به گزارش سایت نماینده، صادق خلیلیان، به عنوان وزیر جهاد و کشاورزی دولت دهم، کسی بود که سعی کرد صفحه آخر کتاب وزارتش را خودش بنویسد به همین خاطر روز 21 اردیبهشت امسال، پس از تماسهای ناموفقی که با دفتر رییس جمهور داشت، عازم وزارت کشور شد تا برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود؛ ظاهرا احمدینژاد همان زمان مشغول مهیا کردن مقدمات برای همراهی با مشایی در خیابان فاطمی بود و البته به گفته خودش وقتی رییس جمهور متوجه ثبت نام من شد نه تنها استقبال نکرد بلکه گفت: «هر کسی را فکر میکردیم ثبت نام کند الا شما...!»
خلیلیان در این گفت گو سعی میکرد فاصله قانونی از مشایی را به شدت حفظ کند و زاویه معناداری را با وی ایجاد کند تا جایی که گفت: «مجموع صحبتی که با آقای مشایی در طول 4 سال وزارت در دولت داشتم، جمعا کمتر از نیم ساعت بوده است.»
به هر حال نکات خواندنی زیادی در این گفتوگو وجود دارد که پیشنهاد میکنم مطالعه آن را از دست ندهید.
* از سال 84 تا سال 87 شما به عنوان معاون برنامه ریزی و اقتصادی وزارت جهاد کشاورزی مشغول به کار بودید. از آن روزها برایمان بگویید و اینکه چه شد که استعفا دادید؟
به تدریج با روی کار آمدن اصولگرایان که از شورای دوم شکل گرفت شرایط رو به تغییر گذاشت تا سال 84 که آقای احمدینژاد در انتخابات پیروز شدند. بنابراین طبیعی بود که در شکل گیری ساختار مدیریت وزاتخانهها از نیروهای همفکر که سابقه و تجربه کار مدیریتی و اجرایی هم داشتند استفاده شود و با توجه به شناخت کامل وزیر وقت جهاد کشاورزی از من، به عنوان معاون انتخاب شدم. بعد از سه سال همکاری شرایطی پیش آمد که فکر کردم در دانشگاه بتوانم مؤثرتر باشم و استعفا دادم.
* شرایط پیش آمده چه بود؟
بهرحال گاهی اوقات در شرایط کاری مسائل به نحوی پیش میرود که آدم احساس میکند شاید با مسیری که انتخاب شده کاملاً همفکر نباشیم.
* همانطور که خودتان هم اشاره کردید، آن زمان اینطور به نظر میآمد که خیلی با وزیر وقت همسو نیستید و انتقاداتی هم نسبت به ایشان داشتید.
جمع بندی من این شد که روی برخی مسائل ممکن است در تعیین استراتژی وزارتخانه توافق حاصل نشود و استعفا دادم. ایشان هم بعد از یک مدت پذیرفتند.
* ارتباطتان با دولت بعد از استعفا قطع شد؟
نه سعی کردم ارتباطم را حفظ کنم. البته دولت در آن زمان سعی داشت در جاهای دیگر هم از من استفاده کند و بحث استانداری یکی از استانها مطرح بودکه من شرایط را برای پذیرش این پیشنهاد مناسب ندیدم و آن مسئولیت را نپذیرفتم.
*گمانهزنیها این بود که شما در دولت دهم به عنوان وزیر اقتصاد و یا ریاست بانک مرکزی منصوب شوید. چه شد که این اتفاق نیفتاد و به عنوان وزیر جهاد کشاورزی انتخاب شدید؟
این گمانهها وجود داشت. حتی بحث وزارت بازرگانی هم مطرح بود و من برنامهام را برای وزارت بازرگانی تهیه کردم. اما آنچه آقای دکتر احمدینژاد با من صحبت کردند بحث جهاد کشاورزی بود البته بعد تیمی که با ایشان کار میکردند بحث وزارت بازرگانی را هم با من مطرح کردند.
