فارس: به طور خاص چه کسانی این حرف را مطرح کردند؟
حجتالاسلام رازینی: نمیدانم. اما این مسئله از طریق آیتالله موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه منعکس شد و ایشان و مرحوم حاج احمدآقا با من مطرح کرده و چارهجویی کردند.
در گذشته ما یک قانون دادرسی ارتش داشتیم که بر همان مبنا عمل میشد ولی پس از تشکیل سازمان قضایی بر مبنای قوانینی عمل میشد که پس از انقلاب تصویب شده بود. این قوانین هنوز کافی و جامع نبودند یعنی در حد 50- 60 ماده بودند. از جمله اینکه در قانون دادرسی ارتش پیشبینی شده بود که در شرایط جنگی و بحرانی، آیین دادرسی به صورت خصی انجام شود. مثلا روال طبیعی و رویه عادی این است که دادگاهها مقرهایی دارند. مثلا دادگاه انقلاب استانی است، دادگستریها شهرستان محور هستند و سازمان قضایی استانی است. یعنی اگر جرمی در جایی واقع میشد محاکمه در آن مقرهای مرکز استان یا شهرستان انجام میشد.
در قانون آیین دادرسی ارتش پیشبینی شده بود که در زمان جنگ و بحران، دادگاهها در همان محل استقرار لشگر مستقر باشند که اصطلاحا به آن «دادگاه صحرایی» میگویند. یعنی مثلا وقتی یک سربازی چند تا فشنگ را دزدیده دیگر اینطور نباشد که دژبان و چند سرباز او را بیاورند مرکز استان و این همه وقت و نیرو تلف شود. بلکه در همانجا رسیدگی شود. این مسئله در آیین دادرسی ارتش که از قبل از انقلاب بود پیشبینی شده بود ولی پس از انقلاب و از آغاز جنگ عملی نشده بود.
این مسئله با ما مطرح شد که شما در این باره کمبود و مشکلی دارید؟ پس از مشورت و بحث دو مشکل مطرح شد که توسط من منتقل شد. یک مشکل شکلی این بود که ما پیش از انقلاب دادگاههای صحرایی داشتیم. یعنی سیستم قضایی آیین دادرسی عادی خود را رها می کرد و با یک آیین دادرسی سریعتری رسیدگی میکرد. مسائلی از این دست که روال رسیدگی و سرعت عمل دادگاهها را تسریع میکرد. مشکل دوم که مشکل ماهوی بود این بود که ما چه کسانی را میتوانیم اعدام کنیم؟
برای تقریب به ذهن مثالی از خارج جنگ مطرح میکنم: ما میدانیم کار عمدی و غیر عمدی چیست؟ فرق است بین فردی که سهوا با شخص دیگری تصادف میکند و پایش را میشکند و کسی که با چوب پای کسی را میشکند. اولی عملی غیر عمد و دومی عملی عمدی است، اما در مورد قتل قانونگذار دو چیز را عمد حساب کرده است: نخست کسی که سوء نیت داشته و از پیش تصمیم گرفته فرد را بکشد و دوم اگر کسی به کسی ضربهای زد و آن ضربه نوعا کشنده است. دیگر لازم نیست قصدش را واکاوی کنیم، اگر به پیشانی کسی گلوله شلیک شد یعنی شخص ضارب قصد کشتن داشته لذا قانون مجازات اسلامی این را تصریح کرده که قتل عمد دو جور است: اول اینکه قصد قتل وجود دارد و دوم اینکه قصد قتل احراز نشده اما کار به نحوی صورت گرفته که بدون قصد امکانپذیر نیست.
