از همان اول نیز چنین در دل داشتیم که تو زودتر بروی… آن زمان اما رویمان نمی شد بر زبان بیاوریم، آخر تو با آمدنت همه برنامه های ما را به هم ریخته بودی، نشسته بودیم دور هم، همه صاحبان انقلاب هم بودند!
نکات پرس/ کاش این چند روز دیگر هم می گذشت و تو می رفتی بلکه تمام بدبختی هایمان به سر می آمد، بلکه درهای خوشبختی، ارزانی و رفاه به مردمان کشورمان باز می شد، آه! که چقدر این چند روز مانده به 12 مرداد دیر می گذرد…
کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور…
این نه این که حرف این روزهای آخر باشد، از همان اول نیز چنین در دل داشتیم که تو زودتر بروی… آن زمان اما رویمان نمی شد بر زبان بیاوریم، آخر تو با آمدنت همه برنامه های ما را به هم ریخته بودی، نشسته بودیم دور هم، همه صاحبان انقلاب هم بودند! تصمیم گرفته بودیم کی باشد و کی نباشد. همه چیز هماهنگ شده بود، اصلا نمی دانیم یک دفعه چه شد؟ تو آمدی و همه برنامه ها را خراب کردی، از این شهر به آن شهر رفتی و حرف های امام (ره) را فریاد کشیدی و شعارهای انقلاب را سر دست گرفتی و برای ما که خودمان هم بالاخره از صاحبان این انقلاب هستیم خیلی عجیب بود که چطور مردم به این حرف های دِمُده رأی دادند، ما در فکر آن بودیم که چطور یک پوسته پر زرق و برق بکشیم روی آن حرف های قدیمی، ما مدت ها بود سعی می کردیم خودمان را تبرئه کنیم، می خواستیم به مردم ثابت کنیم ما آن قدرها هم امل نیستیم، یادت که هست در آن دوره مثل دوستان اصلاح طلبمان چقدر ژست روشنفکری گرفتیم؟
راستش را بخواهی خودمان هم نفهمیدیم چه شد که در آن سال نامزد اصلی مان شد یکی مانده به آخر!
کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور…
آخر این روزها با این رفتار خارج از پیش بینی ات، سخت کلافه مان کرده ای، قرارمان این نبود، تو باید استعفا می دادی، انتخابات را برگزار نمی کردی، سی دی قرمزت را توزیع می کردی. همه تحلیل ها و داستان های رسانه های ما را نقش بر آب کردی، برنامه این بود که بشوی بنی صدر دوم، رو در روی رهبری قرار بگیری، همه چیز داشت طبق برنامه پیش می رفت، اجازه بدهید صریح بگوییم و لحن کلام خود را تغییر بدهیم: این رفتار قانونی در شأن شما نبود آقای رئیس جمهور! انتظار ما از قانون گریزترین دولت تاریخ بیش از این بود. افسوس که نمی شد جلوی این رفتار دور از برنامه شما را با تصویب یک طرح دو فوریتی گرفت و آن را غیرقانونی اعلام کرد!
حالا که سفره دلمان باز شد بگذار آهسته تر این را هم بگوییم که ما از همان روز اول حال و روز خوشی نداشتیم برای همراهی با تو، آخر یک جور دیگری بودی، با ما فرق داشتی، این شهر و آن شهر که می رفتی، از بیرجند درخراسان جنوبی خودمان تا بیروت و بنت جبیل، مردم، کوچه و خیابان را که پر می کردند برای دیدنت، در دلمان راستش را بخواهی، حسادت که نمی شود گفت ولی، کمی یک جوری می شد، پیش خود می گفتیم ما بالاخره برای این انقلاب چه مجاهدت ها و چه محافظه کاری ها (!) که نکردیم، ولی یک دفعه یکی از راه رسید و همه چی را زد به نام خودش، روزگار است دیگر، این شد که ناخواسته دست در دست کسانی گذاشتیم که اراده کرده بودند پشیمان کنند مردمی را که چون تو را برگزیدند.
