ژانویه 20, 2010 بدست امید حسینی
آقای مسیح مهاجری! مدیرمسئول محترم روزنامه جمهوری اسلامی، قبل از نوشتن این مطلب، به آرشیو روزنامه شما سر زدم و مطلب 11 سال پیش شما را خطاب به آقای خاتمی رییسجمهور وقت خواندم. همان که در واکنش به اظهارات خاتمی در روز 16 آذر سال 77 نوشته بودید. یادتان آمد؟ عنوانش این بود «آقای رییسجمهور! زنگ انشاء تمام شده، زنگ حساب است!» گلایههایتان را از آقای خاتمی یادتان هست؟
نوشته بودید «برخی از سخنان نغز و دلنشینی که رییس جمهور محترم در مراسم گفتگو با دانشجویان مطرح ساختند، منطقا برای یک میتینگ انتخاباتی برازنده و پذیرفتنی بود و اگر بخواهیم با یک مثال ساده، مطلب را بهتر بیان کنیم در واقع سخنان دلنشین و عاشقانه روزهای خواستگاری، اگرچه در جای خودش مفید و لازم و حتی موثر بوده، ولی امروزه مسائل از این مرحله بسیار فراتر رفته و ما در میدان عمل با کودکی مواجهیم که از شدت تب به خود میپیچد، احساس گرسنگی میکند و به هر حال بایستی به تناسب نیازهای زمان با شرایط موجود برخورد کرد. طبعا در چنین شرایطی، تکرار همان جملات دلنشین و عاشقانه روزهای خواستگاری، نه تنها بیموقع و کسالت آور است، بلکه حتی نشانگر عدم درک شرایط عینی امروز است»
آقای مهاجری عزیز! میخواهم با منطق خودتان با شما صحبت کنم. به انتخابات ریاست جمهوری برگردیم. طبعا شما هم مثل همه مردم ایران حق داشتید از نامزد مورد علاقه خود حمایت کنید. انتخابات تمام شد، نامزد مورد نظر شما، پیروز انتخابات نشد. نامزد مورد نظر شما با ادعای دروغ تقلب، آرای میلیونها ایرانی را نادیده گرفت و برخی از حامیانش را به خیابانهای تهران آورد. حوادثی پیش آمد که خودتان خبر دارید. کار به جایی رسیده است که دیگر بهانهی آنها انتخابات و دروغ بزرگ تقلب نیست، بلکه امروز به صراحت اصلیترین اصول انقلاب و امام را هدف قرار دادهاند. اما شما در همه این روزها، همچنان در شور و احساسات روزهای انتخابات بودید و عمق فاجعه را ندیدید. یا اینکه دیدید و وانمود کردید که خبر ندارید! به هر حال وضعیت شما نشان دهنده این است که هنوز درک درستی از شرایط امروز مملکت ندارید.
البته هر کسی و هر روزنامهای حق دارد خط فکری خاص خودش را داشته باشد. من اعتراضی به روزنامههای اصلاحطلب ندارم و اصلا انتظاری هم از آنها ندارم. به هر حال سیاست جناحی و حزبی آنها اقتضا میکند که به جای حقیقت و مصالح نظام، دنبال مصالح خودشان و حزبشان باشند، اما روزنامهی شما، کمی با آنها فرق دارد. عملکرد سابق شما نشان میدهد که کمتر به مسائل جناحی چپ و راست علاقه داشتید و بیشتر به اصل نظام و انقلاب و ارزشهای آن پایبند بودید و دقیقا به همین خاطر، انتظار داشتیم که خیلی زود از حال و هوای عاشقانهی روزهای خواستگاری بیرون بیایید و به فکر روزهای حساب باشید!
