گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، سرگذشت اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران یکی از مقاطع عبرتآموز تاریخ معاصر است و زندگی سیاسی بنی صدر از آن روزی که به عنوان منتخب مردم مسلمان ایران در چهرهای منافقانه در اوج قدرت قرار گرفت تا آنجایی که به عنوان چهرهای مطرود از کشور گریخت، میتواند درس های فراوانی برای این روزهای ما داشته باشد.
یکی از تاسفبارترین و فراموشنشدنیترین اتفاقات دوران ریاست جمهوری ابوالحسن بنیصدر هجوم او به کسانی بود که وی آنها را دشمن خود فرض کرده و از هیچ اقدامی برای تاختن به ایشان کوتاهی نمیکرد. او حتی از این که رویههای تخریبیش اساس جمهوری و استقلال کشور را خدشهدار کند نیز پروایی نداشت.
بنی صدر در سخنرانی های متعدد مدام از اقلیتی میگفت که سعی دارند کشور را در قبضهی خود بگیرند. او از کسانی گلایه داشت که بنا به ادعای او با داشتن زندان، روزنامهنگاران نفوذی را بازداشت کرده و با ایشان برخوردهای افراطی و خشونت آمیز میکردند و این همه در شرایطی بود که او هر روز به بهانهای منتقدانش را به باد تهمت و افترا گرفته و با کمک گروهکهای ضدانقلاب و مرتبط با بیگانه که در اطرافش گرد آمده بودند، چنان جو خفقان و اختناق ایجاد کرده بود که منتقدانش حتی از حضور در فضای دانشگاهها نیز پروا داشتند.
سخنرانیهای بنی صدر ادامه داشت و با هر بار سخنرانی او موجی از اختلاف ایجاد می شد، او در بخشی از سخنرانی 22بهمن 1359 میگوید: «آن شعارهایی که شما برای آن قیام کردید حق شماست و نباید اجازه دهید هیچ گروه چماقدار و بی چماق این حقوق را از شما سلب کند.»
پس از دولت موقت و روی کار آمدن شورای انقلاب، بنی صدر می کوشید خود را به عنوان دلسوزترین و آگاه ترین فرد انقلابی معرفی کند. وی با انتشار روزنامه «انقلاب اسلامی»، بهترین شعارها را مطرح کرد و توانست طرفداران زیادی را برای خود گرد آورد. او که در انتخابات ریاست جمهوری وعدهی بهبود وضعیت معیشتی به مردم داده بود، پس از تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری تمام وعدههای خود را به باد فراموشی سپرده و سرگرم جدال با منتقدانش با هدف از میدان راندن ایشان و قبضه کردن قدرت در دستان خود و گروه مطبوعش شد.
در این زمان بنی صدر، حملاتی را علیه قوهی قضاییه به خصوص دادستانی کل انقلاب آغاز کرد. مهمترین عامل تاخت و تاز بنیصدر علیه قوهی قضاییه، دستگیری و محاکمهی منافقین لانه کرده در برخی مطبوعات و ارکان نظام بود. شهید قدوسی که در شناسایی خط نفاق سابقه ای طولانی داشت، در برابر فشارهای او به شدّت مقاومت می کرد. برای نمونه، باید به مسئله اعدام فرّخ روح پارسا اشاره کرد؛ او وزیر آموزش و پرورش رژیم شاه بود که بنی صدر با مطرح کردن مسئله هم زمانی با تولد حضرت فاطمه علیهاالسلام ، کوشید از اجرای حکم اعدام او جلوگیری کند، ولی شهید قدوسی قاطعانه حکم را اجرا کرد
درگیریهای او با مجلس شورای اسلامی نیز خود حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ است. بنی صدر در شرایطی مخالفان خود را اقلیتی کوچک مینامید که بسیاری از نمایندگان ملت نسبت به رفتارهای او انتقاد داشتند. او که با توسل به وعدهی ایجاد اقتصاد علمی و از بین بردن فقر توانسته بود رای مردم انقلابی ایران را به دست آورد؛ اکنون سعی داشت با تفسیری من در آوردی و فاقد پشتوانهی منطقی از نتایج انتخابات ریاست جمهوری، آراء مردم را به مخالفت مردم با انقلابیونی که او آنها «افراطیون» مینامید؛ تعبیر کرده و انقلابیون را با برچسب چماقدار و افراطی از میدان براند.
