و تصور اینکه استراتژیست شده! در روزگار زوال فتنه سبز، خواستار اتخاذ استراتژی اسب تروا در راهپیمایی 22 بهمن 88 برای مصادره این راهپیمایی شد و از آن تاریخ به اسباب مضحکه محافل سبز و اپوزیسیون تبدیل گردید که از این ماجرا به عنوان ماجرای درازگوش تروا یاد میکردند. پس از این ماجرا، ابراهیم - ن اعلام کرد دچار افسردگی و آشفتگی مزاجی شده است.
بسیاری از همکاران نشریات شبه اصلاحطلب که پس از یک دوره تندروی از کشور گریختند، از اینکه مورد اعتنای مخاطبان در فضای مجازی نیستند، شکایت دارند و به همین دلیل روشهای نبوغآمیزی چون خبر خودکشی و... را کشف میکنند!
مرتضی حاجی: تحصن مجلس ششم درست نبود (خبر ویژه)
وزیر تعاون و آموزش و پرورش در دولت اصلاحات، تحصن در مجلس ششم را از مصادیق تندروی توصیف کرد.
مرتضی حاجی در مصاحبه با ایرنا گفت «اصلاحطلبی در ذات خودش اعتدال دارد و ذاتا با تندروی مخالف است». خبرنگار در واکنش به این اظهار میپرسد «شما میگویید که تندروی در ذات اصلاحطلبی نیست پس کاری مثل تحصن در مجلس ششم را چطور ارزیابی میکنید؟» و حاجی پاسخ میدهد: من تحصن را درست نمیدانستم و با آن موافق نبودم.
حاجی البته توضیح نداد که چرا این موضع در قبال رفتار ضد انقلابی افراطیون را با 10 سال تأخیر اتخاذ میکند. غیر از نمایندگان مجلس، شماری از وزرا و معاونین دولت اصلاحات نیز تهدید به استعفا و خروج از حاکمیت کرده بودند.
وی همچنین درباره فعالیتهای بنیاد باران (وابسته به خاتمی) و امید ایرانیان (وابسته به عارف) میگوید: همانطور که انتظار تداوم فعالیتهای سیاسی آقای خاتمی از طریق بنیاد باران تلقی اشتباهی بود، بنیاد امید ایرانیان هم بنای همین رویه را دارد.
«حاجی» با بیان اینکه عضو هر دو بنیاد است، میگوید: بنیاد امید قطعا نباید فعالیتی به مثابه یک حزب داشته باشد، اما در عین حال یک مرکز مطالعاتی میدان بازی برای تحقیق و مطالعه دارد و میتواند در حوزه سیاسی هم مطالعه کند و هم گزارش بدهد و یا مثلا راهحلهایی را که برای حل بعضی از مسایل کشور میشناسد در اختیار نامزدها قرار دهد و یا انتشار عمومی کند. این کار فعالیت سیاسی نیست. فعالیتهای آموزشی و امور خیریه و نظایر آن است.
برخلاف این اظهارنظر، محمدرضا عارف پس از انصراف توام با دلخوری از انتخابات ریاستجمهوری، عمده فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی خود را در بنیاد امید ایرانیان متمرکز کرده است.
مرتضی حاجی در ادامه در پاسخ این سوال که آیا فکر میکنید در انتخابات آتی اتحاد اصلاحطلبان و جریان اعتدالی ادامه یابد؟ میگوید: فکر میکنم اصلاحطلبان و اعتدالیها به دلیل قرابت زیادی که دارند، میتوانند در انتخابات موضع مشترکی داشته باشند. با هم بودن این دو جریان به سود کشور است و تفکیک آنها شانس موفقیت آنها را کاهش میدهد.
وی درباره ناطق نوری نیز گفت: آقای ناطق نوری شخصیت برجسته و ارزشمندی است، مدیر، مدبر و دارای سعه صدر و خوشرفتار و در عین حال تصمیمگیر است و میتواند نقطه اتصال مناسبی باشد و فکر کنم اگر بیاید به ایشان خوشامد گفته میشود.