آقای مهاجری! در همه این روزها، سیاست شما و روزنامهی شما، سیاست دوگانه بود. کاش لااقل مثل روزنامههای دوم خردادی عمل میکردید. آنها رک و پوست کنده میگویند ما همین هستیم، اما شما از یک طرف ادعای ولایت و دفاع از جمهوری اسلامی دارید و از یک طرف در برابر دشمنان نظام و جمهوری اسلامی سکوت کردهاید. سخنان رهبر انقلاب را تیتر یک روزنامه خود میکنید اما معنای سخنانش را نمیفهمید! واقعیات را دیدید، اما حقیقت را نگفتید. اشتباه دوستان خود را دیدید اما به جای انتقاد، سعی کردید اشتباهشان را پنهان کنید. انصافا هم نقش خودتان را در تبرئه میرحسین موسوی و کروبی خیلی خوب بازی کردید. در ماجرای روز دانشجو، حتی زحمت کشیدید و وقتی سکوت میرحسین را دیدید به او زنگ زدید و نظرش را درباره اهانت به امام خمینی پرسیدید. کاری که عقل هیچکدام از روزنامهها و سایتهای سبز و حتی سایت وابسته به خود موسوی هم به آن نرسیده بود! بعدش هم به مردم کشور ایراد گرفتید که چرا در اعتراض به اهانت به امام، تظاهرات کردهاند؟!
آقای جمهوری اسلامی! تعجب ما از اینست که شما برای دفاع از موسوی هر کاری میکنید، اما برای دفاع از جمهوری اسلامی کاری نمیکنید! وقتی نامهی موسوی را به دشمن امام یعنی آقای منتظری خواندید، رگ غیرتتان نزد و نظرش را در این خصوص نپرسیدید، وقتی شعار جمهوری ایرانی را شنیدید، به خودتان زحمت ندادید لااقل به خاطر اسم و عنوان روزنامهی خودتان، یک اعتراض خشک و خالی به دوستان سبز خود بکنید. ای کاش لااقل اسم روزنامهتان را از «جمهوری اسلامی» به «جمهوری ایرانی» تغییر میدادید! همیشه یکی از نکات قابل قبول روزنامهی شما مواضع اصولی آن در قبال سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود. اما گویا حضرتعالی در روزهای «نه غزه، نه لبنان» خواب تشریف داشتید. شاید هم روزهای عاشقانهی خواستگاری و ماه عسلتان به درازا انجامیده بود!
وقتی دیدید تمامی دشمنان نظام و انقلاب و منافقان قاتل مردم ایران و جنایتکاران دنیا از نخست وزیر محبوب شما و شیخ اصلاحات، حمایت کردهاند و در تجمعاتشان، هم عکس موسوی را در دست دارند و هم عکس رضای پهلوی و مسعود و مریم رجوی قاتل را، باز هم به روی خودتان نیاوردید و گفتید انشاالله گربه است. وقتی در روز عاشورا، با دعوت سازگارا و نوریزاده، به خیابان آمدند و به همه اعتقادات ما توهین کردند و فجایعی را به بار آوردند که خشم میلیونها ایرانی را در پی داشت، باز هم به روی خودتان نیاوردید. آن وقت کاندیدای محبوب شما، آنها را مردمی خداجو نامید که مشغول عزاداری بودند! در همه این روزها خواستید وانمود کنید که موسوی حامیانی چون شما هم دارد و فقط ضدانقلابها نیستند که از او حمایت میکنند. اتفاقا ما هم همین را میگوییم. ما هم میگوییم که اکثریت قاطع حامیان موسوی در انتخابات، همچون شما بودند، اما انصاف بدهید، امروز کدامتان نماد موسوی و سبزها هستید؟ و صدای کدامتان در تجمعات این چند ماهه شنیده شده است؟ شما یا محسن مخملباف؟ شما یا محسن سازگارا؟ شما یا علیرضا نوریزاده؟ شما یا تلویزیون بیبیسی؟ شما یا صدای آمریکا؟
آقای مهاجری عزیز! تعجب ما از این است که شما روزگاری سخنرانی خاتمی را در یک جمع کوچک دانشجویی، ضایعه بزرگ میدانستی، اما امروز چشمهایت را بر فجایع امروز بستهای! اگر سخنرانی آقای خاتمی ضایعه بود، ادعای دروغ تقلب، تشویق مردم به مخالفت با نظام، تشویق اغتشاشگران، بیانیههای پیدرپی و رفتار غیرقانونی میرحسین موسوی و کروبی، شعار علیه نظام و انقلاب و آرمانهای امام چه نام دارد؟ و چرا هنوز در برابر این بیانیهها و حرکات خلاف قانون سکوت کردهاید و آنرا توجیه میکنید؟ زنگ حساب شما و روز بیداری شما کی فرا میرسد؟