بنیصدر از مخالفان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و از هیچ کوششی برای تضعیف این نهاد برآمده از انقلاب کوتاهی نمیکرد. او سعی داشت با ایراد اتهام و افترا به پاسداران انقلاب اسلامی که آنها را بزرگترین مانع در تلاشهایش برای منحرف کردن انقلاب میدید؛ از سر راه خود بردارد. رئیس جمهوری برای نیل به این هدف شوم از ترفند اختلاف افکنی بین ارتش و سپاه استفاده کرده و خود را مخالف آنچه خودسری انقلابیون مینامید جا میزد.
خصلتهای شخصی ایشان نیز هر کدام در سلب صلاحیت لازم برای رئیسجمهوری یک دولت اسلامی دارای نقش و تأثیر است. غرور وی که خود را «اندیشمند بزرگ قرن» و کتاب خود را «بزرگترین اثر تاریخ اسلام» میشناخت نشان از نخوت و غرور ریشه دوانده در تار و پود وجود او دارد.
مقامپرستی او که اطرافیان متملق و چاپلوس را در دایرهی نزدیک به او نفوذ میداد. خودبزرگبینی او که معتقد بود پس از امام، کسی از او مناسبتر برای رهبری نیست و بسیاری دیگر از این قبیل خودبزرگبینیها سبب میشد تا بنیصدر تحمل شنیدن هیچ نظر مخالفی را نداشته و در برابر کوچکترین انتقادی، برآشفته شده و زبان به توهین و تحقیر بگشاید.
این روحیات دقیقا همان زنگ خطری بود که حضرت امام در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری نسبت به آن هشدار داده و فرموده بودند: «حبُّ الدنیا رأس کلّ خطیئه».
اوج قانونگریزیها و حملات بنیصدر به مخالفانش در غائلهی 14 اسفند 59 اتفاق افتاد. روزی که او به بهانهی سالمرگ مصدق برای سخنرانی به دانشگاه تهران رفت. او در این مراسم و درحالی که نیروهای منافقین و ضدانقلاب اطرافش را گرفته و حمایتش می کردند؛ به جای پرداختن به وعدههای بیسرانجام انتخاباتیاش، ترجیح داد تا همهی ارکان نظام را از قوهی قضاییه و کمیتههای انقلاب گرفته تا سپاه پاسداران و روزنامههای منتقدش را به صورت همزمان مورد حمله قرار دهد. این حریفطلبی بنیصدر در نهایت کار را به جایی رساند که نیروهای انقلاب خصوصا رهبر انقلاب به این نتیجه رسیدند که ادامهی روند اختلافافکنی توسط رئیس جمهور قابل قبول نیست و ممکن است به ناامیدی مردم از انقلاب و سلب اعتماد ایشان بینجامد.
با این تفاسیر و از آنجایی که تفرقهانگیزیهای رئیس جمهور به صورت روزافزون منافع ملی را مورد تهدید قرار میداد، مجلس شورای اسلامی در خردادماه سال 60 حکم به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری داده و عزل او را تصویب کردند تا انقلاب اسلامی با سرافرازی از یکی از دشوارترین آزمونهای خود را پشت سر گذاشته و دست رئیس جمهور هتاک را از کرسی ریاست بر قوهی مجریه کوتاه کند.
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) تاریخ را چراغ راه آینده مینامد. مثلی معروفی نیز وجود دارد که میگوید: تاریخ همیشه در حال تکرار است. شکی نیست که رذیلتهای اخلاقی که بنیصدر را از کرسی ریاست جمهوری الهیترین نظام جهان پایین کشیده و به زیر افکند؛ همان غرور، نخوت و قدرتطلبی که سبب شد تا رئیس دولت وقت به هر روز منتقدانش را آماج حملات ناجوانمردانه قرار داده و به همهی مسئولان بتازد؛ مختص شخص او نبوده و ممکن است در هر برههای از تاریخ انقلاب اسلامی تکرار شود. بد نیست مسئولان نظام در هر دورهای با عبرتگیری از آنچه به سقوط بنیصدر انجامید، جلوی تکرار حماسهی عزل او را گرفته و از تولد یک بنیصدر دیگر در تاریخ انقلاب اسلامی جلوگیری کنند.
خبرگزاری دانشجو در گزارش دیگری به شکل مبسوطتر به ماجرای غائلهی 14 اسفند و عزل بنیصدر خواهد پرداخت.