هاشمی می بازد تا اصلاح طلبان ببرند
نویسنده: کبری آسوپار - سهشنبه 24 اردیبهشت 1392
عالیجناب دیروز؛ منجی امروز!
از مضحکههای تلخ سیاست دنیازده، یکی هم این است که در حالی که هنوز دستفروشهای خیابان انقلاب، رمان! عالیجناب سرخ پوش اکبر گنجی را وسط بساطشان دارند و میفروشند، اصلاح طلبان دوره افتادند این سو و آن سو که هاشمی رفسنجانی کاندیدایشان باشد و ناجی ملت! و در حالی که هنوز سونامی فحاشی و تخریب هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم توسط مطبوعات زنجیرهای اصلاحطلب که در نهایت به انصراف هاشمی از نمایندگی مجلس ششم منجر گردید، از خاطرهها فراموش نشده، اصلاحطلبان بشینند این سو و آن سو و از به حاشیه رفتن بزرگان نظام و توهین به آنها در سخنرانیها حرف بزنند و فکر کنند دیگران یادشان رفته که با تخریب هاشمی و ناطق نوری و ناسزاگویی به همینهایی که امروز بزرگان نظام میخوانند، به کرسی ریاست جمهوری رسیدند و مجلس ششم تهران را هم به تقلبات گسترده آلودند تا هاشمی رأی نیاورد و...
اتحاد دشمنان دیرینه با یکدیگر از متعلقات سیاست دنیاییست؛ اما در این مورد خاص نفع اصلاح طلبان و نفع هاشمی رفسنجانی در اتحادی اینچنین با دشمن دیرینه و دیروزی خود در چیست؟ آیا همانقدر که اصلاحطلبان از این اتحاد سیاسی نفع میبرند، هاشمیرفسنجانی هم از آن منتفع خواهد شد یا آنکه یک سو سود وافر میبرد و سوی دیگر ضرری عمیق؟
معامله ای پر سود برای اصلاح طلبان
اصلاح طلبان پس از باخت 7 انتخابات پشت سرهم و از هم پاشیدگی تشکیلاتی در پی عملکرد بسیار اشتباهشان در فتنه پس از انتخابات سال 88 و پسزدگیشان از سوی مردم و به تبع آن نظام، حالا نیازی طبیعی برای بازگشت به فضای سیاسی دارند تا از مرگ کامل اصلاحات محتضر جلوگیری کنند. برای انجام چنین امری آنها نیاز به حضور در انتخابات با کاندیدایی دارند که بیم رد صلاحیتش نباشد؛ ثقل سیاسی قابل قبولی هم داشته باشد که بتواند جمعیت پراکنده اصلاحطلبان را پشت سر خود سروسامان دهد. از سویی این کاندیدا باید کسی باشد که موضع گیری شفاف در مورد اعتقاد به وقوع تقلب در انتخابات 88 نداشته باشد تا کاندیداتوریاش این شبهه را دامن نزد که اگر انتخابات ریاست جمهوری معتبر نیست و قابل تقلب و فرمایشی است، شما در صف ثبتنامیهای نامزدی برای ورود به پاستور چه میکنید؟! خاتمی نه میتوانست و نه میخواست که با علم به شکست حتمی اصلاح طلبان در انتخابات پیشرو صرفاً نقش تنفس مصنوعی را برای آنان ایفا کند و برای چنین هدفی حداقلی خودش را هزینه کند! از سویی از رد صلاحیت هم بیمناک بود. این شد که راهی منزل هاشمی شدند و پیغام و پیام فرستادند که شما بیایید و مملکت به شما نیاز دارد و شما منجی هستید و با همین عبارات تملقآمیز و توهمآفرین، پیرمرد هشتاد ساله را در دقایق پایانی راهی ستاد انتخابات کشور کردند.
از این منظر، این اتحاد راهبردی با دشمن دیرینه برای اصلاح طلبان بسیار پر سود خواهد بود؛ اول آنکه آنان به صحنه سیاسی بازمی گردند؛ دوم آنکه وقتی شکست خوردند، باز هم از نبودن کاندیدای اصلیشان میگویند و مسئولیت شکست را بر عهده نمیگیرند؛ سوم آنکه از لیدرهای خودشان برای این شکست قابل پیش بینی هزینهای نکردهاند؛ چهارم آنکه اگر بر فرضی بعید، هاشمی انتخابات را ببرد، غوغا خواهند کرد که ما پشت سرتان بودیم که شما انتخابات را بردید و حالا کابینه سهم ماست! پنجم آنکه در جریان رقابتهای انتخاباتی این هاشمی و دولت سازندگیست که سیبل انتقادات قرار میگیرد و نه اصلاحات و دولتشان!
