سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زکات دانش نشر آن است . [امام علی علیه السلام]
الله اکبر، خامنه‌ای رهبر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امینی در گفتگوی مشروح با مهر:(3)

روحانی مدافع دوران سازندگی و اصلاحات است، واقعیت روحانی در انتخابات مخرج مشترک این دو دوره در برابر دوره هشت ساله احمدی نژاد است اما وقتی می گویید اعتدال در انتخابات برده معنایش چیست؟ یعنی افراط شکست خورده بنابراین اصولگرایان خود را در موضع افراطی گری قرار می دهند، آنها هم تلاششان این است که بعد از انتخابات برای حفظ، تثبیت و تقویت این آراء، برای اعتدال یک فضای گفتمانی بسازند و نتیجه این گفتمان سازی چه می شود؟ طرف مقابل در حوزه افراط قرار می گیرد. بنابراین زمینه بازگشت به سیاست و قدرت طرف مقابلش را با برچسب افراط منتفی می سازند و یا حداقل تضعیف و محدود می کنند.

کسی که انگ افراطی گری و افراط به آن خورد بازگشتش به سمت قدرت ضعیف می شود. به اضافه اینکه جریان اصلاحات از اینکه شخصی مثل روحانی نماینده جریان اصلاح طلب نشود استقبال می کند چرا که در این چهار سال دیگر آن جریان پاسخگوی رفتار روحانی نخواهد بود، اگر روحانی به هر دلیلی کارش افت پیدا کند آلترناتیو این دولت، اصلاحات می شود و این یعنی بازی دو سر برد و رقبای روحانی کاملا از مسیر خارج می شوند. به اضافه اینکه آنان با یک مشکل دیگری هم با پیروزی روحانی روبرو هستند و آن احیای نسبی احمدی نژاد است.

با پیروزی روحانی احمدی نژاد می تواند خود را برای بازگشت مجدد بازسازی کند

اگر اصولگریان می توانستند انتخابات را ببرند احمدی نژاد در حاشیه قرار می گرفت. اما امروز احمدی نژاد می تواند خود را بازسازی کند، چون روحانی مخرج مشترک دوران سازندگی و اصلاحات است و این دولت هم نسبت به دو موضوع و مطالبه اصلی جامعه ضعف دارد. یکی مسئله عدالت است و دوم توده عمومی مردم. چرا که سازندگی و اصلاحات گفتمان نخبه گرا هستند و احمدی نژاد مزیت هایش همین دو موضوع است؛ بنابراین از جمله کسانی  که می تواند منتقد گفتمان حاکم باشد، احمدی نژاد است که کار را برای اصول گرایان سخت تر می‌کند.

اصولگرایان شکست سیاست ورزی خورده اند نه شکست گفتمانی

* با توجه به تحلیلی که از شرایط انتخابات برشمردید جمع‌بندی شما از دلایل شکست اصولگرایان در این انتخابات چیست؟

اصولگرایان در این انتخابات شکست سیاست ورزی خورده اند نه شکست گفتمانی. شکست سیاست ورزی یعنی اگر همین فضای انتخاباتی بود و همین کاندیداهایی که جریان اصولگرایی را نمایندگی می کردند، از یک کنش سیاسی بهتری برخوردار بود نتیجه انتخابات فرق می کرد.