منطقه آزاد یعنی همین! (خبر ویژه)
مشاور رئیس جمهور و دبیر هماهنگی مناطق آزاد از احتمال لغو ممنوعیت عبور خودروها از مناطق آزاد به سرزمین اصلی خبر داد.
به گزارش مهر، اکبر ترکان ضمن سخنانی در قشم و درباره رفع ممنوعیت عبور موقت خودروهای پلاک منطقه آزاد قشم به سرزمین اصلی گفت: گرچه گمرک ایران به خاطر سوء استفاده برخی از افراد از این قانون، هنوز بر ادامه ممنوعیت عبور موقت این نوع خودروها اصرار دارد، اما باید درباره این موضوع بحث نموده و در رفع این مشکل تلاش کنیم و همچنین ایشان معتقدند این ممنوعیت رفع خواهد شد.
یادآور میشود این ممنوعیت به خاطر جلوگیری از واردات بیرویه خودروهای خارجی و از جمله خودروهای لوکس اتخاذ شده و لغو آن تحت عناوینی نظیر موقت، در حقیقت رونق دادن به واردات بیرویه خودرو خواهد بود.
در حالی که کشور در شرایط تحریمی مالی و بانکی قرار دارد و لزوم ساماندهی واردات ضروریتر از همیشه به نظر میرسد، هزینه واردات خودرو طی 11 ماه گذشته به میزان یک میلیارد و 280 میلیون دلار بوده است.
ترکان اخیراً در اظهارنظر دیگری، از آزاد شدن هتلها در مناطق آزاد- در پوشش حمایت از رقابت- خبر داده بود که معنای آن دامن زدن به تورم بیشتر است.
برخی اعضای کابینه گرایش مشابهی به آزادسازی قیمتها دارند که البته مخالفان جدی در میان دیگر اعضای کابینه دارد. طیف کارگزاران کابینه از جمله کسانی هستند که به شیوههای اقتصاد لیبرالی در حوزه آزادسازی قیمتها و رفع ممنوعیتهای وارداتی قائلند.
بازی نخنمای پلیس خوب و بد میان کنگره و دولت آمریکا(خبر ویژه)
سناتور رابرت منندز از اینکه نقش «پلیس بد» آمریکا را در برابر ایران ایفا میکند، خوشحال است.
رویترز نوشت: رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی آمریکا که از نفوذ زیادی برخوردار است، با تلاشهایش برای به رأی گذاشتن طرح اعمال تحریمهای مضاعف علیه ایران و موضع سرسختانه در قبال ایران، کار خودش را در مذاکرات کرده است.
همتایان منندز در کنگره اجازه میدهند مذاکره کنندگان دولت اوباما نقش «پلیس خوب» را ایفا کنند و به ایران یادآوری کنند در صورتی که مذاکرات به خوبی پیش نرود، کنگره آماده است تحریمهای بیشتری را علیه این کشور اعمال کند.
منندز در گفتوگو با رویترز تصریح کرد: فکر میکنم که ما نیروی مثبتی در رساندن ایران به مرحله کنونی بودیم و دولت هم کار خود را خوب انجام داد.
این سناتور دموکرات از ایالت نیوجرسی ادامه داد: ما یک هدف نهایی مشترک داریم اما در تاکتیکها متفاوت عمل میکنیم.
به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، در ایام صدمین روز آغاز به کار دولت یازدهم، رئیس جمهور از آماده شدن و انتشار متن پیش نویس منشور حقوق شهروندی خبر داد و از همگان درخواست کرد تا نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را نسبت به این متن پیش نویس ارائه کنند تا نواقص و کم و کاست آن رفع شود.
می توان نقطه شروع ایده اولیه تدوین منشور حقوق شهروندی را در جملاتی یافت که رئیس جمهور فعلی در آخرین مناظره انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در پاسخ به رقیب دیگرش یعنی محمد باقر قالیباف به زبان آورد. جمله " من سرهنگ نیستم، حقوقدانم" در واقع بُعد و رویکرد حقوقی و قانون گرایی روحانی را پر رنگ کرد و نوعی انتظار برای رای دهندگانش به وجود آورده که قرار است طرحی نو درانداخته شود از این رو منشور حقوق شهروندی را می توان پاسخی به این انتظارات دانست.