ما با توجه به سابقه فتوای حضرت امام(ره) در خصوص قاچاق مواد مخدر و اینکه فرمودند« اگر با قصد این عمل یا علم به این اثر(ابتلا اشخاص به مواد مخدر) فعلی انجام شود،حکمش اعدام است» نامهای نوشتیم و گفتیم گاهی اوقات فردی (نظامی یا غیرنظامیاش را کار نداریم) میخواهد به کشور ضرر بزند. میرود با دشمن همکاری می کند. مثلا یک ایرانی به دشمن اطلاعاتی میدهد که باعث کشته شدن عدهای میشود. کسی عالماً و عامداً قصد براندازی و سقوط کشور را دارد؛ اما شخصی هست که ما یا نمیدانیم قصدش چه بوده یا حتی میدانیم قصدش این نبوده اما کاری انجام میدهد که باعث کشته شدن هزاران نفر میشود. حکم این فرد چیست؟
به عنوان مثال شخصی دلش برای بچهاش تنگ شده و خط را ول میکند و میآید، او که آمد هزار نفر کشته میشوند این درست است که انگیزهاش دیدن بچهاش بوده ولی نباید به او ترحم کرد چون او آمده و هزار نفر را در معرض کشتن قرار داده است.
ما خدمت امام گفتیم با قوانین ما تنها میتوانیم گروهکیها یا جاسوسها را که عالماً و عامداً به دشمن اطلاعات دادهاند اعدام کنیم، اما کسی که مثلا در ستاد نیروهای مسلح تمام مهات و زاغه مهمات را نابود کند نمیتوانیم اعدام کنیم و طبق قوانین تنها میتوانیم او را حبس کرده و خسارت بگیریم. قانون و فتوای روشنی درباره کسی که به این طریق به جنگ ضربه زده نداریم. امام فرمودند: «اگر کسی عالماً و عامداً به جبهه ضربه جبرانناپذیری بزند مجازاتش اعدام است».
*حکم امام برای جلوگیری از مسامحهها و کوتاهیهای شدید بود
فارس: این را کجا فرمودند؟
حجتالاسلام رازینی: در همین حکم مرداد 67. در این حکم حضرت امام دو نکته میگویند: «دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.» این در واقع حل همان مشکل شکلی است که اجازه برقراری دادگاه صحرایی را دادهاند.
دوم اینکه «هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا می باشد مجازات آن اعدام است.» این هم حل آن مشکل ماهوی است. یعنی مشکلی که ما داشتیم که با کسانی که عالما و عامدا به جبهه ضربه میزنند- ولی نه به این معنا که همدست دشمن بوده یا با عراقیها مرتبط هستند- چه برخوردی باید صورت بگیرد؟ مثلا وقتی فردی میآید یک پل مهمی را منهدم میکند یا یک خلبان خودی آمده پایگاه هوایی خودی را منهدم کرده و کسی هم کشته نشده؛ ما با کدام قانون باید با او برخورد کنیم؟ امام فرمودند اگر کسی عمدا ضربه جبرانناپذیری به جبهه بزند مجازاتش اعدام است. این در واقع برای جلوگیری از مسامحهها و کوتاهیهای شدید بود.
فارس: حکم امام خطاب به شما در مرداد ماه صادر شده، این در حالی است که پس از از دست دادن مناطق مختلف از جمله فاو و مهران در ماههای ابتدایی سال 67، برخی سیاسیون در سخنرانیهای علنی و از طریق تریبونهای مختلف خواستار برخورد با مقصران این عقبنشینیها شده و حتی از تعبیر «اعدام» نیز استفاده کردند. این که پس از چند ماه فشارهای سیاسی و اجتماعی برای برخورد با متخلفان و مقصران عقبنشینیها، امام چنین حکمی صادر میکنند برای ناظر بیرونی این شائبه را تقویت نمیکند که این حکم ناظر به این قضایا صادر شده است؟
حجتالاسلام رازینی: روایت داریم که قرآن را کسی میشناسد که مخاطبش است. مخاطب این حکم من و به تبع آن قضات سازمان قضایی هستند. ما آمدیم این مسئله را اجرا کردیم و در شمال غرب، غرب و جنوب سه دادگاه تشکیل دادیم و این حکم امام بیشتر بازدارنده بود و عملا بخش دوم آن جز در پرونده های معدودی عملی نشد.