کنش های سیاسی آن طرف را ببینید روحانی محدودیتش زیاد است. وی یک چهره شناخته شده اجتماعی نیست و هیچ مابه ازای بیرونی ندارد. یک پایگاه اجتماعی تثبیت شده ندارد، کسانی که می خواهند از او حمایت کنند با چالش روبرو هستند. مثلاً خاتمی می خواهد از کسی که اصلاح طلب نیست حمایت کند و علاوه بر آن باید یک کانددیدای اصلاح طلب را که در انتخابات حضور دارد کنار بگذارد و این کار مشکلی است که بدنه اجتماعی را قانع کند تا از یک کاندیدای غیر اصلاح طلب حمایت کنند. آقای هاشمی هم که می خواهد از روحانی حمایت کند با مشکلاتی مواجه است چرا که در انتخابات از صلاحیت افتاده و آمدنش به فضای انتخابات یعنی اینکه ساز و کار انتخابات و تصمیمی که برای او گرفته شده است را قبول دارد و دیگر آنکه معلوم هم نیست که روحانی انتخابات را ببرد چون پیش بینی آنها بعد از رد صلاحیت هاشمی حدود دو میلیون رای برای روحانی بود و حتی قبل از ورود هاشمی به انتخابات جریان کارگزاران که نزدیک ترین جریان به روحانی است نسبت به وی خوش بین نبودند؛ بنابراین کاندیدای دیگری به نام جهانگیری را طرح می کند به عنوان کاندیدایی که بیشتر می تواند ظرفیت آنان را نمایندگی کند. آن چیزی که محدودیت های روحانی را برطرف کرد سیاست ورزی وی بود، روحانی یک امتیاز بالقوه داشت و آن این بود که در طرف مخالفت با وضع موجود قرار گیرد برای اینکه تلقی مردم از وضع موجود منفی بود و این کار آسانی نیست تا بتوانیم در مدت 20 روز چنین ظرفیت اجتماعی از خودتان به وجود بیاورید.

نتیجه انتخابات محصول دو قطبی روحانی-قالیباف بود نه روحانی-جلیلی

*با وجود آنکه دیگر کاندیدای عرصه انتخابات نیز مخالف وضع موجود بودند و سیاست های دولت فعلی را به چالش کشیدند و از طرفی نیز چهره های شناخته شده تری نسبت به روحانی بودند، چرا نتوانستند چنین ظرفیت اجتماعی را ایجاد کنند؟

روحانی تمام ادبیاتش مخالفت با وضع موجود است و یک تهاجم همه جانبه نسبت به وضع موجود داشت. حتی نسبت به مجری و کسی که در اتاق فرمان بود و از طریق گوشی سوال می کرد چراکه می خواست ثابت کند من مخالف وضع موجودم و این استراتژی روحانی بود. این رویکرد را در فیلم انتخاباتی اش می بینیم.

این استراتژی روحانی در مناظره سوم به صورت جدی تر شکل می گیرد. اتفاقاً بر عکس دیدگاه ساختارگرا که نتیجه انتخابات را تنها محصول تلقی منفی جامعه از وضع موجود می داند؛ آنهم وضع منفی اقتصادی، تغییرات انتخابات در مناظره اقتصادی رخ نداد اگر آن تحلیل درست بود فضای شکل گیری آرا به نفع روحانی باید در مناظره اقتصادی رخ می داد، اتفاقاً حول وحوش مسایل روابط خارجی و مسایل هسته ای هم شکل نگرفت؛ بلکه حول و حوش مساله آزادی شکل گرفت و اتفاقاً میان جلیلی و روحانی شکل نگرفت، بین قالیباف و روحانی شکل گرفت. شما همواره باید بدانید که وقتی وضع موجود یک اقتضائی دارد مثلا مشکلات اقتصادی شما با همان اقتضا نمی توانید وارد انتخابات شوید باید با یک نماد فراگیرتر وارد صحنه شوید.

واژه گازانبر برگ برنده روحانی در انتخابات بود

*البته خیلی ها اعتقاد دارد تضارب آراء میان روحانی و جلیلی شکل گرفت، بخصوص بر سر روابط خارجی و مذاکرات هسته ای و پیروزی روحانی در را نتیجه ورود جلیلی به عرصه انتخابات می دانند.

