حسین درخشان یکی از اولین وبلاگ نویسان ایرانی که مدت ها در کشور کانادا اقامت داشت و وبلاگی با عنوان سردبیر خودم را منتشر میکرد پس از بازگشت به ایران در مهرماه 87 بازداشت شد .
به گزارش «طلبه بلاگ» به نقل از جهان حسین درخشان امروز در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برای پاسخ گویی به اتهامات حاضر شد. سپس نماینده دادستان در حضور قاضی، خانواده درخشان و "مهدوی" وکیل مدافع وی، کیفرخواست در خصوص اتهامات وی را قرائت کرد.
باقی رسیدگی به اتهامات درخشان به جلسه بعدی دادگاه موکول شد.
اما بازخوانی پرونده حسین درخشان :
زندگینامه
حسین درخشان در هفدهم دی ماه سال 1353 در محله آبسردار تهران متولد شد . تا سال چهارم دبیرستان در مدرسه نیکان تحصیل کرد و سال آخر دبیرستان (سال چهارم) به دبیرستان شهید مدرس در نیاوران رفت . او سه سال اول دبیرستان را ریاضی فیزیک خواند. اما در سال چهارم رشته خود را به علوم انسانی تغییر داد و دیپلم گرفت . وی سپس در آزمون کنکور سراسری با رتبه 23 قبول شد و در سال 1372 تحصیل خود را در رشته پژوهشگری اجتماعی در دانشگاه شهید بهشتی آغاز کرد. درخشان پس از گذراندن 110 واحد درسی و چند مرتبه مشروط شدن قبل از آنکه از دانشگاه اخراج شود با اخذ مدرک فوق دیپلم از ادامه تحصیل انصراف داد.
وی کمی قبل از انصراف از تحصیل کار مطبوعاتی خود را در نشریهای دانشجویی به نام نگاه تازه آغاز کرد. این وبلاگ نویس میگوید اولین باری که اینترنت را به صورت اصطلاحاً گرافیکی دیدم در شرکت نوارایانه بود . درخشان سپس به همراه چند تن از دوستان خود شرکت دیگری به نام فرابر را تاسیس میکند (در ارتباط با کارهای الکترونیک و ...) البته آنها در این شرکت به طراحی وبسایت نیز مبادرت میکردند . نویسنده وبلاگ "سردبیر خودم" پس از چندی که مطلع میشود یک موسسه تحقیقی تاریخی وابسته به بنیاد مستضعفان قصد دارد یک مجله با موضوع جوانان منتشر کند مسئولین این موسسه را قانع میکند که اگر این مجله الکترونیک و اینترنتی باشد، خیلی بهتر و ارزانتر است که در نهایت با توافق مسئولان این موسسه این نشریه اینترنتی با عنوان بهارستان در سال 77 راهاندازی میشود .
او سپس به علت اینکه علاقه زیادی به فیلم و سینما داشت، پس از چندی ضمن ارتباط با برخی از مجلات سینمایی با علی معلم آشنا میشود و با دعوت او به دنیای تصویر میرود. در دنیای تصویر مسئول صفحه " سینما و اینترنت میشود که در این صفحه خوانندگان را با چت ، ایمیل و ... نیز آشنا میکردهاست . درخشان بعد از نشریه دنیای تصویر به روزنامه عصر آزادگان میرود . او در روزنامه عصر آزادگان ستونی را با عنوان یادداشتهای یک روستایی ساکن در دهکده جهانی منتشر میکرد . البته این ستون هفتگی در مدت بسیار کوتاهی به صورت روزانه به چاپ میرسد.
درخشان درخصوص وضعیت روزنامه عصرآزادگان در آن زمان میگوید : یک سری آدم آنجا بودند که هیچی نمیفهمیدند از اینترنت ، بعضی روزها ستون من قربانی خبرهای مسخره سیاسی و اقتصادی بیربطی که زیاد هم مهم نبودند، میشد . پس از تعطیل شدن عصرآزادگان درخشان به نشریه دانستنیها میرود (که گویا توسط شرکت جامعهروز اجاره شده بود) . مجله دانستنیها با سردبیری ابراهیم نبوی (البته بدون درج نام او در نشریه) بعد از سه شماره بسته شد . "همه چیز دات کام" عنوان صفحه درخشان در مجله دانستنیها بود که در آن به معرفی سایتهای برگزیده YAHOO میپرداخت . وی پس از مدتی توسط فرناز قاضیزاده( همسر سینا مطلبی و مجری تلویزیون ماهوارهای بی بی سی فارسی) به سردبیر حیات نو ، مسعود سفیری معرفی میشود و مسئولیت ستونی با عنوان پنجرهای رو به حیاط را در این روزنامه به عهده می گیرد. درخشان پس از 4 هفته همکاری با روزنامه حیاتنو به همراه همسرش مرجان عالمی به تورنتو میرود.
