از همان روزهای آغازین سال 89 که اوباما با پیام نوروزی خود به جدال با ایران شتافت، شاید می شد روزهای پر برخوردی را در روابط ایران و آمریکا پیش بینی کرد؛ روزهایی که در آن نامه نگاری های محرمانه اوباما به ایران نیز افشا شود. و اکنون به نظر می رسد با بالا گرفتن و تند شدن مکالمات، فاز جدیدی از منازعه میان ایران و اوباما آغاز شده است؛ فازی که در آن به موازات طرح ریزی های ایالات متحده آمریکا، مسئولین کشورمان گام هایی بلندتر برمی دارند تا از موضع فعال، تقابل با دور تند را به نفع ایران یکسره کنند و آمریکا را بر سر جای خود بنشانند.
به گزارش رجانیوز فروردین 89، همزمان با پیام نوروزی اوباما، خطابه های تند و صریح رهبر انقلاب را نیز در خود ثبت کرد. اوباما باز از اینکه حق هسته ای ایران را به رسمیت می شناسد سخن گفت و اینکه دست دوستی به سوی ایران دراز می کند. او البته بعد از سخنان فریبنده خود، آمریکا را در جایگاه ژاندارم دنیا نشاند و ضمن تاکید بر اینکه قصد دخالت در امور داخلی کشورها را ندارد، از تعهد خود برای دفاع از حقوق انسان ها سخن به میان آورد.
اوباما از اینکه آنچه آرمان های مردم ایران می خواند، با مشت گره کرده و باتوم مواجه شده است، ابراز نگرانی کرد و وعده داد در صورت تغییر روابط امکان استفاده ایرانیان از کالج های آمریکایی و اینترنت(!) را فراهم کند. رییس جمهور آمریکا اگر چه در ظاهر عید نوروز را تبریک گفت، اما فضای جدلی جدیدی را کلید زد تا باب سخن گفتن از نامه های محرمانه و... هم باز شود.
به دنبال این سخنان به ظاهر دوستانه بود که باز سخن از "دست چدنی" آمریکا به میان آمد. رهبر انقلاب در صحن جامع رضوی حضور پیدا کردند و گفتند:«پارسال گفتم اگر در زیر دستکش مخملى، دست چدنى و پنجهى چدنى باشد، ما دستمان را دراز نمیکنیم؛ دوستى را قبول نمیکنیم. اگر با لبخندى که زده میشود، خنجرى در پشت پنهان شده باشد، ما حواسمان جمع است. متأسفانه آنچه که اتفاق افتاد، همان چیزى بود که حدس زده میشد.»
رهبر انقلاب از نامه نگاری های محرمانه اوباما هم خبر دادند:«دولت آمریکا و همین تشکیلات جدید و رئیس جمهور جدید، با همهى ادعاى علاقهمندى به روابط عادلانه و صحیح، که نامه هم نوشتند و پیغام هم دادند و در بلندگوها هم گفتند و در مجالس خصوصى هم تکرار کردند که ما میخواهیم با جمهورى اسلامى روابطمان را عادى کنیم، متأسفانه در عمل عکس این عمل کردند.»
ایشان همچنین طی اظهاراتی صریح تاکید کردند:«آتش زدن بانک، آتش زدن اتوبوس، کتک زدن عابر بىگناه و بىخبر، کتک زدن خواهر و مادر شهید به خاطر اینکه چادر بر سر دارد، آتش زدن موتورسیکلت جوان چون محاسن دارد، اینها جنبش مدنى است؟! شما دم از حقوق انسان میزنید، دم از دموکراسى میزنید، اما حرکت عظیم مردم را در انتخاباتشان، در انتخابشان، در حضورشان در صحنه نمىبینید و ندیده میگیرید؛ طرف یک عده اخلالگر و اغتشاشگر را میگیرید؟! این را جنبش مدنى اسم میگذارید؟! خجالت نمیکشید؟! ادعا میکنند که ما طرفدار حقوق بشریم، احساس مسئولیت نسبت به حقوق بشر میکنیم! شما در موقعیتى نیستید که با کسى دربارهى حقوق بشر بحث کنید. شما در کدامیک از اقدامات خودتان در این چند سال نسبت به گذشته تغییر ایجاد کردید؟ در افغانستان کشتار را کم کردید؟ در عراق دخالتتان را کم کردید؟ از کشتار فاجعهآمیز مردم در غزه و کشتن کودکان حمایت نکردید که ادعاى طرفدارى از حقوق بشر میکنید؟»
با این عمق هوشیاری، سناریوی "دست چدنی" به بن بست رسید. اوباما که با شعار تغییر بر سر کار آمده بود، تمام تلاش خود را کرد تا با سفر به کشورهای مختلف و رایزنی هایی که رسما خبر آن منتشر می شد، چه از طریق تحریم و چه از طریق استراتژی هایی در عرض تحریم، ایران را به موضع انفعال بکشاند.
این همه البته باز راه به جایی نبرد. اگر مسئولین گذشته جمهوری اسلامی ایران از هراس آمریکا نامه موسوم "به جام زهر" می نوشتند و از ترس مرگ، خودکشی می کردند، این بار دولتمردان به آمریکایی ها آموختند که کوچکترین بی ادبی در حق ایران با پاسخ قاطع مسئولین مواجه خواهد شد.