نقطه عطف انتخابات در مناظره سوم بین قالیباف و روحانی است؛ یعنی مسئله گازانبر، ادبیات گازانبر در فضای اجتماعی مطرح می شود و یک موج اجتماعی پیدا می کند. اتفاقاً مثلاً وقتی مساله اصلی کشور سیاست خارجی و اقتصادی است با این دو عنوان نمی توانیم به طور مستقیم با جامعه حرف بزنیم باید چیزی طرح کنید که فراتر از این باشد. مثلاً انتخابات دوم خرداد 76 نیاز اصلی جامعه مساله اقتصادی و تورم 50 درصدی است ولی خاتمی با شعار آزادی آمد و آن آزادی به عنوان نماد مخالفت با وضع موجود قرار گرفت.

در انتخابات 92 هم دیالوگی که بین قالیباف و روحانی طی شد توانست روحانی را  در مخالفت با  وضع موجود تثبیت کند و او را نسبت به قالیباف در مخالفت با وضع موجود برتری دهد. در حالی که قالیباف هم می توانست و این استعداد را داشت که در طرف مخالفت با وضع موجود خود را تثبیت کند چون هیچ ارتباطی به دولت 8 ساله نداشت. حتی نوعی چالش هم با آن داشت و به اضافه اینکه با ما قبل این دولت هم ارتباطی نداشت  ولی قالیباف از سیاست ورزی ضعبف تری نسبت به روحانی برخوردار بود.

رقابت 4 کاندیدای اصولگرا با یک کاندیدا با عقل سیاسی جور در نمی‌آید

روحانی روز دوشنبه قبل از کنار رفتن عارف آراءاش در نظرسنجی ها 15 درصد است و در عرض 4-5 روز این 15 درصد به 50 درصد رسید. کنار رفتن عارف یک عمل سیاسی است، آرای عارف کاملاً منتقل می شود به روحانی و روحانی وزن مجددی روز سه شنبه می گیرد. حمایت خاتمی و هاشمی هم یک عمل سیاسی است اما آن طرف همش نابلدی سیاسی است، یعنی 4 کاندیدای نزدیک به هم با یک کاندیدا رقابت کنند و این با عقل سیاسی جور در نمی آید. به علاوه اینکه فضای رسانه ای اصولگرا در یک نابلدی سیاسی، یک شوک به نفع  روحانی در جامعه ایجاد کرد و آن هم مسئله بررسی صلاحیت مجدد روحانی در شورای نگهبان بود. این خبر این ذهنیت را در جامعه ایجاد می کند که  اولا روحانی از فضای اجتماعی خوبی برخوردار است؛ بنابراین می خواهند آنرا رد کنند. ضمن اینکه این نشانه قرار گرفتن روحانی در مخالفت با وضع موجود است بنابراین جریان اصولگرا مشکلش نابلدی سیاسی است.

مشکل جریان اصولگرا مساله سیاست ورزی است

آقای قالیباف همان اشتباهی را کرد که در سال 84 انجام داده بود. سال 84 هم ائتلاف بود، او به همراه توکلی، رضایی و احمدی نژاد قرار بود ائتلاف کنند، آیا آن ائتلاف پا گرفت؟ سه نفر از آن چهار نفر کاندیدا شدند . دوباره چرا وارد ائتلاف دیگری شد؟ آیا این ائتلاف تا روز آخر یقه قالیباف را ول کرد؟ ول نکرد. مشکل جریان اصولگرا مساله سیاست ورزی است.

حضور دوپینگی اصولگرایان در انتخابات عامل شکست آنان بود/ جلیلی و ولایتی اصلا انتخابات را نمی‌شناختند

* دلیل این عدم سیاست ورزی در جریان اصولگرایی چیست؟ دلیلش  8 سال در قدرت بودن است؟ یا  اینکه مانند حریان اصلاحات لیدر مشخص ندارد و یا وجود طیف های مختلف در این جریان است؟