* فرماندهای که در جبهه میانی تبانی کرده بود
فارس: یعنی در زمان جنگ فرماندهی داشتیم که برایش به دلیل خطای عمدی یا سهوی حکم اعدام صادر شده باشد؟
حجتالاسلام رازینی: یک فرماندهی در جبهه میانی و در نزدیکی ایلام با 3 فرمانده زیر دستش تبانی کرده بود و گفته بود اینجا عراق قرار است پاتک کند و به من هم دستور دادهاند که به این جبهه حمله کنم من به شما کتباً مینویسم که شما حمله کنید اما شما بگذارید و بروید چون اوضاع خوب نیست. او تبانی کرده بود و ما هم در این پرونده به حکم امام (ره) عمل کردیم که یک فرمانده درجه پایین بود، یعنی موارد اینچنینی بسیار کم و معدود بود و این موضوع بسیار بازدارنده بود.
فارس: حکم بازدارنده بود یا تشکیل دادگاه؟
حجتالاسلام رازینی: خب ما حکم را اجرا کردیم دیگر، و دادگاه را تشکیل دادیم.
فارس: چند نفر فراخوانده شدند؟
حجتالاسلام رازینی: من آمارش را ندارم. باید دقیق این مسئله را در سازمان قضایی ببینید. ولی کم بودند. جنگ نیز تمام شده بود و در حوادث پس از آن به خصوص مرصاد با همین رویه دادگاههای صحرایی برخورد شد. یعنی در اسلامآباد و کرمانشاه دادگاهها براساس همین حکم امام تشکیل شد.
فارس: پس از فرماندهان ارشد سپاه یا ارتش با هیچ کس برخورد شد؟
حجتالاسلام رازینی: خیر. با هیچ کس از آنها برخورد نشد، همان طور که در ابتدای بحث گفتم اصلا خود آنها متقاضی این مسئله بودند. آن زمان این خواسته مشترک فرماندهان ارشد ارتش و سپاه و حتی مسئولین روحانی دیگری مثل عقیدتی سیاسیها بود؛ که فکر میکردند چون صدام قاطع برخورد میکند و دادگاهها دست خودش است این باعث پیشرفت کار میشود. در حالی که اشتباه میکردند.
درست است که مشکلات و نارساییهایی در آیین دادرسی و کمبود قوانین بود اما مشکل مسئله این نبود. صدام بیگناهان را اعدام میکرد، ما که نمیخواستیم بیگناهان را مجازات کنیم، میخواستیم مجرمین را مجازات کنیم که البته نقایصی در قانون داشتیم که با حکم امام جبران شد.
فارس: بالاترین ردهای که در زمان مسئولیت خود احضار کردید، چه بود؟
حجتالاسلام رازینی: زمانی بین 2 نفر از مسئولان بالای نظامی اختلافی به وجود آمده بود که حتی منجر به درگیری شد و نیروهای چند رده زیردست آنها، چند گلوله نیز به همدیگر شلیک کرده بودند، اما من چند بار به دفتر هر دوی این آقایان رفتم و احضارشان نکردم تا در زمان جنگ شایعهای ایجاد نشود و این موضوع را مسالمتآمیز حل کردم.
این 2 نفر در سطحی بودند که مقام معظم رهبری زمانی که بنده از سازمان قضایی نیروهای مسلح میخواستم بروم پیغامی دادند که با توجه به جوانب امر از پیگرد دلسوزانه شما تشکر میکنم.
* فرمانده رده بالایی را به بهانه بازدید از سازمان بازجویی کردیم
یا مثلا فرماندهی رده بالایی را با عنوان جلسه - با محافظ و به صورت رسمی - به دفترمان دعوت کردیم، آنجا نشستیم و چای خوردیم و از درب دیگر اطاقمان به عنوان سرکشی به اطاق دادستان رفتهایم. آنجا نیز دو درب داشته و یک بازپرس نظامی آمده و دو ساعت او را بازجویی کرده است.
این فرمانده هم حساب دستش آمد که کار جدی است، من آن موقع خدمت آقا این بازجوییها را نشان دادم، مطالعه کردند و فرمودند بسش است، حسابش را رسیدید. یعنی با توجه به شناختی که از این فرد بود در حال حاضر این موضوع برای او بازدارنده است. این در موردی بود که یک درگیری بین بخشی از نیروهای مسلح با بخشی دیگر بود.