*آقای احمدینژاد این پیشنهاد را داشتند یا کسانی دیگر هم در عدم انتخاب شما به عنوان وزیر اقتصاد یا رییس بانک مرکزی دخیل بودند؟
در هر صورت آقای رییس جمهور برای انتخاب وزرای دولت شاخصهایی داشتند. در جلسهای که آقای دکتر احمدینژاد شخصاً با من داشتند تمرکز کار روی بخش کشاورزی و ایدههایی که باید دنبال شود بود و بهر حال جمع بندی به این شکل شد.
* نقدی که همیشه به دولت احمدینژاد وارد میکردند این بود که آقای احمدینژاد ژنرال نمیخواستند و به دنبال سرباز بودند، اینگونه بود؟
آنچه من در عمل تجربه کردم این است که این حرف اصلاً صحت ندارد. این مطلب را نباید اشتباه کنیم؛ اینکه افرادی مثلاً بخواهند مقابل رییس جمهور بایستند! واین را نشان ژنرال بودن بدانیم در هیچ دولتی چنین چیزی را نداشتیم. در کدام دولت چنین چیزی اتفاق افتاده؟
*منظورتان از جلوی رییس جمهور ایستادن چیست؟
اینکه مثلاً رییس جمهور تصمیمی را بگیرد و وزیر بگوید این تصمیم را قبول ندارم و تصمیم دیگری می-خواهم بگیرم، عملاً دولت کارش جلو نخواهد رفت. فکر میکنم برآیند مجموع امتیاز دولت نهم و دهم از نظر توان کارشناسی، توان مدیریت و هم به لحاظ اعتقادات و انقلابی بودن، از دولتهای قبل و دولت فعلی بالاتر است. صحبتی که آقای جهانگیری بعد از انتخاب آقای روحانی داشتند و بیان کردند که در زمان مدیریتشان در دولتهای اسبق جوان بوده و خیلی خرابکاریها در آن زمان انجام دادند که باعث تجربه برایشان شده است نشان میدهد که دولتها در آن زمان نیروهایی را به کار گرفتهاند که یا تجربه لازم و توان کارشناسی بالا نداشتند و یا اینکه به واقع ژنرال نبودند. وقتی بالاترین پیشرفت در طرحهای عمرانی در دولت آقای احمدینژاد محقق شده است نشان میدهد توانش بالاتر از دولتهای قبل بوده است. در دولت بحثهای چالشی وجود داشت، گاهی اوقات وزیری بود که نظر رییس جمهور را هم نمیپذیرفت اما در نهایت، جمع بندی دولت ملاک عمل قرار میگرفت. این شعارها یعنی بحث ژنرال و سرباز فکر میکنم بیشتر به منظور بهره برداریهای سیاسی از جانب برخی سیاست بازان حرفهای مطرح شده است. متاسفانه از وقتی برای آقای احمدینژاد دو سه حاشیه درست شد این سیاست بازان حرفهای زمینه را مناسب دیدند که هر حرفی را که خواستند بزنند
* این حاشیهها چه بود؟
مسائلی که در بحث جابه جایی وزیر اطلاعات یا آنچه در بحث استیضاح آقای شیخ الاسلام در مجلس رخ داد. یا مثلاً نسبتهایی که به برخی از اطرافیان ایشان داده میشد. در مجموع باعث شد که برخی این گونه فضا را برای خود فراهم ببینند. اما وقتی از همین افراد که ادعای ژنرالی داشتند در جلسات مختلف برای تصمیم گیری دعوت میشد و ازشان نظر خواسته میشد ضعیفترین نظرات را ارائه میکردند، در نهایت هم نظرات تیم دولت را میپذیرفتند.
* اتفاقاتی حتی بیسابقه در دولت دهم رخ داد مانند ماجرای سنگال! یا مثلاً برکناری وزیر بهداشت و... در هیچ دولتی با وزرا این گونه برخورد نشد!