ابتدا این نکته را باید متذکر شد که در تفاوت منشور و لایحه قانونی گفته شده، ماهیت منشور که جنبه اعلامی دارد با لایحه قانونی که جنبه الزامی دارد، بسیار متفاوت است. منشورها ضمانت اجراء ندارند و در پی فرهنگ سازی و ایجاد بستر برای تصویب قانون اند. با توجه به فرآیند طولانی تصویب قانون، قانون گذار خواسته که با تدوین چنین منشوری تجربه های لازم برای تدوین لایحه و در عین حال فضای لازم برای اجراء چنین قانونی فراهم شود. پس اولین نکته در مورد منشور حقوق شهروندی این مطلب است که این منشور ضمانت اجرای خاصی ندارد و بیشتر شبیه نوعی تمرین وضع قوانین است.
متن پیش نویس غیر رسمی منشور حقوق شهروندی در آغاز با آیاتی از کلام الله مجید و روایاتی از معصومین (ع) و بیانات ارزشمند حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری ( مد ظلله العالی ) آغاز می شود و در واقع بخش مستحکم این منشور را نیز تشکیل می دهد ولی به محض ورود به بدنه این منشور مخاطب با برخی از ایرادات و حتی تناقضاتی روبرو می شویم.
در ماده 1 از قواعد منشور حقوق شهروندی می خوانیم " کلیه اتباع ایران صرف نظر از جنسیت، قومیت، ثروت، طبقه اجتماعی، نژاد و یا امثال آن از حقوق شهروندی و تضمینات پیش بینی شده در قوانین برخوردار می باشند" همانطور که پیداست در این ماده از واژه " کلیه اتباع ایران " استفاده شده و مفاد این منشور در مورد آنها مصداق پیدا می کند، به این معنا که حقوق شهروندی و تضمینات پیش بینی شده را فقط برای اتباع ایران می پذیرد در صورتی که در اصل 20 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای طرح این منظور از واژه " همه افراد ملت" استفاده شده که به مراتب گسترده تر و از دایره شمول بیشتری برخوردار است که حتی در سایه سار آن بسیاری از افراد غیر تبعه ایران مثل افغان ها نیز در کشور به راحتی تحصیل، زندگی و کار می کنند و در صورتی که منع قانونی و مشکلی از بابت روادید نداشته باشند هیچ فرد و نهادی برای آنها مشکلی ایجاد نمی کند از این رو قانون اساسی ایران که در سالهای نخست پیروزی انقلاب طراحی شده بود بسیار پیشرفته شده از منشور حقوق شهروندی است.
در فصل دوم منشور حقوق شهروندی وضعیت از پیچیدگی بیشتری برخوردار می شود و مخاطب با اصطلاحات و مفاهیم بسیار کلی و انتزاعی همچون بهره مندی شهروندان از " حق حیات"، " حق زندگی شایسته" و " زندگی شاد" مواجه می شود که تعریف و چهارچوبی از آنها ارائه نشده و خواننده نمی تواند از آنها معنایی درست و مورد نظر را استخراج کند و جای کار بسیار دارد. مسئله پیچیده تر که متناقض نما می نمایاند این است در بند حق بهره مندی از "زندگی شایسته" از لزوم فراهم کردن نیازهای اولیه ای همچون خوراک، پوشاک و مسکن صحبت شده ولی نکته قابل ذکر این است که رئیس جمهور در زمان ارائه گزارش صد روزه نقدهای فراوانی بر پروژه مسکن مهر وارد کرد در صورتی که این پروژه بسیاری از افراد را که رویای خانه دار شدن را حتی در خواب نیز نمی دیدند خانه دار کرد. از این رو حق برخورداری از نیاز اولیه و ضروری همچون مسکن و نقد پروژه ای که قشر ضعیف جامعه را صاحب خانه کرد اندکی متناقض به نظر می رسد.