دلایلش مختلف است. اما یکی از مهمترین دلایل آن، حضور دوپینگی آنها در سیاست است. بخش هایی از آنها به طور مستقیم محیط سیاسی را تجربه نکرده و یک برآورد درست و واقع بینانه ای از محیط سیاسی ندارند. مثلاً جلیلی  و تا حدودی ولایتی وقتی وارد انتخابات می شود اصلاً انتخابات را نمی شناسد و هیچ برآورد درستی از انتخابات ندارد، پس چرا وارد انتخابات می شود؟ جلیلی به واسطه موقعیتی که به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی دارد و ولایتی به دلیل سوابق در وزارت خارجه دارند، وارد انتخابات شدند. وقتی وارد انتخابات شدند، آن دوپینگ برداشته می شود چون با واقعیت اجتماعی بطور مستقیم مواجه می شوند؛ بنابراین دچار مشکل می‌شوند.

وقتی پناهیان محور سیاسی شود نشان دهنده بحران سیاسی در جریان اصولگراست

مثلا چقدر توسط بعضی از آقایان و گروههای مختلف این جریان استدلال شد که عدم ائتلاف بهتر از ائتلاف است درحالیکه عقل سیاسی می گوید که ائتلاف بهتر از عدم ائتلاف است. مثلاً وقتی آقای پناهیان به محور سیاسی در این جریان تبدیل بشود نشان دهنده یک بحران در مجموعه اصولگرا است، کسی که واعظ و خطیب و سخنران خوبی است اما نمی داند کار سیاسی چیست. ابتدا می آید آقای ابوترابی را مطرح می کند و می گوید مشکل اصلی کشور نداشتن تقوا است، خوب مصداق تقوا اصلاً صلاحیتش در انتخابات تایید نمی شود. بعدی می رود در ستاد قالیباف به نفع قالیباف سخنرانی می کند و بعد سر از ستاد جلیلی سر در می آورد. این نمی شود. این نشان دهنده آن است که سیاست را جدی نگرفتیم؛ اما چقدر از این خطاها در آن طرف می بینید. کار سیاسی بلدی می خواهد، خاتمی که حاضر می شود ریسک کند عارف را به نفع روحانی کنار بگذارد؛ یعنی یک هزینه سیاسی را تقبل می کند اما آنطرف چنین کاری انجام نمی دهد.

عامل باخت قالیباف سیاست ورزی غلطش بود

* اصولگرایان در تحلیل هایشان بعد از انتخابات یکی از علت های شکست و تشتت آراء این جریان در انتخابات را ورود جلیلی و بعد از آن عدم کنار رفتنش به نفع قالیباف می دانند این موضوع را چقدر در نتیجه انتخابات موثر می دانید.

آقای قالیباف عامل باختش خودش و سیاست ورزی غلطش بود. قالیباف به سیاست ورزی خودش باخت. اگر احمدی نژاد را نرم افزار سیاست ورزی در نظر بگیریم و قالیباف را به عنوان سخت افزار و نرم افزار احمدی نژاد بر سخت افزار قالیباف سوار بود، قالیباف مانند آب خوردن انتخابات را می برد. وقتی روی کاغذ فرمول را پیاده می کنید هیچ چیزی که قالیباف انتخابات را نبرد پیدا نمی کنید. آقای جلیلی حضورش در انتخابات مسئله ساز نیست، جلیلی اگر هم سیاست ورزی بلد بود آرای خود را به صورت حداکثری میاورد. چون آرا در فضای اجتماعی متکثر است و کسی آراء قاطعی ندارد. شما فکر کنید اگر احمدی نژاد به جای جلیلی و یا حتی به جای قالیباف در انتخابات بود، آیا نتیجه انتخابات همین می شد؟ قطعا سیاست ورزی احمدی نژاد بیشتر از کاندیداهای موجود بود. بنابراین عامل سیاست ورزی مهم است نه تنها شرایط موجود، شرایط موجود ساختاری است. شرایط ساختاری مهم است اما کنش سیاست مدار هم مهم است.