این بحثی دیگر است. آقای متکی حدود 5 سال وزیر آقای احمدینژاد بودند و کسی هم نمیتواند ادعا کند ایشان سرباز بودند. ایشان بخش عمدهای از دوران 8 ساله ریاست جمهوری آقای احمدینژاد را وزیر بودند.
بالاخره هر انسانی که نمیتواند مطلق باشد. ماهیت موضوع را نگاه کنید نحوه برخورد شکل ظاهری قضیه است. اخیراً در دولت آقای روحانی چطور میتواند فردی که برای وزارت در نظر گرفته شده بود و به علت عدم رأی مجلس معاون رییس جمهور شد، ظرف کمتر از شش ماه جابه جا شود؟ آیا ایشان ژنرال نبوده یا بعد فهمیدند ژنرال نیست، اختلافاتی بروز کرده و یا مشکلات جسمی وجود داشته؟ مشخص است که ناهماهنگیهایی وجود داشته که از مصاحبههای معاونین میراث فرهنگی و متن استعفای ایشان این ناهماهنگی را میشود پیدا کرد. بنابراین خیلی میشود در این موضوعات تفسیر و تحلیل کرد و رییس جمهور را از آن زاویه به چالش کشاند.
* در مصاحبهای عنوان کرده بودید کسانی که با باور رییس جمهور زاویه داشتند و نظرش را قبول نداشتند یا باید استعفا میدادند یا اخراج میشدند ...
به این صورت که شما میگویید نیست. منظور این است اگر یک وزیر با رییس جمهور نمیتواند کار کند پس در دولت آن رییس جمهور چه میکند؟! در حال حاضر که دولت آقای روحانی شکل گرفته، چرا برخی از همفکران ایشان که کاندیدای ریاست جمهوری بودند و حتی آنهایی که بخاطر ایشان انصراف دادند، در دولت بکار گرفته نشدند؟ خب اینها که ژنرالهای کشور بودند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ایشان نمیخواهند افرادی که خود را در حد رییس جمهور و صاحب سبک و نظر میدانند، به دولت بیایند و احیانا با نظرات ایشان مقابله کنند. تیمی را انتخاب کرده که هم نظر و هماهنگ با خودشان هستند و از نظرات ایشان تبعیت میکنند.
* در هر ترتیب نفرمودید که علت برکناری برخی وزرا در دولت آقای احمدینژاد چه بود؟
گاهی اوقات برای جابه جاییها یک تفاهم و توافقی صورت میگیرد. مانند ادغامی که در وزارتخانهها اتفاق افتاد. خب یکسری از وزرا اینگونه از دولت خارج شدند. برخی وزرا هم ممکن است ناهماهنگیهایی داشتند، شبیه آنچه برای آقای متکی اتفاق افتاد که در نهایت رییس جمهور چنین تصمیمی را گرفتند. یا مثلاً بحث خانم دکتر دستجردی که ایشان هم در وزارتخانه خود به صورت نسبی موفق عمل کردند ولی کار به جایی رسید که میبینید بحثی که باید در دولت مطرح شود به رسانهها کشیده شد. در هر صورت بحث جابجای افراد در دولتها کم یا زیاد وجود دارد و لی نه در ظرف 6 ماه این ایرادی بود که به دولت آقای احمدینژاد وارد میدانستند که خودشان در این دولت سریعتر از آن دچار چنین چالشی شدند.
* قبول دارید که آقای متکی خیلی نامتعارف جابه جا شدند؟
قطعاً اگر در سفر جا به جا نمیشدند خیلی بهتر بود
* در هیئت دولت در این مورد اظهار نظری نبود؟
وزرا نیز با این نحو اقدام موافق نبودند فکر میکنم این یک ناهماهنگی اداری مربوط به دفتر رییس جمهور بود.
* فکر میکنم اردیبهشت ماه سال گذشته بود که معاون اول رییس جمهور در همایشی از شما به شدت انتقاد کردند و بعد از آن هم استعفای شما از طرف برخی مطرح شد.
