عاشورا درسهای زیادی برای نسلهای پساز خود تا به امروز داشته است.
به جرأت میتوان گفت که دوران معاصر ما، اوج تأثیرگذاری فرهنگ عاشورا در دشمنشناسی و تحلیل رفتار مخالفان، معاندان و دشمنان بوده است و به حق، احیاء کننده این تفکر حسینی، امام روح الله؛ خمینی عزیز بوده است.
دوران دفاع مقدس، نمونهای عینی از شهادتطلبی عاشورایی را به نمایش گذاشت و نتیجه این حماسه آفرینیهای حسینی، عزت و اقتدار ایران اسلامی بود و امروز نیز یاوران حسین زمانه نشان دادهاند که در جبهه نبردهای خونین فرهنگی-اجتماعی قرن بیست و یکم، شاگردان خوبی برای مکتب حسینی هستند.
منافقین نوظهور، پشت نقاب دوستان گذشته و ماهیت روباه صفتانه جدید خود، برای ترویج اسلام سکولاریستی که نشأت گرفته از تفالهها و تراوشات فکری و سیاسی ایسمهای غربی و شرقی است، در پی خلق رزمگاه جدیدی برای به استحاله کشیدن تفکر دشمنستیز و ضد استکباری اسلام راستین بودند تا آن را به مسلخ برده و در کنار پای اربابانشان ذبح کنند، اما از آن غافلند که یاران عاشورایی هزاره سوم حسین زمانه، از عاشورا درسها گرفتهاند و شناختن منافق و دشمن، کار روزمرهشان شده.
دشمنان دیگر نمیتوانند با شعارهای فریبنده و بازیهای رسانهای، چهره گرگصفتانه خود را در پوستین گوسفندان فربه! به نمایش بگذارند.
و ای رهبر و مولای ما؛
بدان و مطمئن باش که یاران عاشوراییات، تا آخرین قطره خون، در راه تفکرات حسینیات ایستادهاند و مرگ در راه حق و حقیقت حسینی را، افتخار خود میدانند.
چرا که عاشورا این را به ما آموخته است.
مطلب مرتبط:
.: چرا «سیدعلی» چون جدش به مسلخ شهادت نرفت؟ +
.: وقتی یزید هم رنگ عوض میکند و سبز میشود! +
.: مداحی / کربلا یعنی که یار رهبری ؛ از حسین عصر خود فرمانبری. +
مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا
(احزاب، آیه 61)
امروز شاهد توهینها و بیحرمتیهای جماعت منافق سبز اموی بودیم.
جماعتی که خس و خاشاک بودنشان را مدتهای مدیدی است که رسمیت بخشیدهاند.
جماعتی که همچون سپاه یزید در سال 61 هجری در روز عاشورا سوت و کف میزدند و هلهله میکردند.
جماعتی که نفاق، جزئی از ذات پلیدشان بوده و امروز آشکار دشمن دین خدا هستند.
جماعتی که رهبران منافق صفتی چون موسوی و کروبی و خاتمی و برخی آقاها!!! و آقازادههای انگلیس نشین دارند.
جماعتی که بوقهای تبلیغاتی BBC و VOA را فرشته وحی الهی میدانند! و خود را سینه چاک USA!
جماعتی که به پایان مسیر سیاه خود رسیدهاند.
جماعتی که به اندازه یک موش جرأت ندارند و وقتی با مردم عزادار و داغدیده از بیحرمتیهایشان روبرو شدند، سوراخ موشها را پیشخرید کردند!
جماعتی که نشان دادهاند لیاقت مماشات و تسامح را ندارند.
جماعتی که منطقشان فحش و ناسزا و دروغ است.
و سخنی با برخی مسئولین مربوطه در قوه قضائیه، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و رئیس شورای عالی امنیت ملی!
اگر جرأت برخورد با منافق صفتانی چون موسوی و کروبی و خاتمی و برخی آقاها!!! و آقازادههای انگلیسنشین را ندارید رسماً اعلام کنید!!! تا مردم خود راه و روش برخورد با آنها را عملیاتی کنند.
اگر فکر میکنید که هنوز جایی برای چشمپوشی و مماشات با جلبکهای سبز اموی باقی مانده، بهتر است در عقل خود شک کنید! یا اگر واقعاً مصلحتی در آن میبینید به ما هم بگویید!
یادتان باشد یک سرباز همیشه باید جلوتر از فرمانده خود در میدان مبارزه حاضر باشد تا فرمانده بتواند فرماندهی کند. اگر در سربازی خود برای فرمانده کل قوا شک دارید! بهتراست به دنبال نان و نام دیگری باشید!!!
و در پایان؛
ما گوش به فرمان رهبر انقلاب اسلامی، همچو مقداد، دست بر شمشیر و چشم در چشم مولایمان ایستادهایم و آماده یک اشارتیم تا بند "میم" وصیتنامه سیاسی - الهی خمینی کبیر را اجرا کنیم و همگان بدانند که در این راه با هیچ شخص، گروه و دستهای در هر لباس و مکان و زمانی عقد اخوت نبستهایم و نخواهیم بست.