حسین در خشان در طول 8 سال حضور خود در خارج از کشور همواره مواضع و دیدگاههای خود را از طریق وبلاگ سردبیر خودم، وبسایت صبحانه و... منتشر میکردهاست در ذیل برخی از مهمترین مواضع درخشان از نظرتان میگذرد.
مواضع و دیدگاهها ی درخشان در نقش یک اپوزیسیون
درباره توقیف روزنامه بهار
- ای بابا، بهار را هم که بستند. نکند میخواهند یک کار ناجور بکنند که دارند به خاطرش همهی رسانههای غیر از خودشان را میبندند؟ با این حساب، ضمیمهی همشهری هم لابد بزودی تحت فشار قرار میگیرد و خلاصه تا دو، سه هفتهی دیگر هیچ روزنامهی اصلاحطلب باخاصیتی پیدا نمیشود که بشود چهارتا کلمهی درست و حسابی در آن خواند. - به نظر من الان وقتش است که دولت(دولت آقای خاتمی) برود و خیلی شیک و بدون مخفیکاری از دوبی مثلا یا حتی افغانستان، یک رادیوی بیست و چهار ساعته راه بیندازد برای داخل ایران یا مثلا یک تلویزیون ماهوارهای را چند ساعت در روز اجاره کند تا بلکه بتواند ارتباطش را با مردم از دست ندهد. این فکر را میدانم که بعضی از اصلاحطلبها داشتند و هنوز هم لابد دارند، ولی انفعال و ترس و محافظهکاریشان مگر اجازه میدهد؟ آن وقت به آن طرفیها میگویند محافظهکار. بابا پول که دارید، آدم وارد که دارید، دولت هم که دستتان است، یک غلطی بکنید دیگر! (ببخشید اگر مثل سخنرانیهای ... شد.) (!)
حمایت از معین درانتخابات سال84
- بد جوری خوشحالم که معین گفته که میآید. بخصوص آنجایی که گفته از کسانی که صلاحیتشان رد شده در کابینهاش دفاع میکند. بنابراین باید منتظر باشیم که کسانی مثل ابراهیم یزدی و عزت سحابی در کابینه یا معاونان و مشاوران خاتمی حضور داشته باشند. (و البته باید پیش را هم بگیریم تا بعدا مثل خاتمی دودره نکند.) - از چند چیز دیگر هم خیلی خوشم آمده: اینکه معین تنها نامزدی است که با انتخاب کولایی به عنوان سخنگویش دارد در عمل نشان میدهد که زنان را آدم حساب میکند و آنها را پایینتر از مردان نمیبیند. از طرف دیگر حضور کولایی بدون چادر و آنهم با روسری رنگی پیام مهم دیگری هم دارد که خیلی برای جلب رای زنان و جوانان مهم است. حالا ببینیم قالیباف چه میکند. خیلی جالب است که آنها برای اینکه از معین عقب نیفتند کمکم مجبور میشوند هویت حزبالهی خود را نقض کنند.
- از طرفی میبینم که راستیها و طرفداران [آیت ا...]خامنهای در افشاگری علیه رفسنجانی که رقیب اصلیشان است دارند با همدیگر رقابت میکنند. خیلی خوب است. اگر همینجوری پیش برود معین در روزهای آخر از همه پیشی میگیرد. چون طرفداران رفسنجانی و [آیت ا...] خامنهای به خیال اینکه در نظرسنجیها وضعشان بهتر است حسابی سرگرم خراب کردن همدیگر میشوند و معین میتواند این وسط به کارش ادامه دهد. فقط امیدوارم که نظرسنجیها فعلا نشان ندهد که رای معین بالاتر از قالیباف است، چون آن وقت همه شروع میکنند به حمله به او - راستش را بخواهید از اول قلب من با مشارکتیها بوده و عقلم با لاریجانی. ولی این روزها اینقدر هیجانزهام از حضور معین که عقلم هم دارد تحت تاثیر قرار میگیرد.
کاش میشد مثلا معین لاریجانی را بکند معاون اولش! چون حیف است که این آدم با این همه هوش و قدرت مدیریت و اعتمادی که (آیت الله )خامنهای به او دارد، بخاطر اختلافات احمقانهی بچگانه، اگر معین ببرد، برود در تیم دشمنان او و هوش و خلاقیتش را مثل اوایل زمان خاتمی در راه خراب کردن او استفاده کند.
حمایت از عزت الله سحابی و ملی - مذهبیها
- اگر یادتان باشد یک بار گفته بودم که رییس جمهور ایدهآل من در شرایط فعلی عزتاله سحابی است. بنابراین نمیتوانم خوشحالی خودم را پنهان کنم از اینکه میبینم جبههی مشارکت مرزهای احمقانهای را که اصلاحطلبان تحت تاثیر امثال کروبی و محتشمی با ملیمذهبیها کشیده بودند، شکسته است.