البته از نیت ایشان که خبر ندارم. به اعتقاد من مسائل دولت باید درون دولت بگذرد و نباید رسانهای شود. در هر صورت من هم برحسب اتفاق روز بعد از صحبتهای معاون اول با یکی از روزنامهها مصاحبه داشتم و توضیحاتی را در این خصوص دادم.
* موارد دیگری هم بود که آقای رحیمی منتقد شما بودند. رابطه شما با ایشان به چه صورت بود؟
من برای ایشان احترام خاصی قائل بودم از این جهت که بعد از انقلاب در مسئولیتهای مختلف زحمات زیادی را کشیدند و افراد هم مطلق نیستند. اینکه نقطه نظرات ما در مسائل مختلف باهم مغایر بود، درست است و کمتر پیش میآمد که دیدگاههای منطبق باهم داشته باشیم و تا آخر دولت هم علی رغم حفظ دوستیها این اختلافات پابرجا بود.
* چقدر ازحاشیههای که اشاره داشتید برای دولت نهم و دهم ایجاد شد را ناشی از سیاست-گذاریها و نظرات ایشان میدانید؟
تمایل ندارم به این بحث ورود داشته باشم.
* حوالی انتخابات مطرح شد که در برخی از شهرستانها با مشکل جدی در زمینه گندم مواجه هستند، این اتفاق ناشی از چه بود؟
این بحثی بود که آقای روحانی در گزارش 100 روزه خود مطرح کردند. ایشان بعد از اینکه انتخاب شد و قبل از اینکه مسئولیت را بپذیرند یعنی اوایل تیرماه 92، به ایشان گزارش دادند که در یکی از استانها به اندازه 3 روز گندم وجود دارد. ایشان هم در گزارش صد روزه این مطلب را عنوان کرد.
* این گزارش از طرف شما و دولت آقای احمدینژاد بود؟
نخیر از طرف من گفته نشده بود، طی سالهای اخیر در کشور ما، همواره برای حداقل سه ماه ذخیره گندم وجود داشته است و اگر هم برای یک استان مشکل پیش بیاید ظرف یک یا نهایت دو روز قابل حل است. ضمن اینکه برداشت گندم در کشور از اواخر فروردین شروع میشود و تا شهریور هم ادامه دارد بنابراین در تیر ماه هیچگاه مشکل کمبود گندم نداریم. این مطلب مناسبی نبود که رییس جمهور در گزارش صد روزه عنوان کرد. فکر میکنم رییس جمهور در بیان این مطلب دچار اشتباه شدند. من به دلیل عدم تطبیق اظهارات ایشان با واقعیات، در نامهای رسمی، مسائل مرتبط با کشاورزی را که در گزارش 100 روزه آورده بودند برای ایشان توضیح دادم.
* در جلسهای که تیم اقتصادی دولت آقای احمدینژاد با مقام معظم رهبری داشتند، جایی به نقل از شما آمده بود که رهبر انقلاب فرمودند: تحریمها در هر دورهای وجود داشته است و درست نیست با این بهانه به دنبال رابطه با امریکا باشید. مگر خواستار رابطه با امریکا بودید؟
نخیر. تیم اقتصادی اصلاً مسئولیتی در این زمینه ندارد و حق ورود هم به این موضوع ندارد. ایشان این خطاب را داشتند که مبادا به علت تحریمها و مشکلاتی که ممکن است بروز پیدا کند که طبیعتاً بایستی با تدبیر داخلی حل شود، کسی به دنبال رابطه با امریکا باشد.
* این بحث در دولت مطرح بود؟
نه. به هر حال فضای ذهنی سیاستمداران، که در همین دولت فعلی هم میبینیم، به گونهای است که ممکن است به این فکر بیفتند که اگر مشکلات حاد شد، مذاکراتی را انجام دهند. مقام معظم رهبری درسخنرانی اخیرشان هم فرمودند که اتکایتان را برای حل مشکلات به داخل بگذارید. همیشه ایشان این تذکرات را به دولتمردان میدهد که آنها مسیری را انتخاب کنند که در چارچوب اهداف عالی نظام قرار داشته باشد.