فارس: پس ماجرای این که آقای هاشمی میگوید این فرمانده عالیرتبه دادگاهی شد و من نجاتش دادم چه بود؟
حجتالاسلام رازینی: من بعید میدانم آقای هاشمی چنین چیزی گفته باشد و باور نمیکنم. اصلا آن زمان در فضای جنگ اینجور مسئلهای نبود.
فارس: یعنی مسئله این طور نیست که امام پس از عقب نشینیها در سه ماه ابتدایی سال 67 و از دست دادن فاو و کوشک عصبانی شده و خواستار برخورد با متخلفین و مسببین آن شوند؟
حجتالاسلام رازینی: خیر، خود فرماندهان مراجعه کرده و از دستگاه قضایی گله کرده بودند.
فارس: بعد از این عقبنشینیها؟
حجتالاسلام رازینی: خیر، ببینید اینطور نبوده که ما همینطور داریم زمین میدهیم، ما در همه مراحل موفقیت و شکست داشتهایم. اینها را امروزه برخی افراد روی اغراضی تحلیل میکنند وگرنه ما از ابتدای جنگ کم کم تثبیت کردیم، بعد هم کم کم پس گرفتیم. کاری که راجع به فاو و امثالهم انجام شد حرکت در خاک عراق بود که طبیعتا دشوارتر بود. همانطور که ما خاکمان را پس میگرفتیم، صدام هم این کار را میکرد و فاو را پس میگرفت. این مسائل طبیعی جنگ است.
در اواخر جنگ عراق سیاست دفاع متحرک را در پیش گرفته بود. یعنی به جای اینکه پدافند کند و بایستد تا ما حمله کنیم تصمیم گرفته بود حمله کند و حملههایی نیز در مناطقی مانند سردشت و خاور انجام داده بود و در واقع میخواست تاکتیک جنگ را عوض کند.
برخی فرماندهان میگفتند چون دستگاه قضایی کند عمل میکند ما نمیتوانیم نیروهایمان را محکم در جبهه نگاه داریم و نیروها عقبنشینی میکنند در حالی که مشکل این نبود اما باز هم ما از همین فرصت استفاده کردیم و آن دو گیر در سازمان قضایی نیروهای مسلح را برطرف کردیم و امام در نوشته کوتاهی به هر دو موضوع اشاره کردند و موضوعات حل شد و دادگاههای صحرایی تشکیل شد.
* از حکم امام عمدتاً در عملیات مرصاد برای منافقین استفاده شد
پس از آن هم حمله مرصاد اتفاق افتاد و از این حکم عمدتاً در عملیات مرصاد استفاده شد. رسیدگی به جرایم منافقینی که در مرصاد دستگیر شدند با همین حکم بوده و آنها را به دادگاههای کرمانشاه یا تهران نیاوردند و در همان محلی که دستگیر میشدند محاکمه میکردند.
نظامیان دشمن هم طبق قانون توسط سازمان قضایی نیروهای مسلح محاکمه میشدند. لذا از این حکم درخصوص نظامیان دشمن در مرصاد استفاده شد، اما درخصوص نیروهای خودی موارد بسیار محدودی بوده است که عمدتا هم حکمهای سنگین و اعدام نبوده است.
در عملیات مرصاد به هر حال منافقین حمله کردند و شکست خوردند و تلفات زیادی هم دادند و این جریان موفقیت بزرگی برای رزمندگان ما بود.
منافقین با حمایت صدام و کمک آنها حمله کردند، اما در کرمانشاه گیر افتادند و از بین رفتند و یک سری افراد هم دستگیر شدند و یک سری مطالب هم به دست آمده بود؛ چه از آن دستگیرشدگانی که با سیانور خودکشی کرده بودند و چه از افرادی که کشته شده بودند، لذا مطالبی به دست آمده بود که مطالعه آنها میتوانست اهداف بعدی منافقین را مشخص کند.