مطالب مرتبط:
.: حسین زمانه و یاران عاشورایی هزاره سوم. +
.: پروژه جدید "کشتهسازی". +
.: فائزه هاشمی امروز هم به اغتشاشگران پیوست. +
یک ساعتی گذشته ازاین کاروان کلام
دیروز کربلای مـــعـــلّا ، کنون به شام
بازار شوم و باطل کوفه در التهاب
زین پس، حـمـاسه مانده و مــا و ره امــام
راهی به وسعت هـمه تاریخ شـیعـیان
از ابتدای غدیر و از حبلِ اعتصام
از روز نحس سقیفه ، از نهضت فدک
تا مرثیه سرایی بانو پس از قیام
تا سجده های ساکت مسجد پس از غروب
تا ذکر و فکر و مکتب و زندان سرخ فام
تا سلـسلـه طلای سخن از نبـوغ دین
تا انتظار و غیبت و یک راه ناتمام
گشته همه ضمیمه و تکرار و مانده است
امضا و مهـر دفتر تاریخ و اخــتـتــام
یعنی هنوز مانده که ما امتحان شویم
مهتر شویم و وحشی جان را کنیم رام
مانده که در رقابت پر رمز و حادثه
ما، ما شویم و وحدت دل را کنیم تام
مانده که ارض فاصله هامان یکی شود
با عبدِ صالحِ وارث فقط دوگــام
مانده که هیئت مسـتـضعـفـین مان
باشد طلایه دار عدالت به طور عام
مانده،ولی نه ماندن مکتب و وطن
یعنی ، توقف ما، شده حالا بلا و دام
ما مانده ایم در عقبِ غربِ روزگار
با بردگی به محضر شیطان به احترام
ما مانده ایم و صحن? آشوب این جهان
جایی که دفن هستی انسان،بود مرام
ما مانده ایم و فقط قلب و عقلمان
دارد هنوز تپش عشق علی الدوام
این قلب و عرش و حرم هم هدیه ایست
شاید برای روز مبادا و التزام
شاید برای لحظ? امید و انقلاب
تا انتخاب یکی،هیچ، هردو، کدام؟
شاید برای سبز و سپید مبارزه
تا سرخ یار شهید بی نشان و نام
شاید برای شور و نشاط تظاهرات
گلبانگ ساعتِ تکبیرِ پشت بام
با پای رفتن و حرکت ز ظلم شاه
یا مشت آهنی به سر سلطنت نظام
یادش بخیر آن همه دیدار و عاشقی
با آن ترانه زیبا:«خمینی ، ای امام»
یادش بخیر لحظه ی آزادی و شکوه
اسلام و افتخار و ملت پیروز و شادکام
یادش بخیر عرصه ی پیکار و اقتدار
مردم زدند به اشتر تقدیر خود لجام
یادش بخیر جبه? فرهنگ و اجتهاد
تا ثانیه پذیرش آن متن زهر جام
تا روز حزن و یتیمی به وقت صبح
با پر کـشـیدن پدرِ پـیـرمان امــام
یــادش بـخیر روز طــلــوع مجدد
خورشیدی از تبار خراسان نیکنام
اما ، امان ز هیاهوی دوستان!
با التقاط و فتنه و بلوای آن ایام
با این همه ، همه در حال انتظار
تا بشنوند ز لب رهبری پـیـام:
«که ای همیشه امت بیدار عرصه ها
دشمن شکست خورد? ایمانتان،مدام
این بار حمله نرمی به پا شده است
ای وای،اگر ز، رنگ قشنگش شویم خام
حالا رسیده زمان یک شروع نو
فارغ ز شهرت و مال و ثروت و مقام
حالا زمان گوشه نشینی و قهر نیست
دوران جنبش است و تکاپوی گام گام
حالا رسیده لحظه ی پرواز انقلاب
ترویج پیشرفت و عدالت به اهتمام
با نخبه پروری و سلاح قوی علم
با آن بصیرت و تقوی و انسجام»
القصّه ،هم سخن ، ماییم و حرف یار
لبیک و یا حسین و موعد برپایی خییام
ماییم و این هزار و چهارصد سال نو
ماییم و این کمان و کمال مه حرام
ما بازماندگان حیات محرمیم
در یک هزار وسیصد وهشتاد وهشت نام
آماده ایم تا که سراییم شعر نو
در وزن آخرین سروده ی آرام یک امام
یک واژه مانده ولیکن در انتها
آنهم برای شما ، دوست گــــرام
ساعت به وقت عشق و غزل چهارده تمام
این جا ، سرای مــن ایــران و الـــسلام
این شعر توسط سرکار خانم فاطمه حجازی جهت انشار، برای سایت بچههای قلم ارسال شده است.