چیزی به نام جریان اصولگرایی وجود خارجی ندارد/ میان جبهه پایداری و مجموعه قالیباف، مرزها خونین است

*آیا عقیده دارید قالیباف تنها کاندیدای جریات اصولگرا بود که می توانست پیروز انتخابات شود و با به تعبیر دیگری اقبالش نسبت به دیگر کاندیدا بیشتر بود؟

اگر بخواهیم روشن تر و عمیق تر بحث کنیم چیزی به نام جریان اصولگرایی وجود خارجی ندارد. چرا که  وقتی از جریان صحبت میشود یعنی این که بتواند عمل سیاسی واحد انجام دهد. آیا اینان می توانند عمل سیاسی یکپارچه انجام دهند؟ میان جبهه پایداری و مجموعه قالیباف، مرزها خونین است و مرز میان آنان بحث اختلاف سلیقه و دیدگاه نیست بلکه امکان عمل سیاسی واحد میان آنان وجود ندارد و با تکثر روبرو هستند. بین مجموعه احمدی نژاد و قالیباف همین طور و بین احمدی نژاد با سایر اصول گرایان نیز همینطور شکاف و شقاق وجود دارد.

انتخابات 24 خرداد جمع اضداد بود

*یک تحلیل دیگری نیز وجود دارد که یکی از دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات را  نتیجه تلاش ها و تخریب هایی که احمدی نژاد و حلقه نزدیک به آن بر علیه اصولگرایان انجام داد می دانند. شما این عامل را تا چه اندازه در شکست اصولگرایان موثر می دانید؟

این انتخابات جمع اضداد بود. اینکه می گوییم آراء روحانی شکننده است آراء روحانی نتیجه جمعی اضداد است. یعنی 4 جریان که اصلا با هم هیچ ارتباطی در دو دهه اخیر نداشتند با هم همکاری کردند و جمع آرای آنان شد روحانی. احمدی نژاد، خاتمی ، هاشمی و ناطق اینها هر کدامشان به شکلی به روحانی خدمت کردند ولی در آینده امکان اینکه با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند وجود ندارد. اما این دلیل اصلی برای شکست اصولگرایان نیست که بگوییم چون احمدی نژاد این رفتار را در انتخابات دنبال کرد نتیجه انتخابات به ضرر اصولگرایان شد.

در این چهار سال خلاء گفتمان عدالت احمدی نژاد در جامعه ایجاد می شود

*در 4 سال آینده رفتار احمدی نژاد را چطور پیش بینی می کنید؟

با پیروزی روحانی تا حدی فضای سیاسی و اجتماعی برای احمدی نژاد بازسازی شد. اگر اصولگرایان انتخابات را می بردند احمدی نژاد از گردونه سیاست خارج می شد؛ اما امروز چون روحانی انتخابات را برده است و روحانی نیز نماینده یک دوره (سازندگی و اصلاحات) است و نه نماینده یک گفتمان خاص، بنابراین در این مدت یک خلاءای در جامعه نسبت به  عدالت و توجه به توده عمومی مردم که از ویژگی های اصلی دولت احمدی نژاد و گفتمان 3 تیر بود به وجود می آید. روحانی و جریان اصلاحات هیچ یک صحبت از عدالت نمی کنند و طرفداران آنان نیز گروههای نخبه گرایانه هستند. دوران سازندگی، دوران تکنوکرات ها و بروکرات ها و دوران خاتمی نیز دوران روشنفکرهاست و احمدی نژاد نماینده عدالت و توجه به توده ها است.

صحبت از پایان احمدی‌نژاد بیشتر یک آرزو است تا واقعیت/ با روی کار آمدن روحانی زمینه بازسازی پایگاه اجتماعی برای احمدی‌نژاد فراهم شده است

احمدی نژاد یک خطای بزرگ در سیاست ورزی اش انجام داد و آن هم این بود که پایگاه ایدئولوژی و عاطفی خود را از دست داد. در 4 سال اخیر این بدنه ایدئولوژیک از احمدی نژاد کنده شده است و عقبه سیاسی خود را از دست داده است و یکی از مشکلات احمدی نژاد بازسازی خودش در آن پایگاه اجتماعی است که تا حدی با روی کار آمدن روحانی زمینه اش فراهم شده است. برخلاف برخی دیدگاههای کنونی احمدی نژاد همچنان به عنوان یک چهره موثر در فضای سیاسی ایران نقش آفرین خواهد بود و کسی نمی تواند او را نادیده بگیرد. این که از پایان احمدی نژاد صحبت شود بیشتر یک آرزو است تا واقعیت.