- من سحابی را از سرمقالههای دقیق و جزییاش در ایران فردا می شناختم و هرگز یادم نمیرود موقعی که اعلام کرد که نامزد ریاست جمهوری و رقیب رفسنجانی در دور دوم است و برنامههایش را هم اعلام کرده بود. از میان آنها چیزی را که خوب به یاد دارم بخشی بود که گفته بودم حجاب نباید اجباری باشد.
- آخرین برگ برندهای که کمپین معین میتواند رو کند و با آن رای صدها هزار زن و دختر جوان را به آسانی بخرد آوردن شیرین عبادی در کنار سحابی و یزدی است و بجز معرفی رسمی او به عنوان معاون حقوق بشر معین، بحث دربارهی از بین بردن تدریجی حجاب اجباری را هم توسط او و از زاویهی حقوق بشر و قرائت امروزی از اسلام و به کمک فتوا های مراجع مخالف با حجاب اجباری شروع کند.
توهین به رهبر معظم انقلاب
- باید به آقای [آیت ا...]خامنهای تبریک گفت که با این دقت و ظرافت تکتک عیبهای حکومتهای کیم ایل سونگ کره شمالی و ملا عمر طالبان را در کشورش جمع کرده است، بدون اینکه برابری و رفاه نسبی اجتماعی و اقتصادی کره شمالی و امنیت طالبانی را برای مردمش تامین کند. رهبر به این خوبی در کجای جهان دیدهاید؟(!)
(...و بسیاری مطالب دیگر که قلم از نوشتن آن شرم دارد.)
توهین به احمدی نژاد
- به نظرم ... احمدینژاد دربارهی اسراییل بیش از همه چیز نشانهی اختلاف مصباح یزدی است از [آیت ا...]خامنهای. حالا که [آیت ا...]خامنهای در عمل تمام اختیارات رییس جمهور را در سیاست خارجی از او گرفته و به آدم مورد اطمینان خودش، علی لاریجانی، داده، طبیعی است که سروصدای مصباح هم دربیاید و بخواهد برای سیاست خارجی [آیت ا...]خامنهای گرفتاری درست کند.
و...
توهین به آیت ا... مصباح یزدی
- اگر یک نفر در ایران باشد که به نظرم بدون هیچ شکی میتوان گفت ...و دشمن این سرزمین است، همانا مصباح یزدی است. او حاضر است بخاطر منافع اقتصادی و سیاسیاش همه چیز را بسوزاند. ...
سیاه نمایی وضعیت داخلی
- میتوانید بگویید من بیمارم و چون از ایران بیرونم، بیخودی همه چیز را به هم ربط میدهم. اما من در گلاویز شدن دو بازیکن تیم ملی ایران (فیلم آن را ببینید) جلوی چشم میلیونها بیننده، چیزی جز حقارت و پستیای که حکومت اسلامی در جان و روان نسل بعد از انقلاب ایران کاشته نمیبینم.
- وقتی حکومتی مردمش را بخاطر یک لقمه نان بهجان هم میاندازد و یادشان میدهد تنها با چاپلوسی و تحقیر کردن خود میتوانند شکمشان را سیر کنند چه انتظاری دارید؟ یا وقتی به گروهی از نوجوانان اجازه و اسلحه و امکانات میدهد که همسنهای خودشان را جلوی همه در خیابان به باد تحقیر و توهین و متلک و کتک و شلاق بگیرند، چرا باید از تکرار همین صحنه در چمن فوتبال شگفتزده شد؟
ارائه تصویری سیاه از سپاه پاسداران
- مثل اینکه سپاه پاسداران رسما میخواهد ایران را به آتش بکشد. آنها با نشان دادن فیلمهای تحقیرآمیز از ملوانان انگلیسی چشمبسته در تلویزیون ماهوارهای عربی ایران یعنی العالم (که انگار اصولا ساز دیگری میزند) نه تنها مردم غرب را به شدت به یاد گروگانگیری ایران از سفارت آمریکا در بیست و اندی سال پیش انداختهاند، بلکه یک تنه به تصویر نسبتا مثبتی که ایران از زمان یازده سپتامبر و شدید شدن حملات وهابیان به تمدن غرب برای خود ساخته است، لطمهی جدی میزنند.
شوخی تلخ با مقدسات
- ماجرای برخورد محرم و نوروز خیلی جالب شده است. بعضیها محرم را بیشتر تحویل میگیرند، بعضیها نوروز را. ولی به نظر میرسد که چون بعد از انقلاب همیشه یک جور لج و لجبازی بین مردم و دین (بخصوص وقتی که جنبه اجباری میگیرد) بوده، مردم امسال عید را خیلی باشکوه برگزار کنند. البته من شخصا فکر میکنم که اتفاقا اگر ... خودش زنده بود (چون زنش ایرانی بود بنا بر برخی گفتهها)، شب عید سبزی پلو را میخورد و روز عید هم پا بعد از عیدی دادن به کوچکترها و بقیه، پا میشد و شخصا به خانهی فک و فامیل میرفت و...(!)
(البته به دلیل جسارت های وحشتناک ایشان به مقدسات از آوردن عمده مطالب معذور بودیم.)