درست است که مثل ما نبودی که اهل حزب و جلسه باشی و اعتقادی نداشتی به این چیزها ولی خدایی باید گفت اوایل خوب راه آمدی با ما، دلت صاف بود، ما نقشی در پیروزی تو نداشتیم و اصلا خوشمان نمی آمد از تو، ولی سوار شدیم بر مرکب دولت اصولگرای تو، وزرای کلیدی کابینه ات را هم که دادی به بچه های خودمان، از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا کشور و خارجه و… و چه چیزی برای ما بهتر از این؟ ما هم غرق شدیم در جشن پیروزی اصول(؟)گرایی، همه چیز را تمام کردیم به نام خودمان، درست مثل حالا که برای پیروزی اخیرمان همراه با برادران معتدل جشن گرفته ایم! بالاخره درست است که ما از اول انقلاب تا حالا اصولا آدم های محبوبی نیستیم ولی در همه انتخابات ها نمی دانم چرا پیروز می شویم، پیش خودمان باشد ولی بالاخره در مقابل این جماعت ضد انقلاب و غرب زده نباید از رو رفت! بگذریم، چند صباحی که گذشت دریافتیم که تو کسی نیستی که زیر بار حرف های ما بروی، ژنرال(؟) های ما را کنار گذاشتی و به همان سرباز(؟) های خودت اکتفا کردی و ما مانده بودیم که چه کنیم با تو… این شد که چشم باز کردیم و متوجه خطر عظیم اطرافیان تو شدیم، جریانی مخوف و خطرناک که تا کنون از چشم ما دور مانده بود، جریانی که از اجنه و مرتاضان (!) دستور می گرفت و خطری که تاکنون بی سابقه به نظر می رسید، حتی خطرناک تر از فتنه و دشمنان خارجی. این بود که احساس وظیفه کردیم تا ابعاد این خطر بزرگ را از طریق رسانه هایمان به گوش مردم انقلابی برسانیم، رهبری البته گفته بودند این بحث ها حاشیه ای است ولی این از احساس وظیفه ما نمی کاست، بالاخره ما محذوریت های ایشان را درک می کردیم و خدا را شکر که در این مورد وظیفه خودمان را به نحو احسن انجام دادیم!
گذشت تا رسیدیم به تحولات منطقه و بیداری اسلامی و جنبش وال استریت، تو لابلای حرف هایت نسبت به دست بیگانگان در مدیریت بخشی از این تحولات هشدار داده بودی و چه سندی بزرگ تر از این برای اثبات انحراف تو در سیاست خارجی؛ درست که رهبری مثل همیشه سیاست خارجی دولت تو را تائید کرده بودند اما رسانه های ما شروع کردند به تحلیل و هشدار، آری تو منحرف شده بودی چون به گمان ما چند باری به جای بیداری اسلامی گفته بودی بیداری انسانی تا دایره این بیداری را تا مرزهای اروپا و آمریکا نیز گسترش دهی و این از نظر ما یعنی اصالت دادن به انسان و اومانیسم! این یعنی تأیید مدعای قبلی ما برای اثبات خطرناک بودن جریان انحرافی!
آقای رییس جمهور کاش می شد زودتر می رفتی تا بیش از این گردش روزگار صحت تحلیل های تو و ساده انگاری رسانه های ما را عیان نمی کرد، آن روزهایی که رسانه های ما مشغول شمارش تعداد واژه "انسان” در متن پیاده شده سخنرانی های تو بودند تا آن را پیراهن عثمان کنند علیه دولتی که خود ستون فقرات استکبار و صهیونیسم جهانی را به لرزه درآورده بود و از تأثیرگزاران ایجاد بیداری اسلامی بود، آن روزهایی که رسانه های ما ترجیح دادند حرف های انحرافی محمد مرسی علیه یکی از ارکان محور مقاومت و جهت گیری های سلفی او را سانسور کنند، آن روزهایی که رسانه های ما شورشیان مسلح شده لیبی را انقلابی خواندند، تو گویا این روزهای مصر و جهاد مقدس امثال همان شورشی های به قول ما انقلابی را در سوریه می دیدی و حالا رسانه های ما مانده اند که چگونه توجیه کنند آن تحلیل ها و این اتفاقات را. آری تو بودی که ما را به این تناقض انداختی…
کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور…