باراک اوباما در مصاحبه خود با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، از راهبرد جدید آمریکا در حوزه سلاح های سخن به میان آورد و ضمن تاکید بر اینکه استفاده از این سلاح ها مطابق راهبرد جدید آمریکا به شکل چشم گیری محدود خواهد شد، از ایران و کره شمالی با عنوان استثناهای این راهبرد یاد کرد.
اوباما تصریح کرد در این راهبرد جدید، در مقابل کشورهای منزوی(!) همچون ایران و کره شمالی استثناهایی را قائل شده است و امنیت این کشورها را تضمین نمیکند!
با فاصله کوتاهی از سخنان کنایه آمیز اوباما که احتمال حمله هسته ای به ایران را منتفی نمی دانست، پاسخ صریح احمدی نژاد در جمع مردم آذربایجان در صدر اخبار جهانی قرار گرفت و این رسانه ها سخنان رییس جمهور ایران را با عنوان "تمسخر اوباما" منتشر کردند.
احمدی نژاد با عباراتی تند اوباما را مورد خطاب قرار داده و او را به بی تجربگی متهم کرده بود. او گفته بود:«بدان که بزرگتر و گردنکلفتتر از تو هم نتوانستهاند هیچ غلطی کنند، تو که جای خود داری!» و این سخنان بازتاب گسترده ای در دنیا پیدا کرد تا همچنان موضع فعال ایران در جایگاه خود تراز شود.
رئیسجمهور در جشن هسته ای نیز سپردنخلعسلاح به صاحبان بمب را در حکم سپردن امنیت شهر به دزدها دانست. او با بیان اینکه آمریکا بیش از 9 هزار کلاهک هستهای دارد و به گفته خود آنها 2 هزار و 100 مورد از آنها استراتژیک است، یعنی در جنگ تعیین کننده و سرنوشتساز است، اظهار داشت:«گفتند از این 2 هزار و 100 بمب، یک سوم را کم میکنیم و به 1500 بمب میرسانیم، یعنی در حالی که چند بمب اتم در ناکازاکی و هیروشیما چه غوغایی به پا کرد و چند نفر را کشت و چه نسلهای را متلاشی کرد، آنها از 9 هزار بمب هستهای میخواهند 600 بمب را ظرف چند سال کنار بگذارند و منت نیز روی سر ملتها میگذارند.»
این همه شاید اشاره به سخنان اوباما و نشست امنیتی واشنگتن داشت. نشستی که برای تحت الشعاع قرار دادن تلاش ایران برای خلع سلاح قدرت های دنیا برگزار می شد.
احمدینژاد ادامه داد:«جالب است که همزمان میگویند ایران متهم است که چند سال آینده میتواند یک بمب اتم بسازد، اما اگر یک بمب اتم تا این اندازه برای جهان خطرناک است، 9 هزار بمب شما چقدر برای جهان خطرناک است؟ درحالی که خودتان میگوید ضرادخانههایتان میتواند چندبار کل زمین را منهدم کند؛ خب برای چه آنها را ذخیره کردید؟ حتماً برای حقوق بشر ذخیره کردید!»
این مواضع نیز با حمایت مقامات کشورهای دیگر نیز همراه شد تا راهبرد جدید هسته ای اوباما به بن بست برسد. این همه در حالی بود که رهبر انقلاب نیز طی بیاناتی به انتقاد از سیاست های اوباما پرداختند و فرمودند:«دولتهایی غیرقابل اعتمادند که با بیحیایی دیگران را تهدید به بمب اتم میکنند.»
نامه نگاری به بان کی مون شاید پرده دیگری از این منازعه جدید بود. منازعه ای که به نظر می رسد طی روزهای آتی توجه بیشتری را به خود جلب کند. اما شاید آخرین پرده را بتوان سخنان احمدی نژاد در برنامه تلویزیونی شبکه یک دانست. او در این برنامه تنها را نجات آمریکا را در همکاری با ایران دانست و در عین حال از نگارش نامه ای خطاب به مقامات آمریکایی خبر داد. نامه ای که هنوز مشخص نیست چه مضمونی را با خود به همراه دارد.
به نظر می رسد آنچه اکنون در حال وقوع است، نه مناسبات عادی و لفاظی های ساده بین دو کشور که جدالی تنگاتنگ میان دو پارادایم فکری است که هر یک می کوشد تا دیگری را در عرصه جهانی به چالش بکشد و بر زمین بکوبد. با دور تندی که بر مناسبات اخیر و واکنش های این روزها حاکم شده، طبعا باید مسائل دیگری را طی روزهای آتی انتظار کشید. مضمون نامه احمدی نژاد به اوباما می تواند پرده اول این مسائل باشد.
آنچه اکنون می توان گفت آن است که به وضعیت ایالات متحده آمریکا چندان مطلوب نظر سردمداران آن نیست. شکست انقلاب های مخملی در اکراین و قرقیزستان و نامعلوم ماندن وضعیت پایگاه ماناس در قرقیزستان نشانی از این همه است. علاوه بر اینکه تلاش اوباما برای احیای موقعیت آمریکا در افکار عمومی خود نوعی برآورد از این واقعیت یعنی افول ایالات متحده را به نمایش می گذارد. عدم همراهی برخی کشورها با آمریکا در افزایش تحریم ها علیه ایران نیز به نوبه خود قابل تأمل است. این همه در حالی است که آمریکا همچنان در عراق ناکام به نظر می رسد. اکنون باید صبر کرد و دید آینده این دور تند مناسبات ایران و آمریکا چگونه رقم می خورد و این فصل جدید منازعه چگونه در تاریخ به ثبت می رسد.