پیشمرگی هاشمی برای اصلاح طلبان
وضعیت هاشمی اما همچون اصلاح طلبان نیست؛ هاشمی گرچه به قول وزیر اطلاعات در فتنه 88 نقش داشته و گرچه نقش آفرینی فرزندانش در متن فتنه باعث شد که مردم در روز 9 دی 88 شعارهای تندی علیه وی و خانوادهاش بدهند، اما همچنان کسیست که به واسطه ملاحظات نظام در برابر سابقهی پر افتخار و فداکاریهای پیشین وی برای انقلاب، جزء مسئولین جمهوری اسلامی محسوب شده، با حکم رهبری رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است و البته در مراسمات رسمی نظام نیز دعوت شده و حضور دارد. از این منظر او با اصلاح طلبانی که فتنه 88 از دل عملکرد اشتباه آنان سر زد، تفاوت بسیاری دارد. میتوان قائل بود که هاشمی پس از عدم همراهیاش با رهبری در جریان فتنه و حضور فرزندانش در فتنهی براندازی نظام، به حاشیهای ناگزیر رفت؛ اما انتخابات 92 نیز اگر او را به عمق بیشتری از حاشیه نراند، یقیناً باعث خروجش از حاشیه نیز نخواهد شد...
توضیح آنکه، چه کسانی پشت هاشمی جمع شده اند؟ اصلاحطلبانی که خود آبرویی نزد مردم ندارند و اگر اعتبار آیتالله را بر باد ندهند، یقیناً اعتباری هم برای او کسب نخواهند کرد و اصلش قرار نیست کسی از اصلاح طلبان در این انتخابات پیروز شود که کسب وجهی برای کسی باشد. قبل تر نوشته بودم که: «هدف شرکت اصلاحطلبان در انتخابات خرداد 92 اینقدر حداکثری نیست که به رئیس جمهور شدن یک اصلاحطلب فکر کنند؛ آنها فقط میکوشند از پی رقابت با اصولگرایان و دولتیها تنفسی مصنوعی به پیکر محتضر اصلاحطلبی بدمند و از مرگ اصلاحطلبی در جامعه سیاسی ایران جلوگیری کنند و اصلاحات را که روزی دولت و مجلس دستش بود و بعدتر همه را از دست داد و در نهایت با فتنه 88 به محافل خصوصی و تحریریه دو سه روزنامه و دادگاههای جمهوری اسلامی و حصر خانگی و تجمعات 50 نفره در لندن و نیویورک و سالنهای مد اروپا رسید، به متن جامعه ایران بازگردانند!» آنها برای چنین هدفی حداقلی، هاشمی رفسنجانی را سپر بلای خود و پیشمرگ اصلاحات کردند.
هاشمی می آید و باز از پس کاندیداتوری اش، حامیان مشایی کجیهای او به یاد و جلوی چشم میآورند و راستیهایش را هم کج نشان میدهند و در نهایت هم با آبرویی دوباره خدشه دار شده، رأیی نمی آورد و شکست خورده به منزلی بازمی گردد که در آن همسری منتظر اوست که هفته ای قبل از کاندیداتوری او، از نیامدن حاج آقا و راحتی تقلب در انتخابات گفته بود! به همین راحتی، هاشمی یکبار دیگر برای این مردم تمام می شود... هاشمی تن به بازی و معاملهای داده است که هشتسال پیش و در جریان انتخابات 84 یک بار آن را آزموده بود...
هاشمی، نردبام اصلاح طلبان
حال معاملهی روی داده بسیار روشن است؛ اصلاح طلبان برای رأی آوری، برای نقشآفرینی در جامعهی سیاسی ایران و برای همه سیاسیبازیهایشان همواره خود را به عبای هاشمی آویختهاند؛ روزی با ناسزاگویی به او دولت را در دست گرفتند و کار بدانجا رسید که صادق زیباکلام بگوید سال 76 اگر یک تکه چوب هم بجای خاتمی مقابل ناطقنوری بود، رأی میآورد؛ روزی هم با سنگر گرفتن پشت او و تعریف و تمجیدهای متملقانه و توهم آفرین او را منجی می خوانند تا بتوانند در فضای سیاسی نقش آفرین باشند! در هر دو صورت هاشمی نردبام اصلاحطلبان است و نردبام هیچ وقت نمیتواند هدف باشد؛ صرفاً وسیلهای است برای بالا رفتن...
اصلاحطلبان آبرویی ندارند که با حمایت از هاشمی خرج هاشمی شود؛ اما هاشمی هنوز اعتبار زیادی دارد که می تواند خرج اصلاحطلبان شود و حالا مشخص است این معامله را چه کسی میبرد و چه کسی تا همین جایش را هم باخته است؛ چه کسی چه چیزی را بدست میآورد و چه کسی چه چیزی را از دست میدهد. با این حساب، راست میگویند؛ هاشمی منجی است، اما نه منجی مملکت، بلکه منجی اصلاحطلبان!
آیا روزی خواهد رسید که هاشمی رفسنجانی دریابد اعتبار خویش را هزینه چه کسانی کرده است؟
یک وجب دل