* اصولگراها باید چه در این مدت 4 سال اقدامی انجام دهند تا بتوانند شکست شان را جبران و به نوعی خود را بازسازی کنند. حلقه گم شده عدم سیاسیت ورزی اصولگرایان چیست؟ آیا احزاب و یا لیدر قوی می خواهد؟

اولین گام این است که مساله خود را با سیاست تعیین تکلیف کنند. باید تکلیف شان را با سیاست شفاف کنند. سیاست یک عرصه خطیر است که تصمیمات در آن، سرنوشت جامعه را تغییر می دهد بنابراین خطاهای سیاسی فاجعه بار است. ممکن است کسی در کار سدسازی، عمرانی و کشاورزی بتواند به جمهوری اسلامی خدمت کند و در کارش هم موفق باشد اما در سیاست نمی تواند خدمت کند. خدمت به نظام انحصاراً از مسیر سیاست عبور نمی کند بنابراین باید در جریان اصولگرا یک بازنگری در نسبتش با سیاست به وجود آید. سیاست را باید بیش از اینها جدی گرفت.

مسئله مهم دیگر پاسخگو کردن دولت مستقر است. مجموعه اصولگرایان باید واقعیت دولت روحانی را به عنوان مخرج مشترک دو دوره اصلاحات و سازندگی با همه نمادهایش از خاتمی تا هاشمی به رسمیت بشناسند تا آنها را در برابر عملکرد دولت کنونی پاسخگو کنند.

ائتلاف تنها راه پیروزی اصولگرایان در انتخابات آینده است

راه حل بعدی ائتلاف است. امروز مهمترین واقعیت اجتماعی و سیاسی ایران مسئله تکثر است؛ چراکه گروه های مرجع در بحران هستند یعنی نهادهایی چون خانواده، آموزش و پرورش، دانشگاه، رسانه ملی و علی الخصوص گروهها و مجموعه های سیاسی مرجعیت خود را از دست داده اند و این بحران گروه های مرجع نتیجه اش تکثر است. در تکثر یک الزام اساسی، ائتلاف است، کسی بدون ائتلاف نمی تواند بر شرایط تکثر غلبه کند و انتخابات سال 92 نمونه ای از آن است، کدام طرف پیروز شد؟ آن طرفی که ائتلاف کرد اما این طرف ائتلاف صورت نگرفت، شما می توانید تصور کنید بدون کنار رفتن عارف، روحانی انتخابات را ببرد؟ پس در این شرایط ائتلاف یکی از ضرورت ها است و جزء چارچوب اصلی کار است. اتفاقا ائتلاف در فضای تمایز و اختلاف معنا دارد و قرار نیست کسی شبیه دیگران شود. در ائتلاف خواسته ها ی حداکثری اما غیرقابل تحقق به نفع خواسته های حداقلی اما قابل تحقق تر تعدیل میشود.

یکی دیگر از مشکلات اصولگرایان، مبنای نظری آنها برای عمل سیاسی است. در این جریان مبنای تئوریک برای کنش سیاسی دست کم مبهم و ناقص است یا به تعبیری خام و تئوریزه نشده است. بنابراین باید این توانایی را پیدا کند که نسبت به شرایط گوناگون کارآمد عمل کند.