ایرادی مشابه ای در ماده " آزادی اندیشه، بیان و مطبوعات نیز به چشم می خورد. یکی از بندهای این ماده می خوانیم " شهروندان از حق آزادی اندیشه و بیان برخوردارند. این حق شامل آزادی ابراز، ترویج و انتشار اندیشه ها و عقاید به صورت شفاهی، کتبی، الکترونیکی یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود شهروند با رعایت قانون می باشند"، جمله با رعایت قانون نشانگر این امر است که ما در قانون اساسی کشور قواعدی در مورد آزادی بیان و اندیشه و انتشار آنها داریم که در منشور حقوق شهروندی تاکید بر رعایت آنها شده است. حال این پرسش پیش می آید که با وجود قواعدی پیرامون این آزادی ها در قانون اساسی چه جای برای تکرار آنها در پیش نویش منشور حقوق شهروندی باقی می ماند؟ و آیا این چیزی به جز تکرار اصل 23 قانون اساسی نیست که طبق آن تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد و یا بند مربوط به اینکه روزنامه نگاران و رسانه ها نباید در جمع آوری و انتشار اطلاعات و مطالب خود با تهدید و مجازات مواجه شوند از منشور حقوق شهروندی در واقع رونوشتی از اصل 24 قانون اساسی است که طبق آن " نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند. و یا در حوزه آموزش و تعلیم، بند " حق تمامی شهروندان ایرانی است که از امکانات آموزش و پرورش رایگان تا پایان متوسطه و نیز وسایل و امکانات تحصیلات عالی بهرمند گردند در واقع تکرار اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که طبق آن دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. همچنین بند " اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت شود" رونوشت اصل 37 قانون اساسی است.
اساساً در منشور حقوق شهروندی اتفاق جدید نیفتاده بلکه برخی از بندهای قانون اساسی کشور تکرار و مرور شده است از این رو نیازی به طراحی این منشور دیده نمی شد چرا که این موارد به شکلی مبسوط و جامع تر در قانون اساسی کشور که از ضمانت اجرایی نیز بهرمند است و عدم رعایت آن خلاف قانون و مستوجب پیگرد قضائی است، گنجانده شده و تنها مسئله که دولت ها باید نسبت به آن کمر همت ببندند اجرای بهینه این قوانین و نه صرفاً رونویسی مجدد آنهاست.
نکته قابل ذکر دیگر این است که در منشور حقوق شهروندی کفه سنگین ترازو بر مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است و تا حدودی از مسائل اقتصادی غفلت شده در صورتی که اگر مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم رفع و رجوع شود بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی نیز رخت خواهند بست از این رو نمی توان مسائل اقتصادی و مشکلات مربوط به معاش مردم را در منشوری که به نام شهروندان تهیه شده است کم رنگ نشان داد چرا که برخورداری از امکانات و قدرت خرید مناسب از جمله لوازم بدیهی برای یک شهروند است و در همین راستا و با تامین این نیازهای اولیه یک شهروند می تواند خود را شکوفا کند و به فعالیت های قانونی فرهنگی و اجتماعی بپردازد.
این مجموعه مسائل باعث شده تا منشور حقوق شهروندی همچون یک حرکت تبلیغاتی بنمایاند تا یک سند حقوقی. از این رو نکته ضروری برای دولت یازدهم ابتدا روشن کردن این است که هدف و نیت از ارائه و تدوین این منشور چه بوده و چه ضرورتی برای طراحی آن اندیشیده شده. البته اینکه دولت به افکار عمومی فرصت داده تا بر روی این منشور بیندیشند و نقطه نظرات خود را پیرامون آن ارائه کنند حرکت درخور ستایشی است ولی ابتدا باید تدوین کنندگان منشور مذکور پرسش های ماهوی منشور حقوق شهروندی را که همانا به دلایل و ضرورت های تدوین این منشور باز می گردد پاسخ قانع کننده دهند چرا که مفاد موجود در این منشور رونوشتی از حقوق شهروندی موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است و مطمئناً صرف بازخوانی و مرور و تاکید بر بعضی از از اصول قانون اساسی نمی تواند دلیل قانع کننده ای برای تدوین و انتشار عمومی این سند باشد چرا که همه اصول مندرج در قانون اساسی لازم الاجرا و در عین حال مترقی هستند و نه صرفاً برخی از آنها.
منبع: سراج 24