فارس: یکی از مسائلی که برخی آن را مطرح میکنند و رسانههای بیگانه نیز به آن استناد میکنند این است که یکی از دلایل سقوط فاو خالی شدن منطقه از نیروها اصلی و آمدن آنها به پشت جبهه برای کارهای سیاسی و انتخابات مجلس سوم بود. آیا این را تأیید میکنید؟
حجتالاسلام رازینی: صد درصد این موضوع را رد میکنم. جنگ، تاکتیک و غافلگیری است. ما سعی میکردیم صدام را به اشتباه بیاندازیم. او هم همین کار را میکرد. گاهی ما موفق میشدیم گاهی او. به عنوان مثال ما در عملیات خیبر در داخل هور پیشروی کردیم، در جایی که جنگل و نیزار است و تا به حال تانک و ماشین و کشتی به آنجا نرفته بود، از داخل به آنجا حمله کردیم و 40 کیلومتر جلوتر رفتیم و جاده بصره به بغداد را گرفتیم، این خیلی هنر میخواست.
* شکست فاو به دلیل کارهای انتخاباتی نیروها نبود
صدام آنجا مجبور شد با شیمیایی زیاد ما را از آنجا برگرداند و یا در عبور از اروند ما صدام را غافلگیر کردیم. در مواردی هم صدام ما را غافلگیر کرد. مثلا در عملیات کربلای 4 ما شکست سنگین خوردیم. به دلیل اینکه ما کلی نیرو فراهم کرده بودیم که از روبروی آبادان به سمت بصره عبور کنیم و بصره را بگیریم و آنها این را از طریق جاسوس فهمیده بودند. ولی این را به نیروها خودشان هم نگفتند که جاسوسهای ما به ما اطلاع دهند و تا شب آخر حالت عادی نیروهایشان را حفظ کردند و شب حمله دیدیم که از همان مکانهایی که ما حمله میکنیم آنها تیربار گذاشتند و همه قایقهای ما را غرق کردند.
یکی از مهمترین قواعد جنگ غافلگیری است و بارها ما صدام را غافلگیر کردیم و در مواردی هم او ما را غافلگیرکرد که فاو یکی از این موارد است، این طور نبود که نیروها برای انتخابات رفته بودند. نیروها برای حمله شیمیایی به شلمچه و سردشت رفته بودند زیرا احتمال میدادیم حمله بعدی هم از آنجا باشد؛ بنابراین جبهه جنوب ضعیف شده بود و صدام در فاو ما را غافلگیر کرد.
فارس: یکی از موضوعات دیگری که مطرح میشود بازداشت آقای وحیدی پس از عملیات مرصاد و آزادی او توسط آیتالله هاشمی است، در این خصوص توضیح بفرمایید؟
حجتالاسلام رازینی: این قضیه یک مسئله اداری و مربوط به عملیات مرصاد است و ربطی به این حوادث پایان جنگ و این دادگاهها ندارد.
بعد از قبول قطعنامه منافقین حمله وسیعی کردند و تا عمق خاک ما هم پیش آمدند، ولی حمله نسنجیده و غیرعاقلانهای بود. تحلیل آنها این بود که ایران به هم ریخته و وقتی از مرز عبور کنند میتوانند تا تهران پیش بروند.
* آقای هاشمی دستور داد اسناد منافقین در اختیار وزارت اطلاعات قرار گیرد
لذا اغلب با وسایل زرهی چرخدار که شنی نداشت آمده بودند که فقط روی جاده قابلیت حرکت دارد. معمولا برای جنگ با ماشینهای شنیدار میآیند که امکان حرکت در خاک و گل را داشته باشد، ولی ماشین چرخدار با یک گلوله از حرکت باز میماند. آنها فکر میکردند اگر با پشتیبانی صدام 10 کیلومتر از مرز جلوتر بیایند تا تهران میروند و تدارک تا تهران رفتن را هم دیده بودند.
خب آنها نرسیده به کرمانشاه متوقف شدند و با آنها برخورد شد. اینجا تعدادی از افراد منافقین دستگیر شدند و مدارکی هم به دست آمد. دستور آقای هاشمی که در آن زمان جانشین فرمانده کل قوا بود، این بود که این اسناد در اختیار وزارت اطلاعات قرار بگیرد.
