آقای خامنهای مقصر است!
ژانویه 23, 2010 بدست امید حسینی
مدتهاست که میخواهم چند خطی درباره آقای خامنهای بنویسم و به سهم و اندازه خودم، از ایشان در برابر هجمات چند ماه اخیر دفاع کنم. اما امروز که به گذشته نگاه میکنم و آن حوادث را با خودم مرور میکنم، میبینم که نمیتوانم، چون به نظر من عملکرد آقای خامنهای اصلا قابل دفاع نیست، ایشان خودشان مقصر اصلی هستند!
آقای خامنهای مقصر هستند چون از همان ابتدا قواعد بازی سیاست را رعایت نکردند. سیاست میگوید که «میتوان مردم را تا پای صندوقهای رای آورد، اما رای آنها را حساب نکرد!» سیاست میگوید «میتوان مردم را به جان هم انداخت، تا بزرگان در بالا مشغول چانهزنی شوند» اما آقای خامنهای از همان روز اول، بازی سیاست را کنار گذاشت. آقای خامنهای چانهزنیها را قبول نکرد. وقتی چانهزنیها را دید، کوتاه نیامد و همه ماجرا را به خود مردم گفت و کار را پیچیدهتر کرد. این مساله میتوانست با چانهزنی بزرگان و شخصیتهای سیاسی و استوانههای نظام حل و فصل شود. کافی بود آقای خامنهای فقط کمی از نظر خود کوتاه بیاید و نظر بزرگان را بپذیرد. از نظر خودش هم که نه، از نظر مردم و از انتخاب مردم. باور کنید آب از آب تکان نمیخورد. مردم را هم میشد یک طوری قانع کرد. اصلا چه کسی گفته مردم همیشه باید همه چیز را بدانند؟
بالاخره مردم هر چقدر هم که عزیز باشند، عزیزتر از بزرگانی نیستند که همه عمر خود را در راه پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری جمهوری اسلامی صرف کردهاند. ما بزرگانی داریم که سالهای زیادی را در زندان بودهاند و بعد از انقلاب هم همه کاره نظام بودند. آیا به خاطر رای مردم، باید آنها را از خود برانیم؟ ارزش دارد؟ عقل چه میگوید؟ سیاست چه میگوید؟ به نظر من اشتباه آقای خامنهای این بود که مصالح این آدمها و شخصیتها را در جمهوری اسلامی رعایت نکرد و آنها را با مردم عادی کشور برابر دانست.
اشتباه دیگر آقای خامنهای این بود که بیش از اندازه روی نقش مردم تاکید کرد و دائما گفت مردم. اما آیا همیشه میشود به مردم اطمینان کرد؟ اتفاقا امام خمینی هم همین را میگفت. اصلا امام هم اشتباه میکرد که میگفت «اکثریت هرچه گفتند آرایشان معتبر است، ولو به ضرر خودشان باشد!» این چه حرفی است که هر کسی را که مردم انتخاب کردند؟! خوب شاید مردم اشتباه کردند و کسی را انتخاب کردند که به درد مملکت نخورد! به نظر من آقای خامنهای باید میگفت هرکسی را که بزرگان و شیوخ کشور گفتند، همان رییس جمهور است!
ما دلسوزانی داریم که مردم را قبول دارند، اما اعتقاد دارند که مردم گاهی اشتباه میکنند و نباید اجازه اشتباه را به آنها داد! به نظر من آقای خامنهای باید حرف این بزرگان را گوش میکرد و به نظر آنها احترام میگذاشت. مردم عزیزند، ولی بعضی وقتها واقعا نمیفهمند! البته این اشتباه آقای خامنهای مال امروز و دیروز هم نیست. همان سال 76 هم وقتی مردم به سید محمد خاتمی رای دادند، آقای خامنهای بایستی آقای ناطق نوری را به عنوان رییس جمهور معرفی میکرد. و یا سال 80، نباید اجازه انتخاب مجدد خاتمی را به مردم میداد! اما آقای خامنهای باز هم به انتخاب مردم احترام گذاشت. خوب چرا؟! مردم چکارهاند؟!
آقای خامنهای مقصر است چون بیش از اندازه به قانون احترام گذاشت. قانون که وحی منزل نیست. به نظر شما، نمیشود گاهی به خاطر مصلحت بزرگان، قانون را کنار گذاشت؟ مگر دیگران قانون را قبول ندارند؟ اتفاقا آنها هم قانون را قبول دارند، حتی بیشتر از ما، ولی انصاف داشته باشید، گاهی آدم مجبور میشود از چراغ قرمز هم عبور کند! خوب قانون هم مثل چراغ قرمز، چه فرقی دارد؟ چرا آقای خامنهای قانون را موقتا تعطیل نکرد؟
اشتباه دیگر آقای خامنهای این بود که به سخنان «روشنفکران قبیلهای» احترامی نگذاشت. مخصوصا به سخنان روشنفکرترین فرد ایرانی!؟ چرا آقای خامنهای دلیل اصلی تقلب را نپذیرفت؟ وقتی ما خودمان را بینیاز از نظرات روشنفکران قبیلهای بدانیم، به چه کسی دلخوش باشیم؟ به مردم عوام روستایی عاشق ساندیس؟!
اشتباه دیگر آقای خامنهای این بود که رای آن پیرزن و پیرمرد روستایی «قراخیلی» را، با رای آن مرد و زن باکلاس تهرانی، برابر دانست. خودتان قضاوت کنید، حقیقتا اینها با هم یکی هستند؟ یعنی کیفیت رای اصلا مهم نیست؟! کدامشان بیشتر میفهمند؟ کلاهتان را قاضی کنید و ببینید آیا واقعا رای آن مرد و زن «درچه پیازی» با رای تهرانیها برابر است؟ اصلا فرض کنید برابر باشد، آیا از لحاظ کیفی هم برابر است؟! اصلا تا حالا شما اسم این ده کورهها را شنیده بودید؟ تا حالا میدانستید که چنین شهر و روستایی هم در ایران وجود دارد؟ خوب وقتی خبر ندارید، پس رای آنها چه ارزشی دارد؟ مهم کیفیت آراست که همه نخبگان کشور میگویند کیفیت رای تهرانیها بیشتر از همه جای کشور است. پس چرا آقای خامنهای این را نپذیرفت؟
به نظر من باید قانونی وجود داشته باشد که انتخابات بر اساس «کیفیت آراء» باشد نه بر اساس «کمیت آراء» یعنی اگر در انتخاباتی، «خورموجیها و خیارجیها و سورانی و زارچیها و گراشیها و بیلهسواریها» یک نفر را انتخاب کردند و تهرانیها یک نفر دیگر را، باید به انتخاب تهرانیها احترام گذاشت! چون عقل این را میگوید، نخبگان هم همین را میگویند، بزرگان نظام هم اینطور راضی میشوند!
حالا که دارم اعتراف میکنم، خیال همه را راحت کنم. آقای خامنهای نه تنها مقصر، که مجرم نیز هست! اینرا من نمیگویم، تمام بدهای دنیا، ببخشید تمام خوبهای دنیا میگویند. آقای خامنهای مجرم است، چون باراک اوباما میگوید. آقای خامنهای مجرم است، چون نتانیاهو میگوید. آقای خامنهای مجرم است، چون گوردون براون و سارکوزی و بلر میگویند. چون ملک عبدالله و حسنی مبارک و عبدالله دوم میگویند. آقای خامنهای مجرم است، چون اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و تمام کشورهای متمدن دنیا میگویند! اگر اینها دلیل نمیشود، پس چه چیزی دلیل میشود؟
نه تنها کشورهای مختلف، که هموطنان ضدانقلاب خارج از کشور ما هم همین را میگویند. آقای خامنهای مجرم است چون رضا پهلوی میگوید، چون بنیصدر میگوید. چون مسعود و مریم رجوی میگویند. از همه مهمتر، چون اکبر گنجی و عطاءالله مهاجرانی و دکتر سروش و کدیور میگویند. سازگارا و مخملباف و نوریزاده هم این را تایید میکنند. همین سازگارای دلاور چند ماه است که دارد همین را میگوید! رادیو اسرائیل و رادیو فردا و صدای آمریکا و بیبیسی هم همین را داد میزنند. آیا همه اینها دلیل نمیشود که باور کنیم آقای خامنهای مجرم و مقصر اصلی حوادث اخیر است؟ پس دوستان عزیز، بهتر است تعصب را کنار بگذاریم. قبول کنیم که آقای خامنهای مقصر اصلی است!