مبنای نظری عمل سیاسی اصولگرایان یعنی "تکلیف" و "اصلح" باید تعریف شود

دو مفهوم در مبنای نظری عمل سیاسی اصولگرایان وجود دارد؛ یکی "تکلیف" و دیگری "اصلح". این دو مفهومی است که با آن کار سیاسی انجام می دهند و این دو مبنا مبهم و ناقص است بنابراین عمل سیاسی نیز به درستی انجام نمی گیرد. این مبنای نظری عمل سیاسی اصولگرایان است که باید شفاف و روشن شود.

امروز اصلح را بر مبنای ویژگی های فردی تعریف می کنند مانند تقوی، تدین و... اینها که کافی نیست، اینها ویژگی های فردی است، ما می خواهیم رئیس جمهور انتخاب کنیم پس باید فردی توانمند باشد و بتواند رای بیاورد و حداقل نیمی از جامعه را پوشش دهد پس باید بتواند توانایی حرکت در ساز و کار انتخابات را داشته باشد. اما اصلا این ویژگی ها در مبنای نظری اصولگرایان دیده نمی شود. البته ما شاهدیم که خود اصولگرایان نیز نه تنها از لحاظ عملی بلکه از لحاظ نظری هم به این امر نمی توانند پایبند باشند. مثلاً یکی از معتقدترین طبف های اصولگرایی نسبت به این مبانی نظری جبهه پایداری است ، آقای مصباح به لحاظ نظری می گوید که اگر به کسی در انتخابات برسیم که آنرا اصلح می دانیم اما رای آور نیست غلط است که برایش کار کنیم ولی این اظهارات مصباح را شاید کسی نشنیده باشد و یا رسانه ای نشده باشد. مثل بحثی که اخیرا از ایشان درباره تکلیف و نتیجه منتشر شد که دلیلش روشن نیست چرا در زمان خودش منتشر نشد.

*اتفاقا بعد از این اظهارات آیت الله مصباح با چند عضو جبهه پایداری از جمله آقای لنکرانی در این خصوص مصاحبه گرفتیم که اعتقاد داشتند این دیدگاه آقای مصباح عملی نیست و مابه ازای خارجی ندارد و تحلیلشان هم این بود که از کجا معلوم که آن کاندیدای حداکثری در رقابت با کاندیدای جناح رقیب بتواند پیروز شود؛ بنابراین چنین فرضی را درست نمی دانستند و اعتقاد داشتند تحقق آن عملی نیست.

اینطور به نظر میرسد که در مجموعه علاقه مندان و طرفداران آقای مصباح  این دیدگاههای ایشان جدی گرفته نمی شود و در ظهور اجتماعی برجسته نمی شود. اما وقتی جبهه پایداری آقای لنکرانی را انتخاب کردند، آیا آقای لنکرانی از لحاظ تقوی و تدین از دیگر اعضای جبهه پایداری برتر است، آیا توانایی اداری و اجرایی اش از بقیه بهتر است؟ تنها مزیت لنکرانی نسبت به دیگر اعضای این جبهه قدرت رای اوری اش است و رای اوری لنکرانی بیشتر از دیگر اعضا است؛ بنابراین خود جبهه پایداری نیز بطور ناخودآگاه این شرط را در فرایند انتخابشان می آورد و به لحاظ عملی پایبند به این مبنای نظری نیستند و گرنه آقاتهرانی را به عنوان کاندیدا انتخاب می کردند. چرا وقتی جلیلی آمد لنکرانی در حاشیه قرار گرفت، برای آنکه قدرت رای آوری جلیلی از لنکرانی بالاتر بود.

مفهوم دوم، مفهم تکلیف است که رفرنس شان امام است. امام که می گفتند ما پایبند به تکلیف هستیم و نه نتیجه منظورشان این بود که به شرط نتیجه کاری نمی کنیم. مثلا اگر اصولگرایان ائتلاف می کردند و روحانی رئیس جمهور می شد باید می گفتیم به تکلیف عمل کردیم اما نتیجه چیز دیگری شد و دیگر به نتیجه کار نداریم. نه اینکه آن کاری که می توانستیم برای پیروزی در انتخابات انجام دهیم را انجام ندهیم و بعد بگوییم به تکلیف عمل کردیم. این نوع کار سیاسی مصداق فرمایش امام نیست.