تو باعث شدی تمام برچسب هایمان را مصرف کنیم فقط برای پیشانی تو! حتی آنهایی که لایق اصحاب فتنه آمریکایی بود. کینه ای که از تو بر دل داشتیم باعث شد برخی از ما در مقابل آن فتنه عظیم سکوت کنیم، خطر عظیم جریان(؟) انحرافی اطراف تو فتنه عظیم 88 را در چشم ما کمرنگ کرد تا آن جا در این آخری ها سران فتنه هم در کلام ما تبدیل شدند به فریب خوردگان فتنه! تو ما را مجبور کردی سخت کوش ترین و پرافتخارترین دولت تاریخ کشور را متهم کنیم به رها کردن تعمدی معیشت مردم، تو ما را مجبور کردی به نادیده انگاشتن بی رحمانه ترین و فلج کننده ترین تحریم های عصر حاضر علیه مردم یک کشور و آن زمان ما و رسانه هایمان غرق در داستان سرایی هایی بودیم در وصف سوء مدیریت دولت تو و تلاش جریان انحرافی برای فتح دولت یازدهم، تو آن قدر ما را مشغول کردی که فراموش کردیم لحظه ای فکر کنیم چگونه می شود یک دولت را هم به تلاش برای فتح دولت بعدی متهم کرد و هم به خراب کردن عمدی اوضاع اقتصادی کشور و رها کردن امور! آقای رئیس جمهور ریشه همه این تناقض ها تو بودی ، پس ای کاش می شد که زودتر می رفتی…
کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور…
تا بلکه کمی از عذاب وجدان ما کاسته شود، نه این که فکر کنی برای رفتارمان در انتخابات پشیمانیم، نه! پشیمانی و اعتراف به اشتباه در مرام ما نیست، نه از آن پاس گل های طلایی پشیمانیم و نه از آن گل به خودی های تماشایی! البته بارها از همراهی با سیاست های انقلابی تو اظهار پشیمانی کردیم برای به دست آوردن دل چشم آبی ها و کم کردن رأی آن طرفی ها، مثلا آن جا که گفتیم طرح مسئله هولوکاست زیاد هم چیز جالبی نبود! خودت هم قبول داری که نمی شد ذره ای در مناظره ها از دولتی که خودمان برچسب انحراف، سوء مدیریت و ضدیت با انقلاب و ولایت را چسبانده بودیم به پیشانی اش دفاع کنیم، در آن مسابقه تبرّی جستن و محکوم کردن بود که حرف اول و آخر را می زد، البته توهّم ناشی از مصرف محصولات رسانه ای خودی و نظرسنجی های آرام بخشی که دوستان زحمت تهیه آن را کشیده بودند نیز در آن رفتار غضنفرانه بی تأثیر نبود.
کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور…
تا ما بیش از این مجبور نباشیم حمایت های صریح، روشن و بی سابقه ی حضرت آقا را از شخص تو و دولت تو توجیه کنیم، خسته شدیم از بس حرف های ایشان را تکمیل و تفسیر کردیم، بالاخره وظیفه سنگینی است که ما بر دوش خود حس می کنیم، وظیفه سخنگویی رهبری را می گویم! چقدر این طرف و آن طرف رفتیم و گفتیم حمایت ها و سخنان بی سابقه رهبری در حمایت از این دولت نشانه ضعف دولت است و نه نشانه قدرت آن! چقدر گفتیم حضرت آقا ملاحظاتی را مدنظر دارند. راستش خودمان هم دیگر خسته شده ایم از این توجیه ها و از این تناقض های درونی! برایمان قابل درک نیست که همین چند روز پیش هم دوباره آقا تو را به حضور پذیرفتند و از 8 سال تمام خدمات تو تقدیر کردند و دست مریزاد گفتند و مردان تو را توصیه کردند به رها نکردن رشته خدمت و تلاش، ایشان حتی چهار سال دوم را هم که دوستان ما در کابینه ات جایی نداشتند را هم استثنا نکردند، عجیب تر آن که آقا حتی 2 سال آخر را هم که تو به زعم ما آلت دست جریان انحرافی بودی را استثنا نکردند، چه بگوییم آقای رئیس جمهور، گفتنی ها بسیار است و حالا فقط می توان گفت خودکرده را تدبیر نیست.
پی نوشت:
*این نقد درون گفتمانی از زبان کسانی نوشته شده است که خودشان می دانند چه کسانی هستند
*بررسی نقش اشتباهات بزرگ و کوچک و کاستی های دولت های نهم و دهم باشد برای زمان مناسب دیگر، ابتدا نوبت تحلیل رفتار آن هایی است که بر شاخه نشستند و بن بریدند!
* دلسوزان، صاحب نظران آگاه، مسئولان و سیاست مداران پرشماری که در این رفتارها شریک نبوده اند از مطالعه امثال این یادداشت ها احساس ملامت و سرزنش نمی کنند!
*بی شک جریان اصیل اصولگرایی، مبتنی بر گفتمان ناب انقلاب اسلامی و به دور از پیرایه های اقتدارگرایی و محافظه کاری و صد البته بی انصافی و قدرناشناسی، با تجربه های گران قدری که در طول این 8 سال کسب کرده است، مسیر روشن و آرمانی خود را ادامه خواهد داد.
منبع: صاحب نیوز