* بحثی که مطرح است اینست که برخی عنوان میکنند که در سالهای پایانی دولت آقای احمدینژاد بحث مذاکره با امریکا، شکل گرفته بوده و اقداماتی نیز در این زمینه رخ داده بود.
آنچه من به عنوان یک عضو دولت میتوانم بگویم اینست که هیچگاه دولت چنین تصمیمی نگرفت ممکن است برخی از افراد در این زمینه نظر شخصی داشتند. واقعیت اینست که مذاکره با 1+5 یا مذاکره با امریکا چون یک تصمیم راهبردی است نظام باید در این زمینه تصمیم بگیرد. بنابراین چه در دولتهای گذشته و چه در دولت فعلی اگر هم برخی افراد به صورت شخصی تمایلاتی دارند تا زمانی که این تمایل به تصمیم نظام تبدیل نشود، عملاً کارایی نخواهد داشت و ره به جایی نخواهد برد. من فکر میکنم مسیری که در این 35 سال طی کردیم نشان داده که هرگاه نگاهمان به تواناییهای درونی خود بود، پیشرفتمان بیشتر شده است. در همین مذاکرات ژنو هم هر جا کوتاه آمدیم آنها جلو آمدند.
* در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، شما نیز به عنوان کاندیدا ثبت نام کردید. چه شد که به این جمع بندی رسیدید؟ با آقای احمدینژاد و تیم دولت مشورت کرده بودید؟
چند تا دلیل داشت؛ یکی اینکه وقتی ترکیب کاندیداها را دیدم ضمن اینکه تعدادی از این افراد، آدمهای توانمند و فرهیختهای بودند، بنظرم آمد شاید ترکیبی که در معرض آرا مردم بخواهد قرار بگیرد باید به گونهای باشد که بتواند بخش بیشتری از مردم را جذب کند. دلیل دیگرشناختی بود که روی مسائل اقتصادی داشتم و راههایی که باید طی شود تا بتوانیم مشکلات را برطرف کنیم.
* چرا این راهها در دولت قبل اجرا نشد؟
برخی از این راهها به اجرا گذاشته شد و سبب پیشرفتهای خوبی در کشور گردید که لازم بود ادامه یابد و مقام معظم رهبری نیز از دولت قبل بابت موفقیتهایی که در این زمینهها داشت همواره پشتیبانی کردند. برخی نظرات هم وجود دارد که از دیدگاه بنده برای کشور ضرورت داشتند اما در دولت قبل بدلیل اختلاف نظر کارشناسی پذیرفته نمیشد.
* مثالی هم در این زمینه مدنظر دارید؟
از نظر بنده هر چه بتوانیم حمایت بیشتری از تولید ملی داشته باشیم طبیعی است که مسیر درستی را انتخاب کردهایم. یکی دیگر بحث استفاده از توانمندیهای بخشی از نیروهای داخلی است که بعد از انقلاب در قالب جهاد سازندگی، سازماندهی شدند که از این نیروها در مدیریت کلان کمتر استفاده شده است. در عین حال اعتقاد داشتم از ظرفیتهای دولتهای نهم و دهم هم بایستی برای ورود به بحث انتخابات استفاده شود. در مجموع به این جمع بندی رسیدم که برای ریاست جمهوری ثبت نام کنم. یک بحثی که مطرح بود، تمرکز روی آقای مشایی بود. ضمن احترام به آقای مشایی و توانیهایی که دارند، از نظر فکری، اعتقادی و مشی اجرایی، مدیریتی با ایشان منطبق نبودم و اعتقاد داشتم که دو مسیر متفاوت را طی میکنیم.