مسئله مهم دیگر بازسازی و بازتعریفی است که جریان اصول گرا باید در ارتباط خود با جامعه و افکار عمومی خصوصا دو بخش اجتماعی یعنی طبقه متوسط شهری و نخبگان جامعه انجام دهد. روابط جریان اصول گرا با این دو گرایش اجتماعی ضعیف و پرآسبب است. طبقه متوسط شهری از دوم خرداد 76 همواره یک نقش تعیین کننده در شرایط سیاسی ایران داشته است. این طبقه بعد از انقلاب به شدت فربه و بزرگ شده است و به دلیل قرار گرفتن مجموعه ای از بورکراتها، تکنوکراتها، روشنفکران، دانشجویان و اساتید و ... در این طبقه تاثیر کیفی نیز بر فضای اجتماعی ایران دارند. جریان اصول گرا تا کنون در ارتباط با این بخش جامعه توفیق زیادی نداشته است. نوع تعامل و ارتباط با این طبقه اجتماعی در آینده جریان اصول گرا بسیار تعیین کننده است.

-----

گفتگو از: فاطمه کرمانی و محبوبه نیاورانی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فضول نامه ( پنج شنبه 92/5/17 :: ساعت 9:31 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ویژهبرنامه «خبرگزاری دانشجو» در دوران «روحانی مچکریم»؛ فیلم طنز/
وطن جدید برای انتقال یهودیان + عکس
«وام 10 هزار میلیاردی به کارکنان»
کوثری: این بیعرضگی دولت است که.......
حکایت رئیس جمهوری که به همه حمله میکرد
واکنش روحافزا به تکذیبیه مجید انصاری/
«دوستان آلسعود» در ایران را بیشتر بشناسیم
آقای زیباکلام، آیا تا به حال به دولت گوشزد کردهاید
مداحی کامل شب چهارم محرم 1394 با نوای مطیعی + دانلود
مداحی کامل شب چهارم محرم 94 با نوای بنی فاطمه + دانلود
حالا که خاطره می گویید از آن چند میلیون دلار، یاسر هاشمی رفسنجان
کاسبانتحریمچهکسانیاند؟
بزرگترین امحاء تاریخ!
\چند گام با روحانی در ساری\
آهنگ عکس العمل خشن با صدای هاشم بافقی
[همه عناوین(1066)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 138
>> بازدید دیروز: 55
>> مجموع بازدیدها: 352384
» درباره من

الله اکبر، خامنه‌ای رهبر

» پیوندهای روزانه

روشنگر [31]
فتیان [31]
اسلام و مسیحیت [70]
امام و رهبری [80]
[آرشیو(4)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دانلود فیلم سربازان امریکایی .گلوله میان دو چشم دانلود همه بشتاب . دیالمه . رادان:حبس موسوی دروغ است رهبری: انتخابات ریاست جمهوری اعجاز . زندگی علوی 22بهمن دولت اسلامی ارمان شهر شیعه . هولوکاست احمدی نژاد ترور .
» آرشیو مطالب
دولت اسلامی
قبل از این
بهمن ماه
فروردین 87
اردیبهشت 87
دانلود دونی
تیرما 87
مرداد87
شهریور87
دانلودشهریور87
آبان87
آذز87
دی 87
اسفند 87
خرداد88
آذز88
دی88
بهمن88
فروردین 89
اردیبهشت89
زمستان 89
تابستان90
سال 91
سال 92
سال 94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
شقایقهای کالپوش
جوک بی ادبی
زلال دل
مشق عشق ناز
مطالب عاشقانه
Chamran University Accounting Association
ساعت بدهی آمریکا
آخزین زلزله های ایران
آموزش تست زدن کنکور
..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::..


» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان








» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب