مردم فریب و فتنه جهان را گرفته است
مکر و ریا زمین و زمان را گرفته است
ای مردم صداقت و ای مردم ریا
ای مردمان زور و زر و فقر و بوریا
دیروزتان حماسه و تکبیر و طبل و تیر
امروزتان تجمل و خاموشی و دریغ
دیروزتان گرسنگی و غیرت و غرور
امروزتان حقارت و ساز و سرور و سور
دیروزتان صلابت کوه و خروش رود
دیروزتان فراز و امروزتان فرود
آیا وصیت شهدا را شنیده اید ؟
آواز عاشقان خدا را شنیده اید
گلپاره های سوخته بر دوشتان نبود ؟
تنهای زخم خورده در آغوشتان نبود ؟
حق با شماست اینکه زمین سر به سر ریاست
حق با من است اینکه زمین خاک کربلاست
حق باشماست نام و شرف را نیافتید
دنبال نام و ننگ به هر سو شتافتید
حق با شماست زندگی و نان برادرند
از مستی و شراب به هم آشناترند
خرماگران عافیت اهل خدا شدند
اهل خلوص نیز مقدس نما شدند
حق با من است این که علی نان شب نداشت
یک جو طلب ز مصر و حجاز و حلب نداشت
حق با من است این که علی هم فقیر بود
دنیا به او ز عطسه بز هم حقیر بود
حق با شماست دست گروهی فراخ شد
هر کس رسید تشنه بازار و کار شد
حق با شماست چونکه سیاست ریا شود
بهتر که از حریم دیانت جدا شود
حق با شماست این که فراموش میشوید
چون سنگ بی تفاوت و خاموش میشوید
گر هم کسی به درد شما گوش می کند
دانم که ناشنیده فراموش می کند
حق با شماست آری حق با من و شماست
حق با من و تو نیست حقیقت فقط خداست
ای مردم جراحت و جنگ و جنون و درد
این دوره فتنه گر به ایمانتان چه کرد
گیرم خدا برای شما نان نمیدهد
آیا کسی برای خدا جان نمی دهد؟
مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد؟
شور و نوای قدس و غم کربلا چه شد؟
فردایتان چه میشود ای مردم بزرگ
اینک شما و هی هی چوپان و دشت و گرگ
مردم هنوز رآیت توحید با شماست
سرداری از قبلیه خورشید با خداست
وقتی که آفتاب جلودار قافله است
دیگر چه بیم از شب واز پی فاصله ست
این جاده باز منتظر غیرت شماست
کوفه است کربلا دل فریادتان کجاست؟