از ایشان کمال تشکر و قدردانی را داریم.
مطلب مرتبط:
.: ضیافت آب و شعر و روضه
بررسی واکنشهای رسانهای به راهپیمایی حماسی نهم دی ماه مردم ایران و به خصوص تهران برایم بسیار جالب بود.
جالبتر از همه، تیترها و موضعگیریهای سایتها و وبلاگهای سبزکی بود که هنوز نشان از توهمی عمیق و جهلی مرکب را به نمایش میگذاشت.
موضعگیریها واستدلالها و دلایل منطقی! این طیف، همانند رویه موسوی و کروبی به عنوان عقلای قومشان!!! در اثبات تقلب و تجاوز و بیشمار!!! بودن و... نیز جالب است.
برای نمونه به برخی از تیترهای سبز توجه کنید و در ادامه؛
خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
.: هواداران حکومت به استقبال رادیکالیسم رفتند.
.: صدور فرمان رسمی جنگ با مخالفان.
.: نمایش قدرت از موضع ضعف!
.: اعزام اجباری کارمندان و کارگران به تظاهرات.
.: حضور در راهپیمایی به خاطر کیک و ساندیس.
.: بر طبق گزارش منابع آگاه و شاهدان عینی تعداد راهپیمایان حکومتی بین 20 تا 25 هزار نفر تخمین زده میشود.
.: تعداد راهپیمایان در مشهد و اصفهان 10 تا 15 هزار نفر.
.: و...
به جز وبلاگها و سایتهای خبری، فضای توییتر، فیسبوک و مسنجرها هم موجی از شایعات و تحلیلهای کارشناسانه! را پر کرده بود.
البته اینها جزء آن دستهای بودند که مثلاً استدلال داشتند و خودشان را صاحب نظر و اندیشه میدیدند، فحشها و هتاکیها و تمسخرهای از روی استیصال و درماندگی که دیگر حکایتی است برای خود!
آیا روزی فرا خواهد رسید که این جماعت از جهل مرکبی که گرفتارش شدهاند رها شوند؟
جهلی که نه دنیایی برایشان داشته و نه آخرتی خواهد داشت!
مطلب مرتبط:
.: عکس / عصبانیت جلبکها از حضور میلیونی مردم ایران +
اگر پیگیر اخبار سیاسی کشور باشید، حتماً از بیانیه شماره 17 موسوی مطلع شدهاید.
بیانیهای که برای اولین بار از طریق BBC فارسی! منتشر شد.
توضیح و تفسیر زیادی نمیدهم و اکتفا میکنم به نوشتهی یکی از نویسندگان وبلاگ "میوه ممنوعه" [با کمی اصلاح] و لینکهای دوستان.
"حر هم که باشی؛
توبهات اگر قبل از عاشورا باشد؛
قبول میشود...
عاشورا گذشته است؛
آقایان کوچک و بزرگ جمهوری اسلامی!
برای بازگرداندن سران فتنه؛
دم از "باز بودن آغوش" ملت نزنید؛
ملت امروز فریاد میزند:
مرگ بر موسوی را.
مرگ بر خاتمی را.
مرگ بر کروبی را."
مطالب مرتبط:
.: جدیدترین بیانیه موسوی: پذیرش وابستگی اغتشاشگران روز عاشورا. +
.: بیانیه 17 موسوی؛ اینبار با حذف الله. +
.: درباره بیانیه موسوی درباره حوادث عاشورا. +
.: آقای توهم، هنوز هم دروغ میگوید!+
امروز وقتی برادرم را دیدم، احساس کردم که از چیزی ناراحت است.
چشمانی قرمز و صدایی لرزان و در فکر فرو رفتن و سکوتش، حکایت از حادثهای ناگوار داشت و وقتی پیگیر موضوع شدم، فهمیدم که یکی از دوستانش به دلیل عارضه قلبی فوت شده بود.
جوانی 21 ساله، طلبه علوم دینی و آنطور که از گفتههای برادرم متوجه شدم، انسانی وارسته، محجوب و به قول معروف خاکی، که مورد علاقه بسیاری از دوستان و همکلاسیها و حتی مدیر و مدرسان حوزه علمیه محل تحصیلش بوده.
وقتی که در پیچ و تاب زندگی گم میشویم و روزمرگیهای هر روزمان! زمانی برای فکر کردن به مرگ برایمان نمیگذارد، شاید دیدن و شنیدن چنین حوادثی و درگیری چند لحظهای یا چند دقیقهای ذهنیمان در غم دیگران، تلنگری باشد برای بیدار شدن از خواب خرگوشی بیخیالیمان!
اما خدا کند که با این تلنگر از خواب بیدار شویم؛
شاید همین فردا نوبت ما باشد؛
خدا میداند...
برای شادی و آرامش روح همه درگذشتگان؛
"رحم الله من یقرأ فاتحه مع الصلوات".