برای اینکه اسناد اجزای یک پازل هستند و باید در یک جایی متمرکز شوند تا امکان بهرهبرداری از آنها فراهم شود. در عملیات مرصاد برادران هم از سپاه و هم از وزارت اطلاعات حضور خوب و فعالی داشتند و ما هم از دستگاه قضایی به خاطر حکم امام آنجا بودیم، ولی دستور جانشین فرماندهی کل قوا این بود که اسناد در اختیار وزارت اطلاعات باشد چون اگر این کار دیر صورت میگرفت یا صورت نمیگرفت ممکن بود اطلاعات مربوطه به موقع به دست نیاید.
اما برخی برادران به خاطر عجله در لزوم کشف مسائل میخواستند خودشان کار را جلو ببرند و به همین خاطر از این دستور تبعیت نکردند. در نیروهای مسلح هم مخالفت با دستور فرمانده مافوق جرمی تحت عنوان «لغو دستور» نام دارد و یک تخلف اداری است.
* آقای وحیدی بازداشت نشد
فارس: نتیجه برخورد چه شد؟ آقای هاشمی در خاطرات 6/6/67 نوشتهاند که شما از ایشان خواستهاید دستور آزادی آقای وحیدی را به طور مکتوب بنویسد.
حجتالاسلام رازینی: ما ایشان را نگه داشته بودیم، نه اینکه بازداشت کنیم. نه، از دوستان بودند و مدتها بود زحمت کشیده بودند. اینجور نبود که جرم امنیتی مرتکب شده باشند. این کار که انجام شد آقای هاشمی تماس گرفتند و گفتند این کار به مصلحت نیست و روحیه بچهها را خراب میکند و ما گفتیم وقتی پرونده تشکیل شده و به نام ایشان ثبت شده، طبیعتا مختومه شدنش باید روند قانونی را طی کند.
آقای هاشمی گفتند چه کار کنیم؟ گفتم طبق قانون، فرماندهی در جنگ یک سری اختیارات قضایی دارد که در قانون تفسیر شده است، مثلا ضعف چشم یا گوش دلیلی بر معافیت است اما اگر کسی هست که چشم یا گوشش آنقدر ضعیف نیست ولی مجموع حالاتش به گونهای است که مناسب سربازی نیست. اگر فرمانده کل قوا بنویسد که او معاف است این نظر بر قانون حاکم است من هم ایشان را راهنمایی کردم که شما چون جانشین فرمانده کل قوا هستید اگر این را مکتوب بنویسید میشود.
گفتند حتما باید مکتوب بنویسم؟ گفتم چون پرونده تشکیل شده من حتما باید برگهای و دستوری روی آن بگذارم و مختومه شدن این پرونده مستند به قانون باشد. نباید پرونده را جوری مختومه کنم که فردا روزی بگویند پرونده را ماستمالی کرده و پارتیبازی کردهاند و امثالهم. باید معلوم شود که مبنای آن، دستور جانشین فرماندهی کل است.
فارس: آقای هاشمی ابتدائا خواستار برخورد قضایی با آقای وحیدی بودهاند یا خیر؟
حجتالاسلام رازینی: خیر، اصل موضوع به دادگاه نظامی ارجاع میشود که این امور باید رسیدگی شود. ضمن اینکه این افراد هم دوستان ما بودند و با هم همکاری داشتیم و مسئولین بالای این بخشها بودند. اینها را میآوردیم و صحبت میکردیم. ایشان را هم دعوت کردیم، یعنی احضار به معنای احضار قضایی و جلب صورت نگرفت. از او دعوت کردیم و گفتیم دستور بر این است که اسناد را تحویل بدهید، ایشان در بدو امر مصلحت ندانستند و گفتند ما خودمان باید این کار را انجام دهیم.
ما ایشان را آنجا نگه داشتیم و به آقای هاشمی هم گفتیم اگر ایشان بخواهند بدون تحویل اینها بروند باید شما بنویسید. بعد هم قضیه حل شد. یعنی مسئلهای نبود. یک تخلف اداری بود که در نیروهای مسلح جرم تلقی میشد و پرونده تشکیل شده بود. ما هم دوستانه صحبت کردیم و ایشان هم خودش به دفتر ما آمد.
حالا اگر این موضوع را به صورت یک مسئله کیفری و بازداشت و زندان تحلیل کردند منصفانه نیست. این مسئله اداری است.
آقای وحیدی با صحبت تلفنی ما آمدند آنجا و از اطاق من هم بیرون نرفتند. یعنی هیچ برخوردی هم صورت نگرفته بود که مثلا در اطاقی باشند و درب رویشان قفل باشد. در این فاصله هم آقای هاشمی تماس گرفتند و از نیرویشان حمایت کردند و حرفشان این بود که روحیه سایر نیروها خراب میشود.
استدلال آقای هاشمی آن زمان بیشتر این بوده که این کار به روحیه سایر رزمندهها لطمه میزند. مثلا میگفتند بله این کار اشتباه بوده ولی اینها 10 بار هم جانشان را به خطر انداختهاند و به همین خاطر باید ملاحظهشان را کرد. چون ما هم که نمیتوانیم به همه اعلام کنیم که این فرد چه کار کرده است و میگفتند این فرد به عنوان یک فرد خوشنام در سپاه یا ارتش مطرح است. ایشان از این دیدگاه فرمانده رئوفی بودند.
* اختلاف با آقای وحیدی بر سر تحویل اسناد بود نه شاهسوندی
فارس:موضوع اختلاف سپاه و وزارت اطلاعات بر سر تحویل شخص آقای شاهسوندی بود؟
حجتالاسلام رازینی: این مسئله درخصوص تحویل یک سری کاغذ و اسناد بود نه آقای شاهسوندی. خیلیها تصور میکنند این مشکل سر تحویل آقای شاهسوندی بود که درست نیست. زیرا افرادی که دستگیر شده بودند تعدادشان زیاد نبود و آنها را هم دستگاه قضایی اعدام کرد.
* دستگاه قضایی نظرش حفظ منافقین نبود
به خاطر شرایط خاصی که در آن زمان حاکم بود. برخی گرایشها مانند مرحوم منتظری باعث آزادی منافقین از زندان قبل از سال 67 شده بودند، دستگاه قضایی نظرش این نبود که اینها موجودات با ارزش هستند و باید حفظ شوند، لذا آنها را اعدام کرد. چون جرمشان سنگین بود و علاوه بر جرمهای گذشته به ایران حمله کرده بودند. طبیعی است که اینها مستحق ارفاق نبودند و دستگاه قضایی هم معتقد بود که حکم اینها سریعتر اجرا شود. لذا هر کدام از این منافقین دست هر نهادی امانت بود تا بازجوییها انجام شود و بعد از بازجویی تحویل دستگاه قضایی میشدند.
مهم کاغذها و نوشتههایی بود که از اینها گرفته بودند و ما طبق تجربهای که از اوایل انقلاب در مقابله با منافقین داشتیم میدانستیم که آن کاغذها خیلی با ارزش است و کنار هم گذاشتن آن میتواند خیلی از مطالب را آشکار کند که برای نیروهای ما و جلوگیری از فعالیتهای بعدی منافقین ارزشمند است. لذا نظر بر این بود که این مدارک یک جا جمع شود و اینکه افراد دست کدام نیرو باشند خیلی محل دعوا نبود.
* پذیرش قطعنامه در آن زمان به نوعی بهرهبرداری از آثار جنگ بود
فارس: پس به عنوان جمعبندی باید گفت آن حکم امام هیچ ربطی به حکم امام راجع به مرصاد ندارد؟
حجتالاسلام رازینی: خیر، در آن زمان هیچ یک از مسئولین جنگ یکدیگر را مقصر یا متخلف نمیدانستند. ولی مسائل جانبی در عقبنشینیها نقش داشت. آن زمان میزان حمایتهای آمریکا از صدام بیشتر و آشکارتر شده بود. ما نیرویمان همان بود که قبلا داشتیم، اما چرا این عقبنشینیها قبلا صورت نگرفت؟ به دلیلی اطلاعات دقیق ماهوارهای که آمریکا در اختیار عراق میگذاشت. آن زمان امام با توجه به مجموع جمعبندیها احساس کردند که ادامه این وضعیت ممکن است مشکلساز شود. پذیرش قطعنامه در آن زمان به نوعی بهرهبرداری از آثار جنگ بود.
چون در آن زمان از لحاظ روانی و متجاوز بودن صدام پیشرفتهایی داشتیم که اگر آن زمان قطعنامه را قبول میکردیم، این آثار را هم حفظ میکردیم. ولی بعدها ممکن بود شرایط تغییر کند. زمانی که مسئله فاو را زدند قضیه هواپیمای ما در خلیج فارس پیش آمد زمانی بود که ممکن بود اگر جنگ ادامه پیدا کند، جبهه ما تا دریای عمان گسترده شود و از آنجا هم حمله شود. چون دیگر حمایت آنها آشکار شده بود و قبل از آن کتمان میکردند.
آن زمان یادم نمیآید که مسئولین مثلا یکدیگر را متهم کنند. همه به فکر چارهجویی و حل قضیه بودند که چگونه این بحران را حل کنند.
فارس: درست است که پس از عملیات خیبر نیز برخی دنبال برخورد با مقصران ناموفق بودن این عملیات بودهاند؟ آیا برخوردی صورت گرفت؟
حجتالاسلام رازینی: هیچ برخوردی صورت نگرفت. یعنی یک شکایت هم به سازمان قضایی نیامده بود. علت ضعف ما در خیبر استفاده وسیع عراق از شیمیایی بود که آن زمان ما آمادگی کافی برای مقابله با شیمیایی در این حد را نداشتیم.
* برخی فرماندهان مثل صیاد شیرازی انتظار برخورد تندتر با خاطیان را داشتند
فارس:دلیل استعفای شهید صیاد بعد از عملیات فاو چه بود؟ برخی دلیل استعفای ایشان را عدم رسیدگی سازمان قضایی نیروهای مسلح به جرایم فرماندهان مقصر در شکست فاو عنوان میکنند.
حجتالاسلام رازینی: این مطلب اصلا صحت ندارد. فرماندهان در خصوص برخورد با متخلفان دو گرایش داشتند.
برخی فرماندهان مثل شهید صیاد شیرازی و آقای صدیق _فرمانده نیروی هوایی_ انتظار برخورد تندتر داشتند. مثلا خلبانی بود که من او را محاکمه کردم و آقای صدیق برای او درخواست اعدام کرده بود. اما وقتی من دیدم آقای صدیق برای او درخواست اعدام کرده، هر قاضی که به آن رسیدگی کند غیر این حکم را نمیدهد و ممکن است عدالت رعایت نشود، لذا با اینکه رئیس سازمان قضایی بودم جلسه دادگاه او را خودم اداره کردم و او را چند ساعت با حضور چند گروه اهل فن محاکمه کردم و برای همه روشن شد که آن فرد قصد فرار به عراق را نداشته و راه را گم کرده و هول شده است. ما هم او را به زندان و پرداختن خسارت آن هواپیما محکوم کردیم.
یک گرایش هم از نیروهایشان حمایت میکردند و وقتی ما میخواستیم فردی را احضار کنیم میگفتند روحیه نیروها از بین میرود و مدتها طول کشید تا ما به آنها ثابت کنیم با این کار روحیه افراد تضعیف نمیشود و اگر ما اینها را احضار نکنیم در آینده به حرف شما هم گوش نمیدهند.
ما در زمان احضار افراد جرم را به فرمانده بالاتر او اعلام نمیکردیم چه بسا اگر میگفتیم خود آن فرمانده فرد را زودتر میآورد، اما به دلیل اینکه خبر نداشتند نزد مسئول بالاتر میرفتند و گلایه میکردند.
گفتگو از هاجر تذری و محمد مهدی یزدی
انتهای پیام/