* آنچه از ظاهر ارتباط شما با ایشان به نظر میآمد، ارتباط و همسویی شما با ایشان بود.
نخیر. ضمن احترام به ایشان فکر میکنم مجموع صحبتی که با آقای مشایی در طول 4 سال وزارت در دولت داشتم، جمعا کمتر از نیم ساعت بوده است. آن زمان که بحث ورود آقای مشایی به انتخابات مطرح شد گمانه زنی من این بود وقتی مقام معظم رهبری بحث معاون اولی ایشان را مصلحت ندانستند، چطور انتظار داریم شورای نگهبان برای ریاست جمهوری، ایشان را تأیید کند.
* مشی ایشان چه بود که با اعتقادات شما متفاوت بود؟
بر اساس آنچه که من شنیدم در برخی محافل گفته بودند، به دنبال جذب آرای مثلاً قشر خاکستری و یا آرای دگراندیشان بودند و صحبتهایی را در این زمینه مطرح میکردند مثل پررنگ کردن بحث ملی گرایی. ما ضمن اینکه به کشور خود اعتقاد داریم و برای دفاع از این آب و خاک جان خود را فدا میکنیم. اما اینکه بخواهیم ملیت را به گونهای مطرح کنیم که این تصور بوجود بیاید که در مقابل اسلامیت نظام قرار گرفته، از نظر بنده کار درستی نیست. یا مثلاً مانوری که روی منشور کوروش صورت گرفت، به اعتقاد من نیازی به این کارها نبود.
* آقای احمدینژاد با شما هم مسیر بودند؟
آقای احمدینژاد مطیع کامل مقام معظم رهبری هستند. مقام معظم رهبری هم همیشه از ایشان تعریف و دفاع کردند. در جلسه آخر هیئت دولت قبل با مقام رهبری ایشان از ما خواستند که درست است که دولت تمام میشود ولی همچنان در صحنه باشیم و از مواضع انقلابی خود دفاع کنیم. من اعتقاد دارم عمده وزرای دولت نهم و دهم از نیروهای انقلاب هستند، تفکرات انقلابی دارند و پیرو ولی فقیه هستند.
آقای احمدینژاد مواضع خودشان را از آقای مشایی جدا نمیدانستند و حتی در مسئله ثبت نام ریاست جمهوری هم به شخصه همراه ایشان رفتند. آقای احمدینژاد به عنوان رییس جمهور، رییس همین هیئت دولت بودند.
کسی که نمیتواند از جانب کل دولت صحبت کند. اعضای دولت از نظر قانون اساسی، رییس جمهور و وزرا هستند و در غیاب رییس جمهور معاون اول حق رأی دارد. طبق قانون هیچ کس دیگری جزو دولت محسوب نمیشود. دو بحث مطرح است؛ یکی بحث مواضع شخص رییس جمهور است و یکی بحث مواضع اعضای دولت به عنوان وزرا. وزرا همه مواضع خود را اعلام کردند همانگونه که من در حال حاضر مطرح میکنم. یکی هم بحث مواضع شخص رییس جمهور است و دولت طبق قانون اساسی نمیتواند به انتخابات ورود پیدا کند و حتی کاندیدایی داشته باشد. من وقتی روز آخر میخواستم برای ثبت نام ریاست جمهوری بروم تا ظهر چندین بار با دفتر رییس جمهور تماس گرفتم و گفتم که کاری فوری با آقای احمدینژاد دارم و در هر حال موفق به صحبت حضوری یا تلفنی نشدم و برای ثبت نام رفتم. آقای احمدینژاد هم با آقای مشایی برای ثبت نام رفتند. همین مسئله مقداری حاشیه برای آقای رییس جمهور ایجاد کرد که میتوانست اتفاق نیفتد.
در لابه لای بحث اشاره کردید که مشی آقای احمدینژاد را قبول داشتید و خود را با ایشان هم مسیر میدانید، وقتی آقای احمدینژاد نظرشان را کاملاً منطبق با نظر آقای مشایی میدانند و حتی در انتخابات هم به صراحت ایشان را کاملاً همسو با خود دانستند، میتوان نتیجه گرفت که مشی آقای احمدینژاد متفاوت از آقای مشایی نیست.
از نظر منطق این درست نیست. ما که در مورد پیامبر یا معصوم یا نص صریح قرآن صحبت نمیکنیم. آقای احمدینژاد در مسیر درستی دارد حرکت میکند. آن مسیر هم متشکل از دلسوزی برای نظام، کشور و مردم، تبعیت از مقام معظم رهبری، حفظ استقلال و تلاش شبانه روزی برای پیشرفت و آبادانی کشوراست؛ که من این را قبول دارم. آنچه که امام برای ما به یادگار گذاشته و نظام بر آن مبنا شکل گرفته و در حال حاضر مقام معظم رهبری در آن مسیر ما را هدایت میکند، خط کش و معیار ما برای سنجش افراد است.
* به نظر شما بازهم ممکن است تیم دولت آقای احمدینژاد به عرصه قدرت ورود پیدا کنند؟
افرادی که در دولت نهم و دهم حضور داشتند بهر حال یک پتانسیل و ظرفیت از نظر توان سیاسی و اجرایی کشور هستند. تمامشان هم محصول این انقلاب و پرورش یافته در نظام هستند وتفکراتشان هم عموماً تابع اصول و چارچوبهای نظام است. طبیعی است که در آینده این انتظار وجود داشته باشد که بخش قابل توجهی از این نیروها مجدداً بتوانند در صحنه حضور داشته باشند ولی نه عیناً به آن شکل که در گذشته دنبال میکردند.
* چرا؟
طبیعی است که وقتی مسیر سیاسی طی میشود یک غربالگریها و تجدید نظرهایی ایجاد میشود. خود آقای احمدینژاد هم ممکن است به مسیری که طی کرده نگاه کنند و تصمیمات درست را تقویت کنند و جاهایی که احساس میکند برایش حاشیه سازی میکرده را کنار بگذارد. این به نفع آنچه میشود که ایشان برای خدمت به نظام دنبال میکرد. طبیعتاً نیروهایی که در دولت قبل حضور داشتند نیز از این مسئله مستثنی نیستند. جابجائیها و بازگشتها همانطور که در گذشته بوده در آینده نیز خواهد بود. عناصری که دولتهایی را در گذاشته تشکیل دادند مدتی کنار رفتند و مجددا در دولت آقای روحانی روی کار آمدهاند. دولت آقای روحانی عیناً بازسازی شده دولت آقای رفسنجانی و خاتمی است. اگر کسی غیر از این بگوید فکر میکنم واقعیت را نگفته است. اینکه گفته شود دولت جدید فرا جناحی است، با این ترکیب کابینه و با تغییراتی که در وزارتخانههای مختلف در حال انجام است همخوانی ندارد.
*شما به شخصه تمایلی برای نمایندگی مجلس دارید؟
نه من تمایلی ندارم.
خبر جلسه آقای احمدینژاد با برخی از وزرا چند وقت پیش مطرح شد. شما هم در این جلسه شرکت * داشتید؟
در ماههای اخیر را من اطلاعی ندارم اگر هم بوده من در جریان نیستم.
* در کل جلساتی بعد از اتمام دولت دهم داشتید؟
یکی دو جلسهای بعد از انتخابات برای اینکه افراد از حال هم جویا شوند، تشکیل شده و طبیعی هم هست. خود من هم یک نوبت برای دیدار آقای احمدینژاد رفتم.
* این احوالپرسیها برای چه زمانی است؟
فکر میکنم یک ماه بعد از انتخابات وقت گرفتم و با ایشان صحبت کردم. یکی دو بار هم در این جلساتی که دعوت میشدم و برخی وزرا شرکت میکردند، حضور داشتم.
* در این جلسات چه مباحثی مطرح شد؟
مباحث ویژهای مطرح نشد. به خصوص که تأکید میشد یک کار سیاسی سازمان یافتهای انجام نشود.
* این تأکید به چه دلیل بود؟
به این دلیل که استنباط نشود در کنار دولت فعلی یک گروه در سایه وجود دارد و روی این مسئله آقای دکتر احمدینژاد خیلی تأکید داشتند. مقام معظم رهبری هم توصیهشان اینست که بگذاریم دولت کارش را انجام دهد. اگر بعد از یک یا دو سال کار به یک مرحلهای رسید میتوان نقد و بررسی کرد. بنابراین جلسات اگر هم تشکیل میشود پیرامون تصمیمگیریهای سیاسی نیست، بیشتر حالت گفتگو و دیدار است.
* کار دانشگاه ایرانیان در چه مرحلهای قرار دارد؟
اصلا اطلاعی ندارم.
* در این زمینه تمایل ندارید با آقای احمدینژاد همکاری کنید؟!
من خودم در دانشگاه تربیت مدرس عضو هیئت علمی هستم.
* با توجه به سابقهای که در دانشگاه دارید، حتی در این زمینه هم مشورتی با ایشان نداشتید؟
در زمینه دانشگاه ایرانیان، تا کنون با من مشورتی نکردند. شاید تشخیص اینها این بوده و یا چون تمایلی از خودم نشان ندادم. در هر صورت از سرنوشت آن دانشگاه، اتفاقاتی که دارد برایش میافتد و یا تصمیمات و خط مشی آنها؛ کوچکترین اطلاعی ندارم. فقط گاهی اوقات اخبار را از رسانهها میبینم.
* با توجه به اصراری که آقای احمدینژاد برای ایجاد گفتمانی مانا داشتند، به نظر شما در صدد تشکیل یک حزب یا جبهه نخواهند بود؟
فکر نمیکنم ایشان به دنبال تشکیل حزب باشند.
* یعنی گفتمان خود را رها میکنند؟
فکر نمیکنم، ولی اینکه چگونه سازماندهی شود خیلی مهم است. اینکه در قالب حزب و یا تشکیلات دیگری شکل بگیرد را هنوز نشنیدم که ایشان خودشان به جمع بندی رسیده باشند و فکر میکنم به دنبال تشکیل حزب نباشند. اما ممکن است عناصری که در دولت به عنوان وزرا حضور داشتند، همانطور که در جبهه پایداری برخیها سازماندهی شدند، برخی ابتکارات شخصی داشته باشند و در این مسیر اقداماتی را انجام دهند.
* در این زمینه پیشنهادی مطرح نشده است؟
نخیر بحثی مطرح نشد. من با آقای احمدینژاد هیچ زمانی بحث سیاسی نداشتم و انجام ندادم. الا یک مورد که بعد از ثبت نام برای ریاست جمهوری که با ایشان مشورت نکرده بودم، گفتند هر کسی را فکر میکردیم ثبت نام کند الا شما، چطور شد که رفتی ثبت نام کردی؟ که من هم دلایل خودم را برایشان توضیح دادم.
* ایشان استقبال کردند؟
نخیر. در هر صورت از حضور و ثبت نام من در انتخابات ریاست جمهوری استقبال نکردند.
* در روز 21 بهمن با چه کسانی به مرقد امام رفتید؟
همراه آقای دکتر احمدینژاد، من و آقای دکتر رحیمی، آقای ثمره هاشمی، آقای دکتر الهام و خانم دکتر بداغی بودند. جمع محدودی بودیم که برای تجدید میثاق با آرمانهای امام به مرقد امام و مزار شهدا رفتیم.
* چطور شد که از وزرای سابق شما فقط همراه آقای احمدینژاد بودید؟
شاید برای رفتن به مرقد با افراد دیگر تماس گرفتند و سایرین وقت نداشتند و یا نتوانستند بیایند.